حرف های برهنه
حرف های برهنه
اشرف هاشمی
ایاتوان انتقاد وانتقاد از خود را داریم؟
ایا جراات نگاه کردن بگذشته خودراداریم؟
ایا توانی انراداریم تا رهبران و مسوولین خود را نقادانه بررسی نمایم از کار های خوب انها درس بیگیریم واز اعمال بد انها فاصله بیگریم؟
ایا کسی مارامیگذارد تا انگشت انتقادبسوی رهبران گذشته و جدید دراز کنیم ؟
ایادموکراسی درون حزبی حرفی است یا در عمل هم میشود از ان استفاده نمود؟
و صدها ایایی دیگر....
راه و مکتبی که براه ان قدم میگذاریم ودر راه ان صدها هزار قربانی دادیم و هر کدام تا پای جان بازهم برای پیشبرد اهداف ان چه در بدترین شرایط در داخل و پر مشقت تر از ان درخارج میاندیشند یکی از اصل های مبارزه درون حزبی ان مثله یی انتقاد و انتقاد از خود بود تا با استفاده ازان کمبودی ها و نواقص خود و دوستان همراهت رابرطرف ساخته جلویی گمرایی خودو دیگران را از اصول حزبی بیگری .
ما در گذشته ان استفاده برده بودیم در جلسات سمینارها و محافل از ان کار میگرفتیم ولی بصورت کامل نه .
بعضآروی مصلحت ها انتقادها در گلوی ما میخشکید و بیشتر هم انتقا د های ماحالت جاده یکطرفه را بخود گرفته بود یعنی تنها از بالا بپاهین صورت میگرفت جاده برگشت هنوز اعمار نشده بود . نسلی جوان که بیشتر فشار کار و مبارزه را بدوش میکشدند ولی در عمل کمتر از مزایایی درون حزبی لذت و استفاده میبردند . نمیخواهم نقش رهبری را خورد وکوچک جلوه دهم ولی بعضآبه اصول درون حزبی کمتر توجه صورت میگرفت . اگر یک خلقی از جانب پرچمی انتقاد میشد گویا توحین به همه خلقی تاشخص نورمحمد تره کی و یا برخلاف یک انتقاد از جانب مقابل هم توحین تا شخص ببرک کارمل شمرده میشد در حالیکه این کار کاری دشمنانه نبود این کار اعمال دوستانه را نشان میداد دشمن هیچوقت نخواسته با استفاده از انتقادترا متوجه اشباهات ات ساخته ومانع تکرار ان در اینده شود در حالیکه دشمنان داخلی و خارجی در تلاش ان بود که تا در ورطه اشتباهات ما انقدر غرق شویم که دیگر راه برگشت و نجات برای ما نماند.کم کم داشت ح –د-خ –ا (حزب وطن) تشکیل یکحزبی نظامی را بخود میگرفت گرچه شرایط ووضعیت دفاع از وطن ایجاب ان را مینمود تا در بیشتر موارد نقش سرباز و سپاهی را بوجه احسن انجام میدادیم ولی نبایدبه اصول حزبی کم توجه یی میشد .
یکی از اصل هایکه مانع از این واژه شر ین میگردید بیشتر افراد انتقاد را با توحین در امیخته بودند یعنی اگر انگشت انتقاد بسوی کسی دراز میشد پیش از انکه بگوش بالایی ها برسد در همان نطفه خنثی میگردید که در این کار کادرها هم که موقعیت پل بین بالا و پاهین را داشت یا بهدایت رهبری بالا ویا برای خوشخدمتی انجام میدادند .
راه مبارزه راه دور و دراز است جاده پر خم وپیچ که طبعآ با پیروزی . شکست . اما هنگام پیروزی را بیاد بیاورید که هرکس مانند ان افسانه که رهگذری در بیابانی با اژدهار بمقابله پرداخته بر او غالب شده واژدهار راکشته و خودبراهی خود ادامه داده اما مردمانی که از ترس این جانور به بیابان رفته نمیتوانستند اگاهی از مرگ ان حاصل نموده تکه پوست ان را بریده بدربار شاه میاوردند و خود را قهرمان جلوه داده طمع پاداش رامیکردند . در هنگام موفقیت و پیروزی بودند کسانی که خود را طراح نقاش - همه کاره ونقش افرین در پیروزی ها و دستاوردها میدانستند ولی امروز که از صحنه رانده شدیم - امروز که ما اواره ودر بدر شدیم .امروز که یک حزب ما به بیست پارچه وان همه دار و ندار حزبی ما را از ما گرفتند این هم باید مسوول داشته باشد چون پیروزی و موفقیت ما یک تصادف نبوده باید شکست وتار ومار ما هم یک تصادف نباشد .
تاریخ خود با چشمان باز گذشته ما را میبند و حکایت میکند بر خوبی های ما مهر تایید و بدی های ما رابا خط درشت نشان میدهد تا باز نسل های بعدی انرا تکرار نکنند .
