داکترصاحب آسيابان سخنگوی کيست؟
| |||
عبدالواحد فیضی بتاريخ 6-12-2007 B.B.C. شش ساله دورۀ کارحکومت آقای کرزی را ارزيابی مختصری نموده، نگرانی اش را ازبدترشدن وضع امنيتی، تشديد حملات انتحاری، گسترش فساد دردستگاه دولت، سرقتهای مسلحانه و تاراج دارايی های مردم وعدم فضای مطمئن و قابل اعتماد برای کار و بازسازی، توأم با تقويت مخالفين مسلح وسقوط ولسواليها بدست طالبان، ابراز داشت. درمقابل آقای کرزی به عوض اينکه ازدورۀ کارشش ساله اش دفاع کرده باشد وپاسخی ارائه نمايد، برخلاف بمنظور کتمان نمودن بی کفايتی خود و حکومت ضد مردمی اش، درصحبت تاريخی 10-12-2007 شان جنگهای 30 ساله را يکبار ديگرعنوان کرده همه جناح های مطرح درکشوررا مطابق نسخۀ فرمايشی قبلآ داده شده، بصورت يکسان وبدون تفکيک خوب وبد، حق وباطل، مسؤول قلمداد نمودند. درمقابل، اين کمترين همه بمثابۀ يکی ازاعضای معتقد به آرمانهای والا وانسانی ح. د. خ. ا درمورد عملکردهای حکومت کابل ازبدو تأسيس آن در " بن " تا اکنون، مروری نموده مطالبی را ازجناب کرزی صاحب پرسيدم تا خود وی ويا سخنکوی شان توضيحات ارائه بفرمايند. همينگونه انديشۀ قلب ناقرارم را پيرامون بحران کنونی ميهن مان، که موجوديت کشوری را بمثابۀ افغانستان واحد، به شدت تهديد می نمايد ، ابراز ودراخيرتأثرم را ازنبود يک اپوزيسيون اصولی نيرومند درکشور، اين گونه ابرازنمودم: «اما، جای تأسف اين است که درافغانستان ازخيرات سر دموکراسی امريکايی درحدود يک صد حزب سياسی فعاليت داشته اکثريت آنها دردفاتر حکومت کابل ثبت وراجسترشده اند، هيچ کدام آنان قدرت وتوانمندی تشکيل ورهبری يک جبهۀ متحد، دموکراتيک و رسالتمند را ندارند. زيرا ازيکطرف درحدود بيش از90 درصد اين احزاب فاقد يک برنامۀ اصولی حزبی مردمی بوده ، صرف بنام قوم وقبيله وسمت فعاليت دارند. حدود پنج - شش سازمانی، چکيده ازدامان پاک ح. د. خ. ا دارای پيشوند وپسوند" ملی" که ادعای انديشه های ملی، مردمی وحتی مترقی و چپ بودن را هم دارند، چنان برنامۀ علمآ تنظيم شده را دارا نيستند تا اساسی ترين وحياتی ترين سؤالات ونيازهای مبرم مردم افغانستان را که عبارت از: آب ، نان، لباس، صحت، سرپناه، کار، تحصيل ، آزادی وتأمين نظم وامنيت واستقرارحاکميت قانون ونظام دموکراسی درکشوراست، پاسخ علمی و مستدل ، مطابق به اصول جهانبينی علمی وجامعه شناسی علمی بدهند ويا جوابی به آقای کرزی ارائه نمايند. برنامه های هريکی بدتراز ديگر، همه درلجنزارريفورميزم فرورفته ، ازاصول مکتب راديکاليزم يا استعفا نموده ويا توبه نامه داده اند.» انتظارداشتم تاجوابی ازجانب حکومت کابل ويا حاميان اروپايی وامريکايی شان، دريابم. اما برخلاف، جوابی را ازخامۀ شخصی به اسم داکترحميد الله آسيا بان درسايت مشعل دريافتم. گرچه در بدو امرندانستم، که اين کدام داکتر حميد است، که آسيابان تخلص می کند، اما بعد از مرورسايت مشعل دريافتم ، که اين همان داکترآسيابان است، که سال قبل رفيق ارجمند جليل پرشور را نيزبخاطرابرازنظريات حزبی شان،بدون درک وارزيابی جايگاه خود وشخصيت رفيق پرشور، که به اندازۀ عمرآسيابان