آیا زبان فارسی در حال گسترش است و از انزوایی که قرن ها در آن قرار داشت در حال خروج است؟

دکتر نورالحق نسیمی خراسانی – لندن

 

آیا زبان فارسی در حال گسترش است و از انزوایی که قرن ها در آن قرار داشت در حال خروج است؟

 

زبان، پديده‌اي متحول و زنده است که همواره در حال بازسازي خويش است. دليل آن نيز روشن است؛ اين پديده بر بستر وجود زنده انساني و ارتباطات و گستره عمل اجتماعي، حركت مي‌كند، در نتيجه، در يك رابطه دايمي با بستر خويش، متأثر از ديالكتيك تكامل و قوانين حاكم بر حركت جامعه است.

اگر دقت كنيم، درخواهيم يافت كه زبان فارسي در آخرين هزاره عمر خود، از پيشرفت فوق العاده‌اي در زمينه گسترش و ژرفش برخوردار بوده است و به همين نسبت، ظرفيت‌هاي آن در برآورده كردن نيازهاي كاربرانش، افزايش يافته است. دليل آن هم اين است كه دست كم در دوره‌هايي كوتاه، از اين شانس برخوردار بوده است که مورد حمايت سياسي، بر بستر رشد مدني و علمي، قرار گيرد و از سوي ديگر، كاربران نيز ‌آن را مورد توجه قرار داده‌اند وتقريبا همزمان زمينه‌هاي تكامل آن را فراهم كرده‌اند.

نخستين گام در پيشبرد چنين راهبردي، ايجاد هويت‌هاي كاذب، براي گروه‌هاي بومی مقيم كشورهاي كهنسال است كه نخستين گام نيز در ايجاد چنين هويت هايي، ايجاد استقلال زباني است، چرا كه زبان، مهمترين عامل پيوند معنوي، فرهنگي و تاريخي در بين مردمان است. از همين روست كه تلاش دوسويه‌اي كه گفته شد، صورت پذيرفته و روي آن سرمايه گذاري بزرگي شده و مي‌شود. با توجه بدين نكته است كه اكنون كه به اهميت زبان و خط فارسي در حفظ هويت و ارزش‌هاي فرهنگي و همچنين ميراث معنوي و مدني خود پي برديم، بايد به چگونگي حفظ و گسترش آن در جهان بس نابسامان كنوني بپردازيم. با توجه به مقدماتي كه پيشتر گفته شد، در رابطه با حفظ و گسترش زبان فارسي، بايد از همان منظري نگريست، كه به تكامل زبان به مفهوم عام نگريسته شد؛ يعني از نگاه عرصه مدنيت، كاربرد، اراده انجام كار و احساس مسئوليت.

همان گونه كه مي‌دانيم، احساس مسئوليت بر پايه آگاهي شكل مي‌گيرد. هر چه درجه آگاهي بر اهميت يك موضوع بيشتر شود، به همان نسبت ضريب احساس مسئوليت نيز افزايش مي‌يابد؛ بنابراين، ضرورت حفظ و گسترش زبان فارسي، نه به عنوان تنها پاسداري از يك زبان كه به مثابه حفظ و گسترش يك شيوه نگرش به حيات انساني و همه جلوه‌هاي بروز آن در حوزه فرهنگ، تمدن و علوم انساني بايد مورد توجه قرار گيرد. انسان متمدني كه با زبان فارسي ، انگلیسی و فرانسوی یا زبان های دیگری سخن گفتن و انديشيدن را آغاز كرده است، از صفر ، سفر زندگي را نمي‌آغازد، بلكه بر پايه يك معرفت عميق و گسترده تاريخي در حوزه‌هاي علوم انساني و تجربي، حيات معنوي خود را آغاز كرده و رشد مي‌كند.

