پايان درامۀ بن ختم سناريوی آمريکا است؟

پايان درامۀ بن ختم سناريوی آمريکا است؟

تاريخ ايالات متحدۀ امريکا ازابتدای سنگبنای آن،با جنايت برعليه بشريت آغاز ميشود، که اولين قربانيان ان، ساکنين بومی خود اين سرزمين بوده است.

دولتمردان امريکا بعدازجنگ جهانی دوم واحراز موقعيت بمثابۀ سردمدارسيستم جهانی استعمارنوين، مطابق همان خصايل نيکوی ! که ازاين سيستم اقتصادی اجتماعی درکتابها تعريف شده است، سياست تفتين وجنگ افروزی، تهاجم و اشغالگری وانجام محاصرۀ اقتصادی را برعليه کشورهای نوبنياد ودولتهای ترقیخواه وتحول طلب ضد استعمار،که سر تعظيم، تسليم واطاعت رادر پای منافع آزمندانۀ انحصاری شان فرود نياوردند؛ درپيش گرفته،درين راستا هرگونه دفاع و مقاومت ملی ومردمی احزاب ودولتهای ترقيخواه ونهضتهای آزاديبخش ملی را با خشنترين شيوه ها وشنيع ترين اعمال ضدانسانی سرکوب واز ميان برداشته اند، که مثالهای زنده وبارز آنرا ميتوان درسرکوب خونين دولتهای مستقل ملی، دوکتور مصدق درايران، دوکتورسوکارنودراندونيزيا، شيخ مجيب الرحمن دربنگله ديش، سلوادورآلنده در شيلی، اشتعال جنگ غارتگرانۀ 12 ساله را درويتنام لشکرکشی ديوانه واربه کشورهای کوبا وکوريا ومحاصرۀ اقتصادی آنها، سازماندهی کودتاهای نافرجام برضد حکومت محمددأود درافغانستان، که سرانجام اورا مجبور به تسليمی وابراز ندامت از برنامه های ترقيخواهانه اش ( خطاب بمردم ) نمودند، سرکوب خونين جنبشهای آزاديبخش خلقهای پشتونستان، بلوچستان وکردستان ترکيه، مداخلات مستقيم درتعيين سرنوشت کشورهای افريقا وامريکای لاتين ازجمله اشغال کشور گرينادا، اشتعال جنگهای درازمدت درايتوپی، انگولا، موزمبيق،نيکاراگوا و توطۀ براندازی دولت جوان ومترقی مردمسالار چاوز درونزويلا وسرانجام سازماندهی ورهبری مستقيم جنگ خانمانسوزتحميلی برعليه کشورهای افغانستان وعراق واشغال نظامی آنان، که منجر بقتل مليونها انسان وويرانی اين کشورهاگرديده، انان را ازراه رشد و تکامل قانونمند ورسيدن به کاروان تکامل جامعۀ بشری بازداشت.

دولت امريکا، مثل استاد بزرگ ديروزی وجيب شريک امروزی اش در ايجاد توطئه ودسايس وراه اندازی تبليغات زهراگين ودروغ پراگنی دست بالاداشته، در هرکشوری با استفادۀ سوء ازعقايد، سنتها وباورهای ملی ومذهبی، قومی وقبيله وی ملتها شعارهای فريبندۀ رنگينی را ازطريق سرويسهای دروغ پراگنی خود و سايرکشورهای متحدووابسته ومشتی ازعناصرضعيف النفس، جواسيس وجيره خواران سازمان سياه وشبکه های وابسته بآن؛ درذهن وروان مردمان مؤمن، معتقد وساده لوح تلقين نموده، زمينه را برای آشوب وفتنه انگيزی، جنگ وبرادرکشی وسرانجام مداخله واشغال وچوروچپاول سرزمينها مهييآ کرده، بدين شيوه اهداف شومش را پياده مينمايد.