صاحب، رفيق پرشور زنده گی پاک سياسی وحزبی داشته وهمه دوران حيات پربارش را وقف سعادت و خوشبختی انسان زحمتکش جامعۀ مان نموده است؛ با استعمال زشت ترين کلمات مورد حمله قرارداده بود وفعلآ عضو هيأت اجرائيۀ بخش اروپايی نهضت فراگير می باشد. جناب داکترصاحب به عوض اينکه نوشته ام را ازاول تا آخر، آنطوريکه آرزو برده شده بود بصورت واقع بينانه و بدور ازحب وبغض بخواند، برعکس متن دو جملۀ همين بخش مقاله را، که شما دربالا مطالعه فرموديد و ازهمديگر جداهستند ودومعنی جداگانه را افاده ميکنند، بصورت عمدی ومطابق ميل واشتهای خود اين گونه باهم يکجا نموده، بدين تکتيک مفهوم متن نوشته ام را تحريف کرده است: « اما جای تآسف اینست که در افغانستان از خیرات سر دموکراسی امریکایی در حدود یکصد حزب سیاسی فعالیت داشته ، که اکثریت آنها در دفاتر حکومت کابل ثبت وراجستر شده اند ...در حدود بیش از 90% این احزاب فاقد یک برنامه ء اصولی حزبی مردمی بوده صرف به نام قوم وقبیله وسمت فعالیت می کنند .... برنامه هر یکی بد تر از دیگر ، همه در لجنزار ریفورم یزم فرورفته ، از اصول مکتب رادیکالیزم یا استعفا نموده اند ویا توبه نامه داده اند.» طوريکه دربالا مطالعه فرموديد، 90 حزب که فاقد يک برنامۀ اصولی حزبی بوده وبنام قوم وقبيله وسمت ومذهب تشکيل شده اند، شامل جملۀ اول مقاله می باشند و 5 يا 6 حزب ديگر که چکيده های ازدامان پاک ح. د. خ. ا بوده ، شامل جملۀ دوم مقاله هستند که از اين احزاب تعريف جداگانه بعمل آمده است، ولی چگونه داکترصاحب آسيابان ، دوجمله را باهم يکجا کرده، نهضت فراگير را ازميان خانواده اش تجريد و شامل 90 حزب ديگرنموده است. آسيابان صاحب درجای ديگردرمورد اين بخش نوشته ام خيلی ناراحتی می نمايند، که گفته ام: « آنانیکه حل پرابلم های ملی را بصورت مجرد وتنها بدون حل تضاد های طبقاتی مطرح می کنند ، یا مرتکب اشتباه بزرگ شده اند و یا نمایندگان ومبلغان طبقات واقشار استثمار گر وستم پیشه ء مفتخوار این ویا آن قوم اند . اما توضيح نميدهند، که درکجای آن خلاف حقايق و واقعيتهای موجود کشورحرف زده شده است. آيا درافغانستان سه ستم استخوان سوز ( طبقاتی که فاصله بين فقروغنا را ازسری تابه ثريا ايجاد کرده ، هزاران زن ومرد، کودک وجوان و سالمند دست تگدی را درشهرها ودهات بجانب هرعابرسواره وپياده رو دراز کرده ، خيمه های پينه زدۀ بينوايان، که سالانه هزاران انسان کشورمان ازفقرجان ميدهند دريکطرف وآرايش قصرها وهوتلهای مودل اروپای غرب وشرکتهای فراملی ، که هيچ قدرتی حق گرفتن حساب را از آنان ندارد، درطرف ديگر آن جلوه های خاص خود را دارند؛ وجدان بيدارهرانسان متعهد را تکان می دهد؛ همينگونه ستم ملی و زبانی، که کشور را به يک بحران سراسری وجنگ تمام وعيارتهديد ميکند؛ بشمول ستم جنسی، که هرروز ازآتش سوزی، شکنجه و تجاوزبرزنان و دختران خرد سال ونوجوان، حکايت می کند) وجود ندارد؟ آيا اين سه ستم در برنامۀ ح. د. خ. ا مصوب کنگرۀ موسس آن رسمآ مطرح و راههای حل آن با وضاحت کامل بيان نشده است؟ جناب داکترصاحب دراين مورد بجزناراحتی، ديگر هيچگونه انتقاد وپيشنهاد مشخصی ارائه نکرده، صرف توصيه ميفرمايند، تا مرامنامۀ نهضت را بخونيم، که درمقدمۀ آن چنين آمده است: « نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان خود را ادامه دهنده مبارزات وجنبش های استقلال طلبانه وتجدد گرایانه ، دموکراتیک ودادخواهانه ( ایا غیر ح.د.خ.ا کدام جنبش دادخواهانه دیگری وجود داشت ؟) کشور میداند ...وبرای حفظ وتحکیم دست آورد های آن سعی وتلاش می ورزد ، تجارب آنرا میآموزد وسر مشق فعالیت خود قرار میدهد .» درجواب داکترصاحب ميگويم بلی وجود داشت! فکرميکنم، که آسيابان صاحب تاريخ کشورش را يا خوب نخوانده ويا فراموش کرده اند، که سالها قبل ازتأسيس وفعاليت ح. د. خ. ا. جنبشهای استقلال طلبانه وداد خواهانۀ ضد استبدادی، بنام جنبش مشروطيت اول، دوم وسوم وجود داشت، که درمقابل بيدادگريهای سلاطين ستمگرواشغالگران انگيسی، وارد پيکارهای خونين گرديده ونام شان درتاريخ کشورما ثبت است. من برای نخستين بارصحبت وداعيۀ يکی ازاين قهرمانان، بنام محمد عثمان خان پروانی را، که قبل ازاعدام دربرابراميرحبيب الله ايراد نموده بود، درسال 1350،هنگام کار دولتی درولايت اروزگان، اززبان زنده ياد ببرک کارمل رهبرپيشين حزب مان ، که درپارلمان وقت در مورد حکومت داکترعبدالظاهر صحبت داشتند، اين گونه شنيدم که اکنون آن را حفظ کرده ام : ( 62 سال قبل مشروطه خواهان ا ول پرچم مبارزه را عليه سلطنت مطلقۀ اميرحبيب الله ودرنده خويان امپرياليزم انگليس برافراشتند. آنان انقلابيونی بودند ريخته شده ازفولاد ناب، که جسور وبی باک برچهرۀ مرگ نگريستند. يکی ازاين قرمانان بنام محمد عثمان خان پروانی قبل ازاعدام دربرابراميرغضبناک فريادزد " شکنجۀ مرگ ما چند لحظۀ بيش نيست، ولی محاسبۀ ملت با شما شکنجه ا يست ابدی" بگذاربياد خاطرۀ تابناک اين شهدای راه آزادی، باری بنام رنجهای عظيم خلق ستمديدۀ افغانستان، باشما حکومتهای جبارمحاسبه کنيم. آرمانهای اين دلاوران آزاده چه بود.....) بايست با صراحت و صداقت بعرض برسانم، که تا قبل ازنشراين صحبت ازتريبون پارلمان، درآن ولايت بجزنگارندۀ اين سطور عضو ديگر حزب ازجمعيت ما وجود نداشت تاکميتۀ حزبی را ايجاد ميکرديم ، ولی بعد ازبدست آوردن اصل اين سخنرانی درجريدۀ ولسی جرگه و تفسيروتشريح آن درميان مامورين ، معلمان وشاگردان ليسه ها ومکاتب ومقايسۀ آن با بيانيه های ساير وکلا وبويژه با صحبت حفيظ الله امين ، نه تنها اين امکان مساعد گرديد تاذهنيت بخش ديگرحزب، ازخصومت به دوستی وصميميت تعديل وبهبود حاصل نمايد، بلکه فراتر ازآن کميتۀ حزبی ولايت اروزگان را ايجاد نموديم. ای کاش اين صحبت کارمل بزرگوار را که درسايت وزين اصالت موجوداست و36 سال بعد آن را باردوم شنيدم، دوستان ديگرهم درآن آيينۀ تمام نمای خود را بازشناسی نموده ،" راه ترکستان را تعقيب نکنند!" طوريکه بارها بعرض رسيده است، که ح. د. خ. ا. يگانه ادامه دهندۀ راستين جنبش مشروطيت افغانستان بوده ، که انديشه های آزاديخواهانۀ آن را درپيوند با انديشهای پيشرو عصر، درتمام عرصه های زنده گی مطابق قانونمندی نظام درونی جامعه وجنبشهای پيشروعصر، رشد