بخش دوم، اتحاد ارتجاع سياه و سپيد درمجازات محقق نسب
بخش دوم، اتحاد ارتجاع سياه و سپيد درمجازات محقق نسب
!
اگربه تاريخ کشورهای اسلامی وسرزمين خود مان افغانستان مروری نماييم، به وضا حت ديده ميشود،که مبارزات شديد،ميان آخوندهای متحجراقتدارپرست درباری وعلمای متفکرخدا پرست مردمی ، درتفسيروتعيراحکام دين اسلام، طی قرون متمادی درجريان بوده است.
بلی، همين آخوند های متحجراقتدارگرا بودند،که حکم تکفيررا برابوالقاسم فردوسی،بجرم نوشتن تاريخ آريانای کبير ونياکان ما ودفاع ازفرهنگ وادب پارسی / دری، درمقابل تهاجم فرهنگ وزبان عرب؛ صادرکرده، نگذاشتند تا جنازه آن مرحومی درقبرستان آبايی محله شان دفن گردد.
همينها، بودند،که برديانت عالم جيد وپژوهشگربزرگ جهان اسلام ابوعلی سينای بلخی، تاختند وآن متفکربزرگ درجواب تکفير شان گفت:
کفر چومنی، گزاف وآسان نبود _ محکمتر از ايمان من، ايمان نبود
در دهر چو من يکی وآنهم کافر _ پس در همه دهر يک مسلمان نبود
با اين دو، سه نادان، که چنان ميدانند _ ازجهل، که دانای جهان آنا نند
خرباش، که اين جماعت ازفرط خری _ ارکو، نه خراست ، کافرش ميخوانند
بهمين منوال حضرت حافظ نيزازحمله اين گروه درامان نمانده، انديشه اش رادروصف آنها اينگونه ابرازمينمايد:
واعظان چون تکيه برمحراب ومنبرميکنند – چون بخلوت ميروند صد کارديگرميکنند
ملا وشيخ و واعظ ومفتی و محتسب _ چون نيک بنگری همه تزوير ميکنند
وقتی مولانا جلال الدين محمد بلخی، اين بزرگترين ديالکتيسن شرق نظرش را پيرامون شناخت ازجهان وقوانين هستی وعملکرد آن برسيرتکمل جامعه انسانی،دررابطه با دو قانون « تضاد وتکامل» دانش ديالکتيک،بدين شرح بيان فرمودند:
الف ، تضاد: اين جهان زين جنگ قايم ميبود _ درعناصر درنگر تا حل شود
چهارعنصر،چهاراستونی قويست _ که بر ايشان سقف عالم مستويست
هرستونی اشکننده يک دگر _ استنی آب ، اشکنندۀ هر شرر
پس بنا ی خلق، از اضداد بود _ لاجرم جنگی شدند از زر و سود
ب،تکامل: ازجمادی مردم و نامی شدم _ وز نما مردم ز حيوان سر زدم
مردم از حيوانی وآدم شدم _ پس چی گويم چون زمردن کم شدم
بار ديگر از فلک پران شوم _ آنچه اندر وهم نا يد آن شوم
باری آخوندهای عصرحجر برمثنوی مولانا و انديشه های داهيانه فلسفی اش تاختند، ولی مولانای بلخ در جواب ايشان چنين پاسخ داد:
ما ز قرآن مغز را برداشتيم _ پوست او بهر خران انداختيم
ما بيرون را ننگريم و قال را _ مادرون را بنگريم و حال را
+ + + +
مذهب عاشق زمذهبها جدا ست _ عاشقان را مذهب وملت خدا ست
سخت گيری وتعصب خامی است _ تا جنينی، کارخون آشامی است
مولانا بمثابه يک عالم متبحرهمينکه ازتقليد کورکورانه فقهای درباری بيزار گرديد، نظرش را برخرد انديشی وخود باوری اينگونه بيان نمودند:
آسمان شو، ابرشو، باران ببار _ ناوه چون بارش بود نايد بکار
آب اندر ناودان عاريتی است _ آب اندر ابر وباران فطرتی است
جان شو، ازراه جان، جان را شناس _ يار بينش شو، نه فرزند قياس
برغم اينکه ادای فريضه حج بيت الله شريف وشرايط وجوب آن دراصول دين اسلام مشخص گرديده وعلمای جيد ومتفکراسلام با استناد از آيات قرآن با صراحت کامل بيان داشته اند،که آنانيکه پول مازاد ازاحتياج ومعيشت زنده گی خود وفاميل داشته دران هيچ کسی سهم وشرکت نداشته باشد، نخست ازهمه بايست کمک به فقرا ومساکين، به يتيمان بی بضاعت وساير محتاجان نموده،پس ازرفع ضرورت آنان به دادن زکات ورفتن به حج بيتالله مبادرت ورزند.
