بمناسبت روز جهانی زبان مادری

محمد الله وطندوست

بمناسبت روز جهانی زبان مادری

هموطنان عزیز، فرهنگیان و فرهنگ دوستان گران ارج!

خرسندم که در محفل شکوهمند امروزی که بمناسبت تجلیل از روز زبان های مادری تدویر یافته اشتراک می ورزم.

فرهنگیان عزیز می دانند،که روز بیست ویکم فبروری در سال ۱۹۹۹ بنام روز جهانی زبان مادری نام گذاری شد. یونسکو با نام گذاری این روز توجه جامعه جهانی را به اهمیت زبان مادری و ضرورت رشد آن معطوف نمود.

 باید فراموش نکنیم که انگیزه این نام گذاری مبارزه جدی محصلین بنگله دیش در برابر تبعیض لسانی دولت پاکستان در برابر زبان بنگالی بود که درآن زمان بنگله دیش امروزی بنام واکستان شرقی جز قلمرو پاکستان محسوب می شد.

طبق احصايیه های ارايه شده مردم جهان به بیشتر از شش هزار زبان تکلم می کنند که نود در صد این زبان ها کمتر از صد هزار گوینده دارد و از زمره این زبان ها دو هزار و پنجصد زبان در معرض انقراض قرار دارد.

از این جا می توان دریافت که حفظ زبان های محلی از چه اهمیت بزرگی برخورداراست. اصولا زبان که عامل اصلی بازتاب فرهنگ گوینده گان آنست در حقیقت بخشی از فرهنگ جهانیست وبا مرگ یک زبان، بشریت از بخشی از فرهنگ خود محروم می گردد.

زبان با جوامع بشری و گروه های اتنیکی و نژادی در طول قرون متمادی راه تکامل و تطور را پیموده در برخورد کتله های انسانی باهم در موقعیت های مختلفی قرار گرفته است. مهاجرت ها و هجوم ها معمولاً در موقف زبان ها یعنی در رشد ویا هم در اضمحلال و انقراض آن نقش مهمی داشته است.

حال سوال مطرح می گردد که زبان مادری چیست؟

زبان مادری زبانیست که فرد با آن می اندیشد، بادیگران ارتباط تامین می کند و مطلب خود را به ساده گی و بدون تکلف افاده می کند.شاید در بعضی افراد زبان مادری به معنی اخص کلمه زبان مادری نباشد. بهمین لحاظ بجای زبان مادری زبان اصلی نیز بکار برده می شود.

علم امروزی ثابت نموده است که اگر زبان اصلی انسان زبانی باشد که مادر بدان تکلم می کند و طفل به حالت جنینی در رحم مادر با کلمات آن آشنا شده است،در تامین ارتباط طفل با دیگران نقش موثری ایفا می کند.

کودک معمولا آموزش را در خانواده در آغوش مادر آغاز می کند. او باگذشت هر روز با دیگران ارتباط تامین می کند و از تعلقیت خود به گروه معینی آگاه می  شود. وقتیکه به مکتب قدم می گذارد، اگر معلم و همقطارانش به زبان او تکلم کنند، بسیار به ساده گی به آموزش ادامه می دهد و بدون احساس بیگانگی با فضای جدید خود را تطابق می بخشد. اما اگر این طفل در صنف با زبانی غیر از زبان مادری مواجه شود و از صحبت معلم چیزی را درک نکند، طبعا احساس بیگانگی و سرخورده گی می کند و در آموزش با مشکل جدی مواجه می گرد.

 چنین طفلی معمولاً در آموزش نسبت به دیگران بطی است و زبان مادری را نسبت به زبان آموزش کم اهمیت و ناکار آمد تلقی می کند. این طفل با چنین تلقی از زبان مادری به فرهنگ و تاریخ اتنیکی خود بی تفاوت باقی می ماند و در نتیجه جذب فرهنگ وزبان دومی می گردد.

اگر این پروسه بصورت نورمال بدون فشار انجام یابد، شاید در تشکل جوامع بزرگتر که ما معمولا ملت می خوانیم مفید باشد.