كسي كه با فارسي زبان مي‌گشايد، هيچ لزومي ندارد از راه چند هزارساله انديشه ورزي گذشته، به انسان امروزي تبديل شود؛ لازم نيست زرتشت و كورش و مزدك و بابك و رودكي و خيام و فردوسي و مولوي و حافظ و سعدي شود، بلكه پا بر شانه‌هاي همه اين اساطير گذارده و در راه تكامل قرار ‌گيرد؛ اين همان چيزي است كه از آن به عنوان هويت نام مي‌بريم. تمامي اهميت موضوعي هم كه بدان مي‌پردازيم، در همين است كه اين رودخانه، در بستر زبان فارسي است كه طي طريق مي‌كند.

بنابراين، بايد بخواهيم و اراده كنيم كه به رغم تمايزات قومي و جغرافيايي، گويشي، مذهبي، اقتصادي و سياسي، به عنوان افرادي كه داراي يك شناسنامه تاريخي مشترك هستند، از زبان فارسي حمايت كرده، در راستاي تقويت و گسترش آن بكوشيم.

بزرگان اقوام گوناگون افغانستانی ، ايراني ، تاجیکستانی با گويش‌هاي گوناگون، اگر حرفي براي گفتن داشته‌اند، از طريق اين زبان گفته‌اند، چرا كه نخواسته‌اند از صفر آغاز كنند و همچنين به ظرفيت‌هاي بياني اين زبان عميق، زيبا، خوش آهنگ و هماهنگ با سطح تكامل بشريت در حوزه انديشه ورزي، آگاه بوده‌اند.
بنا بر آنچه گفته شد، خواست و اراده حفظ و گسترش زبان فارسي و احساس مسئوليت در برابر آن، بايد به يك خواست و اراده‌ عمومي در همه حوزه‌هاي ملي و فراملي (در حوزه‌هاي جغرافيايي غير ايراني همچون افغانستان، تاجيكستان، ازبكستان، ترکيه، عراق، بحرين، پاكستان و بنگلادش، هندوستان و چين و...) تبديل شود و در ادامه، توسعه ‌سياسي، اقتصادي و تلاش در راستاي تكامل سطح مدني، رفاه، فناوري، عدالت و آزادي و برخورداري از آخرين دستاوردهاي بشريت در حوزه‌هاي گفته شده، مي‌تواند به اين خواست، جنبه عيني داده، زمينه لازم را فراهم آورد.

دو دهه پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری های تازه

بعد از فروپاشی شوروی جمهوری های که دارای زبان و فرهنگ مختلف با روسیه بودند موفق شدند تا هویت و فرهنگ شان را دوباره احیا نمایند و به نام گذاری جاده ها، دانشگاه ها و نوت های بانکی شان بپردازند.

بطور مثال مردم تاجیکستان در زمان حکومت کمونیستی بیشتر زبان روسی را در ادارات استفاده میکردند اما بعد ازفروپاشی اتحاد شوروی موفق شدند واحد پولی شان را سامانی نام گذاری نمایند. یعنی از این طریق خوشبختانه فرهنگ و هویت اصلی مردم تاجیکستان مورد شناسایی جامعه جهانی قرار گرفت.

اما سیاست‌های ازبکستان بعد از فروپاشی شوروی برعکس در بیگانه سازی اهالی شهرهای سمرقند و بخارا که در گذشته های نه چندان دور  این دو شهر متعلق به جمهوری تاجیکستان بود به نظر می رسید. در زمان حکومت شوروی و زمامداری شرف رشیدوف عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست و دبیر اول حزب کمونیست در ازبکستان هرگاه کسی در شهرهای سمرقند و بخارا در مراکز و اماکن و ادارات دولتی به زبان فارسی حرف می‌زد باید مبلغ پنج روبل شوروی را به خزانه دولت به عنوان جریمه پرداخت می‌کرد و جالب تر از همه در دوران شوروی با تمام زبان‌ها می‌شد حرف زد مگر نه به زبان فارسی ، برای همین تاجیکان سمرقند و بخارا زبان روسی را بر زبان ازبکی ترجیح دادند.