وتکامل داد. داکترصاحب درجای ديگردرمورد مرام نهضت می نويسند: فهميده نتوانستم، که آسيابان صاحب هومانيزم را چگونه تعريف وتعبير می نمايد. برداشت من ازهومانيزم انساندوسی است، که دربرنامۀ حزب ما خدمت به انسان محتاج ودردمند ونجات انسان دربندکشيده ازقيد اسارت وبهره کشی ورفع نيازمنديهای مادی ومعنوی انسان با وضوح کامل چهره می نماياند، که به برکت همين تفکرانساندوستی، تسمه های ارتباطی خود را درميان کارگران، دهقانان، پيشه وران، جوانان ، دانشمندان اعم ازمردان وزنان ستمديدۀ کشورمان، تأمين وآنان را در زمينۀ ايجاد سازمانهای توده يی و صنفی شان ياری ومساعدت داهيانه نموده، ازيک جمعيت دوصد نفری به يک سازمان بزرگ سراسری دوصدهزارعضوی جايگاهش را درجامعه تثبيت نمود. فقط دشمنان سوگند خوردۀ حزب، وطن ومردم ودوستان نيمه راهش آن را ديده نميتوانند. همينگونه برداشت شان از ايدئولوژی مبهم وغيرتعريف شده است. نخست بايست ايدئولوژی مطابق اصل زرين جامعه شناسی علمی، بمثابۀ علم افکارومعانی که اصل ومبدأ افکارانسانها را درمسير تحولات زنده گی اجتماعی،نحوۀ شکل مالکيت درساختاراقتصادی واجتماعی، موقعيت گروههای اجتماعی، درروند توليد، توزيع ومصرف مورد مطالعه وبحث قرار ميدهد، تعريف گردد، نه مطابق ميل وارضای خاطرمونوپولهای غارتگروشاگردان مکتب سيدقطب، که دراين اواخر درشماری ازسايت های برون مرزی آن را کاملآ ازمفاهيم ومحتوای آن مسخ و نادرست مطابق تفکرعصرحجرتعريف وتعبيرنموده اند. درجامعه شناسی علمی وهم درواژه نامۀ سياسی تعريف مبسوطی ازايدئولوژی داده شده است.ولی امروزبازارتعرض به انديشه های علمی خيلی گرم شده است. «دوست گرامی آیا آنچه که شما مطالبه کردید که توسط یک گروه دانشمندان وخبره گان سیاسی مطالعه وتدارک شود آیا غیر از این است که در مرامنامه نهضت تسجیل شده؟ من به جرآت بشما عرض میدارم که مرامنامه نهضت به مراتب دموکراتیک تر، انقلابی تر وانسانی تر از برنامه های ح.د.خ.ا وحزب وطن است . واگر نه شما آنرا یکبار دیگر بخوانید . واگر در مرامنامه نهضت کدام انتقادی دارید ماده وار آنرا بنویسید ( نه چره یی ) من حاضر هستم تا با شما در این مورد در آینده گفتمان را ادامه بدهم .» همينگونه درمورد مقايسۀ مرام نهضت با مرام حزب ما چنين می نويسد: «مرامنامه نهضت پس از آنکه توسط شماری ازشخصیت های آگاه وگروه کارشناسان تدارک شد جهت ابراز نظر از طریق فاکس ، پست وسایر امکانات به ادرس اکثر رفقای حزبی فرستاده شد . درست چهار سال را در بر گرفت تا از آبشخور اندیشه وافکار رفقای حزبی وشخصیت های ملی ، فرهنگی واجتماعی گذشت . سپس با فراهم شدن زمینه ها در مجلس موسسان نهضت تصويب گردید . که تا اکنون هم بخاطر تکمیل مرامنامه تلاش صورت می گیرد . رفقا ودوستان عزيز! فکرميکنم که آسيابان صاحب آهسته آهسته خشم وکين وخصومت اش را نه عليه من، بلکه برضد ح. د. خ. ا ابراز و اتهامات بی بنياد آن حلقات، گروهک ها وسازمانهای بدنام وابسته به " آی. اس. آی" وسی. آی. ای." را تکرارمی نمايد که درمبارزات سياسی مسالمت آميزدودهۀ (70-80) شکست خورده، نتوانستند دربرابرحزب