زنده باد حزب انترناسيوناليست انسانسالار(ح. د. خ. ا)
( حيدری از آلمان )
زنده باد حزب انترناسيوناليست انسانسالار(ح. د. خ. ا)
بعد از ماه ثور1371 و غصب قدرت توسط تنظيمهای بنياد گرای جهادی و فراررهبران حزب و دولت بخارج و به تعقيب آن تهاجم طالبان فرهنگ ستيز ومزدور و دست پروردۀ آی . اس. آی پاکستان، به کابل وساير ولايات کشور؛ فکر ميکردم که ح.د.خ. ا ديگرمجال آن را نخواهد يافت تا درصحنۀ سياست و کارفعال ميان مردم حضوريابد و انديشه های انسانی خويش را بخاطر نجات کشورجنگ زده و ويران ما و مردم مصيبت رسيده و بی دفاع افغانستان ، مثل سابق بجامعه ارائه وپيشکش نمايد.
اما ازجانب عده ای ازکادرهای فعال اين حزب پيوسته می شنيدم که ميگفتند " حزب ما زنده است واعضای با ايمان و معتقد به آن فعال ميباشند، صرف شيوۀ مبارزه متناسب با شرايط زمان ازکارعلنی بحالت مخفی تغيير نموده است".
زمانيکه درسال 1999 به کشور روسيه آواره شدم، مشاهده کردم که فعاليتهايی ازجانب همين کادرها در جريان است، من هم درجمع شان پيوستم. به تعقيب آن همينکه درسال 2001 وارد کشور آلمان شده، ارتباط مجددم را با آنان تأمين نمودم، آنگاه دريافتم که کارهای منظمی درمورد آغازفعاليت نوين ح. د. خ. ا رويدست گرفته شده است.
دربهارسال 2008 مژدۀ نويد بخش تنظيم طرح برنامۀ جديد حزب را مطلع و منتظر نشر آن بودم.
سرانجام دراخيرماه نوامبر همان سال همينکه " طرح خطوط اساسی اهداف مرامی و برناموی ح. د. خ. ا " را بخوانش گرفتم؛ آنگاه به حرف های آگاهی دهنده و اميد بخش آموزگارم که درسال 1992 ميگفت:
" حزب ما زنده وفعال است..." مجددآ باورمند شدم و اعتقاداتم نسبت به اتخاذ راه درست پدرمرحومی ام که همين مدرسۀ انسانسالار را برگزيده بود، راسخ تر گرديد. زيرا پدرم توصيه مينمود ، که هرگاه به سياست علاقه مندی پيدا می کرديد ، وارد صفوف رزمنده گان ح. د. خ. ا شويد. بخاطری که اين حزب انساندوست، برخلاف احزاب ناسيوناليست ملی گرا و قبيله پرست وسازمانهای ديگری چون دموکراتهای مدل غربی و تنظيمهای بنيادگرای ساخت کارخانه های سياست در پشاور و تهران که ازوجود آنها هميشه بوی فاشيسم قوم سالاری، سرمايه سالاری و دين سالاری می آيد ؛ هيچگاه معتقد و متعلق به يک قوم، قبيله، مليت ومذهب خاص ( باستثنای دوران امين و نجيب )، نبوده؛ بلکه بمثابۀ يک حزب انترناسيوناليست انسانسالار، متعلق به تمام زحمتکشان افغانستان ميباشد.
اکنون با مطالعۀ اين طرح، هر کسيکه آن را باعينک شفاف مطالعه نمايد و به بيماری عقده مند ی ، شرارت پيشه گی، شهرت طلبی، مليت پرستی و قبيله گرايی مبتلا نباشد، به نيکی و بدرستی درمی يابد که نويسنده گان وتدقيق کننده گان اين برنامه، درزمينۀ نوشتن و تنظيم و تصويب آن چی زحماتی را متقبل شده اند.
