پایه های مستحکم خرابات کابل و ظهورسرتاج موسیقی کلاسیک، استاد محمد حسین سر آهنگ
پایه های مستحکم خرابات کابل و ظهورسرتاج
موسیقی کلاسیک، استاد محمد
حسین سر آهنگ
( بخش دوم )
استاد محمد حسین سر آهنگ پسر ارشد استاد غلام حسین بوده که در سال 1302 خورشیدی در محلۀ خرابات واقع گذر خواجه خردک شهر کابل بدنیا آمد.
نامبرده همزمان با آموزش دروس ابتدایی مکتب ؛
فراگیری اساسات موسیقی را نزد پدرش نيز آغاز نمود. پدر به استعداد خلاق و سرشار و
ذوق مفرط و بی پایانش به هنر موسیقی متوجه گردید و برای رشد و تکامل بعدی اش در
هنر موسیقی تصمیم با اهمیتی اتخاذ کرد. چنانچه که خود استاد غلام حسین در جایی
گفته بود، بخاطر این که محبت پدری و محیط پر از ناز و نعمت خانوادگی مانع رشد و
انکشاف پسرش در این هنر نشود ، وی را غرض فراگیری موسیقی نزد استاد عاشق علی خان
بنیان گذار مکتب " پتیاله " در هندوستان برُد، تا نزد وی شاگردی نماید.
استاد محمد حسین مدت شانزده سال با اشتیاق تمام و شوق بی پایان برای فراگیری
موسیقی نزد استاد عاشق علی زانو زد و بعد از کسب همه جانبۀ علم موسیقی با اندوختۀ گرانبها
به وطن بازگشت.
(فوتوی استاد سرآهنگ « دست چپ » در جوانی با استاد عاشق
علی خان)
نامبرده
در حلقۀ هنرمندان معروف زمان خود پیوست و با تأسیس رادیو کابل، همکاری هنری خود را
با رادیو کابل آغاز نمود. هنوز از فعالیت های هنری اش دیری نگذشته بود که استعداد
هنری اش در یک فستیوال بزرگ موسیقی که در سال 1329 خورشيدی، در سینما پامیر شهر
کابل دایر گردید، در يک آزمون بزرگ قرار گرفت. در این کنسرت تعداد زیادی از
هنرمندان داخلی و خارجی منجمله استاد قاسم و استاد برا غلام علی خان نیز شرکت
داشتند.
در این فستیوال محمد حسین همچو ستارۀ تابناک درخشید و به اخذ مدال طلا نایل
آمد و این اولین مدالی بود که قبل از دریافت القاب استادی به وی تعلق گرفته بود.
طی همین سال ریاست مستقل مطبوعات آنوقت لقب استادی را به ايشان تفویض نمود و بعد
از مدت زمان کوتاه لقب " سرآهنگ " نیز از طرف دولت وقت برایش اعطاء
گردید. دیری نگذ شت که استاد سرآهنگ با درخشش بینظیرش که در پرتو استعداد سرشار،
توشۀ گستردۀ هنری و کار و تلاش شباروزی بدست آمده بود، در قلمرو موسیقی کشور یکه
تاز میدان گردید.
استاد سر آهنگ جهت اشتراک در کنفرانس ها سیمینارها و کنسرت ها ، دعوتنامه
های پی درپی از کشور های پاکستان، هندوستان و اتحاد شوروی دریافت مینمود و در این
نشست ها با حاکمیت تمام که در خور شأن و مقامش بود، می درخشید و به اخذ ارزشهای
معنوی و مادی نایل میگردید. استاد گرانمایه همه ساله با دستان پر تر از سال قبل به
وطن بر میگشت و با کسب افتخارات و القاب هنری، کشورش را نیز مفتخر و سربلند می
ساخت. نامبرده طی سالهای اخیر زندگی اش، حتی سال دو تا سه مراتبه دراین کنفرانس ها
وکنسرت ها دعوت میگردید و تا جايی که برایش مقدور بود، در برنامه ها فعالانه شرکت
می کرد و دستاوردهای بزرگی را نیز نصیب میگردید.
