چپ کيست، چی ميخواهد، با "کيها" و برعليه "کيها" قراردارد؟

 

 

چپ کيست، چی ميخواهد، با "کيها" و برعليه "کيها" قراردارد؟

 

 

 

    خواننده گان گرامی!  قراربود تا اين کمترين همه، بنابر دعوت رسمی هيأت رهبری نهضت آيندۀ افغانستان، درکنفرانس سراسری آن سازمان، بحيث مهمان شرکت وسهم گيرم. ولی نسبت معاذير صحی وعدم توانمندی حضورم درکنفرانس، انديشه هايم را بوسيلۀ اين پيام، ابراز وتقديم دوستان نمودم.

       اميدوارم تا اگر، قطره ای از اقيانوس رنجهای بيکران وطن و مردمم را دراين پيغام ، بازتاب وآرامش وجدان کرده باشم :

 

        گرانقدر محترم نايبی صاحب، اعضای هيأت رهبری وشرکت کننده گان

 کنفرانس سراسری نهضت آيندۀ افغانستان !

 

         نخست ازهمه اجازه دهيد تا تبريکات گرم  و صميمانۀ خود و رفقای همرزم ام را بمناسبت تدويرکنفراس سراسری نهضت آيندۀ افغانستان، خدمت شما دوست عزيز وهمه شرکت کننده گان فعال اين همايش، تقديم کنم و پيروزيهای هرچه بيشتری را در امر تحقق آن آرمانهای والا و انساندوستانه ای ، که دربرنامۀ اين سازمان چپ و دموکراتيک ارائيه شده است؛ آرزو نمايم.

     همينگونه جاه دارد، تا درودهای آتشينم را به روان پاک شهدای گلگون کفن حزب ما، ح. د. خ. ا. وساير وطنپرستان ميهن مان، که بهترين جوهرهستی، يعنی جانهای شيرين شان را درسنگرهای داغ نبرد، برضد استبداد وستم سرمايۀ بيدادگر وتفکرنفرين شدۀ عصرحجر قربان نموده، سردادند ولی سنگر ندادند، تکفير شدند ولی تسليم نشدند؛ نثارنمايم.

       دوستان گرانقدر !                  

       کنفرانس سراسری نهضت آيندۀ افغانستان  در شرايطی برگزارميگردد، که ميهن عزيزمان افغانستان، با بحرانی ترين  دوران  زنده گی و دشوارترين روزهای مصيبت بارتحميلی زمان، دست و گريبان است.

        درافغانستان نهضت دموکراتيک ترقيخواه وقانونگرای رسالتمند جامعۀ ما، بوسيلۀ انحصارات غارتگربين المللی و عمال فرومايۀ  داخلی و منطقه يی آن، سرکوب وافغانستان بوسيلۀ ايالات متحدۀ امريکا و متحدين آن اشغال گرديده است.

      اکنون همه ميدانند، که سيستم جهانی استعمار درقا لبهای کهنه ونوين آن پيوسته کوشيده اند، تا برای هرتجاوز واشغالگری، بهانه های مدل روز را پيشکش نمايند.                   

 بگونۀ مثال، ديروز انگليسها ، بااستفادۀ سوء ازاشتباهات ولشکرکشی های احمدشاه درانی به سرزمين هندوستان وبرچيدن بساط دولت واردوی 300 هزار نفری آن کشور؛ بهره برداری وسيع نموده همينکه به اشغال سرزمين هند توفيق حاصل نمودند، زيرنام و پوشش" دفاع ازهندوستان طلايی " درحدود80 سال جنگ، تجاوز و ويرانگری را برسرزمين ومردم ما تحميل کرده، کشورما را در زيرسايۀ شوم اشغال واسارت قرار داده، ازمسيرکاروان تکامل جامعۀ بشری بازداشتند.

