رهبران کج آهنگ سیاست فرهنگی ،نباید زبانهای ریشه دا ر ملی را مسخ کنند

اکادمیسین  دستگیر پنجشیری

                     

شمشیر  قلم  گرفته ، فرزند وطن

دلبند عزیز  میهن  و  ما در   من   

راند زدیار و " زخم  خونین "  جهان   

  خصم  وطن  مردم   بی گور و کفن

    " فروغ  هستی "

                          

                            

رهبران کج آهنگ سیاست  فرهنگی ،نباید

      زبانهای ریشه  دا ر ملی  را  مسخ کنند

 

      مسخ  -  ( بفتح میم  )،  واژه ی  عربی است .  ودر  فرهنگ  مفصل  و مصورعمید: " د  گر گون کردن  صورت  وبرگرداندن آن   بصورت  زشت " باشد (1)

  با آگاهی ژرف ،  ازین آموزشها  ، فرزندان همه اقوام وقبایل  برا بر  حقوق  افغانستان مستقل  وتجزیه ناپذیر ما ،میتوانند و   باید ، بار نگ وبو  و زبانهای ویژه ی خود ، درکنار همدیگر  آزادانه کار وپیکار نمایند ودرغنامندی  گنجینه های خرد وزبانهای  ملی کشور ،  تلاشهای  آفریننده وخلاق کنند.

      اگر که احکام  مواد  شانزدهم ، چهل سوم وچهل وهفتم  قانون اساسی دولت اسلامی، سیاست  فرهنگی  ضد دموکراتیک دوران استبداد استعماری امارتی وسلطنتی افغانان را  منسوخ کرد   ( ازبین  برد ، فسخ   کرد ) و  راه رشد دانش،  فرهنگ ، زبان وهنرها  را برای شهروندان همه گروههای قومی ومذهبی افغانستان روشن و هموارساخت؛ ولی رهبران کوتاه نظرسیاست فرهنگی دولت اسلامی، بویژه  آقای کریم خرم سابق وزیر فرهنگ، با شماری از نماینده گان  فرکسیونهای پارلمانی وحامیان آشکار وپنهان آنان  درمقامات رهبری دستگاه دولت تمامیتخواه  کنونی، خلاف این ا حکام قانون اساسی و ارزشهای اعلامیه ی حقوق بشر  بازهم ؛  با همان شیوه های منسوخ دوران استبداد استعماری، قبیله سالاری و زمینداری - اربابی، به اداره های دولت ، بخش خصوصی، ژور ناليستان ، سخنوران، دانشمندان، استادان دانشکده ها ،دانشگا ههای سده ی بیست ویک و به کارمندان نهادهای فرهنگی، مطبوعات دولتی وبخش خصوصی ، گستاخانه امرونهی صادرمیکنند که نوشتن "  دانشگاه " ، "  دانشکده " ، " نگارستان" ،  دانشجو  " ، دانش،  دا نشمند ، دانشیار ، دانشور و  دانش آموز ، و دیگر نامهای ریشه دار مکانها و مراکز آموزش وپرورش فرزندان مردم میهن ، گویا همه " بدعتهای"  ضد وحدت ملی و " اصطلاحات خارجی! " میباشند و به این نيرنگهای کهنه استعماری، سیاست  استثناء طلبی قومی ،عظمت طلبی نژادی  تفرقه ی قومی و خصومت زبانی ، مذهبی  وظلم ملی خود را بازهم تداوم می بخشند و با پاشیدن دانه های تلخ  " تعصب " ( 1) و  " عصبیت " قبیله سالاری ( 2) با   خشونت و دید خیره ی  طالبانی، بیهوده  مانع  رشد  آزاد زبانها   ادبیات وهنرهای شهروند ان برابر حقوق ، همبسته گی ملی  و دوستی پایه دار همه گروههای قومی  افغانستان میشوند.

     آنان، با چنین گرایش و تفکر منحط  خود بزرگ بینی واپسگرایانه ، اعتدالی ترین تاجیکان  ، هزاره گان،  ازبکان " ترکتباران "،  بلوچان، نورستانیان، پامیرییان، پشه ییان، اهل هنود و تمامی فارسی زبانان افغانستان و حوزه ی فرهنگی مارا  به جوش و خروش می  آوردند  تا علیه  این همه بیدادگری   آشکار  قومی قبیله یی  فرهنگی وتبعیض  نابه هنجار زبانی  ،فریاد اعتراض صلح آمیز خودرا از طریق رسانه های یک سر وهزاران زبان الکترونیکی ، در گوشه گوشه ی افغانستان وجهان بلند  وبلند تر نمایند  وبه این وسیله ی دموکراتیک وانسانی میخهای دیگری برتابوت تفکر قرون وسطایی دشمنا ن رشد وگسترش زبانهای گشن بیخ و بسیار شاخه  وبرگ ملی و میراثهای فرهنگی ریشه دار مردمان برابر حقوق  میهن ما بکوبند.