استاد سرآهنگ به القاب هنری آتی نايل آمده است :
لقب "کوه بلند موسیقی" از
دانشگاه چندیگر هند،
القاب " ماستر" ، " داکتر" و "پروفیسور"
موسیقی از دانشگاۀ کلاکندرا در شهر کلکته،
لقب " سرتاج موسیقی " از دانشگاه مرکزی موسیقی در شهر اله آباد
هند،
لقب " بابای موسیقی" پس از اجرای آخرین کنسرت سال 1357 در دهلی
جدید،
و لقب " شیر موسیقی " در پایان آخرین کنسرتهایش در زمستان سال
1360 خورشيدی از دانشگاه الله آباد هند.
استاد سر آهنگ در جریان اجرای کنسرت هایش ، دچار حملۀ قلبی گردید و در
شفاخانۀ شهر بمبئی بستری شد. داکتران معالج به وی توصیه نمودند که تا صحت یابی
کامل نه تنها آواز نخواند؛ بلکه کمتر لب به سخن گشاید، اما نامبرده که حاضر نبود
به آسانی دست از هنرش بردارد و با دستان خالی به وطنش برگردد، به محض این که وضع
صحی اش بهبود نسبی حاصل نمود، کنسرت هایش را تمام کرد و با کسب دو مدال طلا و نقره
ولقب " شیر موسیقی " راهی ميهن مألوفش گردید.
مجموع کپ ها و مدال های که استاد
بدان ها توفیق حاصل نموده از بیست عدد تجاوز مینماید که بحق میتوان گفت که چه در
تاریخ موسیقی کلاسیک کشور ما و چه در موسیقی کلاسیک نیم قارۀ هند کمتر استادی را
سراغ داریم که این همه القاب، جوایز هنری و مدال ها را از آن خود کرده باشد. هرگاه
رسالۀ " قانون طرب" را با صد ها برنامه های رادیویی ثبت شدۀ
"دآهنگونو محفل" و برنامه های " موسیقی کلاسیک"، برنامه هایی
که استاد در سالهای دراز از آن طریق برای هنر دوستان و شنوندگانش دروس موسیقی
میداد، بااین همه افتخارات و القاب هنری که نامبرده بدانها مفتخر گردیده، افزود
نمائیم، مقام هنری استاد را نه تنها در کشور؛ بلکه در حوزۀ وسیع فرهنگی ای که ما
بدان تعلق داریم، بحیث شخصیت بی همتا، ممتاز و بی نظیر متبلور می سازد.
استاد مددی در یکی از برنامه های موسیقی کلاسیک، در مصاحبه ای که با استاد
سر آهنگ داشت، از نامبرده پیرامون القاب
هنری ای که در هند و پاکستان به هنرمندان بزرگ داده میشود، توضیحات خواسته و استاد
در زمینه چنین بیان نموده بود:
" تعداد این القاب زیاد است و من به قسمتی
از آن در رسالۀ قانون طرب اشاره کرده ام و اینک بازهم در این مورد معلوماتی بصورت
فشرده در اختیار شما می گذارم:
-"
خان صاحب" به کسی میگویند که در موسیقی دسترسی دارد.
-
"ماستر" لقب کسی است که هارمونیه یا کلارنت را خوب بنوازد و یا رهبر
آرکستر باشد.
-
" نائیک" کسی را میگویند که مخترع راگها باشد و ابتکاری در موسیقی داشته
باشد، چنانچه امیر خسرو دهلوی، تانسن، بیجوباورا و گوپال از نایک های معروف بودند.
بعضی القابی هم است که تا کنون صرف یکنفر به کسب آن موفق شده، مثلأ برای
استاد فیاض خان لقب " آفتاب موسیقی" داده بودند ؛ عبدالکریم خان لقب
" پروفیسور" داشت ؛ به استاد علی بخش خان پدرکلان فتح علی خان و امانت
علی خان از جانب مهاراجه پتیاله لقب "جرنیل موسیقی" داده شده بود ؛ به
فتح علی خان پدر استادم عاشق علی خان لقب "تان کپتان" داده شده بود ؛
نورجهان را لقب " ملکۀ ترنم" داده اند ؛ روشن آرا بیگم لقب "ملکۀ
موسیقی" داشته و بالاخره "سرتاج موسیقی" لقب من است که سال گذشته
(1350 خورشیدی) افتخار کسب آن در هند نصیب من شد. البته القاب دیگری هم هست از
قبیل "تان رس" ، "گندرب"، "استاد" وغیره که من در
رسالۀ قانون طرب به تشریح آن پرداخته ام ...."