    امروز، ايالات متحدۀ امريکا بمثابۀ وارث بالاستحقاق  بريتانيای کبير، گاهی بنام دفاع از اسلام و مبارزه باکمونيزم  برکشورما ميتازد وزمانی هم تحت عنوان مبارزه برضد تروريزم و مواد مخدر،القاعده وبنيادگرايی اسلامی، که خود ايجادگر هرچهار تحفۀ گرانبهای دوران جهاد! است؛ دست به لشکرکشی ، جنگ وغارتگری ميزند.

  سيستم جهانی استعمار،اگر ديروز، دو، سه نوکر زرخريدی را بنامهای شاه شجاع، اميردوست محمدخان، اميرعبدالرحن خان، محمد نادرخان وامثالهم داشتند، امروز نوکران حلقه بگوش بی شمار ديگری را درمدارس اگنتوری " سی. آی. ای." تحت آموزش و پرورش قرارداده، هريک را مطابق برنامه های قبلآ تنظيم شده ، با يونيفورم ولباسهای مدل روز و شعارهای جذاب ورنگين چون: آزادی و دموکراسی ، ناسيوناليزم افغانی و ايديولوژی ملی، انقلاب پرولتری و اسلام سياسی، گلوباليزم و نظم نوين جهانی، در وجود عناصری از چپ و راست، اسلامی و دموکرات، ملی گرا و سيکولار، بنامهای قا ئد ملی، قوماندان انقلاب ثور، مجاهدين فی سبيل الله، طلبه های کرام، بابای ملت، فرزند معنوی المتوکل علی الله، ناسيونالستهای افغانی ، علم برداران دموکراسی نوين! وغيره ؛ وارد بازی های سياسی نموده، بدينوسيله کشورما را در حدود نيم قرن درآتش جنگ زنده گی برانداز و اشغال مجدد قرارداده، جايگاهش را درتوليد و قاچاق مواد مخدر، بنيادگرايی اسلامی و انجام انواع فعاليتهای ترورستی، درصدرجدول کشورهای جهان ثبت وراجستر نمودند. آنها درحاليکه بار اول نهضت مشروطيت اول، دوم و سوم را يکی پی ديگر سرکوب خونين نمودند، به تعقيب آن همينکه نهضت دموکراتيک جامعۀ ما بحيث ادامه دهندۀ جنبش مشروطيت، ازميان طوفانهای مبارزه و شرايط ترور واختناق خاندان حکمران، قدبرافراشت وجمعيت دموکراتيک خلق افغانستان با ارائه برنامۀ علمآ تنظيم شده اش( نی کاپی ازاين  و آن کشور) درميان همه طبقات و اقشار زحمتکش کشور رسوخ و نفوذ چشمگيری نموده، پايه های توده يی اش را درميان کارگران، دهقانان، پيشه وران، جوانان و زنان کشورما، ايجاد و آنان را درجهت تحقق خواستهای صنفی وحياتی شان بسيج ومتشکل نموده، عملآ جنبش دموکراتيک و دادخواهانۀ مردم افغانستان را بصورت سالم و قانونمند آن درجهت تشکيل جبهۀ متحد ملی وانتقال مسالمت آميز قدرت، رهبری داهيانه نمود؛ باری ايالات متحدۀ امريکا با اعمال نفوذ در درون حکومت داؤد، تعرض ديوانه وار ومغرورانۀ آخرين زمام دارخاندان حکمران و رويدا هفتم 1357  را برجنبش وپيشآهنگ آن ح. د. خ. ا. قهرا وجبرآ تحميل و به تعقيب آن با سازماندهی وانجام کودتای سازمان سياه برعليه حزب وحا کميت آن بوسيلۀ حفيظ الله امين جاسوس شناخته شده اش و کشتاردسته جمعی اعضای حزب ، روشنفکران واقشارمختلف جامعه، پای اتحاد شوروی وقت را درلشکرکشی بجانب افغانستان درششم جدی 1358 کشانيده، بخاطرگرفتن انتقام شکستش درويتنام ازآنکشور، 12 سال تمام جنگ خانمانسوز را بوسيلۀ بنيادگرايان عرب وعجم کشورهای اسلامی برعليه حزب و دولت ترقيخواه ومردم سالار افغانستان تحميل وبا پايان بخش اول سناريو اش درهشتم ثور1371، تراژيدی قرن بيستم را دردل تاريخ ثبت نمودند.