آری ! همانطوريکه ديروز انگليسها 80 سال جنگ واشغال افغانستان را به بهانۀ دفاع از سرزمين هندوستان طلايی، برمردم ما تحميل وسپس نهضت مشروطيت اول، دوم وسوم را تحت عنوان حمايت ازاسلام سرکوب نمودند. همينگونه امروز امريکا يیها درمرحلۀ نخست، اشتعال جنگ، تجاوزوغارتگری رادرکشورهای اسلامی بنام دفاع ازدين اسلام ومبارزه باکمونيزم رنگ وآرايش داده، دها هزار مدارس دينی ( ديوبندی،وهابيت واخوان ) ومراکزتبليغاتی وجاسوسی را درين کشورها، بويژه درپاکستان، عربستان سعودی، مصر، ايران وافغانستان ايجاد نموده، از اينطريق جنبشهای آزاديخواهی ضد استعماری را درين کشورها و بصورت اخص نهضت دموکراتيک ضداستعماری افغانستان ودولت جوان و ترقيخواه آنرا، که ازميان امواج خروشان مبارزات سالم وقانونمند 14 سالۀ زحمتکشان افغانستان، بحيث وارث بالاستحقاق نهضت مشروطيت جامعۀ ما برخاسته ودستورزمان رادرپاسخ به حوادث ورويدادهای شتابندۀ تاريخ، بمثابۀ يگانه راه نجات نهضت دموکراسی ازمرگ حتمی وجلوگيری ازقتل عام دها هزار اعضای حزب وصدها هزار روشنفکررسالتمندومتعهد، بحيث يگانه نيروی توانمند والترناتيف مطرح درجامعۀ افغانستان، پذيرا گرديد؛ جنگ تحميلی غارتگرانۀ 14 ساله را با همان سلاحيکه دولت جوان ومترقی شاه امانالله را سقوط داده بودند، بوسيلۀ باند گروپهای مزدورهمان مراکز به سازماندهی ورهبری مستقيم سی،آی، ای وآی، اس، آی ازهستی قدرت وخدمت به مستضعفين افغانستان، ساقط نموده، انتقام شکست ورسوایی شان را درويتنام، ازاتحادشوروی وقت وافغانستان بپا خاسته وغيرمنسلک گرفتند.

برغم اينکه دولتمردان امريکا کاملآ ميدانستند، که جنگ افروزان جهادی، هيچگونه دانش علمی وقدرت عملی حداقل دولتمداری را نداشته، اصلآ برای کار، اداره ورهبری دستگاه دولتی ساخته نشده اند؛ ولی برای اينکه افغانستان را از وجودعلما و دانشمندان فرهنگيان وکارآموزان بخشهای مختلف علوم وادارات دولتی تخليه کرده، هرسه ارگان قوای مسلح را منحل وهمه کادرهای ملی ومسلکی را مجبوربه فرارنموده، روحيۀ مقاومت وسلحشوری را درروان مردم، بويژه دروجود جوانان کشورما تضعيف نموده، چنان شرايط مصيبتبارسياسی، امنيتی واقتصادی را برسرنوشت مردم ما حاکم ومستولی سازند، که سراسرجامعه از شرارت جنگ ووحشت جنگ افروزان به ستوه آمده، دستهای عذروزاری رابجانب يگانه ابرقدرت پيروزمند ويکه تاز جهان دراز کرده با اظهار ندامت ازگذشته، خودشان تقاضای اشغال افغانستان و خلع سلاح قومندانان جهادی را مطالبه کرده، ورودقطعات نظامی آنکشوررا مايۀ نجات خود پندارند.

