سال نو ، بهارنو با آرزوهای نو تبريک !
سال نو ، بهارنو با آرزوهای نو تبريک !
" سپيده دم " بمثابۀ بازتاب دهندۀ انديشه های دموکراتيک مردم آزادی دوست ،عدالت پسند ، ترقيخواه و پيشرو جامعۀ افغانستان ، سال نو، بهارنو وعيد نوروز را ، از آدرس همه قلم بدستان رسالتمند و دست اندرکاران فرهيخته اش، به پيشگاه هم ميهنان عزيز و کليه همزبانان وهم فرهنگيان باورمند سنن پرافتخار حوزۀ تمدنی وفرهنگی مشترک مان درقلمروهای پهناورآريانای کبير، خراسان پرفروغ ديروز وافغانستان پرآشوب امروز، درهرکجا وهرد ياری، که هستند ، تبريک وتهنيت ميگويد وبرای هريک ازهم باوران صاحبدل، صحت، عافيت وبهروزی آرزو می نمايد تا سال نو را با بهارنو، آرزوها، انديشه ها وآرمانهای نو، تصاميم واقدامات نو، درجهت آبادی وطن، آزادی وسعادت مردم رنج کشيدۀ مان، پيروزمندانه سپری نمايند.
واما سالی که گذشت نه تنها دستاوردی را درزمينۀ تأمين نظم و امنيت وکاهش جنگ وخونريزی، بهبود وضع اقتصادی ورفع ابتدايی ترين ومبرم ترين ضرورتهای حياتی جامعۀ نيازمند مان، بهمراه نداشت، بلکه درسالی که گذشت نا امنی ها در کشورنسبت به سال قبل آن بيشتر گرديد وسازمان ملل متحد، سال 2007 را خونين ترين سال پس ازفروپاشی رژيم طالبان درافغانستان ناميد.
باساس گزارش وزارت داخله افغانستان در سال گذشته در سراسر کشور بيش ازيک صد وسی حملۀ انتحاری صورت گرفته، که در آن بالاتر از 5 هزارنفر کشته شده اند.
ازآنجاييکه درمورد عملکرد های حکومت کابل درسال 1386( 2007 ) وسالهای قبل در سايت
"سپيده دم " تحت عنوان " اجلاس بن وپيامدهای ناگوارآن " ابرازنظر بعمل آمده است، بنابرآن بمنظور جلوگيری ازضياع وقت، توجه خواننده گان گرانقدررا درصورت لزوم به خوانش مجدد آن مبذول ميداريم.
قدرمسلم اينست که صلح وآرامش، آزادی وبهروزی وقتی نصيب خلقها وکشورها، ازجمله برای وطن ومردم ما د ست ميدهد، که هرشهروند جامعۀ ما ، فکر وتصميم ، عزم واراد ۀ تغيير وضع را درتمام پهنای زنده گی ، درانديشه وروان خود جاگزين نمايند وبه اين اصل واند يشۀ فنا ناپذير وماندگار معتقد گردند که : « اگرسجا يای ا نسا نی زا دۀ محيط ا ست پس محيط را با يد ا نسانی ساخت.»
آری! برای انسانی ساختن محيط و بوجود آوردن تغييرات بنيادی درهمه بخشهای زنده گی ، تفکرنوين ، عزم وتصميم نوين، توأم با برنامه وپيکارنوينی نياز است ، که قدرت علمی وتوانايی عملی انجام اين رسالت بزرگ ( تغيير محيط انسانی) رادارا باشد.
تاجاييکه تجربه نشان داده است اين توانمندی فکری وجسمی را فقط ميتوان دروجود انسانهايی جستجو کرد، که نه تنها معتقد وباورمند به تغيير ودگرگونی های عميق درتمام ابعاد زنده گی ( سياسی- اقتصادی- اجتماعی ) توده های مردم باشند، بلکه دانش واندوخته های علمی وسياسی را توأم با تجارب، اخلاق، کرکتر وسوابق پردرخشش وقابل قبول برای انجام اين بارگران درپيشگاه توده های مردم ونيروهای پيشرو وتحول پسند ، نيز دارا باشند.