زمانيکه انسان طرح برنامۀ نوين ح. د. خ. ا را با برنامه های ساير
احزاب و سازمانهای مدعی چپ و دموکراتيک، بصورت مقايسوی ميخواند ، آنگاه معتقد ميگردد که :
فرق اين و آن زماهی تا مه است داند آنکس کز حقيقت آگه است.
بياييد تا ازحاشيه به متن برگرديم و ببينيم که طرح خطوط اساسی اهداف مرامی ح. د. خ. ا ازچه بحث می نمايد وبه کدام سوالات عمده، اساسی و کليدی وطن و مردم ما پاسخ ميدهد.
اين طرح شامل يک پيشگفتار و پنج بخش زيرين می باشد:
پيشگفتار ( بعقيدۀ بنده، بايد اسم آن را " پيشينۀ تاريخی جنبشهای آزاديخواهی مردم افغانستان گذاشت)؛
تاسيس ح. د. خ. ا و مبارزات 14 سالۀ اپوزيسيونی آن؛
ح. د. خ. ا درقدرت سياسی ( مرحلۀ اول تندرویهای انقلابی گری، مرحلۀ نوين و تکاملی آن و مرحلۀ سوم کند روی ، قبيله گرايی، تسليم طلبی توأم با سرکوبگری منتقدين که منتج به فروپاشی و سقوط حاکميت شد )؛
دوران تسلط ارتجاع سياه قرون وسطايی( جهادی و طالبی) که منجر به فروپاشی نظام دولتی، ويرانی کشور، فرارمغزها و بسته شدن دروازهای علم و فرهنگ ، ازبين رفتن زمينه های کار و کسب درجامعه ورائج شدن قتل های انفرادی و دسته جمعی و نسل کشی درشهرها و دهات کشور، دربدری و آواره گی مردم گرديد؛
تحليلی ازاوضاع جهانی و کشور درشرايط کنونی؛
بخش عمده و ا ساسی چه بايد کرد ؟ و تغيير وتحول ازکدام راه.
بدين ترتيب طوريکه ديده ميشود سه بخش اول ، دوم و سوم برنامه مربوط به گذشتۀ مبارزات آزاديخواهی مردم و جنبش دموکراتيک مشروطيت ، ميباشد، که به باوربنده، توضيحاتی روشن دراين زمينه ها و معلومات آگاهی دهنده درزمينۀ کار و فعاليت ح. د. خ. ا شامل ابتکارات و دستاوردهای غير قابل انکارآن، توأم با اشتباهات و لغزشها درهريک ازمراحل، بشمول بازتاب روشن جنايات حفيظ الله و شرکاء و ديگرآن؛ داده شده است. با آنهم نگارنده ، نظر به محدوديت سن و سال اصولآ و ازروی اخلاق بخود حق نميدهم تا درمورد چگونگی حوادث ورويدادهای که درمتن آن حضورنداشنه ام، بصورت آفاقی و گمانه زنيهای بی پايه ، مانند گروهی ازاشخاص خود خواه، شهرت طلب، مريض و همه کاره(!) به داوری بنشينم و فرق بين انشعاب و انحلال، هشيار باش را با کودتا کرده نتوانم وحتا از فرط تعصب کور و عقده کشايی، تاريخ های رخداد های حزب را هم غلط بنويسم.
تنها با چشم ديد وضع موجود کشور وجهان، درمورد بخش عمده و اساسی " چه بايد کرد" تا جاييکه آن را خوانده و برداشت نموده ام، از روی انصاف وقضاوت سالم بايد گفت که در طرح برنامۀ ارائه شده، در مورد وضع موجود جامعۀ افغانستان و مصيبتهای که دامنگير سرزمين ما شده است، برخورد خيلی ها علمی، معقول، عادلانه و مستدل صورت گرفته است.