 

       با استقرار رژيم های سياه و دست نشاندۀ جهادی وطالبی درحاليکه امريکا و متحدين غربی و منطقوی اش ازيکسو آتش جنگ زندگی برانداز را درميان تنظيمها وطالبان مشتعل می نمودند، ازجانب ديگر با تغيير و تبديل هريک از اين حلقات سياه، خون هفتاد هزارهموطن ما را درشهر کابل ودها هزارديگر را درساير مناطق کشور بوسيلۀ همين مزدوران دوزخی شان ريختند، درعين زمان، با تقرر هرباند گروپ بجای سيه دل پيشين آن پاداش اين خدمات ! شان را هرروز  (مثل دستور ادای نماز شکرانۀ زمان طالبان) بوسيلۀ رسانه های گروهی ومبلغين اجيرشان تاهم اکنون ازمردم  پاک طينت ما مطالبه ميدارند.

     بعد ازحادثۀ 11سپتامبر2001 و اشغال افغانستان، ادارۀ بوش با کاربرد شيوه ها واساليب نوين استعماری،ازجمله به نمايش گذاشتن درامۀ " بن" تمام حلقات جهادی و طالبان معتدل! را يکجا با شئونستهای قبيله پرست، تحت قيا دت بابای ملت! شکل وهويت جديد بخشيده، نخست جکومت موقت و ادارۀ انتقالی را تاسيس و به تعقيب آن با تصويب قانون اساسی ضد دموکراتيک تيپ امريکايی وانجام انتخابات جعلی  رياست جمهوری و پارلمانی (که نظرما درهرسه مورد درشماره های 58 -64-69  ماهنامۀ آزادی وسايت سپيده دم ارائه شده است) دولتی را بنام جمهوری اسلامی افغانستان آميخته ازهمان قماش تشکيل و به نمايش گذاشتند، که خود اين دولت با قوای ثلاثۀ آن بمرکزتشنج و تنشهای خردکنندۀ زنده گی چون غدۀ سرطانی دربطن جامعۀ ما تبديل شده است.

      اکنون درافغانستان حاکميت تفنگ، ترور، ترياک،تشدد، زورگويی ودهشت افگنی درهرگوشه وکنار، ازجمله در ولايات شرقی، جنوبی وجنوب غرب کشور مستقر گرديده است. سلاح جمع آوری نشده، امنيت وجود ندارد، اردوی ملی و پوليس مسلکی، که بايست حافظ جان، مال وناموس مردم و کشور باشند؛ تشکيل نگرديده است. مافيای مواد مخدر نه تنها دردرون و برون دولت احراز موقعيت نموده، بلکه تمام ارکان اقتصادی و سياسی دولت را اداره و رهبری می نمايند.

      پرابلم های بزرگ ناشی از بيکاری ، بی نانی، بی سرپناهی، فقر و تنگدستی، بيماری ناشی ازسوء تغذی و کمبود دارو و درمان، گلوی بيش از80 درصد مردم ما را سخت می فشارد.

     همينگونه شيوع امراض مهلک ديگری، چون: رشوت ستانی، چور و تاراج دارايی های عامه و مردم، قوم پرستی، قبيله گرايی، تبارسالاری، زن ستيزی، دخترفروشی  و برگشت به تفکر عصرحجر، به اوج نهايی اش رسيده است.

       امروز مبارزۀ جدی دردرون حاکميت و قوای سه گانۀ آن در وجود  دوتشکل جديد آميخته از محاظه کاران وعقب گرايان آتی به شدت درجريان است:

الف- جبهۀ ملی، متشکل ازجمعيت اسلامی، حرکت اسلامی، جنبش ملی اسلامی، بخشی ازحزب وحدت اسلامی، فرقۀ اسمعيليه، با تعدادی از عناصرچپ ديروزی و نوۀ شاه سابق، ميباشند، که رهبری آنرا برهان الدين ربانی بعهده دارد.