کثرت مهاجرت فارسی زبانان به شرق  و غرب 

مهاجرت فارسی زبانان به کشور های دیگر جهان هم باعث رشد و گسترش زبان و فرهنگ فارسی به نقاط مختلف جهان شده است و هم باعث آفت آن خواهد شد اگر بهای لازم داده نشود این کاست و کمبودی را می توان به میزان زیادی با بر گزاری مدرسه های زبان فارسی در کشور های دیگر برطرف کرد. بنا بر این در تبلیغ و ترویج آن باید و باید کوشید.

اما سیاست دولت افغانستان درباره ی زبان فارسی  

وزیر پیشین اطلاعات وفرهنگ افغانستان و برخی ادارات در دولت کرزی برخورد احساساتی ناشی از نگرش یکجانبه ، خبرنگاران رادیو-تلویزیون دولتی کشور را به جرم به کارگیری واژه های دانشجو ، دانشکده و دانشگاه مجازات میکرد در حالیکه فارسی ، زبان یک قوم در افغانستان نیست این زبان گستره ی وسیع،محدوده های مرزی،جغرافیایی و سیاسی را می شکندو به یک فرهنگ پویای زبانی در حوزه ی وسیع زبان،بخشبندی می شود،زیرا" فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران،افغانستان،تاجیکستان وقسمتی از هند،ترکستان،عراق ، ازبکستان ، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند،نامه می نویسند وشعر می سرایند."

بنابرین در افغانستان ازسر تعصب به زبان فارسی،با نگرش سیاسی می نگرند وزمینه ی جغرافیایی آن را با حوزه ی گستره وسیع زبانی آن، اشتباه می گیرند.

فارسی دری و یا دری فارسی و یا دری؟

برخی اصطلاح فارسی و دری را دوزبان متفاوت می پندارندومانند بعضی از ادارات در دولت افغانستان  فارسی را ویژه ی ایرانیان و دری را مربوط به افغانستانی ها می پندارند؛درحالی که فارسی و دری یا پارسی دری دونامیست از یک زبان، با دوگویش بعضـآ متفاوت.

مثلآ   زبان رسمی امریکا ، کانادا ، استرلیا ، نیوزالند و بریتانیا زبان انگلیسی است  اما در هرپنج کشور گویش ها و لهجه های مختلف دارد همینطور زبان فارسی در سه کشور همسایه ایران ، تاجیکستان  و کشور مان یک زبان است فقط بسیار کم با گویش ها و لهجه های مختلف.

تعصب از کجا ریشه می گیرد؟

این نگرش، ریشه در حکومت های غیر دموکراتیک دولت های قبیلوی دارد؛زیرا افرادی با همچو دیدگاه ها تنها در حکومت های فرهنگ ستیز ، کهنه فکر و قبیلوی وجود دارد که مردم را از گسترش زبان اصلی شان محروم  میدارند و میزان تشنج و تنش ها را در کشور گسترش میدهند .

 

زیان رسانی بي سوادي به زبان فارسی

آدم‌هاي بي سواد، كمكي به تكامل زبان نمي‌كنند و تنها نقش ايشان، مي‌تواند انتقال تلفظ نادرست و به كارگيري نادرست زبان از نظر دستوري و ايجاد گويش‌ها و لهجه‌هاي جديد باشد كه خود مبناي فتنه انگيزي‌هاي جديد براي بهره برداري مخالفان زبان فارسی از اين پديده ها با نام حمايت از تنوع زباني و براي فروپاشي ملل كهن است. اكنون مي‌توان گفت كه با گذر از اراده و خواست عمومي و همچنين توسعه در حوزه مدنيت، مهمترين عرصه كمك، در راستاي حفظ و گسترش زبان فارسي در برابرمان قرار مي‌گيرد؛ ‌حوزه كاربرد زبان است. اغلب چنين پنداشته مي‌شود كه محدوده‌ عملياتي حفظ و گسترش يك زبان، محدود به كار فرهنگستان در زمينه واژه گزيني و يا آموزش آن به وسيله مؤسسات آموزشي است. بايد گفت، علاوه بر اين و بسيار بيش از اين محدوده ها، عرصه به كارگيري يك زبان، در حفظ و گسترش آن، اهميت دارد. عرصه به كارگيري يك زبان از رسانه‌هاي جمعي، راديو و تلويزيون و مطبوعات و اينترنت،  آغاز مي‌شود و تا تابلوهاي دفاتر ، مغازه‌ها و محصولات توليدي كارخانجات و عرصه تجارت داخلي و به ويژه خارجي و صنايع بسته بندي گسترش مي‌يابد. بايد بسيار ساده به اين نكته توجه داشت كه زبان، به كار گيري آن گسترش مي‌يابد و نه تنها از طريق آموزش مستقيم آن ـ اگر چه زیر بنای کار است ـ حقيقتا زبان را حفظ كرده و به گسترش آن ياري مي‌رساند، اما در معرض چشم و گوش قرار دادن نیز زیاد موثر است!