بلی ! مطابق سريال اتازونی وبرنامۀ ويژۀ سازمان سياه، دولت مجاهدين درزير نظرمستقيم نوازشريف وجنرال حميدگل دراسلام آباد تشکيل وبکابل فرستاده شد همزمان با آن جنگهای خانمانسوزتنظيمی درکابل وسپس درعدۀ ازولايات آغاز گرديده، کابل بمثابۀ قلب پرتپش کشوربا تمام نهادهای فرهنگی و اقتصادی آن بخاک يکسان شده، قتل و کشتار مردم ما آغاز و مهاجرت اجباری ميليون ها هموطن، از جمله روشنفکران و کادرهای ملی کشور، بديارغربت، توأم با تقررپروفيسورربانی رئيس جمهور منتخب« شورای اهل حل وعقد» بحيث امام مسجد قريۀ دکوی کوهدامن درجنگهای 1994  ديگر آبروی برای مجاهدين فی سبيل الدالروا لکلدار باقی نماند. گرچه نخست وزيرپاکستان و شاه سعودی رهبران تنظيم ها را در مکه سوگند دادند، تا با هم يکی شده با تشکيل حکومت مشترک اسلامی  مال غنيمت را با جزيه و باج و خراج وعوايد پاتکها ازپيکرناتوان مردم تراشيده و با هم بخورند. ولی ميثاق و سوگند مکه هم نتوانست جلو حرص قدرت و منفعت پرستی اين تيکه داران دين ودالررا بگيرد. تا اينکه ايالات متحده بخاطرجلوگيری ازرسوایی بيشتر ورسيدن باهداف پلان شده بزرگتر، صفحۀ اقتدارآنها را ورق زده، نيروی ريزرف دومی را از فابريکات ديو بندی I S I بسيج و آرايش کرده  زيرنام تحريک طالبان و ناجيان مردم افغانستان درتحت رهبری مشاورين پاکستانی گسيل نمودند و مجاهدين را که روزگاری مردم ما آنهارا بنام« اشرار» ياد ميکردند، اين باربدادن القاب ومدال ديگری بنام «نيروهای شر و فساد» مفتخر نمودند.

بر طبق سناريوی جديد، طالبان از ريش ملا و مولوی، حجت الاسلام و ايت الله، حضرت و پيرو شيخ الحديث گرفته و با کوبيدن ضربات خرد کننده، آنان را از هستی قدرت ساقط نمودند. اگر مقاومتهای مردمی در تاکستانهای شمالی و دامنه های سلسله جبال هندوکش و پامير و بابا و بخشهای از شمال کشور وجود داشت، بيشتراين مقاومتها صبغه ملی و منطقوی جوانان سلحشوراين مناطق در برابر تجاوزاعراب و پاکستانيها بوده نه دفاع از ريش وپکول ؛ ولی ازآنجايی که طالبان دستوراولی الامر را درتطبيق مجازات مجاهدين وبه نمايش گذاشتن اسلام قبيلوی بالای مرد وزن وحتی اهل هنود وسکهه های افغانستان، بحسن صورت انجام و عين جنايات مجاهدين را با مقداری تفاوت ازنظر کلتور واخلاق قبيلوی، تکرار نمودند. بدينصورت ماموريت آنها نيزمثل مجاهدين درسناريوی سياه پايان يافته بود. زيرا امريکايیها و متحدين شان، که ميليارد ها دالر را درجنگ چهارده سالۀ افغانستان در جهت سرکب نهضت ترقیخواه اين سرزمين سرمايه گذاری کرده، ميخواستندند تا مطابق ماسترپلان، حضور سياسی اقتصادی وفرهنگی شان را در قلب پر تپش اسيا و گذرگاه منابع نفتی حوزه شمال تأمين کنند، که اين هدف بزرگ فقط ميتوانست ازطريق لشکرکشی واشغال افغانستان تحقق پذيرد وبس.

 اما برای هر لشکر کشی، اشغال وتجاوز،شعارهای روز وبروزحالات وحوادثی نيازاست تا برنامه رارنگ وروغن بخشده،ذهنيتهارا آماده کرده و جاده راهموار نمايد.

 اينجاست که حادثه 11 سپتامبر 2001 بوقوع پيوست و مسوليت آن مستقيمأ بدوش سازمان القاعده و تنظيم طالبان، که در جريان جنگهای تحميلی چهارده ساله افغانستان از جملۀ اجيران زرخريد و متحدين درجه يک امريکا در اشتعال جنگ و شرارت بوده، دستهای همۀ شان بخون ميليونها هموطن ما آلوده بود، گذاشته شد.