استاد محمد حسين سرآهنگ درحال مصاحبه با وهاب
مددی در برنامۀ ( موسيقی کلاسيک) راديو افغانستان
استاد سر آهنگ در مورد چگونگی دریافت القاب
" سرتاج موسیقی" در مصاحبۀ یاد آور گردیده که من این لقب را از پوهنتون
موسیقی الله آباد که بسیار بزرگ است و تا شهر های چندیگر، بمبئی و کلکته شاخ و
پنجه دارد و در آن جا استادان و پروفیسور های زیادی در رشتۀ موسیقی تحصیل نموده
اند، بدست آورده ام . من نیز در الله آباد دعوت گردیدم و از من طور نظری و عملی
امتحان گرفته شد و سوالهایی که از من مینمودند، بدانها پاسخ میگفتم. اول هفت سر را
با نام های قدیم و جدید تشریح نمودم. در این رابطه مختصر بیان نمودم که هفت سر در
زمان موسی الانبیا بوجود آمده که قصۀ بس طولانی دارد، اما قبل از این که "
سارنگ یوپندت" در حدود 700 سال پیش کتاب "اتنا گرم" را بنویسد،کتاب
دیگری بنام " شام بید" که از کتابهای قدیم اهل هنود است و به سانسکریت
نوشته شده نیز وجود داشته که در آن سُر های هفت گانه بنامهای کرج، کهب ، گندهار،
مدهم، پنچم، دهیوت و نکهاد یاد گردیده است. بعدأ امیر خسرو بلخی دهلوی که پدرش از
لاچین بلخ و مادرش از پتیالۀ هند بوده، این هفت سر را که افادۀ آن ثقیل و به آسانی
سرگم شده نمیتوانست به سا، ری، گه، مه، په، ده، نی، نامگذاری و مخفف ساخته است، که
البته آوردن اصول این سر های هفت گانه در قید سرگم که یکی از صنایع موسیقی می
باشد، از اختراعات امیر خسرو بوده است. سپس استاد سر آهنگ از استاد خود عاشق علی
خان یاد آوری نموده که موصوف برای هر یک از سرهای هفت گانه از لحاظ لغت ، معنی
قایل بوده ، به این ترتیب که :
سا- بمعنی عزم متین، در یاد گرفتن این علم عزم متین را بکار بند.
ری- یعنی رب، خداوند جلاله را یاد کن.
گا- بخوان و بعد بخوان.
ما- غرور، اما غرور را از خود دور نما.
پا- پاکی، پاکی را شعار خود کن.
دا- مادیات، مادیات را ترک کن.
نی- تواضع و خمیدگی، متواضع باش.
استاد فقید در مورد میزان حاکمیت و تسلط خود در خواندن راگها و این که کدام راگها مورد علاقه ی شان قرار دارد، در پاسخ به سوالی چنین خاطر نشان نموده است:
" راگهای را که من تا کنون آموخته ام، به همه به یک سویه علاقه دارم و
حاکمیت من در اجرای همۀ آنها یکسان است. این درست نیست که بعضی میگویند: من مثلأ
راگ درباری را بهتر از دیگر راگها میخوانم. شاید من یک راگ ثقیل را از نگاه کیفیت
و کمیت راگ به همان اندازه خوب بخوانم که راگ درباری را می خوانم ؛ ولی چون این
راگ ثقیل به ذوق شنونده برابر نیست و برعکس راگ درباری را دوست دارد، فکر میکند که
من آن را خوب میخوانم و آن دیگری را خراب .
استاد سر آهنگ در پاسخ به سوالی که جناب عبدالوهاب مددی در مورد این که به
چه تعداد از راگها، دسترسی دارند، یاد آور گردیده که تعداد راگها زیاد است و من
این را گفته نمیتوانم، اما باید خاطر نشان نمایم که تمامی راگهای مروجی را که در
هند یا هرجایی دیگری که کلاسیک خوانده میشود، فرا گرفته ام. بعضی راگهای خاص نیز
نزد ما وجود دارد که هنوز رایج نبوده و کسی هم تا حال آنها را نشنیده اند و ما
آنها را در میدان هايی که موسیقی باشد میخوانیم. چنانچه که راگی را که پدرم بمن
یاد داده بود، در کلکته خواندم و در اخیر متصدی پروگرام نام آن راگ را از من پرسید
و در جواب متذکر شدم که من این راگ را از پدرم فراگرفته ام و ایشان نام این راگ را
به من نگفته و خاطر نشان نموده که هرگاه کسی اسمش را پرسید، به وی بگو که از کلکته
که مرکز موسیقی هندوستان میباشد، در مورد نامش معلومات حاصل نمائید.