  ب- کميتۀ بحران، يا ضد بحران، متشکل ازحزب افغان ملت، طالبان معتدل! و تسليم شده  بدولت، بخشهای بيشتری ازحزب اسلامی حکمتيار و مولوی خالص فقيد ، حزب وحدت اسلامی، محاذ ملی، نجات ملی، جمع مائويستها و تکنوکراتهای وابسته به جهان سرمايه وجانبدار حضور نظامی و سياسی غرب، هستند، که رهبری اين جبهه را انورالحق احدی وزيرماليۀ افغانستان عهده دار ميباشد.

       تاجاييکه ديده ميشود، هيچ يکی از اين دو نيروی سياسی، کدام برنامۀ علمی و اصلاحی قناعت بخشی را درجهت تامين نظم  و امنيت، صلح و آرامش و رفع نيازمنديهای مادی ومعنوی مردم، آبادی و شگوفايی کشور والتيام زخمهای خون چکان جامعۀ افغانستان ندارند، اما شدت تنشها در بسی حالات آنگونه اوج ميگيرد، که هرلحظه خطرجنگ سراسری تمام عيار و برگشت به دهۀ نود را درروان مردم ما تداعی ميکند.

          قراراطلاعات واصله از داخل و خارج کشور، فرهنگ بدبينی، بی باوری وبی اعتمادی به آن حدی رسيده است که هيچ يکی به قول و تعهد ديگری بنابر سوابق تيره و تار ديروزی شان، باور نداشته، هريک جانب مقابل را وابسته به کشورهای خارج وخائن به منافع ملی قلمداد می نمايند.

   بگونۀ مثال، اکثريت نماينده گان جبهۀ ملی اينگونه ميپندارند، که کميتۀ بحران برنامه دارد تا درحدود چهار مليون تن ازساکنان دوطرف خط ديورند را در(12) ولايت شمال و شمال غرب و مناطق هزاره نشين کشور، تحت عنوان تعيين اسکان  وسرنوشت کوچی ها و تأمين تعادل ملی  درسمت شمال و جلوگيری ازتجزيۀ کشور انتقال داده، زمينهای آبی وللمی را با چراگاههای آن مناطق به ناقلين  توزيع نمايند، تا وظايف باقی ماندۀ عبدالرحمن خان، محمد نادرخان، محمد هاشم خان و محمد گل خان مومند تکميل گردد.

          بنابرآن يگانه راه جلوگيری ازتطبيق اين پلان، سيستم فدرالی و تشکيل حکومت پارلمانی، توأم با تفويض صلاحيت اجرائيوی به شوراهای ولايت  و ولسوالی و انتخابی بودن واليها  و ولسوال ها و اتکا به کادرهای محل، ميباشد.

          کميتۀ بحران استدلال دارند، که جبهۀ ملی روابطی با روسيه، ايران، ترکمنستان، ازبکستان  و تاجکستان دارند، آنها بدستور اين کشورها چنين شعارهای تجزيه طلبانه را راه اندازی ميکنند ودربرابر پشتونها و زبان پشتو حسادت و خصومت می ورزند.

    ازاينکه درمناطق جنوب و شرق کشور منابع طبيعی و زمينهای حاصل خيز بقدر کافی وجود ندارد، آنها ميخواهند تا تمام منابع طبيعی نفت وکاز، آهن، نمک، ذغال سنگ، زمرد  و ساير منابع طبعی را ، که درشمال است، همه را مطابق سيستم فدرالی درولايات شمال مصرف نموده ، برنامۀ دولت مرکزی را درزمينۀ رشد همآهنگ و يکسان شمال و جنوب، شرق وغرب افغانستان ، برهم زنند.