ازآنجايکه امريکايیها ومتحدينشان درجريان حوادث سه دهه درافغانستان بجز آموزش جنگ، ويرانی وشرارت، کاری ديگری را درجهت آموزش وپرورش جوانان دربخشهای مختلف علوم انجام نداده بودند. بنا برآن بعدازلشکرکشی واشغال افغانستان ناگزير شدند تا باری رخ بجانب همان تنظيم های بنياد گرای جهادی، طالبان معتدل! و سلطنت طلبان قبيله پرست «سه تخم گندۀ مرغ سياه» و رانده شدۀ ملت نموده، کنفرانس بن را با پيشنهاد دولت آلمان و پا در ميانی سازمان ملل متحد، درتحت رهبری مستقيم سازمان سياه دايرنمايند. دراين کنفرانس هيچ يک ازنماينده گان احزاب و سازمانهای دموکراتيک وتحول طلب،علما ودانشمندان وشخصيتهای پر مقياص ملی و اجتماعی افغانستان شرکت داده نشده و حضور نداشتند.

در کنفرانس بن آهداف بلند بالايی، امثا ل تعين هيأت ادارۀ مؤقت وانتقالی، تشکيل اردوی ملی و پوليس، تامين امنيت سراسری، جمع اوری اسلحه وخلع سلاح عمومی، عودت مهاجرين و تهيه منازل رهايشی برای آنان، تامين آزادی فکر و بيان، مطبوعات و اجتماعات، تشکيل احزاب و سازمان های سياسی و اجتماعی، جذ ب کمک های خارجی برای احيای مجدد کشور، جذب وگزينش کادرهای ملی ومتخصصين مسلکی دراداره ورهبری دولت، تدوين قانون اسا سی وقوانين متمم آن، تدويرانتخابات رياست جمهوری، پارلمان وشورا های ولايت و استقرار حکومت قانون ونظام دموکراسی درافغانستان وغيره عنوان گرديد.

اما اينکه ادارۀ بوش ومتحدينش چگونه وبا چی ترکيب کمی وکيفی ادارۀ مؤقت وانتقالی را تشکيل داد، چگونه وبا چی شکل ومحتوای لويه جرگه های تاريخی ! را به نمايش گذاشت، چطور جريان اين جلسات کبيرملت ! را آقای خليلزاد ازداخل کمپ يا خيمه نظارت ميکرد، چگونه درجريان بحث وابرازنظر روی مواد قانون اساسی، پيشنهاد 150 وکيل غير تنظيمی درمورد نام دولت جمهوری افغانستان قبل از رأی گيری توسط رئيس مجلس با کاربرد زشت ترين کلمات تاسرحد فتوای تکفير والحاد، رد گرديد، چگونه اعتراض معقول واصولی ملالی جويا وکيل مردم ولايت فراه، درموردشرکت قاتلان مردم افغانستان دررأس کميسيونها با دشنام وتهاجم وحشيانۀ ارتجاع سياه قرون وسطا يی مواجه گرديد. اينکه وضع امنيت در کشور چگونه است، چی تعداد از روشنفکران آزاد انديش بجرم دفاع از آزادی فکر وبيان ودفاع ازحق مظلومان به شهادت رسيدند، تبعيدوتکفير شدند ويا هم اکنون در زندانها بسر ميبرند، چی مبلغی ازکمکها وقرضه های کشورهای خارجی صرف اعمارمجدد کشور شده و بچی پيمانۀ آن در با نکهای داخل وخارج بحساب تيم مافيای برسراقتدار وانجوها ريخته شده است، چگونه وازکدام مدرک ومنبع عايداتی اين قرضه ها را دوباره پرداخت، وغيره وغيره بحثی نکرده، نميخواهم باعث ضياع وقت شوم. زيرا همه مردم افغانستان، بويژه فرهنگيان کشور ما در داخل وخارج، حاضر وناظر صحنه بوده ويا بوسيلۀ رسانه های گروهی درجريان اوضاع قرار دارند. فقط من ميخواهم نکاتی را پيرامون آغاز وانجام انتخابات شوراهای کشور، که از مسائل داغ روز بوده وگوياسرنوشت وطن ومردم ما بوسيلۀ آن رقم زده شد، مورد بحث وداوری علما ودانشمندان، شخصيتهای سياسی واهل بصيرت، قرارداده راه نجات مان را از ميان اينهمه کوره راههای تاريک تاريخ واوضاع نا هنجارکنونی، دريابيم.