محترم استاد محمد ولی طبله نواز که از جملۀ طبله نوازانی چون استاد هاشم و
استاد آصف، استاد سر آهنگ را در نواختن طبله همراهی مینمود، خاطرات سفر خود را با
استاد سر آهنگ در هندوستان چنین بیان نموده که استاد قبل از اجرای کنسرت در یکی از
دانشگاههای هند، به آنها بازگو نمود که هدف از شرکت من در این کنسرت، اینست که راگ
بوپالی را اجرأ نمایم (این راگنی از مشتقات میگه راگ است و از راگ های ثقیل بحساب
میاید که هر استاد کلاسیک از عهدۀ خواندن درست آن به ساده گی بر آمده نمیتواند) و
انها نیز چون مهمان شان بودیم، حرف دیگری نگفتند و قبول کردند. شب که در پروگرام
رفتیم، ما را درستیژی رهنمایی کردند که گنجایش دو تا سه صد نفر را داشت و در آنجا
استادان و پوفیسوران موسیقی همراه با رئیس دانشگاه نشسته بودند. دوازده هزار
دانشجو شامل زن و مرد در صحن چمن مقابل ستیژ قرار گرفتند. رئیس دانشگاه با صحبت
مختصر استاد را معرفی نمود و تذکر داد که ایشان میخواهند که امشب راگ بوپالی را به
اجرأ در آورند. شش طبله ئی در عقب من و نوازندگان دیگر شامل یک هارمونیه نواز ملبس
با دستکش های سفید بود، در پهلو و دیگر نوازندگان در دور و نزدیک استاد قرار
گرفتند. من که تحت تأثیر این فضأ قرار گرفته بودم، استاد از زیر چشم به من نگاهی
انداخت و به زبان فارسی برايم گفت که چرا تحت تأثیر قرار گرفته ای. تو چنان تصور
کن که ما در محفل عروسی ای در کابل نشسته ایم و موسیقی اجراء مینمائیم و ساز
میکنیم و آواز میخوانیم و بعد از آن در منازل خود روانه میگردیم. من از تو چیزی
نمی خواهم که دستانت بند بیفته و هر آنچه که می نوازی همان بلند پت یک تال، تینتال
و چپ تال خواهد بود و بس. با این سخنان استاد، خاطرم آرامش یافت و جرأتم بیشتر
گردید.
استاد راگ بوپالی را آغاز نمود و بطرف هارمونیه نوازش که سریعتر حرکت میکرد
نگاهی انداخت و به وی تذکر داد که بسیار تیز حرکت مکن و تنها دو سر کهرج و پنجم را
بگیر و بس و آنچه که من می خوانم، عقب من حرکت و آن را تعقیب کن. هارمونیه نواز که
به حاکمیت استاد پی برد، همان حرکت را اجراء نمود. استاد در حدود یک ساعت و چهل و
پنج دقیقه راگ بوپالی را در بلند پت یکتال خواند و بعدأ پانزده دقیقۀ دیگر را یک ترانه
و تمری و خیال در تینتال و محفل را ختم نمود. دوازده هزار دانشجو به پا ایستادند و
با کف زدنهای ممتد، استاد را استقبال کردند و ما از طنین آنهمه صدا ها ، خیال
نمودیم که درآسمان پرواز مینمائیم. رئیس دانشگاه دوباره رشتۀ صحبت را بدست گرفت و
ضمن صحبت از القاب و افتخارات استاد متذکر گردید که سر آهنگ یگانه استاد موسیقی
کلاسیک است که راگ بوپالی را درست و ثابت اجرأ نمود و من هرچه می اندیشم تا القاب
دیگری را که در خور شأن وی باشد، برایش تفویض نمایم، ولی از دریافت آن عاجز می
مانم. اما لقب سرتاج موسیقی را که کشور هندوستان به وی نام نهاده، من نیز از
تریبیون همین دانشگاه برایش تبريک میگویم. غریو و محشری در فضای مجلس برپا گردید و
حینیکه استاد محفل را ترک میکرد، هزاران تن از دختران هندی موهای شان را فرش راه
استاد نموده بودند، تا استاد سر آهنگ بر آنها قدم گذارد.
