«نهضت آينده»، بايد گام حُسن نيت اش را شجاعانه بردارد!
«نهضت آينده»، بايد گام حُسن نيت اش را شجاعانه بردارد!
بخاطر وحدت نيروهای«چپ»، بايد همه امکانات را بکار بُرد!
نامهء مؤرخ سيزدهم نوامبر 2008 شورای مرکزی نهضت آينده افغانستان عنوانی سازمانهای چپ، دموکراتيک، مترقی و شخصيتهای جنبش چپ افغانی و دعوت از آنها به غرض پيوستن به کميسيون مشترک تدارک و دعوت کنگرهء اساسگزار برای «ايجاد يک حزب بزرگ چپ افغانی»، نشاندهندهء همان بُن بستی است، که راه اندازی (مجمع نيروهای چپ، دموکراتيک، مترقی و صلحخواه) را، با مشکلات مواجه کرده است!
از آنجائيکه از ايجاد «کميسيون مشترک برگزاری» و ترکيب اعضای آن قبلاً به اطلاع رسانيده شده و اولين نشست آنها به تاريخ دهم آگست سال روان (2008) صورت گرفته است، لازم بود تا اين «نامه»، نه از آدرس «شورای مرکزی نهضت آينده»، بلکه بايد از نام «کميسيون مشترک برگزاری»، که تقريباًً سه ماه قبل بکار خود آغاز کرده است، ابلاغ می گرديد. انتشار چنين «نامه» پس از انقضای سه ماه، بدون شک بدين معنی است که اين کميسيون از اعتبار لازم برخوردار نشده و تا حال متأسفانه دستآوردی ندارد.
اگر در برابر نامهء فوق الذکر دوستان «نهضت آينده»، که خود پيامی را با خود دارد و از چنين بُن بست بگونهء ديگری حکايت می کند، ساير دوستان اظهار بی علاقگی می نمايند و سکوت اختيار کرده اند، نگارنده به مثابهء يکی از هزاران علاقمند تحقق اين پروسه، که خوشبختانه با هيچ گروه، هيچ سازمان و هيچ شخصيت سياسی ديروز روابط و تعلقيتی ندارم، اينک به دوام مقالات گذشته ام، يکبار ديگر توجه دوستان «نهضت آينده» و آنعده اعضای سابق ح.د.خ.ا را، که به دوام مبارزه علاقمند اند، به چند نکته زيرين معطوف ميدارم:
نگارنده در نوشتهء تحت عنوان (اعادهء چپ، نياز به باز نگری دارد!) در قسمت دوم و اخير آن، بسيار عُريان و پوست کنده، اشاراتی به وضع موجود درونی حلقات «چپ ديروز» داشته ام، که يکبار ديگر توجه دوستان را به خوانش مکرر آن مقاله، که بر روی سايت «آزادی» قرار دارد، جلب می کنم.
من در آن قسمت به اين مسأله اشاره کرده ام، که ابتکارات دوستان «نهضت آينده» در جهت راه اندازی يک ديالوگ وسيع بخاطر ايجاد يک حزب بزرگ چپ سراسری، با بُن بست و تحريم بزرگی مواجه است. گرچه دوستان «نهضت آينده»، تا اکنون در اين رابطه اظهار تائيد و يا ترديد نکرده اند و موجوديت چنين بُن بست را صحه نگذاشته اند، اما با نشر نامهء اخير شان، بخوبی نشاندادند که آن بُن بست متأسفانه وجود دارد و درک نگارنده از وضع درونی روشنفکران متعلق به چپ ديروز، بيجا و غلط نبوده است!