چنانچه درين رابطه يکتن ازعرفای جيد کشورمان، خواجه عبدالله انصاراينگونه مردم را تنوير مينمايند:
درراه خدا دوکعبه آمد حاصل _ يک کعبه صورت و يکی کعبه دل
تا بتوانی زيارت دلها کن کا فزون زهزار کعبه باشد يک دل
متفکرديگری ميگويد:
دل بدست آور، که حج اکبراست _ ازهزاران کعبه يک دل بهتر است
کعبه تعميری ، خليل آ ذر است دل نظرگاهی ،جليل داور است
واما مولانای بلخ که تفسير جامع وکامل از قرآن داشته، موضع گيری اش را درين رابطه اينگونه ابراز مينمايد:
ای قوم بحج رفته،کجاييد ، کجا ييد _ معشوق همين جاست، بيا ييد، بيا ييد
معشوق توهمسايه و ديواربه ديوار _ درباديه سر گشته شما درچه هواييد
گرصورت بيصورت معشوق ببينيد _ هم خواجه وهم خانه وهم کعبه شماييد
ده بار ازآن راه بدان خانه برفتيد _ يکبار ازاين خانه براين بام براييد
آن خانه لطيف است نشانهاش بگفتيد _ ازخواجه آن خانه نشانی بنماييد
يک دسته گل کو اگرآن باغ بديديت _ يک گوهرجان کو اگرازبحرخداييد
با اين همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شما ييد
ولی آخوند های متحجر برخلاف شرع، مردم راوادار مينمايند تا بدون درنظرداشت ادای وجايب اسلامی وانسانی شان دربرابرمستمندان و شرايط ذکرشده، زن واطفال شان را نيمه گرسنه گذاشته ازپول نان ولباس وساير احتياجات زنده گی آنان بريده، صرف با سيروسفرحج نام الحاج ويا حاجی صاحب ! را کمايی کنند. درحاليکه هزاران مسکين و فقير ويتيم وساير نيازمندان درکشورها، شهرها ودهات شان ازفرط گرسنگی بکام مرگ ميروند .
بگونه مثال، درسرزمين ماتم زده ما افغانستان، درحاليکه جنگ خانمانسوزتحميلی 28 ساله همه هستی مادی ومعنوی کشور مارا بکامش بلعيده واکنون مردم ما دربدترين شرايط فقروسيه روزی آخرين نفسهای زنده گی را درزير پاشنه های آهنين اشغالگران بين المللی و جنگ افروزان شرارت پيشه جهادی وطالبی ميکشند؛ سالانه دها هزار مرد وزن وکودک ازفرط گرسنگی ودراثرسوء تغذی وعدم درمان وبهداشت، بکام مرگ ميروند؛ درمقابل آنان دها هزارتن از قوماندانان جهادی وطالبی،رهبران تنظيمها، قاچاقبران مواد مخدر، سرمايه داران ستمگر و سودحواران محل وبه تعقيب آنان دزدان حرفوی عازم حج خانه خدا شده هريک مراد دل شان را ميخواهند.رهبران کسب مقامات عاليه دولتی، قوماندانان فرمانروايی ارگانهای امنيتی واداری ولايات،قاچاقبران انتقال وفروش مواد مخدر وساير کالاهای بی محصول گمرک، سرمايه داران فروش قالين های مورافغانی درمکه ومدينه وفروش کالاهای کشورسعودی را بدون محصول در افغانستان وبيچاره دزدان وکيسه بران هرآنچه را، که بتوانند ازکيسه برادران هم سفر خويش بربايند.
ولی ازقضای روزگار، امسال هنگام ادای فريضه حج درحدود( 26 ) شوربخت آنان درخانه خدا به ارتکاب جرم سرقت وکيسه بری دستگيرشده،که با نشراين خبر ازطريق رسانه های گروهی، يکبار ديگر کارنامه های مجاهدين وطالبان را دردوران جهاد فی سبيل الله ! وهنگام تقسيم قدرت درکابل وولايات کشور، ثبت وضبط خاطره ها نموده، افغانستان را،که رسانه های گروهی غرب، مرکزبنيادگرايی اسلامی، تروريزم وقاچاق