از آنجايی که موسیقی از جمله محظوظات و نیازمندی های روحی بشری است و هر
انسان مطابق به ذوق و علاقه اش، به آن گرايش دارد، بنده نیز بنابر همین نیاز بشری
و خواستۀ طبیعی ازسنین خورد سالی به این هنر والا علاقه داشتم.در اواخر دهۀ چهل
خورشیدی در شب اخیر تجلیل از سالگرد استرداد استقلال کشور که همه ساله طی یک هفته
در ساحۀ چمن حضوری و اطراف آن بنام مراسم جشن برپا میگردید، بنده نیز که نوجوانی
بیش نبودم، با پدر مرحومی ام که از دوستداران آواز استاد سر آهنگ بود، در کمپ
وزارت اطلاعات و کلتور که استاد در آن جا هنر نمائی میکرد، حضور رسانیدیم. در آن وقت
من از موسیقی غزل و کلاسیک کوچکترین بهرۀ نداشتم و احساس و ادراکم از فهم آن عاجز
بود. در ایام مراسم جشن، گروه های هنرمندان از کشورهای همسایه نیز دعوت میگردیدند.
استاد امانت علی خان و استاد فتح علی خان نیز برای اجرای موسیقی کلاسیک دعوت گردیده
بودند و در کابل ننداری کنسرت اجرأ مینمودند. انها بعد از ختم کنسرت شان، در شب
اخیر مراسم جشن در حوالی ساعات نزدیک به دوازدۀ شب، برای استماع آواز استاد سرآهنگ
همراه با میزبانان خود در کمپ وزارت اطلاعات و کلتور داخل شدند. آواز هنرمندان کمپ
های دیگر اطراف چمن منجمله کمپ وزارت مالیه که در نزدیکی کمپ مطبوعات قرار داشت و
در آنجا احمد ظاهر فقید کنسرت میداد، یکی پی دیگری به خاموشی می گرائید و طنین
آواز استاد سر آهنگ در تمامی صحن منطقۀ جشن فرا پیچید. استاد برای دو ساعت تمام
چند راگی را متناسب به حالت مجلس و وقت اجرای آن با مهارت و تسلط کامل به خوانش
گرفت و شور و هیجان را در محفل بر پا کرد، که همه را به وجد آورد. در ختم محفل
استاد امانت علی خان و استاد فتح علی خان در حالی که استماع آواز استاد سر آهنگ
برای شان لذت و کیفیت خاصی بخشیده بود، با تحسین و ستایش از استاد سر آهنگ، به رسم
احترام دست ها به سینه و روهای شان بطرف استاد، با پشت سر محفل را ترک گفتند.
کیفیت و فضای محفل، طنین صدای پر تأثیر ساز و آواز و مشاهدۀ حالت تکریم و قدردانی
از استاد، در من عاجز هیچ مدان نیز تأثیر عمیقی بجا گذاشت و از آنوقت به بعد به
آواز استاد سر آهنگ و استماع موسیقی غزل و کلاسیک دلبسته و علاقه مند گردیدم.
استاد سر آهنگ باری در مورد موسیقی افغانستان چنین گفته بود:
" موسیقی در کشور ما چون ذوقی پیشرفت کرده نه علمی، بناءً اساس درستی
ندارد. گذشتگان رفتند و جای شان خالی ماند. هنرمندان فعلی به نسبت کبر سن و مشکلات
اقتصادی تقریبأ از کار خسته شده اند و فعالیت علمی و پر ثمری ندارند. جوانانی که
تازه روی کار آمده اند ، راه را گم کرده اند و نمی دانند که چه بخواهند و چه
بنوازند. اینها گاهی به موسیقی هندی خوی میگیرند و آوانی به موسیقی اروپایی روی می
آورند و زمانی هم دست به دامن موسیقی ایرانی میزنند که آموختن و تقلید کردن درست
هریک از این رشته ها، رهنما و دقت لازم به کار دارد، که البته تا مکتب موسیقی در
وطن ما بطور منظم و اساسی دایر نگردد و یک عده اطفال از سنین پايین شامل مکتب
نشوند، نباید به آیندۀ موسیقی در کشور امیدوار بود ... آنانی که در موسیقی خود را
به جایی رسانیده اند و کار شان به اصول علمی استوار است، طبعأ ایندۀ درخشانی دارند
که من دراین دسته صرف از استاد محمد هاشم طبله نواز معروف کشور میتوانم نام ببرم،
چه او واقعأ صاحب استعداد درخشانی است و در ساحۀ هنرش خود را بجایی رسانیده که از
عهدۀ هنر نمایی در حلقه های هنری داخل و خارج کشور بخوبی برآمده میتواند و اما در
مورد دیگر هنر مندان مخصوصأ عده ای از خوانندگان جوان امروزی باید بگویم که من
امید زیادی به آیندۀ شان ندارم، چه این گلهای خودروئی اند که امروز یک نسیم بهاری
و یک باران موسمی به آنها رشد و نمو می بخشد و فردا یک باد خزانی انها را از بیخ و
بن می کند .... من در مورد آیندۀ شاگردی
امیدوار هستم که استادش معلوم باشد، مکتبش معلوم باشد و سبک هنری اش معلوم
باشد...."