اگرقضاوت خصمانۀ دشمنان سوگند خوردۀ مردم زحمتکش افغانستان وباداران خارجی شان را که پيوسته ازطريق سرويسهای خبری ( بی . بی . سی. – صدای امريکا- تلويزيون آريانای مسکين خوار- نشرات وزارت ضد فرهنگ درداخل کشور) ازحنجره کهنه پرستان عصرحجر، انقلابی نماهای سه آتشۀ راجستر شده وفرمان بردار ، اپورتونيستها، ريفورميستها وشؤونيستهای قبيله گرای معامله گر که مطابق ساز" سی. آی. ای. " و" آی. اس. آی. " ، نغمه سرايی کرده وميکنند؛ مردود وياوه سرايی پنداريم، آنگاه بحق ميتوان گفت که برای نخستين بار درتاريخ کشورما، اولين طرح وتفکرعلمی را درزمينۀ تغييرات بنيادی درتمام عرصه های زنده گی مردم مان ، ح. د. خ. ا به پيشگاه جامعه ارائه نمود وبه تعقيب آن گامهای متين و استواری را درجهت تحقق آرمانهای والای" محيط واقعآ انسانی " که درآن " نه سردارباشد ونه بادار، فقط کارباشد وانسانسالار" ، برداشت.
بلی! محيط انسانی رشد علم وفرهنگ ، هنر و اد بيات ، اقتصاد وزنده گی بهترازديروز، رهايی مرد وزن از پنجه های خونين اسارت مادی ومعنوی وانواع ستم های استخوانسوز (طبقاتی- تحجر مذهبی- تفکرمرد سالاری- شؤونيزم قبيله گرايی- تهاجم استعماری وامپريالستی) را ايجاد نمود، که بعد ازسرکوب وحشتبار آن بوسيلۀ انحصارات غارتکربين المللی ومزدوران منطقوی وداخلی آنان ، ديگر آن مدينۀ فاضله را مردم مستعدبه تکامل کشورمان بدست آورده نتوانستند. اين حرفهای شعارگونه نی، بلکه حقيقتی است که مردم ما درداخل کشور، در مدرسه ودفتر، درمزرعه وکارگاه ، درمغازه وفروشگاه، ازآن ياد ميکنند وبه دروغهای شاخدار تلويزيون مسکينيار وساير مزدوران ونغمه سرايان استعمارنوين نفرين ميفرستند.
اکنون درعدم حضورفعال ح. د. خ. ا درداخل کشور واشغال افغانستان بوسيلۀ امريکا و متحدينش ، حتی امنيت قابل اعتماد درشهرکابل نيز وجودندارد. طبق آمار وزارت اموراجتماعی 3 مليون انسان مستعد به کار ومحتاج به نان شباروزی بيکاراند. فاصله بين فقر وغنا ازسری تابه ثريا ايجاد شده ، سرمايه دارانی وارد بازار بیسر وبی صاحب افغانستان می شوند، که درسابق ازمال موروثی پدر، اصلآ سرمايه ای نداشتند.
روزانه تعداد بيکاران، فقرا ومساکين، که در چهارراهی ها وجاده های شهرکابل وولايات صف کشيده، دست کمک وتگدی را بجانب هرعابرسواره وپياده رو درازميکنند ، روبه افزايش است؛ درحالی که درپلۀ مقابل آن تعداد هوتل های لکس وسؤال برانگيز به نامهای هوتل شام پاريس و پنج ستاره با ديزاينی اعمار و درتلويزيون آريانا کابل نمايش داده ميشود ، که نمونۀ آن را دراروپای غرب هم کمتر می توان دريافت.
دولت پروژه های عمرانی زيربنايِ، زراعتی، صنعتی وشبکه های آب وبرق را درمرکز ، ولايات ومناطقی که امنيت نسبی وجود دارد، بصورت اساسی ايجاد نکرده، بلکه باصطلاح دست به الاشه نشسته تا لقمۀ نان را هم خارجی ها بدهنش بگذارند .
بگونۀ مثال، درکناردرياهای خروشان کشورمان، ازجمله دريای آمو ودريای پنجشيرکه فضای امن وجود دارد، دولت ميتوانست بندهای آبياری وبرق احداث نمايد، تا ازيکطرف کار برای جوانان مستعد مهيا ميگرديد وازجانبی با بهره برداری ازپروژه های اعمارشده، برای صدها هزار خانوادۀ دهقان بی بضاعت، زمين توزيع ميشد وهم هزارها فاميل از نعمت برق مستفيد ميگرديدند.
دولت آقای کرزی که ازحمايت عام وتام جامعۀ جهانی(!) برخورداراست، موسسات بزرگ دولتی ( صنعتی، زراعتی، تجارتی وساختمانی) را که درنتيجۀ تلاشها و مساعی خستگی ناپذير 15 سالۀ زمامداری داوود خان وبرنامۀ های انکشافی وعام المنفعۀ 12 سالۀ حاکميت ح.د. خ. ا، ايجاد و ستون فقرات يک دولت مردمسالار ترقيخواه را تشکيل ميدادند، به عوض اينکه با جلب کمکهای مالی وتخنيکی دول پيشرفته فعال ساخته شده و زمينۀ جذب هزارها کادر مسلکی رشته های اقتصاد ملی را فراهم می نمود، برعکس به دستورانحصارات غارتگربين المللی تحت شعار " خصوصی سازی" و" اقتصاد بازارآزاد " دست به فروش ملکيتهای عامه زده و درپروسۀ داوطلبی و ليلام موسسات کليدی بخشی از پولهای فروش را به حسابات جاری وپس اندازخويش دربانکهای خارجی انتقال ميدهند وبدين ترتيب درامتحان کانکور برنامۀ " خصوصی سازی و اقتصاد بازار آزاد" مقام اول را بدست می آورند ودرعين زمان خودرا از شربرنامۀ بازسازی موسسات خلاص ساخته، بگونۀ مثال آخرين موانع دراين راه درولايت بغلان وجوزجان ، نيز ازبين رفت.