ما درتوضيح اهداف برنامۀ آن و پاسخ به خواستها ونيازهای مبرم وضروری توده های مردم ما، منطق ودلايل ديگری بجزچنين اتهامات، ارائه نمايند . درمورد اين اتهام ضد حزب ما که گويا مرام نامۀ آن درجای ديگر! نوشته شده وهيأت رهبری ان وقت صرف خواننده وتصويب کنندۀ آن بودند؛ دراين رابطه وساير داوری های خام وخصمانۀ آسيابان صاحب درتوصيف ازبرنامۀ نهضت وانتقاد به برنامۀ حزب، توجه شمارا به متن مرام ح. د. خ. ا وتوضيحاتی که جناب کشتمند صاحب بحيث يکی از اعضای اصلی کميته مرکزی کنگرۀ مؤسس ، چشم ديد های خودرا درجلد اول کتاب شان " ياد داشتهای سياسی و..." اظهارداشته اند، معطوف می نمايم: « درمرام پيشبينی گرديده بود، که يگانه راه برون رفت کشورازعقب ماندگی اقتصادی قرون متمادی، راه تأمين سريع رشد اقتصاد وفرهنگ، راهی، که افغانستان را به کشورصنعتی تبديل نمايد وترقيات همگانی را طی مدتی نسبتآ کوتاه يعنی در" دوران زندگی يک نسل" فراهم سازد،"راه رشدغيرسرمايه داری است". بخاطرپيشرفت دراين راه ضرور است تاتمام نيروهای دموکراتيک وميهنپرست کشوردريک جبهۀ واحد ملی بخاطر ايجاد حکومت دموکراسی ملی، متحد شوند . چنين حکومتی بايد سياستی را درجهت رشد اقتصاد برطبق پلان دولتی وتوسعۀ بخش دولتی، مختلط وخصوصی دراقتصاد، بحيث وسيلۀ تحکيم استقلال اقتصادی وارتقای سطح زندگی زحمتکشان درپيش گيرد . دربرنامۀ حزب، درزمينۀ زندگی فلاکتبار دهقانان وحل عادلانۀ مسألۀ ارضی درافغانستان، خاطرنشان شده، که شرط حتمی برای رشد نيروهای مولده را در کشاورزی، انجام تحولات دموکراتيک ارضی تشکيل ميدهد . دراين زمينه چنين پيشبينی شده بود: « اجرای اصلاحات ارضی برمبنای عدالت اجتماعی به اشتراک مستقيم همۀ دهقانان وبنفع دهقانان بيزمين وکمزمين افغانستان ووضع قوانين دموکراتيک و مترقی، که جميع نظامات وموسسات فئودالی را ملغی قراردهد، استثمار وفقر دهقانان را از ريشه محوسازد وسطح محصولات زراعتی را بميزان وسيع افزايش دهد» . درعرصه های صنعتی، مالی وتجارت درنظر بود تا توجه خاص به توريد تجهيزات تخنيکی جهت انجام پايه های محکم برای رشد صنايع ملی وتأمين کنترول برتجارت ازطريق تحقق سياستهای حمايوی گمرکی مبذول گردد . بارگران ماليات غيرمستقيم بادرنظرداشت عدالت اجتماعی وتوجه به ماليات مستقيم ازدوش مردم بدورافگنده شود . مرام ح. د. خ. ا درعرصۀ اجتماعی انجام اقدامات زيرين را ضروری ميپنداشت: حق کار، حق استراحت، تعيين ساعات کاردرهفته ، که برای تمام کتگوريهای کارگران، بيش ازچهل ودوساعت نباشد، حق دريافت معاش تقاعد ومدد معاش ، منع استفاده ازنيروی کارکودکان دارای سنين کمترازپانزده سال . همچنان درمرام پيشبينی شده بود تا اقدامات زيرين بعمل آيد : اعمارمنازل ارزان قيمت وصحی برای بی خانه های تمام اقشارجامعه؛ تأمين حقوق مساوی زنان با مردان درتمام عرصه های زندگی اجتماعی، سياسی، اقتصادی وفرهنگی ؛ تجديد ساختاردستگاه ادارۀ دولتی برمبنای اصول دموکراتيک بادرنظرداشت کارايی آن ؛ ايجاد محاکم دموکراتيک مبتنی برعدالت، فاقد اغراض واتخاذ شيوۀ قضاوت علنی ؛ الغای قوانين مخالف منافع