در پايان مي‌خواهم يك بار ديگر تأكيد كنم كه زبان فارسي، زبان يك قوم و يا حتي يك ملت نيست، بلكه ميراث مشترك انديشه ورزي بخش گسترده‌اي از ملل مشرق زمين، در هزاره‌هاست؛ ميراثي كه دربردارنده غني‌ترين گونه‌هاي انديشه فلسفي، عرفاني، زيبايي شناسي كلام و لذات سمعي، بصري، خط و سنن و آداب و رسوم ماندگار انساني است، تاريخ ملت هاست، شكوه توانايي انسان در بروز احساسات و افكار از راه شعر و كلام شاعرانه است. اوج معرفتي است كه گوته و نيچه و انگلس و پوشكين در برابر آن ارج میگذرانند و به ستايش اش مي‌نشينند، تا بدانجا كه آن را لايق و مستحق انتخاب به عنوان زبان مشترك مردم جهان مي‌دانند

(نامه انگلس به ماركس)

اين زبان (فارسي) به عنوان گنجينه همه بشري، متعلق به همه است، به ويژه اقوامي كه بر بستر زندگي ايشان، توانسته است ببالد و بپايد و بپروراند؛ ثروتي است كه هر قومي و هر گروه از مردمي، چه در هند و پاكستان و چه در تاجيكستان ، افغانستان و ايران و تمامي آسياي ميانه و تركيه، خود را از آن محروم كند، به واقع به خود ستم كرده و خويش را از آنچه هويت فرهنگي و تاريخي مي‌خوانندش محروم ساخته است.

اقوام گوناگون كه اكنون گويش‌ها و زبان‌هاي متفاوتي دارند، بايد عميقآ اين نكته را دريابند كه نسل‌هاي گذشته ايشان، نقشي اساسي در تكامل زبان فارسي و غناي انديشه در اين كالبد داشته‌اند. آنان نيز بايد به اندازه فارسي زبانان، در حفظ و گسترش زبان فارسي بكوشند و از سهم گذشتگان خويش در شكل گيري اين گنجينه، پاسداري كنند كه اگر چنين كنند، در واقع از هويت، تاريخ و افتخارات گذشته خويش پاسداري كرده‌اند.

 

چرا اهتمام و توجه کمپانی های بزرگ نشر و همچنین بنگاه های خبری واطلاع رسانی بین المللی به زبان فارسی تا به این حد زیاد شده ؟

البته در جواب این سوال که چرا اهتمام و توجه کمپانی ها یا شرکت های بزرگ نشر و همچنین بنگاه های خبری و اطلاع رسانی بین المللی به زبان فارسی تا به این حد زیاد شده است لازم  به تذکر است این رسانه ها همیشه وجود داشته بودند  و این البته اهمیت زبان فارسی نه اکنون از دیر باز بوده و هست چون این زبان کهنسال زمانی از زبان های منطقه شرق به حساب می آمده است و در حال حاضر بخاطر اهمیت استراتیژی و سوق الجهشی از اهمیت زیادی برخوردار است به همین دلیل اهتمام کشور های بزرگ به زبان فارسی از همین جهت است که سر چشمه میگیرد.

 

دکتر نورالحق نسیمی خراسانی – لندن