واگذاری قدرت با ترفند جدید!

عبدالاحمد فیض

واگذاری قدرت با ترفند جدید!

طرح جديد امريكائي صلح را، كه با ديپلوماسي ترغيب وتهديد توأم است خواندم.

اين طرح عصاره ای ازتجديد نظر اداره جديد ايالات متحده است، كه بدون كمي وكاستي تطبيق مو به موي موافقتنامه دوحه را تبين بخشيده است.

 طرح جديد ايجاد تغييردر چگونگي تعميل وتطبيق توافقات دوحه را با ذكر مشاركت مخالفان مسلح در مجالس پارلمان وساير بدنه هاي قدرت وهكذا ذكراين جمله زيبا كه زعامت سياسي آينده درافغانستان ازمجراي انتخابات وارد عرصه قدرت خواهد شد، سيماي دلگرم كننده ای بخشیده است.

اما اين طرح گيچ كننده كه تذكار جملات چون پارلمان وانتخابات، عده اي را مجاب وخواب حفظ نظام ودستآوردها را درصورت تحقق اين طرح مي بينند، با تصريح نكات كليدي درين طرح يعني، قانون اساسي جديد، ساختارهاي جديد قدرت وپايگذاري نظام اسلامي جديد وهمچنان ايجاد نهادهاي جديد اعمال قدرت ونظارت بر پايه قرائت طالبان، ازديد سياسي وحقوقي، معني جزء نفي كلي نظام سياسي وحقوقي كنوني نداشته وبوضوح تداوم مفادي است كه در موافقتنامه دوحه پيش بيني شده است.

درطرح جديد تشكيل اداره مشاركتي را بديل قدرت موجود معرفي، لذا با اندك تأمل ميتوان درك نمود،كه تفاوتي از منظر محتواوهدف در مأموريت سفير خليل زاد ورويكرد ايالات متحده بمنظور بيرون رفت از بحران كنوني وجود ندارد.

آنچه که طرح جديد را ازراهبرد قبلي واشنگتن در پيوند به حل وفصل اوضاع افغانستان تفكيك مينمايد، فقط ظهور تغييرات در نحوه تداوم مذاكرات، عطف توجه بيشتر به عوامل منطقوي بحران واعطاي نقش بيشتر به سازمان ملل متحد به قصد غناء بخشيدن به ابعاد حقوقي روند تلاشهاي صلح درافغانستان است.                                                                             

در نامه رسمي انتوني بلينكن وزير امورخارجه ايالات متحده كه عنواني رئيس جمهورغني وعبدالله عبدالله رئيس شوراي صلح صدوريافته است حاوي گوشزدهاي معنا داري است كه درظاهرامر كابل را به همكاري بيشتردرزمينه عملي شدن نقشه جديد فرا خوانده است؛ اما ساده لوحانه خواهد بود اگر اين نامه را جلب همكاري بيشتر وتشريك مساعي نام نهاد؛ بلكه نامه وزارت خارجه ايالات متحده امریکا به معني اخطاربه واگذاري كرسي واقتدار به اداره مؤقت يا مشاركتي است كه در اسناد دوحه تسجيل شده      بود.

 در نتجه ميتوان اذعان داشت، كه دگرگونيهاي غير قابل انتظاري در راه است؛ ايالات متحده ديگر قادر به تداوم حمايت از كابل با حضور نظامي وپرداخت هزينه هاي سنگين كه مقادير بيشتر آن به هدر رفته است، را ندارد. زيرا استراتيژي مبارزه با تروريزم ديگر نقش بر آب گرديده وواشنگتن از بن بست جنگ و عدم پيروزي نظامي در نبردگاه خونين افغانستان كه محصول راهبرد نادرست واشنگتن در تمام دوران مشاركت رزمي اين كشور در افغانستان است؛ بخوبي آگاه است.

 بنابرين علي رغم آرزوي همگاني براي تامين صلح در وطن عزيزما، اينكه سناريوي جديد با چه ميكانيزمهاي به استقرار صلح دايمي، امنيت وارزشهاي ملي منتهي خواهد شد، درهاله ابهام قراردارد.