     بنابر آن، يگانه راه جلوگيری ازاين بلند پروازی های جبهۀ ملی وسمت شمال، همانا تشکيل يک حکومت مرکزی قدرتمند وبا اختيارات عام وتام دردست رئيس جمهور است ، که ازطريق ادارات مرکزی و تقرر والی های باکفايت ومقتدراز مرکز درشمال، ميتوان جلواينگونه حرکات، خواب ها و خيال پردازی ها را گرفت.

        درنتيجۀ چنين برداشتها، برنامه ها وتنش ها است، که بحران سراسری ملی، تمام حيات سياسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی جامعه را فرا گرفته  وجناب حامد کرزی بمثابۀ افزاربی  شعوری، مانند شاه شجاع در دستهای گروههای داخلی و کشورهای غربی، دررأس ايالات متحده قرارگرفته، قتل و کشتار روزانۀ مردم و ويرانی کشورش را مظلومانه! نظاره ميکند و ادارۀ بوش با متحدين آن( جامعۀ

 بين المللی!)درشعله های اين آتش بنزين ميريزند تا بدينوسيله به عمرننگين اشغال وفرمانروايی شان درافغانستان تا تطبيق آخرين بخشهای پلان! و تسلط کامل شان درآسيای ميانه ونفت دريای خزرو سرانجام، تقسيم مجدد قارۀ آسيا مطابق همان خصوصيت پنجگانۀ امپرياليزم، ادامه دهند.

           دوستان گرامی !

           برغم اينکه، بعد ازسرکوب حزب و دولت جمهوری افغانستان و پايان دهسال دورۀ سياه وعقبگرد، اکنون درزيرچتر دموکراسی تيپ امريکايی و ازبرکت حضور نظامی 37 کشوراشغالگر، درحدود 100 حزب سياسی، مدل های مختلف، بشمول چکيده هاي کوچکی ازح. د. خ. ا. در داخل کشورتشکيل و دردفاتر حکومت دست نشاندۀ بوش در کابل راجستر شده اند؛ ولی تاکنون هيچ سازمان سياسی چپ و دموکراتيک، که از نظرشکل و مضمون، ساختارتشکيلاتی ،برنامۀ کاری و گزينش اهداف دور و نزديک، معتقد به اصول جهان بينی علمی- جامعه شناسی علمی وانترناسيوناليزم انسان سالار باشد؛ احرازموقعيت نکرده، به استثنای دو، سه سازمان ملی گرا ومتمايل به چپ، که درخط وسط حرکت دارند، برنامه های ديگران مملو ازدوعا خوانی مدح و کرنش ،عام گويی ها و وعده های مجرد و بی پايۀ است، که هيچگونه ضمانتهای اجرايی را برای انجام تحولات بنيادی درحيات سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور و تأمين نظم و امنيت، آرامی و سعادت مردم افغانستان، دربر نداشته، هريک شعارهای عام ومجرد بی پشتوانه يی چون : " صلح وامنيت، آزادی و دموکراسی، تساوی حقوق همه افراد و اقوام وعدالت اجتماعی " را درسرلوحۀ برنامه ها وشعارهای روز، که درحقيقت مد روزشده است، قرارداده اند؛ ولی هيچ کدام آنها مواضع طبقاتی و خاستگاه اجتماعی شان را روشن نکرده، توضيح نميدهند،که" با کیها" و"برعليه کیها" قراردارند؛ دوستان و دشمنان داخلی وبين المللی آنها " کيها" اند، چگونه وبا کدام امکانات، اساليب و شيوه ها ميتوانند ازحقوق و منافع زحمتکشان افغانستان دفاع نمايند و آن اهداف عام  وشعار های ذکر شده را درجادۀ عمل پياده نموده، پاسخ مثبتی را به حياتی ترين خواستها و نيازهای سياسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مردم درد مند ما ارائه نمايند.  

         درست درچنين اوضاع پرآشوب وعدم حضورفزيکی ومشارکت فعال ح. د. خ. ا. درروند تحولات دموکراتيک جامعۀ افغانستان و احيای مجدد کشوراست، که کنفرانس سراسری نهضت آيندۀ افغانستان برگزار ميگردد.