مردم يا تجديدنظربرآنها . درمرام ح. د. خ. ا تدابير برای ايجاد اتحاديه های کارگری وروشنفکری، تحت عنوان اتحاديه های صنفی يا مسلکی ، تحقق ايده های مبنی برانجام خدمات گستردۀ طبی رايگان برای مردم وسازماندهی مبارزۀ فعال برای امحای بيسوادی وجهالت درکشور ، پيشبينی شده بود . ح. د. خ. ا درمرام خويش برای انجام تحولات فرهنگی، نقش ومقام برجسته ای قايل گرديده ، درنظرداشت تا اقدامات زيرين صورت گيرد : ايجاد موسسات نگهداری وپرورش سالم کودکان قبل ازسنين مکتب؛ تعميم تعليمات اجباری همگانی ومجانی ابتدايی به زبانهای مادری فرزندان کشور؛ گسترش تعليمات مجانی متوسط بگونه ايکه شاگردان مبادی دانش را فرا گيرند وآموزش وپرورش عملی درزمينه های صنايع دستی ، کشاورزی، توليد وتخنيک کسب نمايند. توسعۀ شبکه های موسسات تحصيلات عالی، دانش، ادبيات، هنرها، موزيم ها، سپورت، وسايل اطلاعات جمعی، زبان وفرهنگ عمومی تمام خلقها واقوام کشور ، پيشبينی شده بود . درمرام ح. د. خ. ا درزمينۀ سياست خارجی، درآن برهۀ زمان، که روندتحولات بين المللی بسود خلقهای آسيا، افريقا وامريکای لاتين تغيير کرده بود، نتيجه گيری زير بعمل آمده بود: اتخاذ سياست خارجی برمبنای سياست بيطرفی وصلح خواهی، پيروی از سياست همزيستی مسالمت آميز وضديت با استعمارواستعمارنوين وعدم الحاق درپيمانهای نظامی، موجب ميگردد تا اعتبارکشور درعرصۀ بين المللی ارتقا يابد، امدادها وکمکهای بيشائبه مساوی الحقوق کشورهای صلحدوست برای افغانستان جلب گردد، نيروهای بشری وثروتهای طبيعی کشور وسکتوردولتی برطبق پلانهای انکشافی تقويه شود . درپايان مرام ح. د. خ. ا چنين آمده بود: «...درنهايت ما درحاليکه ارزشها واهداف دموکراتيک قانون اساسی راحمايت ميکنيم ودراين مرحلۀ تاريخی برای ايجاد حکومت دموکراسی ملی وتعقيب راه رشد غيرسرمايه داری براساس ايدئولوژی مترقی وجهانبينی علمی، بشيوۀ مسالمت آميز وعلنی مجدانه مبارزه مينماييم، هيچگاه مسئوليتهای عظيم خودرا درپيشگاه خلق نجيب وزحمتکش افغانستان عزيز ازيادنبرده ونظر خودرا ازغايۀ نهايی ودورنمای تکامل اجتماعی ، که ساختمان يک جامعۀ سوسيالستی است، دورنخواهيم داشت » . طوريکه بملاحظه ميرسد، مرام ح. د. خ. ا شکل جديدی ازقدرت سياسی را طرح نمود، که عبارت بود از: ايجاد حکومت ملی ودموکراتيک متکی برجبهۀ متحد نيروهای ملی ودموکراتيک؛ يعنی اتحاد کارگران، دهقانان، روشنفکران مترقی، پيشه وران، اقشارمتوسط الحال، خورده مالکين شهر وروستا وبورژوازی ملی؛ يعنی اتحاد کليه نيروهای مترقی ودموکراتيک جامعه، که درامر امحای فئوداليزم ورفع عقب مادگی قرون متمادی کشورومردم آن، ذينفع بودند . مرام حزب درماهيت امربمثابۀ هدف، تأمين تحقق انقلاب ملی ودموکراتيک را درافغانستان طرح نمود، که درنتيجۀ آن ميبايست سرنگونی قدرت فئودالها وديگر ستمگران و" ايجاد دولت ملی ودموکراتيک وپيشرفت کشورازراه رشد غيرسرمايه داری" تحقق می يافت . طرح وتدوين نظريۀ انقلاب ملی ودموکراتيک درانطباق باشرايط وويژه گيهای افغانستان ونيازمنديهای مردم آن بادرنظرداشت عوامل داخلی وخارجی ازخدمات بزرگ نگارندگان