حکومت کابل درمورد سرنوشت مصيبت بارمهاجرين افغانستان که درپنج قارۀ جهان، بويژه درايران و پاکستان، آواره اند ودربين آنان بهترين کادرهای ملی وجود دارند که بزرگترين سرمايۀ معنوی کشوررا می سازند ، هيچ گونه احساس مسئوليت نمی نمايد . طی شش سال گذشته کوچکترين اقدام موثری که منجر به بازگشت حد اقل 50 درصد مهاجرين به کشورگردد روی دست نگرفته است. آنهايی هم که برگشته اند، درزير خيمه ها ( چادر) حيا ت بسر برده از فقر ، گرسنگی و بيکاری رنج می برند. زنده گی دردناک آواره گان وبيجا شده گان داخلی لکۀ ننگی درجبين حکومت ساخت "بن" و حاميان بين المللی شان می باشد.
فکرميشود که جای اين انديشه ها را، تفکرتصاحب قدرت ومنفعت وجای برنامۀ علمی بازسازی موسسات کليدی عام المنفعه را پروژه های جديدالتاسيس ديگری ، محصول دوران جهاد برادران " آزرده خاطر" ما گرفته که فعلآ افغانستان درکارتوليد، پروسس وانتقال آن درجهان مقام اول را احراز نموده است.
ازآنجاييکه حکومت وپارلمان افغانستان دربرابرخواستها وپرسشهای برحق مردم ، پاسخ مثبت و روشن ندارند، بنابرآن بعوض رسيدگی به تقاضاها و نيازمنديهای مبرم وحياتی مردم؛ روی تقسيم قدرت که درحقيقت امرتقسيم منفعت ازکمکهای باد آوردۀ کشورهای خارجی در اين دوران چوروچپاول است، بين هم دردرون حاکميت در رقابت هستند.
خدمت عزيزان بعرض ميرسد که مونوپولهای غارتگر با سرودن شعارهای " نظم نوين جهانی" ، " گلوباليزم" ، " اقتصاد بازار يا مارکيت" ، " خصوصی سازی" ، " دهکدۀ جهانی" وغيره، بازيهای ماهرانه را درراستای تطبيق برنامه های استثماری راه اندازی نموده اند که فرجام آن برای وطن ومردم ماخيلی ها ناگوار، وحشت آور وجبران ناپذير خواهد بود.
بلی ! اين ارواح خبيثه، با سازماندهی، تمويل ، تسليح وراه اندازی جنگ تحميلی 14 ساله در دهۀ 80 وسقوط دادن جمهوری دموکراتيک افغانستان با بقدرت رساندن تنظيمهای بنيادگرای جنگسالار وخاشخاش سالارجهادی وطالبی، عملآ مردم را ازتحقق خواستهای اصلی واساسی شان ، محروم نمودند و با پيش کشيدن شعار" انقلاب اسلامی" ، " اسلام ناب محمدی" دريک دست و برافراشتن بيرق " ناسيوناليزم افغانی" با شعارهای " شئونيزم تماميت خواه " و سکتاريزم قوم گرا" دردست ديگر، جامعۀ ما را ازمسيرقانونمند روند تحولات اقتصادی و اجتماعی بازداشتند.
اکنون جنگ خونين بين بنيادگرايان تند رو اسلامی وناسيوناليستهای افغانی، درجبهۀ گرم ازيکطرف وهمينگونه درسوی ديگر دردرون وبيرون حاکميت مخالفتها ، با صبغۀ مذهبی قومی زبانی وسمتی، به شدت جريان دارد.
دريک جبهه، جنگ خونين بخاطر استقراريک دولت ناب اسلامی توأم با طرح اخراج قوای خارجی از افغانستان شعله ور است، درسمت ديگر کرزی و احدی رهبر افغان ملت، مطابق به دستور ايالات متحدۀ امريکا وانگليس تهاجم را به جانب شمال کشور آغاز کرده تا راه را برای لشکرکشی های بعدی ناتو در آسيای ميانه ودريای خزر، هموار نمايند. حوادث خونين ولايات جوزجان وبغلان وپيش کشيدن درامۀ اکبربای ، گامهای نخستين آن است .