       اميدوارم تا اين کنفرانس با برنامۀ نوين و اصول تشکيلاتی جديد اش، بتواند عمده ترين وحياتی ترين خواستها و نيازهای امروز و فردای جامعۀ افغنستان را با چالشهای که درپيشروی فرد، فرد جامعه و آگاهان سياسی قراردارد، پاسخ مثبت، درست واصولی بدهند.

         دوستان محترم !

         برغم اينکه در برنامۀ پيشنهاد شدۀ نهضت آينده به کنفرانس، بر عمده ترين

 و حياتی ترين بخشهای زنده گی ازجمله اموراقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ، برخورد علمی و اصولی بعمل آمده و تدابيری برای برون رفت از وضع موجود و نجات وطن و مردم ازپنجه های خونين جنگ، فقر و بيسوادی ارائه شده  است.

اما درموارد پيشينۀ حوادث و رخدادهای سرنوشت ساز دوصد سالۀ کشورما، بشمول جنبش مشروطيت اول، دوم  و سوم و چگونگی تشکل نهضت چپ دموکراتيک، از جمله ح. د. خ. ا.، قدرت و اثرمندی فعاليتهای پرمقياس وبسيج کنندۀ  آن درجهت ايجاد تشکل های صنفی درميان توده های مردم ، که از يک جمعيت دوصد نفری، به يک سازمان بيست هزار نفری قبل ازحاکميت وسپس به يک حزب دوصدهزار نفری سراسری ملی دردوران حاکميت تبديل گرديد؛ با برشمردن اشتباهات ، انحرافات و لغزشهای اجتناب پذير واجتناب ناپذير آن، کمترتوجه صورت گرفته است.

   همينگونه دربخش سياسی، درزمينۀ استقرار حکومت قانون  و نظام دموکراسی، تشکيل جبهۀ متحد ملی و ميکانيزم آن، حل دموکراتيک وعادلانۀ پرابلم ها و مسايل ملی ازطريق حضورو مشارکت فعال ومساويانۀ تمام مليتها، واقوام  درتعين حق سرنوشت شان، آنطوريکه در برنامۀ ح. د. خ. ا. و طرح پيشنهادی آن برای تدوين قانون اساسی سال 1355 ارائه و دردهۀ هشتاد گامهای استواری را دراين راستا برداشت، که نتايج مثبتی را نيزبه همراه داشت؛ برخورد همه جانبه وکليدی بعمل نيامده است.

        ( درصورت ضرورت و تقاضای دوستان، برداشتها و انديشه های تکميلی رفقای ما درتمام بخشهای برنامه متعاقبآ ارائه خواهد شد )

        ما را عقيده براين است، که تاوقتيکه ما گذشتۀ خود را دقيق و همه جانبه به نقد و بررسی نگيريم، ابتکارات واشتباهات مان را برجسته نسازيم، هرگام بعدی ما برای آينده، عمليست خام وناپخته، که تکرار اشتباهات گذشته را بهمراه خواهد داشت و درآنصورت کفارۀ آنرا هم خود ما وهم ساير مردم مصيبت ديدۀ افغانستان خواهند پرداخت.

      با وردارم ، که شرکت کننده گان کنفرانس، انديشه های تکميلی شان را درهمه موارد ذکرشده و بخشهای اساسی زنده گی مردم، که در برنامۀ نهضت آينده بازتاب يافته است، ابراز و گامهای شجاعانه را دراين مقطع زمان خواهند برداشت.

    درفرجام، يکبارديگرموفقيتهای تک تک شرکت کننده گان گرانقدر را درانجام کار کنفرانس وايفای رسالت تاريخی شان، آرزومی نمايم .

 

       با تقديم درود های گرم و صميمانه !

         عبدالواحد " فيضی"مسئول

         کميتۀ کارفعالين ح. د. خ. ا.

            درد نمارک .