     مدارک :

 (  1)  تعصب -  ع   . جانب داری کردن  ازکسی  ،  بچیزی دلبسته بودن  وسخت ازان دفاع کردن . 

 

( 2)   عصبیت  -  ع  .  شدت تعلق شخص  به قوم  و جماعت یا مرام ومسلک  خود وجدیت وتعصب در ین امر؛  صفحه  730 ، فرهنگ  عمید .

      پیشینه ی اصطلاحات:

      نخست باید دانست که  بخشی ازا ین  " اصطلاحات نظامی  واداری !" دردوران امیر شیرعلی خان به زبان پشتو  وضع  وبه خط خوش  قاضی قادرو منشی مجهوالهویه  امیرافغان  نوشته شده است .

      با یک نگاه سطحی به فرهنگهای زبانهای پشتو، فارسی وعربی میتوان  به این  حقیقت روشن آگاهی یافت که : "اصطلاحات نظامی " دوران  امیر شیرعلی خان  ترکیبها ی اضافی وتوصیفی ای میباشد که  از واژه های  زبان فارسی  وعربی  به پشتو  ترجمه  وبرگردانی شده است :

  بنابراین هیچ یکی از این ترکیبها  را نمیتوان مصطلحات نظامی واداری خالص زبان ملی پشتو پنداشت. 

      نخستین رساله ی مدون " اصطلاحات "  قاضی قادرو، منشی مرموز دربار شیرعلی خان   درکتابخانه ی نسخ خطی وزارت اطلاعات وفرهنگ حکومت پاد شاهی افغانستان محفوظ بوده  است.امید  که این نسخه ی منحصر به فرد اصطلاحات به اصطلاح "ملی  " ،  در گنجینه  ی نسخ  خطی وزارت فرهنگ از دستبرد  تنظیمهای تندرو افغا  ن ، جرنیل حمید گل انگلیس مشرب  پاکستانی و دیگر اربابان غنایم دوسوی مرز دیورند در  امان باشد .

       آنچه که ازین تلاشهای ناکام رهبران سیاست فرهنگی افغان تبار کشور ، برای نسلهای امروز به میراث مانده است همانا دانه ها ی تلخ  تعصب پرحرارت قومی، تفرقه ی قومی  ،  وبرتری جویی قومی وقبیله سالاری میباشد که دردوران "استبدا د کبیر وصغیر"  و همزمان با طغیان فاشیزم هتلری در اروپا ؛هفتاد  واند سال پیش از سوی سردار محمد  نعیم، وزیر نیم خام (18 ساله)  معارف ومحمد گل مهمند،  افسر متعصب  نظامی کاشته  شده است .

 

پشتو  تولنه   و کورسهای اجباری زبان  پشتو ، دربرابر آموزش وپرورش فرزندان نزدیک به  چهل اقلیت ملی  برابر حقوق کشور به سنگ اندازی آغاز نهاد. این  پالیسی، دردهه ی قانون  اساسی دوران " دموکراسی تاجدار! "  قانونیت  یافت ودر دوران دکتاتوری فردی " جمهوری اول "  سردارمحمد داوود صدراعظم بیش از پیش  بیداد کرد.

        درفردای  پیروزی  قیام مسلحانه ی هفتم ثور میان رهبران دو جناح خلق و پرچم خلاف تصامیم کنفرانس  12 سرطان  1356  خورشیدی  مبارزه  برای تصرف قدرت های کلیدی  دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان [ و چگونگی تطبيق برنامۀ حزب و خطوط اساسی وظايف انقلابی دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان ، مبنی بر اسلوب انعطاف از يکطرف و تند روی قوماندان انقلاب (!) از جانب مقابل ـ (سپيده دم) ] ، آغاز یافت. من که کارمند وزارت  کلتور و قبلا معلم داوطلب زبان فارسی صنوف  دوازدهم دارالمعلمین کابل بودم ؛ در آغاز به حیث وزیر تعلیم وتربیت تعیین شدم  . زنده یاد محمد طاهر بدخشی که کارمند شایسته ریاست تألیف وترجمه بود، به ریاست این اداره  تعیین گردید. هنوز چهار ماه از خدمت صادقانه ی اوسپری نشده بود که پس از برکناری زنده یاد ببرک کارمل ودیگر اعضای رهبری پرچم وتبعید آنان به خارج ، به سرنوشت محترم   سلطانعلی کشتمند گرفتار وبدون هیچ گناهی با فرزند جوان ودیگر یاران وهواداران فساد ناپذیر  خود به زندان افتاد ومرا نیزاز وزارت معارف سبکدوش وبه فرمان روانشاد نورمحمد تره کی    بدون   هیچگونه دلیل منطقی  به حیث   وزیر فواید عامه  تعیین  و  تبدیل   کردند؛ ولی در مدت کوتاه زنده گی فرهنگی خویش در وزارت  تعلیم وتربیت، درجریان اختلافات میان رهبران دوجناح عمده حزب ودولت درهمان هوا و فضای دود آگین و باشناخت نیازهای  آتشین فرزندان مردم ، بیدرنگ ، لغو کنکور استعدادکش صنوف هشتم دوران حکومت سردار   محمد  داوود  را ازطریق رادیوافغانستان اعلان کردم ، که درنتيجۀ آن نزدیک به یک ملیون  دختر وپسری که دردوران حاکمیت سردارمحمد داوود ، تازه ازحق آموزش وپرورش دوره ی لیسه محروم  شده بودند، بدون هیچ گونه قید وشرطی از حق تعلیم وتربیت مجانی بهره مند گردیدند وزنده گی نوین آموزشی خودرا یکجا به اشتراک فعال مادران یا پدران خویش در  لیسه ها ی گوشه گوشه ی  کشور باشور نشاط وهیجان انقلابی جشن  گرفتند.