مونوپولهای غارتگر درنظر دارند تا ازکرزی و احدی وجبار ثابت ونبيل مسکينيار ورحيم وردک و امثالهم بنام "رهبران اقوام سمت جنوب" مانند دهۀ 80 ، زير نام "جهاد" (!) درجنگ خانمانسوز ديگری استفاده کنند وبرای شهروندان حوزۀ جنوب رسيدن به باغهای سبز وسرخ را وعده دهند؛ ولی خوشبختانه مردم ما ازنيات شيطانی امريکايی ها وانگليسها طی سه دهۀ اخير بخوبی آگاه اند و هرگز فريب دشمنان تاريخی وطن مان را نمی خورند.
درحال حاضرديده می شود که شماری از نيروهای ملی ووطنپرست اقداماتی را پيرامون تدوير گردهمايِ وحدت طلبانه وتشکيل يک صف واحد درپيش گرفته اند.
ما درحالی که هراقدام نيک ودلسوزانه را درجهت قطع جنگ، تأمين صلح وامنيت، آزادی ، بهروزی وسعادت مردم رنج کشيدۀ افغانستان وخنثی کردن پلانهای خائنانۀ غارتگران بين المللی ومزدوران داخلی شان، حمايت وپشتيبانی می نماييم ؛ ولی بايد با صراحت گفت که تدويرجلسات وگرد همايی ها بدون يک آجندای مشخص و با محتوا وداشتن يک برنامۀ علمآ تنظيم شده، صرف با جمع شدن ، نميتوان همه مشکلات را که درپيشرو قراردارند، حل کرد. زيرا درحال حاضر درافغانستان در اثر تغييراتی که طی بيش ازچهار دهه رونما گرديده است، نحوۀ برخورد با قضا يا نيز تغييريافته است و نقش محوری شخصيتها ونخبگان سياسی درامر گرد آوری افراد واشخاص ، کم تأثير شده است.
همينگونه، همپا با رشد وتکامل سيانس وتکنولوژی، تفکر و انديشه ها نيز انکشاف يافته و در دهۀ اول قرن 21 با گشوده شدن بسترهای جديد مبارزه درمقياس ملی وبين المللی ، جای شخصيتهای محوری را، انديشه ها و" برنامه های محوری " احراز کرده است .
اکنون، بايست ازپی" برنامه های محوری " رفت، که انعکاس دهندۀ خواستهای زحمتکشان کشورما، يعنی کارگران، دهقانان، پيشه وران، کارمندان وکارکنان پايين رتبۀ دولت وکليه دست اندر کاران عرصه های علم و فرهنگ وهنر باشد ومنافع مادی ومعنوی آنها را درخود تجلی دهد.
تا وقتی که زحمتکشان کشورما دوستان ودشمنان حقيقی خودرا درمتن برنامه ها بدرستی درک و تشخيص ندهند ؛ راهها ووسايل آزادی ومنافع حياتی شان دربرنامه ها مشخص نباشد ؛ سرنوشت خويش را با اهداف وبرنامه های يک تشکل سياسی گره نخواهند زد.
مارا عقيده براين است، که يگانه راه برون رفت ازوضع دشوارموجود حل قانونمند تضاد ميان نيروهای مولده ومناسبات توليد می باشد که درپرتو آن ساير پرابلمهای ملی، جنسی، زبانی ومذهبی حل ميگردد.
آنگاهی که نيروهای ملی ووطنپرست دربرنامه های خويش مسير جداگانه وپر از اختلاف را دنبال کنند ، بطور مثال: يکی نيروهای امريکايی وانگليسی را اشغالگر ودشمن بگويد وديگری آنان را دوست وناجی ملت افغانستان، سومی ازموجوديت طبقات ومبارزۀ طبقاتی انکارورزد وچهارمی ازپرابلم های ملی وزبانی وجنسی ومذهبی ، چشم پوشی کند، دراين صورت نميتوان ازدست يافتن به نزديکی ديدگاهها سخن گفت.
بادرک همين احساس فعالين ح. د. خ. ا طرح (( خطوط اساسی اهداف مرامی وبرناموی حزب را مبتنی بر اوضاع و احوال کنونی درسطح کشور- منطقه وجهان )) آماده ساخته اند که درروزهای نه چندان دور، بعنوان تحفۀ بهاری نه به عمربهار، به پيشگاه مردم آزادی دوست و ترقيخواه وهمه رزمنده گان راه سعادت وخوشبختی جامعۀ افغانستان، تقديم خواهند نمود.
با ميد تحقق " پندار نيک ، گفتار نيک ، کردار نيک"
هر روزتان نوروز ، نوروزتان بهروز