اما با درد ودریغ که پروسه گسترش زبان معین و حذف زبان های بومی معمولا با استبداد و خشونت همراه بوده، حاکمان بمنظور نابودی اقوام و ملیت های غیر خودی و تحکیم حاکمیت انحصاری خویش در طول قرون متمادی این استبداد را معمول داشته اند و قصداً به نابودی مظاهر فرهنگی اقلیت ها و اضمحلال زبان آنان مبادرت ورزیده اند.

تمامیت خواهان حاکم درکشور ها معمولاً سه طریق را برای نابودی زبان و فرهنگ غیر خودی بکار برده اند:

- محو فزیکی غیر خودی ها ،که هتلر در مورد یهودیان آزمایش کرد ودر امریکا سرخ پوستان از جانب استعمار گران انگلیسی با آن مواجه شدند و درکشور ما نیز در مقیاسی کوچکتر در طول قرن ها آزموده شده است؛

- عنوان کردن خون پاک و اصالت ذاتی قومی براقوام دیگر و در نتیجه تحقیر و توهین غیر خودی ها که متاسفانه در جامعه خود مظاهر آن را فراوان می بینیم؛

ـ نابود کردن سیستماتیک فرهنگ وتاریخ غیر خودی ها که متاسفانه این شیوه نیز در کشور ما مورد آزمایش قرار گرفته نماینده گان حاکمیت تمامیت خواه با نابودی آثار تاریخی، کتب و حتی سنگ نبشته های قبور خواستند غیر خودی ها را از غنای فرهنگی شان محروم نمایند.

یکی از نمونه های این جنایت را در نابودی مجسمه های بودا در بامیان شاهدیم. همچنین نام گذاری های غیر معمول و تعویض نام های تاریخی، مناطق، محلات،شهر ها و قریه ها مظهری از بدخواهی و کینه ورزی در برابر فرهنگ و زبان غیر خودی محسوب می گردد که متاسفانه کشور ما مخصوصاً شمال افغانستان در حکمروایی استبداد سلطنتی قرن بیستم و حاکمیت جاهلانه موجود شاهد این فاجعه است.

حقایق دردناک تاریخ نه چندان دور، نشان دهنده وضع ناگوار مردمان ما بوده، زبان نیز در این آشفتگی ها ضربه های مهلکی را متقبل گردیده است.

زبان های بومی و محلی کشور سال های متمادی در مکاتب راه نداشته، گوینده گان این زبان ها مورد تحقیر و توهین قرار داشتند. در دموکراسی امریکایی- جهادی نیز با آنکه زبان های اوزبیکی، تورکمنی، بلوچی، پشه یی و نورستانی درپهلوی زبان های رسمی فارسی- دری و پشتو به رسمیت شناخته شده و در محلات مورد استفاده، منحیث زبان سوم شناخته شده بود و قانوناً گوینده گان این زبان ها حق داشتند در مکاتب و ادارات دولتی از زبان شان مستفید گردند؛ اما دیده شد که درعمل تحقق این مامول خیلی ها دشوار بود.

برتری جویان حاکم نه تنها زمینه ی تدریس و انکشاف این زبان ها را مهیا ننمودند؛ حتی با نوشتن لوحه موسسه ومحلی به این زبانها نیز حساسیت نشان می دادند.

دولت فعلی که بر شاخ نوک تیز تعصب دینی و تباری جا گرفته است،نه تنها به انکشاف زبان ها توجهی ندارد؛ بلکه غیر از زبان بومی خود هیچ زبان دیگری را نمی خواهد به رسمیت بشناسد و ظالمانه به نابودی فرهنگ،دانش و آگاهی کمر بسته است.

از قراین معلوم است که این حاکمیت بر جای بدی جا گرفته و در آینده ی نه چندان دور عوقب نگوار نشست بر شاخ را متحمل خواهند شد.