حال که وجود چنين بُن بست را نمی توان انکار کرد، آيا لازم نيست عوامل آنرا بيابيم و آنرا بر طرف نمائيم؟
ولی قبل از بحث روی علل و عوامل چنين بُن بست و دريافت راه های برون رفت از آن، يکبار ديگر روی اين نکته تأکيد می کنم، که همه گروه ها و سازمانهائيکه دوستان «نهضت آينده» به آنها نامه ارسال داشته و آرزومند حضور نمايندهء شان در (کميسيون مشترک برگزاری) شده است، علاقمند بازگشت و اعادهء يک سازمان سپاسی و سراسری «چپ» نبوده و تلاش و پافشاری بيشتر در اين مورد، فقط ضياع وقت خواهد بود.
اگر به نامها و آدرسهای سازمانهای دعوت شده برويم، تفاوتها و مواضع مختلف سياسی هر يک شانرا به سادگی ميتوان مشاهده کرد: نامهء دوستان «نهضت آينده»، با اين عنوان آغاز ميشود: «نامه عنوانی سازمانهای چپ، دموکراتيک، مترقی و شخصيتهای جنبش چپ افغانی» (چپ، دموکراتيک، مترقی)، يعنی که اقشار متنوعی را در بر ميگيرد و هر يک افادهء خود را ميدهد و دارای عقايد و نظريات قشری منحصر به خود هستند، که هيچگاه به يک «وحدت» عام و تام سياسی نخواهد انجاميد، و اگر هم به يک وحدت «ميکانيکی» و «کم دوام» بسنده گردد، شکننده، بی پايه و در حقيقت تکرار اشتباه ديروز خواهد بود!
و اما، اگر اين نامه، به غرض ايجاد يک «اتحاد» سياسی بين سازمانهای ياد شده در بالا ارسال می گرديد، اميد آن وجود داشت که شايد بتوان حلقهء مشترک و واحدی را در وجود اين سازمانها در چوکات يک «جبههء متحد ملی» تشکيل داد، اما نه «وحدت سياسی» آنها به غرض تشکيل يک حزب «چپ» سراسری!
عجب است، آنانيکه يا خود عمداً و يا اينکه وسيله شدند تا ح.د.خ.ا از هم بپاشد و در عوض سازمانهای نوی را بنياد گذارند، امروز چگونه حاضر ميگردند از مقامات و رياست های احزاب شان بگذرند و به ايجاد يک حزب واحد و سراسری و آنهم «چپ» به توافق برسند؟!
من همانگونه که در مقالهء فوق الذکر صراحت داده ام، فقط دو گروه احياناً چپ افغانی را اعاده خواهند کرد: اولی، آن عده اعضای پراگندهء سابق ح.د.خ.ا، که تا کنون در حالت انتظار قرار داشته و آرزوی دوام مبارزه را دارند، و گروه دومی اعضای موجود «نهضت آينده» که آنها نيز اعضای سابق ح.د.خ.ا اند! ديگران راه خود را يافته اند و نيازی نيست در اين مورد اضافه از اين مصروف شد!
به عنوان «مُشت نمونهء خروار!»، در مقالهء تازهء آقای «داوؤد رزميار» تحت نام «او هرگز لايق نبود!»، که من نمی خواهم در اينجا روی محتويات آن مکث نمايم، هر نوع گرايش و علاقمندی رهبران «نهضت فراگير» را به ادامهء مبارزات قبلی شان تحت نام «چپی ها»، ناممکن می بينم، و اما اين امکان را در وجود اعضای عادی آنها، که شاگردان همان مکتب و انديشه بودند و در جريان حوادث و معاملات ننگين رهبران طراز اول شان، شکار «صيادان بيرحم!» شدند و اکنون ميخواهند به سنگر های قبلی شان بر گردند، ناممکن نمی بينم. آغوش «ياران راستين» آنها، هميشه برای آنها باز بوده و خواهد بود!
و اما در مورد عامل و يا عوامل بُن بست موجود در راه وحدت نيروهای چپ، بايد به گذشته رفت و از تاريخ مدد و ياری خواست. صادقانه بايد اعتراف کرد، که اختلاف اساسی در بين نيروهای چپ ديروز، بيشتر بر سر «مقام» و نقش و جای رهبران طراز اول آنها در درون جنبش چپ بوده، نه در اهداف و استراتيژی های سياسی. انشعابات درون ح.د.خ.ا، در حقيقت بيشتر متأثر از همين ناحيه (اختلاف در مورد مقام منشی اول حزب) بوده، تا اهداف و تنوع فکری اعضای آن!