ماخواهی نخواهی به گذشته پیوند داریم یا خوب یا بد یا روشن یا تاریک یا زیبا و یا زشت چون والدینی( سیاسی) ما دیگر قابل تغیر نیستند انچه بودند ما را بدنیا سیاست اوردند چون بخواهیم ویا نخواهیم با انهادر پیوند خونی( سیاسی) هستیم . ما هرگز ان را نفی کرده نمیتوانیم ولی چون او دیگر با بیل بر زمین کار نمیکنم حالا ما نسلی جدید با وسایل جدید با تراکتورها بمزارع میرویم ولی اصل زمین ما همان زمین بود که بزرگان ما هم در همان زمین عرق میریختاندند.وما ادامه دهنده راه انهایم .انها در وقت بذروکشت اشباهاتی داشته اند که ما نباید انرا تکرار کنیم یکی از ان اشباهات اگر بواقعیت بنگریم کیس شخصیت بوده که برای حفظ مقام و منزلت خود حزب را پارچه پارچه ساخته برای انکه منافع خود رابدست اورند فرکسیون بازی نمودند وتا حدی که اختلافا ت عمیق و ریشه دار شده که دشمنان در ان نفوذ کرده وتا سرحد نابودی خود رهبران و حزب گردیده است .
اگر از واقعیت ها چشم پوشی نشود مسله اهداف مرامی یا تاکتیک و استراتیژی در مبارزه سالیان قبل از بقدرت رسیدن حزب نبود که باعث گردد تا حفیظ الله امین در درون حزب راه بیابد و حزب را به پرتگاه نابودی بکشاند بلکه مسله منافع شخصی افراد رهبری بود و یا در تدویر پلینوم هژدهم و بالاخره در سقوط حاکمیت دولتی حزب در سال 1371.
صفوف که چون سپاهیان پاک ارمانهای والای حزب همه زحمات و قربانی ها تحمل شده نه اهل تفرقه بوده و نه اهل فرکسیون و اگر بوده شما عزیران بگوید که فلان فرکسیون مربوط به صفوف بود ولی این همه فرکسیونهای بنامهای رهبران بود که هزاران کادر و صفوف را وادار به کشانیدن بسوی خود مینمود و شکست های پیهم ما از ان ریشه میگیرد من بخود اجازه نمیدهم تا اد این محبث مرحوم تره کی ویامرحوم کارمل ویا مرحوم نجیب رابمحاکمه بکشانم ولی چون راهرو این راهم بخود حق میدهم تا این راه که انها برای ما و نسلهای بعدی کشاده اند از حضور علف ها هرزه پاک نمایم دیگر نگذاریم که ما باز به پرتگاه نابودی برویم . باز به هیچ تبدیل شویم .
اگر به حلقات و سازمانهای جدا شده از بدنه حزب دیرور خود نگاه کنیم همه انها با اندکترین تغیرات ار مانهای مشترک دارند ولی در عمل از هم چرا فاصله میگیرند ؟
اخرین بار جلسه نوزدهم اپریل در شهر ایندهوفن هالند را بیادادرم که همه با شور وشوق فراوان اشتراک داشتند . متن صحبت های محترم جلیل پرشور را همه اشتراک کنندگان بیاد خواهند داشت و عین موضوع را موصوف در نبشته های خود باز تکرار نوشته اند که روی مسله حوصله مندی اشتراک کنندگان تاکید نموده وی فرمود همه بی حوصله اند تحمل شنیدن بیانیه های طولانی راندارند بایدشبها وروز بیشینم حرفهای یکدیگر را بشنویم تا باهم نزدیک و بتوافق برسیم شاید ایشان از دیدگاهی دیگری بپاهین میدید ولی من از دید دیگری به ان نگاه میانداختم یعنی من از پاهین ببالا مینگریستم چون در پاهین همه چیز شفاف و روشن بود صفوف هیچ از نفاق و شقاق حرف نمیزدند صفوف در پی منافع خود نبودند انها درهر حالت و هر موقع موقعیت ثابت و صادق خود را داشته و خواهند داشت اما مشکل همانا مشکل منافع بالایی هاست که پست و موقف خود را از دست میدهند ما انتظار ان انرا داشتیم که جلسه دوسه ساعتی طول نخواهد کشید همه رهبران سابق و جدید باهم اشتراک خواهند ورزید و یکدیگر را در اغوش گرم ونرم وحدت و یکپارچگی خواهند گرفت از گذشته های تلخ درس عبرت خواهند اموخت و اینده رابچشم سیرت خواهند دید ولی حرفها وزمزمه های بعدی وانمود میسازد که جستجوگران منافع - منافع شخصی را برمنافع حزبی ترجیع میدهند برای حفظ خود به سرنوشت هزاران عضو و صدها هزار خوشبیان و میلونها علاقمندان خود بازهم میخواهند بازی نماید واین اهداف نیک و شریفانه را بازهم به اینده های نا معلوم موکول میسازند . زمان عوض میشود رهبران دیروز نسبت کهلت سن و یا شرایط نا سازگارمطابق بروانشان خود راگوشه ساخته و گوشه میگیرند نسلی جوانان دیروز امروز برف سپید را بر سروروی خود ملاحظه مینمایند و چشمان خود را بحلقه کدر های دیروزی که دیروز حیثیت پدر و لی زمان انها را جد ساخته دوخته ودر سایه انها راه رفته . به نقش قدم های شان قدم میگذارد .
این شاگردان دیروز که امروز خود معلمین و مربیون شده اند نباید زیر تاثیر حرفهای که به اصطلاح بیماری سیاسی و کجروی ها میشود نام داد رفته بلکه با متانت و دلیری با گذشت و حوصله مندی و با دور ساختن امراض خطرناک وکشنده که باعث مرگ جمعی ما شد کار و مبارزه را پیش برده تا مایه غرور و افتخار برای حزب و رهروان ان شده و خاطر رفته گان را این راه را شاد و روح رهبران ما ارام بیگیرد. به امید وحدت و موفقیت های مزید.......................