استاد در ادامۀ صحبت هایش در یک مصاحبۀ دیگر چنین بازگو نموده بود:
" ...اگر من راستگویی میکنم و یا انتقادی به کس وارد میکنم بخاطر آن
نیست که نسبت به کسی بدبینی داشته باشم، بلکه بخاطر این است که انتقاد و خرده گیری
در زندگی خودم نقش بزرگی داشته و در پیشبرد کارهای هنری ام نهایت مفید بوده است.
هنرمندان ما نباید با تعریف های بیجای عده ای از مردم غافلگیر و گمراه شوند. پدر
مرحوم من استاد غلام حسین که خود استاد توانایی بود، بعد از آن که دروس اولیۀ
موسیقی را به من داد، روزی سخنانی گفت که تا زنده ام فراموش نمی شود او می گفت: پسرم،
برای این که در موسیقی پیشرفت زیادی بکنی باید استادی داشته باشی که شب و روز در
خدمت اش باشی. فشارها ، شکنجه ها ، پیشانی ترشی ها و سیلی های او را متحمل شوی تا
خود استاد بزرگی گردی. من پدر تو ام و نمی توانم این همه زحمات و مشکلات را به تو روا
دار باشم. اگر یک روز ترا شکنجه دهم، روز دیگر باید نوازشت کنم. پس باید شاگرد یک
استاد بیگانه باشی تا به تو رحم نکند و در مدت کمی از تو هنرمندی بسازد که آرزوی
من است. همان بود که پدرم مرا به هندوستان برد و شاگرد استاد عاشق علی خان ساخت و
شانزده سال تمام چه رنجها نبود که از دوری وطن، دوری خانواده و جدایی از دوستانم
نبردم تا این که استاد موسیقی شدم".
استاد سر آهنگ که شخصیت مردم دوست، وطنپرست و واقع بین بود، در ادامۀ صحبت
هایش که به مسایل گوناگونی پرداخته، در رابطه به محیط و اجتماع خود چنین ابراز نظر
کرده بود: "... این درست نیست که ما همیشه از محیط و مردم بنالیم و بگوئیم که
ما را محیط نه خواسته و مردم تشویق نکرده اند. ما باید اول هنر خودرا به پایه ای
برسانیم که سزاوار تعریف و تمجید باشد، بعد مردم خود در مورد ما قضاوت خواهند کرد.
مردم ما نهایت قدردان و حق شناس هستند و درست نیست که از چنین مردمی توقع بیجا
داشته باشیم و از حسن نظر شان سوء استفاده نمائیم ... من تمام هنرمندانی که موقعیت
خوب هنری در اجتماع ندارند و از زندگی می نالند، بشمول برادرانم را مقصر اصلی میدانم
نه محیط و مردم را ...."
در مورد آهنگ های فولکلوریک کشور استاد چنین ابراز نظر کرده بود:
" آهنگ فولکلوریک همچون منظرۀ طبیعی است که از دیدن آن لذتی به انسان
دست میدهد. اگر مهندسی دست مداخله به این منظرۀ طبیعی دراز کرده و از روی فن
مهندسی چیز هایی بدان زیاد کند و یا چیز هایی از آن کم نماید، آنگهی اصالت این
منظره از بین میرود، دیگر همان لذت و کیفیت اصلی را هم ندارد.... خواننده ای که
بدون ساز، دوبیتی های محلی شمالی را در دشت و صحرا میخواند و هنرمندانی که آهنگ
های کوهی (غرنی سندری) را در دامان کوه ها و دره ها میخوانند و احیانأ با یک نی همراهی
میشوند، خیلی موفق تر اند و بیشتر بر شنونده اثر میگذارد تا این که خوانندگان
دیگری عین آهنگ ها را همراه با چند آلۀ موسیقی اروپایی و در قالب اشعاری غیر از
اشعار اصلی آن بخوانند. از نظر من آهنگ فولکلوریک باید با همان شکل و قالب خوانده
شود و شعر آن با عین اصالتی نگهداری شود که سینه به سینه حفظ شده و تا کنون به ما
رسیده است...."