حال که از حاکمیت قرون وسطایی توقعی وجود ندارد، بر روشنفکران است تا به رشد و غنا مندی فرهنگی و تاریخی کشور دلسوزانه اقدام نموده، در رشد زبان های مختلف بدون برتری جویی و احساس حقارت توجه مبذول دارند و داشته های فرهنگی همه اقوام و گروه های اتنیکی کشور را همچون گل های رنگارنگ در گلستان وطن مورد مواظبت قرار دهند.

بمنظور گسترش و آموزش زبان های مادری، مواردی به شرح زير، پیشنهاد می گردد:

ـ انجمن های فرهنگی بیرون مرزی با راه اندازی محافل وتجلیل از روز زبان مادری توجه هموطنان مقیم در خارج را به اهمیت زبان مادری جلب نمایند.

ـ تجلیل از شخصیت های ادبی و فرهنگی کشور از جانب انجمن ها، اتحادیه ها و سازمان های فرهنگی و اجتماعی می تواند به جلب توجه اطفال و جوانان به زبان و ادبیات کمک نموده آنان را با افتخارات فرهنگی شان بیشتر آشنا نمایند.

ـ دانشمندان و زبان شناسان کشور با توضیح تاریخ زبان های معمول در افغانستان و جایگاه تاریخی این زبان ها می توانند توجه هموطنان بخصوص جوان ها را به اهمیت زبان مادری معطوف دارند.

ـ نشر و پخش کتب ،رساله ها،جزوه ها به زبان های باشنده گان کشور به آموزش زبان ها کمک شایان می نماید. از شعرا و نویسنده گان گرانقدر توقع برده می شود تا داشته های خود را به اختیار هموطنان قرار دهند تا نسل های امروز و فردای وطن از آثار شان مستفید گردند.

ـ خانواده های محترم سعی ورزند در محیط مهاجرت با اطفال و جوانان به زبان مادری صحبت نمایند تا نسل های دوم و سوم هموطنان دور از میهن از زبان مادری خود بیگانه نگردند.

ـ انجمن ها نیز با تدویرکورس های زبان در این امر می توانند خانواده ها را یاری رسانند. همچنان به ارگان های محلی و مرکزی کشور های میزبان نیز می توان پیشنهادهایی بمنظور تدویر کورس ها به زبان مادری ارایه و از امکانات رسمی و غیر رسمی کشور میزبان نیز استفاده نمود.

در مورد آموزش ،رشد و انکشاف زبان های مادری در کشور و قرار گرفتن زبان ها در سیستم آموزشی نیز می توان مطالبی را ردیف نمود؛ اما از آن جاییکه در چوکات حاکمیت فرهنگ ستیز کنونی مجال تحقق و حتی طرح آن میسر نیست، این مامول را می گذاریم بوقت مناسب دیگر.

به یقین می توان امیدوار بود که ابر های سیاه و تاریک اندیشه های قرون وسطایی حاکمان امروزی در برابر حرکت پیشرونده ی نسل جوان تاب مقاومت ندارد و فردای درخشان با طرد و محو حاکمیت ننگین کنونی فرا می رسد.

برای رسیدن به چنین روزی ما همه با همدیگر پذیری و احترام به فرهنگ،تاریخ و زبان همدیگر می توانیم زمینه های آینده درخشان فردا را مهیا کنیم.

با وجودیکه امروز زیرسایه شوم فقر، بدبختی، بیکاری، جهل و خرافات؛ تحقق آرزو های شرافتمندانه بعید به نظر می رسد؛ اما می دانیم که خلق ها با وجود قد خمیده گی هنوز زنده اند و در فردای با شکوه کشور نقش شایسته خود را ایفا می نمایند.

آگاهان جامعه با آگاهی بخشی خلق ها در مبارزه دشوار کنونی می توانند ممد واقع شوند و نقش تاریخی شان را در همه عرصه ها ی حیات صادقانه ایفا نمایند.

ـ به پیش به سوی همدلی و همنوایی هموطنان!

مرگ بر فرهنگ ستیزان و دشمنان حقوق انسانی هموطنان!