       همچنان کورسهای اجباری درس پشتوی دوران وزارت سردار محمد نعیم  لغو گردید ؛    اکادمی پشتو به اکادمی علوم جمهوری  افغانستان ارتقاء یافت؛ زمینه های پژوهشهای علمی  برای  فرزندان همه قبیله ها و قومهای واقلیتهای ملی برابر حقوق  افغانستان  برای نخستین بار درتاریخ افغانستان مهیا گردید.

       اگر دردوران 47 سال سلطنت خاندان نادر - داوود ، صرف  یکهزار ونه  صد تن از محصلان ممتاز معارف ( سالیانه 40 دانشجو) از حق آموزش وپرورش عالی، درکشورهای  خارج برخوردار شده بود؛ ولی دردوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، به اساس  پروتوکولی که با معین وزارت تحصیلات عالی اتحاد شوروی برای یک  دوره ی پنجساله   امضاء شد، سالیانه ششصد محصل ممتاز ( 12برابر دوران سلطنت محمد ظاهر شاه )، بدون  تبعیض جنسی، قومی وقبیله یی ، شهری وروستایی ، حق آموزش وپرورش عالی را در رشته  های مختلف علوم  ، برخوردار  شدند. 

       طی پنجسال نزدیک به سه هزار ازدانشجویان ممتاز گوشه گوشه ی افغانستان ودوبرابر   دوران سیطره ی خاندان نادر- داوود دررشته های گونه گون علوم آموزش وپرورش یافت.

       (آقای مسکینیاربه هنگام برجسته کردن نقش رهبران قبیله ی خود نباید خدمات  انقلابی  فرزندان  مردم افغانستان را وارونه  جلوه دهد وکور کورانه آب در آسیاب دیوانه گان  قدرت بریزند )

         دراین جنبش فرهنگی، شاد روان ، مجید زابلی  نیز  نقش  فعالی ایفاء  کرد، بخشی از  جایدادهای غیر منقول وچهارصد ملیون افغانی نقد خودرا به وزارت معارف اهداء  نمود  و طی  یکسال هفتصد  مکتب متوسط عالی وکثیرالاستفاده به مقیاس ملی وبا خشت پخته و عصری برای  دانش آموزان گوشه گوشه ی مردم  افغانستان آباد شد.

        دردوران  رهبری زنده یاد ببرک  کارمل و دکتور نجیب الله  نیز جنبش فرهنگی افغانستان، سمت وسوی  اوجگیرنده گرفت وگسترش یافت. دراين دوران، فرزندان  زحمتکشان افغانستان (دختران وپسران) درعرصه های لشکری وکشوری ازحق آموزشهای عالی تا درجه  ماستری و داکتری برخورد ار گردیدند.

       و لی پس از سقوط  حاکمیت دکتور نجیب الله و آغاز جنگهای غیر عادلانه ی قبیله یی ،  قومی، محلی، منطقه یی، مذهبی و نژادی، بویژه در دوران حضور ونفوذ ملا عمر و طالبان  ظلمت ، سوکمندانه نهضت فرهنگی کشور سمت وسوی نژاد پرستانه و سیطره جویانه ی   قومی و قبایلی بیشتری کسب کرد .

       جان سخن دراین واقعیت نهفته است که حد اکثر این به اصطلاح " اصطلاحات! " خام جوشیهای دو ران فدراسیون قبایل افغان، همه واژه های فارسی ای میباشند  که به زبان پشتو ترجمه شده اند و مفهوم واقعی اصطلاحات اداری و نظامی را بطور قطع افاده نه میتوانند. زیرا "  مصطلحات  جمع  مصطلح واژه ی عربی است (  بضم میم ،فتح تا ولام ) واصطلاح شده ،  کلمه ای که درزبان جمعی ازمردم ، غیر از معنای حقیقی  خودش ، برای موضوع  ویژه   و خاصی  متداول ورایج میشود ."