انتخاب
شعر و درست خواندن آن در ایجاد قطعات موسیقی نقش بسزایی دارد و هرگاه شعر همراه با
موسیقی در کار یک هنرمند در سطح بلند قرار گیرد، کیفیت آهنگ را مضاعف میگرداند.
کمتر هنرمندانی بوده که از این دو زاویه در سطح بالایی ظاهر گردند و این اقبال بزرگی
است برای استاد سر آهنگ که توانسته بود هردو را به اوج برساند. جایگاۀ استاد در
عرصۀ موسیقی جایگاهی است رفیع و از نظر بنده تا حال در تاریخ کشور کسی را سراغ
نداریم که در عرصۀ هنر موسیقی به این مقام و مرتبت قرار گرفته باشد. این استاد
توانا در حالی که بزرگترین هنر مند موسیقی بود، به گواهی آهنگ هایش در انتخاب
اشعار نیز بهترین موقعیتی را داشت که این امتزاج هردو امتیاز در کار یک هنرمند
کاریست نادر.
استاد سر آهنگ اکثر اوقات به مطالعۀ دیوان حضرت بیدل می پرداخت و هرگاه شعر
یا تک بیتی را که از کسی می شنید، آن را یادداشت میکرد. این که استاد سر آهنگ چه
وقت و از کجا به حضرت بیدل گرویده و علاقه مند شده از زبان خود وی در یک مصاحبۀ
رادیویی چنین می شنوم:
" من به کلاسیک بسیار علاقه داشتم و حالا هم دارم. من غیر از کلاسیک
هیچ چیز نمی خواندم، شب ها در خانه خواب بودم مرا کسی نمی برد و نمی شناخت (منظور
استاد از جملۀ " نمی برد" این
بود که به مجالس آواز خوانی دعوت نمی گردید)
چون نمی فهمیدند و بسیار نو بود برای شان. من کم کم غزل خوانی را شروع کردم....
یک شب در یک جایی می خواندم، یک کسی آمد که عبدالحمید نام دارد و او را قندی آغا
میگویند.... کلاسیک مرا به هر صورت خوش کرد و وقتی غزل خواندم، بسیار متأثر شد و
گفت " با این حنجره و با این استعدادی که خدا به تو داده باید غزل های مقبول
و پر معنی یاد داشته باشی که عبارت از کلام بیدل است. گاهی پیش من بیا که من به تو
کمک کنم". من پیش قندی آغا رفتم و برایم درس ابوالمعانی را شروع کردند....
مرا درسی و تحلیل کرده یاد دادند...." استاد در پاسخ به پرسش که بعد از حضرت
بیدل به کدام یک از شاعران علاقه مند است چنین بیان داشته:
" بیدل صاحب را که من و شما استثنای شعراء فکر میکنیم :
جبین سایم به خاک پای بیدل
ندارد هیچ شاعر جای بیدل
بیدل
یک استثنأ است و اگر انسان عمیق شود و مطالعه کند، کلام او یک کلام بی نظیر و
ملکوتی است. بعد از او من که به بیدل صاحب هیچ کسی را برابر نمی کنم، از کلام واقف
لاهوری خوشم میاید، بهترین شاعر است، باز صایب تبریزی اصفهانی است و دیگر شاعران
مثل سلیم، کلیم و حضرت حافظ. این شاعران را من برایشان عقیده دارم و شعر های شان را
میخوانم....".
گرچه در کشورهای هندوستان، افغانستان و آسیای میانه (ترکستان) مقام ادبی، فلسفی و عرفانی حضرت بیدل در جایگاه خاص قرار دارد و بیدل خوانی و بیدل شناسی در حلقه های ادبی کشور به عنعنۀ فرهنگی مبدل گردیده است و عرُس های بیدل همه ساله برپا میگردید، اما کسی که بیدل را به مفهوم واقعی اش معرفی کرد، مشعلدار