لذا در روشنی همين حقايق تلخ گذشته، نگارنده پيشنهاد کرد که دوستان «نهضت آينده» بايد تشکيلات خود را که نبايد حزبی می ساختند، به پيشواز چنين مجمع بزرگ (مجمع نيروهای چپ، دموکراتيک، مترقی و صلحخواه)، غير حزبی و منحل اعلام کنند و همين «کميسيون مشترک برگزاری» را صلاحيت، رسميت و اتوريته بدهند، تا در جهت تدارک چنين گردهمايی بزرگ و تاريخ ساز، کار و فعاليت نمايد.
در اين مورد، شايد دوستان «نهضت آينده» اين دليل را بيآورند که: چون ما از سازمانهای مختلف دعوت کرده ايم، لذا آنها می توانند با حفظ تشکيلات شان، به چنين مذاکرات روی بيآورند، و اما اگر مسألهء انحلال تشکيلاتی، پيش شرط اشتراک در اين مجمع باشد، آنها نيز بايد بدان متوسل شوند و تشکيلات خود را منحل و يا در حالت تعليق قرار دهند، که در آن صورت من با دوستان «نهضت آينده» موافق و هم عقيده ام.
اما طوريکه در بالا عرض کردم و قبلاً نيز به کرات تأکيد نموده ام، که هيچ يک از سازمانهای مستقل نو بنياد و تغذيه شده از اعضای سابق ح.د.خ.ا، خواهان برگشت «چپ واقعی» نيستند و يگانه نيروی که در اختيار داريم و بدان دل بسته ايم، همين دو گروهی است که اولی (اعضای سابق ح.د.خ.ا که در حالت انتظار قرار دارند) و از تشکيلات منظم برخوردار نيستند، و دومی (اعضای نهضت آينده) که تشکيلات منظم دارند، اما در يک اقليت بسيار کوچک قرار دارند و راه های رشد آن مسدود است. لذا چه بايد کرد تا اين دو حلقه ايکه تقريباً زبان مشترک دارند و ادعای دوام «مبارزه!» را می نمايند، با هم وصل گردند و به اين بُن بست خاتمه داده شود؟
به گمان نگارنده، کليد ختم چنين بُن بست، در دستان هردو جانب قرار دارد و آنها بايد به مواضع سالهای نخستين بعد از فروپاشی حکومت داکتر نجيب الله بر گردند. برگشت به آن مواضع برای آن ضروريست، که از يکطرف ادامهء مبارزات چپ و اعادهء ح.د.خ.ا در وجود رهبران سابق (آنچه آنها سالها برايش منتظر ماندند)، ناممکن شد، و از جانب ديگر دوام مبارزه در محدودهء کوچک چند نفری (آنچه دوستان «نهضت آينده» بدان مصاب اند) نيز ناممکن به نظر ميرسد!
با در نظرداشت گفته های بالا، هردو جانب بايد انعطاف نشان بدهند: گروه اولی بايد از محدودهء تنگ نظرانهء ديروز بيرون شود و با وسعت نظر عمل نمايد، و گروه دومی «نهضت آينده»، که اگر واقعاً خواهان وحدت نيروهای چپ افغانی و خاصتاً تشکيل يک حزب بزرگ و نيرومند چپ است، بايد گام حُسن نيت خود را بردارد و علی السويه با ساير اعضای سابق حزب و مدعی اعادهء چپ، برای تحقق اين مأمول وارد کار زار عملی گردد! اينکه ميکانيزم عملی اين همگرايی چسان تحقق يابد، باز هم به ابتکارات هردو جانب مربوط خواهد بود./
ن. روشن
دنمارک، شانزدهم نوامبر 2008