      به گونه ی مثال: در کمپیوتر اصطلاح  " کلک  click اصلاً صدای مختصری میباشد که از بهم خوردن سم اسپ برزمین بلند میشود . یاarrow ؛  ، تیر ،پیکان

(سرنیزه )  وخدنگ ( چوب سختی که ازان تیر ، نیزه و " زین اسپ " میساخته اند .

        " من از شست او ، هشت  تیرخدنگ     بخوردم ننالید م  ازنام وننگ "

                                                       (حکیم  ابوالقاسم فردوسی )

      یا اصطلاح  mouse موش، مجاز اً جست وجوکردن وبازی دادن گربه، پس از گرفتن موش ومصطلاحات دیگری را نیز میتوان  در زبانها  ی ریشه دار افغانستان وخراسانزمین   یافت

       همچنین  دردوران اوج طغیان  اندیشه های نژاد پرستانه ی فاشیزم هتلری کار به جایی کشید که نامهای تاریخی "ایران " ، " خراسان " وشرق مسلمان ، ازسوی  رهبران سیاست فرهنگی افغانستان، بویژه  از سوی  سردارمحمد نعیم  وزیر کوتاه  نظر معارف  افغانستان خلاف مطالبات برحق - میر غلام محمد غبار فقید ، استاد احمدعلی کهزاد و استاد عبدالحی حبیبی ودیگراعضای  فرهیخته انجمن  ادبی، هفتاد واند  سال پیش از امروز به شهنشاه فارس  حاتم  بخشی شد وامروز هردو نام  " ایران  " و " خراسان " و  شرق مسلمان ما ، باهمه بار  های معنوی افتخارا ت ومیراثهای فرهنگی - تاریخی آن  در انحصار رهبران سیاست فرهنگی " فارس آخوندی  " قرار دارد ؛ ولی درهمان اوج گرایشهای فاشیستی هتلر ومعاملات ضدملی  دربارهای افغانستان و فارس ،پروفیسور یار شاطر با بانگ رسا ووجدان بیدارملی فریاد برآورد که : ( کشورمارا " فارس "  بنامید ، نه "  ایران ".

        (  برگردان : سالم سپارتک تارنمای آر یایی 06 ،  06 ، 18، سویدن ) .

       همگونسازی املای زبانها:  

       با بیان موجز این داد وستدهای تلخ تاریخی خاندانهای سلطنتی افغان  وفارس ، بدون  ترس از اشتباه میتوان گفت که : افغانستان معاصر، بستر رویش وپرورش ادیان، مذاهب ، زبانها وفرهنگهای  باستانی  خراسان ،  ایران، گذرگاه جهانکشایان وگرهگاه  تضاد ها و  برخورد تمدنهای مترایی، زردشتی، زوری ،بودایی و اسلامی میباشد.

      در دل ودامان دره های نورستان، پنجشیر، کوهپایه ها پامیر، هندوکش، سلیمان، سپین غر  و کرانه های آمو، هریرود، هیلمند، بلخ، بامیان ،هرات، تخار،  سیستان، غزنه، غور، کاپیسا،  ننگرهار ، کندهار، پکتیکا و  پروان کم وبیش ، چهل زبان وادبیات شفاهی جوانه زده ، به شگوفه نشسته ، پر برگ وبارشده وبخشی ازاین گلهای کوهی  دربرابر تندبادهای زمانه ها  ،  مقاومت نتوانسته وپیش از رشد وشگوفایی پژمرده وپرپر شده است؛ ولی هریکی ازاین گروههای قومی  به درجات متفاوتی در غنامندی زبانها ، ادبیات وهنر، گنجینه ها ی فرهنگی و در پاسداری آزادی  وطن کنونی ما نقش فعالی ایفا ء کرده اند.

      یکی ازاین زبانهای گشن بیخ وبسیار شاخه وبرگ وبارکشورما، زبان فارسی دری است.   این زبان در نتیجه ی مقاومت دادخواهانه  مردم  وحماسه های جاودان سخنوران این سرزمین های تاریخی ، بویژه به برکت اشعار نغز ودلنشین رودکی وشهکارهای ادبی دقیقی بلخی ، حکیم ابوالقاسم فردوسی، ناصر خسروبلخی، نظامی گنجوی ، سنایی غزنوی،عطار نیشاپوری، مولانا جلال الدین ( خداوند گار بلخ )، شیخ سعدی ، حافظ  شیراز ی ، مولانا  جامی هروی و   حضرت  بیدل، درفش  کاویانی ، رزم  ،  داد ،  خرد ،  سخن ، زبان ، فرهنگ  ،  آزادی  و ا