الف: يکی ازتعهدات مهم ودرخورتوجه کنفرانس بن برای مردم افغانستان وجامعۀ جهانی  موضوع جمع آوری اسلحه وخلع سلاح عمومی وتامين صلح وامنيت سراسری درافغانستان بوده است. زیرا در فضایً صلح و امینت است،که فضای کار و زندگی برای مردم تامین میشود،زمینهً آزادی فکرو بیان مساعد میگردد، کمک های کشورهای خارجی جذب وافغانستان احیای مجددمیگردد.

در پرتو صلح و امینیت است که مهاجرین وروشنفکران بکشور بازگشته کادرهای ملی در اداره دولت جذب گردیده دستگاه دولت بفعالیت آغاز می نماید و انتخابات ریاست جمهوری،پارلمانی وشوراهای ولآیات، فقط در فضایً صلح وامنيت ميتواند بصورت آزاد وامن برگزار گردد.

ولی همگی حاضروناظراند، که طی چهار سال گذشته بجز درچند ولآیت بصورت نمایشی،در باقی اکثرولآیات افغانستان جمع آوری اسلحله صورت نگرفته،جنگ سالآران جهادی و طالبی خلع سلآح نشده،مثل سابق از مردم باج و خراج گرفته بر آنها حکومت میکنند،آیا در چنین شرایط ميتوان انتظار داشت که روشنفکران بکشور باز گردند،رسانه های گروهی بی هراس از برچۀ استبداد سیاه دلآن عصرحجر فعالیت نماید؟ مردم میتوانند بصورت آزاد نماینده حقیقی شان را در مقامات ذکر شده بر گزینند؟

آیا در موجودیت سلآح درهر خانهً از مجاهدین و طالبان و جنگسالآران، معقول و منطقی بوده است تا انتخابات را برگزار کرد؟ و چی نتیجهً از آن انتظار داشت. درحاليکه آنها درجريان انتخابات وروز رأی گيری تعدادی از رأی دهنده گان وشماری ازکانديدان موفق را ترورکرده، يکديگرخودرا درقدرت ومنفعت، هضم نکردند، آيا درچنين فضا امکان شرکت علما ودانشمندان وشخصيتهای سياسی، که درمهاجرت بسر ميبرند، وجود دارد؟       

ب: در طول مدت چهار سال در افغانستان احصایهً گیری صورت نگرفتهً وتذکرۀ شهروندی برای مردم توزیع نگردیده است. آیا برای شناخت درست و قانونی شهروندان افغانستان از ارتباع خارجی امثال پاکستانی و ایرانی و غیره چی معیاری وجود دارد.؟

مگرهمین خلآی بزرگ غیر قابل جبران سبب نشد، که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ادعاگردید که 27 فیصد آراً ریخته شده در صندوق آقای کرزی همان کارتهای جعلی است که برای اتباع پاکستانی و ساکنین آنطرف خط دیورند داده شده است.

ج: چرا در انتخابات ریا ست جمهوری در حدود 70 فیصد اشتراک نموده بود، ولی در انتخابات پارلمانی در حدود 50 فیصد اشتراک کردند  چرا 20 فیصد دیگر شرکت نکردند. در حالیکه در انتخابات ریاست جمهوری 17 تن کاندیدان فعالیت میکردند. یعنی منافع 17 نفر مطرح بوده است. در حالیکه در انتخابات پارلمانی و شوراهای ولآیتی در حدود چهارهزار کاندید فعالیت میکردند و هر یک بخاطر جلب و جذب و حضور مردم به نفع خویش تلآش میکردند تا تعداد بیشتری از مردم را بهر قیمتی که تمام شود حاضرصحنۀ انتخابات ورأی گيری نمايند تا در انتخابات برنده شوند. درحالیکه بامطرح بودن منافع 4000 تن ميبایست بالآتراز 0 8 فیصد اشتراک میکردند. چرا کمبود 20 فیصد صورت گرفت.  اگرفرضآ قبول نما يیم، که شايد درحدود پنج فیصد مردم نا امید شده دررأی گيری سهم نگرفتند. چرا 15 فیصد دیگر شرکت نکردند.