آن بوده، که واقعآ طرح چنين برنامه ای علمآ تنظيم شده وجامع برای نخستين باردرتاريخ معاصر افغانستان، ازجانب کميسيون موظف، تلاش و استعداد عظيم می طلبيد . طوريکه همه درآن شرايط ميدانستند ثقلت کار کميسيون بردوش ببرک کارمل بود وطاهربدخشی ودستگيرپنجشيری درتنظيم آن نقش فعال ايفا نمودند وبرخی ديگر ازاعضای کميته مرکزی درغنا بخشيدن به آن سهم گرفتند . بنابرآن ، ترکيب کميسيون [ ازشخصيتهای پرمقياس با تحرک وانديشمند ] وهمچنان هنوز نبود حفيظ الله امين درصحنۀ سياسی افغانستان ، شانس نکو بود، که سندی با چنان طرح های جالب وجديد، گيرا ونيرومند درآن شرايط برای نخستين باربا ادبيات جديد ومترقی پا به عرصۀ وجود نهاد ، تأثيرات عظيم سياسی درسرتاسرکشوروارد کرد وعقول وقلوب اقشارگوناگون اجتماعی را تسخيرنمود.» ( يدداشتهای ورويدادهای تاريخی س. ع کشتمند جلد اول ازصفحۀ157الی161) اکنون شما خواننده گان گرانقدرقضاوت فرماييد که جناب کشتمند صاحب بمثابۀ شاهد زندۀ نوشتن برنامۀ حزب ما، راست وحقيقت گفته است، که مرام حزب بوسيلۀ سه تن ازشخصيتهای پرمقياس واهل قلم ودانش وگرداننده گان فعال کنگره ( ببرک کارمل، دستگيرپنجشيری وطاهربدخشی ) نوشته شده است ويا گفتۀ آسيابان صاحب ، که درآنوقت طفل خرد سالی بوده وهيچ چيزی را ازدنيای سياست نميدانست، صرف حرفهای دشمنان حزب را حکايت ميکند وميگويد، که:(همه ميدانند که مرام حزب درکجا نوشته شده!). با اعتقاد راسخ وايمان کامل ميتوانم بگويم ، که تعداد زيادی ازاعضای صادق، پاک ومعتقد به آرمانهای والا، انسانی وجهانشمول ح. د. خ. ا، که بنابراحساس پاک ودلايلی که نزدشان موجه ديده شده، درصفوف وبدنۀ نهضت فراگير احرازموقعيت نموده اند ، که باهم يک عمر دريک سنگرمبارزه نموده ايم؛ آنها دربرابراين گونه اتهامات بی پايه بردامان پاک حزبی، که بهترين دوران زنده گی شان را درراه تحقق آرمانهای آن وقف وسپری نموده اند، سکوت نکرده ، صدای اعتراض شان را عليه آسيابان صاحب بلند خواهند نمود. همين گونه ازدوعضو شرکت کنندۀ فعال درکارکنگره هريک محترم پنجشيری صاحب، بحيث عضوهيأت تحريرمرامنامه وجناب کشتمند صاحب بحيث تهيه کنندۀ مواد برنامه احترامآ تقاضا می نمايم تا درزمينۀ اين ادعای دورازحقيقت داکتر آسيابان صدای شان را بلند کرده، نگذارند، تا چنين اتهامات دشمنانه بردامان پاک حزب مان ، حواله وبرچسب زده شود. داکترصاحب درجای ديگر می نويسند : «من از سال 1349 عضو ح.د.خ.ا بودم وهستم . در تمام مدتی که عضو آن بودم حتا یکبار هم که شده من به دلخواه خود بصورت سری ، مستقیم وآزاد ،حتا منشی سازمان اولیهء خود را نه گزیده ام در انتخابات افتزا آمیز کنگره ها شما خود شاهد هستید، که با بلند کردن دست مجبور بودیم، که آن شخص را که حزب لازم میدید می گزیدیم . در تمام عمر سیاسی ام منشی های سازمان های اولیه از جانب ناحیه ، منشي های ناحیه از جانب کمیته شهر وبه همین ترتیب تمام مناسبات سیاسی به اساس مناسبات شخصی استوار بود . اصل انتخابات که سازمان ها نزد اعضای خود مسئوولیت داشته باشند به اصل مسئوولیت در برابر بالا ها رجحان داده شده