اينجاست، که تصورات وانتقادات گذشته، مبنی بر 27 فيصد رأی جعلی وشرکت اتباع پاکستانی درانتخابات به نفع آقای کرزی را پايۀ منطقی داده مهرصحه ميگذارد.

د: درحاليکه درافغانستان نفوس شماری صورت نگرفته، ولی روی ارقام تخمينی سالهای قبل وراپور سی، آی، ای تعداد نفوس افغانستان بين 25 الی 26 مليون جمعيت اعلان ودرحدود 12 مليون آنرا بالاترازسن 17 وواجدشرايط رأی دانستند؛ولی درانتخابات پارلمانی و شوراهای ولآیتی تعداد کارت های رای40 ملیون يعنی 20 ملیون برای انتخابات پارلمانی و 20 ملیون برای شورای ولآیتی طبع و بدسترس کميسيون انتخابات قرار داده شد . هر گاه همین 12 ملیون واجد شرایط راًی بشعمول مریضان بیمارستانها و محبوسین و مهاجرین پنج قاره همه را حاضر در نظرگیریم و قبول نماییم که تمام زنهای افغانستان در انتخابات شرکت می نمایید و هیچکس از تهدید مخالفین هم نمیترسند و 12 ملیون رای در صندوق ها انداخته میشود،پس 8 ملیون کارت برای پارلمان و 8 ملیون دیگر برای شورای های ولآیتی چرا اضافه ازتعداد نفوس و بیش از ضرورت نهایی طبع وتوزيع شده است. اینجاست که ادعای جعل و تقلب پایه و منطق قوی حاصل کرده هر انسان عاقل را قانع می سازد که زیر کاسه نیم کاسه بوده است.

هه: چرا درختم رأی گيری، شمارش آرأ داخل صندوقها  زيرنظرهيأت سازمان ملل متحد وسايرناظران بين المللی،درمراکزولسوالیها، مثل دوره های 12و 13 شورايملی صورت نگرفت وتمام صندوقها ازولسوالیها بمراکزولايات انتقال وبعدآ رأی شماری صورت گرفته بيش ازيکماه رادربرگرفت. هرگاه پرابلم امنيت و اعمال نفوذ رهبران وقوماندانان جهادی وجنگسالاران را عنوان ميکنند، اين دليل موجهه ومعقول ديده نميشود. زيرا درموجوديت بيش از30 هزارقوای اشغالگر خارجی ودرحدود يکصدهزاراز نيروهای اردو وپوليس، مگرنميتوانستند امنيت 200 ولسوالی را تأمين کنند؟ اگرچنين امکان وامنيتی درولسوالیها وجودنداشت پس چرا انتخابات را برگذارنمودند.

مزيد برآن، تهديد تخويف و اعمال نفوذ همه جانبۀ رهبران تنظيمها، قوماندانان وتفنگسالاران حاکم برسرنوشت مردم، درجريان رأی گيری بقدر کافی صورت گرفت وآنها نظر به تسلط کاملی، که درقرأ وقصبات دارند، آرأ مردم را بقدرلازم با نوک برچه درصندوقهای شان ريخته وديگر نيازی نداشته اند تادرجريان رأی شماری به صندوقها حمله کنند. ولی آنچه  که مايۀ تشويش همگان بوده همانا جمع آوری وانتقال صندوقها ازولسواليها بمراکزولايات، تعلل دررأی شماری،موجوديت 8 مليون کارت سفيد و ريختن کارتهای جعلی بداخل صندوقها وتقلب درجريان شمارش آرأ بوده است.

بنا برهمين علل وعواملی بود، که تعداد بيشتری از کانديدان درمرکز واکثر ولايات ازپروسۀ انتخابات ورأی شماری به شدت انتقاد کرده، درکابل درتظاهرات خيابانی شان ازطريق بلندگوها بمردم افغانستان وجامعۀ جهانی باصراحت اظهار داشتند، که درجريان انتخابات وشمارش آرأ جعل و تقلب آشکارا صورت گرفته است.

يکی ازکانديدان گفت: پارلمان آيندۀ افغانستان شامل همان مجاهدين مسلح، طالبان معتدل وفروشنده گان مواد مخدراست، که باکرزی روی تقسيم قدرت وپول کنار می آيند. آنها برای فريب مردم وگرم کردن بازارتبليغات، اختلافات زبان ومسايل جزئی ديگری را مطرح ميکنند؛ ولی هيچگاهی کدام برنامۀ جدی وراهکارهای اساسی  برای تشکيل يک دولت دموکراتيک، تأمين نظم وامنيت واعمارمجدد افغانستان، مورد نظرشان نبوده ونخواهد بود. زيرا درپارلمانی، که از برهانالدين ربانی وعبدالرسول سياف گرفته تا ملا عبدالسلام راکتی، وکيل ونمايندۀ ملت باشند، چی نتايجی را ميتوان از آن انتظار داشت. فقط جای حکمتياروملاعمروساير مجاهدين آزرده خاطر! درين تالارباشکوه خاليست.

شخص ديگری گفت: کميسون انتخابات نا مستقل بوده و سيستم انتخابات نمايشی و غيرحقيقی است. او اضافه نموده گفت: من باور ندارم که شهريان کابل بکسانی رای داده باشند که خون اعضای فاميل واقارب شان شامل ( 65 ) هزار نفر را در جنگهای خانمانسوز جهادی و طالبی ريخته اند بعوض اينکه جنايتکاران جنگی به پنجۀ قانون تسليم وبه کيفر اعمال شان برسند برعکس آنها با رای تقلبی به پارلمان فرستاده ميشوند. دراين جعلکاری دست کميسون انتخابات، دولت کرزی و دولت های خارجی در رأس امريکا دخيل بوده است.

شخص سوم گفت: ما ازروز رأی گيری تا کنون شاهد بی شرمانه ترين تقلب و جعلکاری ها بوده ايم.

جبهه تفاهم، در حقيقت همان جبهه خود کرزی است. که ميخواهد با پيش کش کردن آن از شکل گيری اپوزسيون واقعی و کارا جلوگيری کند.

چهارمين شخص گفت: نماينده گان پارلمان را قبلاامريکايها در پست وزارت تعين کرده بودند، سپس آنها را از وزارت بوکالت و اجرای پست های حساس در پارلمان برگزيدند. در حقيقت امر نمايندگان پارلمان همان وزرای جهادی کابينه پيشين کرزی هستند. در غير آن علت تکثير 40 مليون کارت چی بوده است جز اينکه بعد از ختم جريان انتخابات صندوقهارا بازکرده،درکارت های سفيد اسمای کانديدان مورد نظرخود رانوشته کارتهارادرصندوق انداخته  به تناسب آن تعداد معينی از کارت های کانديدان مخالف را از صندوق کشيده، از بين برده اند.   درغيرآن چگونه خانم پرنيکا رهبرشورای سراسری زنان افغانستان وغوتی خاوری که از زنان مبارزو پيشتازنهضت زن هستند موفق نشدند به پارلمان بروند.

سازمان فيفا نيز طی اعلاميه که از طريق بی بی سی به نشر رسيد گفت که در جريان رأی گيری و شمارش آرا تقلب بحدی بوده است که مشروعيت انتخابات را نيز زير سوال قرار ميدهد. گرچه بتاريخ 2005 – 10 – 16 دفتر کميسون نظارت برانتخابات افغانستان« ريچارد داتسون» اعلان نمود، که در اثر تقلب و دستکاری در جريان انتخابات 50 تن از افراد نظارت بر انتخابات را از وظايف شان سبکدوش نموده است. ولی واقيعت امر اينست که امريکايیها از اجلاس روم و کنفرانس بن گرفته تا نمايشتامه های لويه جرگه های فرمايشی و انتخابات رياست جمهوری و پارلمانی، خيلی ها تشويش داشته ودارند تا پروسه تطبيق ماستر پلان از کنترول شان خارج نشود. بنابران ادارۀ بوش و متحدينش از مجموع امکانات واساليب دست داشته نظامی، سياسی، اقتصادی و اگنتوری تا سرحد جعل و تقلب استفاده نموده و مینمايند تا عناصر زرخريد و راجسترشدۀ خودش را در پست های کليدی دولت و نمايندگان پارلمان جابجا کرده، از نفوذ کادرهای ملی و مسلکی و شخصيتهای مستقل وآزادانديش ونيروهای مربوط به نهضت دموکراتيک جامعه افغانستان که با امر ونهی آنها موافق وهم نظر نيستند تا حد ممکن جلوگيری بعمل آرند.