بود . از همین سبب مناسبات پايین ها با بالا ها صرف از طریق فراکسیون ها تنظیم شده بود .» بلی دوست عزيز، فقط درهمين بخش نوشتۀ تان با شما با اين تفاوت همنوا هستم ، که دراين رابطه گناه ازحزب و اساسنامۀ آن نبود، بلکه ازتطبيق کننده گان آن بود ومن هم درتمام نوشته هايم طی شش سال گذشته همين داد را بلند کرده ام ، که مقامات مسؤول حزب ازکارو عملکردهای شان به مقامات ذيصلاح حزب( کنگره) گزارش دهند ودربرابر پرسشها پاسخ گويند مگرازتدويرکنگره وجواب دادن امتناع می ورزند. شما خوب ميدانيد، که انجام امورتدويرجلسات وگزينش کادرها در مقامات وپستهای حزبی، شامل بخش تشکيلات حزب ميگردد. خوشبختانه که مسؤلان ذيصلاح اسبق امورتشکيلات حزب ما ن، محترم نوراحمد نور وکاويانی صاحب، که طی 28 سال مسؤوليت اين وظيفه را درمقمات رهبری حزب عهده داربودند ، درقيد حيات قرارداشته وهردو ذوات محترم بالای سرشما بحيث آمر ، ناظر وفرمانده " مشوره دهنده!" درنهضت فراگيرقرارداشته ، جلسات شکوهمند بخش اروپايی نهضت را ازآغاز تا انجام آن نظارت کردند ودرختم بيانيه های عالمانۀ شان را مثل سالهای قبل ابرازفرمودند، مگرچرا جناب شما اين انتقاد تان را روياروی دربرابرآنان ابرازنکرديد؟ اکنون اين انتقاد را چرا به من ميگوييد، من وشما هيچگاه مسؤوليت اين وظايف را نداشته ايم. درتمام دوران زنده گی حزبی، ازجمله درزمان حاکميت حزب ما همواره درمورد سياست کادری غيرعادلانۀ مسؤلان امورتشکيلات، انتقادهايم را به مراجع ذيصلاح تقديم داشته ام. برغم اينکه با واکنشهای منفی ودور ازانتظارآنان مواجه وزيانهای مادی ومعنوی غيرقابل جبران رامتحمل شده ام ، که يک تعداد ازرفقای همسنگرم درنهضت فراگير شاهد زندۀ اين ماجراها بوده اند، ولی روح ناقرارحزبی ووجدانم را با گفتن حقايق راحت نموده وپشيمان هم نيستم. داکترصاحب! دربرنامه واساسنامۀ حزب ، گفته نشده، که کادرهای ملی يک ولايت را ازآن جا اخراج وعوض آنان مجموع هيأت رهبری حزبی ودولتی يک ولايت را ازولايت ديگری، به اساس رابطه های فرکسيونی انتصاب کرد، بلکه اين رابطه هاست ، که برضابطه ها يورش می برد وسرنوشت يک حزب رسالتمند دوصدهزارنفری را با تمام دستاوردهاو قهرمانی های کادرها وصفوفش، ازهستی قدرت ساقط می کند وبخاک يکسان می سازد. من به اين باورم، که هرگاه اهداف يک حزب ويا يک دولت، ترقيخواهانه وپاسخگوی مبرمترين وضروری ترين نيازهای توده های مردم باشد؛ سياست کادری آن عادلانه ومطابق خواست زمان ومردم باشد؛ کادرها وفعالين با اعتقاد وايمان کامل وبصورت يکپارچه درراه تحقق اهداف مطروحه ، باعشق و احساس پيگيرا نه کارنمايند؛ هيچ گاهی چنين حزب ودولت سقوط نخواهد کرد. آسيابان صاحب پرخاشهايش را اين گونه ادامه ميدهد: « واما درمورد نهضت فراگیر : این نخستین بار است که من هیآت رهبری واحد اولیه شهر خود را وسپس شورای رهبری کشور آلمان وسپس شورای رهبری اروپایی را به دل ودیده ی خود گزیدم اصل پاسخ دهی در برابر شورا های رهبری واحد های اولیه مانع ایجاد فراکسیون ها شده است . ببينيد، که آسيابان صاحب چقدر تناقض گويی می نمايد، درحاليکه از |