نگارنده، طوريکه يکسال قبل نظرم را پيرامون انتخابات رياست جمهوری در شماره 64 آزادی وسايت سپيده دم انعکاس داده ام عقايدم در زمينه انتخابات پارلمانی و شوراهای ولايتی نيزمانند همان نتيجه گيری قبلی بوده، يعنی همانطوريکه در انتخابات پار يک شخص بی کفايت، کم سويه ووابسته بدر بار سلاطين طلا ونفت را توأم با يک کابينۀ فاسد، بی مقداروضعيف النفس بحيث رئيس جمهورواعضای حکومت بجامعۀ افغانستان اهدأ فرمودند؛ همينگونه نتيجۀ انتخابات امثال نيزيک پارلمان بی کيفيت وترکيبی از تيکه داران دين ودالر، تفنگ وترياک  قاتلين صدها هزارانسان بیگناه وباندگروپهای موادمخدر خواهد بود. اگرشماری ازروشنفکران متعهدوشخصيتهای مستقل ملی داخل کشورهم ازاين پروسه جان بسلامت برده به پارلمان راه يابند، تعدادشان انگشت شمار بوده دراقليت محض قرارخواهندداشت.

 بهر حال نتايج انتخابات هر طوريکه اعلان گردد، مردم ما بخوبی درک کرده و ميدانند که در شرايط و اوضاع موجود فقط بوش است که روی سرنوشت مردم افغانستان تصميم ميگيرد وهر کسی را که خواسته باشد ميتواند بهر شکل و شيوه در افغانستان اشغال شده، عزل و نصب نمايد و درامه پيشين مبارزه با کمونيزم و دفاع از اسلام را اکنون در زير شعار مبارزه با تروريزم و دفاع از دموکراسی مودل امريکايی برای ساليان متمادی تا تسخير و تصرف کامل قاره آسيا و دستيابی به منابع طبيعی آن« از جمله ذخاير نفتی دريای خضر» ادامه دهد.

 زمامداران امريکا طی دودهه اخير نشان دادند، که انها برای هيچيک ازنوکران زر خريدشان  اجازه نخوهند داد، تا در مقابل اوامرشان تمرد نموده، دست به گردن کشی و بغاوت بزنند.

فقط مردم آزاده وپر غرور افغانستان و فرزندان صديق و راستين شان اند، که پرچم پر افتخارآزاديخواهی را از مدرسه نهضت مشروطيت ضد استعمار فرا گرفته و در نهضت دموکراتيک ضد امپريالستی آنرا به ثمر رسانيدند؛ميتوانند از طريق يک برنامه علما تنظيم شده، همه نيرو های ملی و دموکراتيک را در يک جبهه واحد ضد بنيادگرايی اسلامی، ضد تروريزم و اشغال گران بين المللی بسيج و متشکل نموده، با فشردن دستهای توانای همه مليت ها و اقوام برادر و با هم برابر کشور، جامعه افغانستان رااز پنجه های خونين اين جنايتکران سفاک که دستهای شان بخون مليون ها انسان در افغانستان، عراق، ايران، نيکاراگوا، انگولا  موزمبيق، ايتوپی  ويتنام، شيلی، اندونيزيا، و ساير کشور های جهان آلوده است، نجات داده، زمينه مشارکت فعال و همه جانبه تمام مردم آزاده و زحمتکش کشور ما را در امر استقرار حاکميت قانون و نظام دموکراسی و تامين تساوی حقوق و آزاديهای شهروندان به شمول زنان مساعد نموده، عملا راه اعمار يک افغانستان واقعآ آزاد، آباد، مستقل ومترقی را، که درآن نه سردارباشد ونه بادار، فقط کارباشد ومردم سالار؛ بکشايند.

درخواب بودم مرا خردمندی گفت:

کز خواب کسی را گل شادی نشگفت

کاری چی کنی  که با اجل باشد جفت

برخيز، که زير خاک ميبا يد خفت

سپیده دم