بطور مثال، به باوربنده درافغانستان پنج ستم بزرگ و مصيبت کمرشکن ، بيماری مزمن؛ اما علاج پذير ( فقر وبيکاری- مليت پرستی وزبان ستيزی- دين ابزاری و بنياد گرايی- استعماری و غارتگری )، دامنگيروطن و مردم ما بوده که بدون ازبين بردن همۀ آنها دريک سير قانونمند، بربنياد يک برنامۀ روشن وعلمی، با بسيج همه توده های زحمتکش کشور، درزيررهبری پيشاهنگ سياسی آنان، بوسيلۀ يک نظام دموکراتيک وسيع البنياد شامل جبهۀ متحد ملی؛ نميتوان جامعۀ مظلوم افغانستان را از اين بد بختی ها نجات داد.
بياييد تا نخست درد وبيماری مان را بگوييم ؛ سپس ببينيم که درمان آن را در برنامۀ ارائه شده پيدا کرده ميتوانيم ويا خير:
1- اولين مصيبت کشنده، درکشورما فقرجانکاه وبيکاری روبه تزايد بوده که هرروز فاصله بين فقرا و اغنيا، کارگران آبله بدست بيکار و سرمايه داران بيدادگر، دهقانان بی زمين و ملاکان ستمگر، تجاردلال و محتکرين بيگانه پرست و خرده مالکين و پيشه وران تنگ دست؛ ژرفتر وفزونتر شده ميرود، که درنتيجۀ چنين وضع، زنده گی بيش از 80 درصد جامعه را به سمت مرگ تدريجی ميکشاند و هرروز صفوف بيکاران، بينوايان و گداها در يک سمت و جلوه نمايی قصرهای بلند منزل، هوتل های لوکس بنام شام پاريس وغيره با ديزاين اروپايی، موترهای آخرين مدل کشور های غربی و جاپانی را درطرف ديگر؛ درمعرض نمايش قرار ميگيرند.
کميتۀ فعالين ح. د. خ. ا درطرح برنامۀ نوين، حل اين مصيبت جانکاه را دربخش اقتصادی اينگونه فرمول بندی نموده است:
استخراج معادن وبهره برداری از منابع انرژی ازطريق رشد و توسعۀ سکتوردولتی بخاطر تحکيم پايه های اقتصاد ملی؛
احداث بندهای برق درمسيردريا های کشور و استفاده ازساير منابع انرژی؛
احيای مجدد موسسات خدمات عامه وباز سازی تاسيسات خدمات شهری و روستايی ؛
ترميم ساختمانهای اساسی (( مدنی، توليدی (صنعتی، زراعتی، محصولات حيوانی) ، رهايشی ، درمانی، آموزشی، تحصيلی، فرهنگی )) و اعمار بناهای جديد ؛
ترميم وبازسازی راهها، پل ها، پلچک ها، خطوط مواصلاتی وانتقالاتی هوايی و زمينی ( ميدانهای هوايی، شاهراههای عمومی، سرک های اصلی و فرعی) ؛
احداث سرک ها وشاهراهها ، خطوط راه آهن، اعمار پل ها وپلچک های جديد، بندهای آبگردان و ساير پروژه های جديد بند ونهر، ميدانها وخطوط ترانسپورت هوايی ؛
پاک کاری و فعال ساختن شبکه های آبياری ( جوی ها، کاريزها وبندها ) ؛
نصب پايه ها وتمديد لين های انتقال برق، فعال سازی مجدد سب استيشن ها و دستگاههای توليد انرژی برق در مرکز و ولايات وارتقای ظرفيت توليدی آنها ، ترميم برج های برق وترانسفارمر های سابقه و اعمار برج ها و نصب ترانسفارمرهای جديد ؛
بازسازی پروژه های آب آشاميد نی صحی سابقه و ساختن تاسيسات جديد آبرسانی بغرض تهيه آب آشاميدنی صحی ؛
بازسازی و ارتقای سطح کمی و کيفی ظرفيت کاری رشته های صنايع ( پيشه وری، دستی، مستظرفه، پروسس ميوه ) و رونق بخشيدن به فعاليت آنها؛
رفع زيانهای وارده به موسسات صنعتی ، به مقصد ازسرگيری جريان توليد واعمار زيربناهای صنعتی جديد؛
هدف اينست تا سطح استخدام ( ايجاد اشتغال ) افزايش يابد، در مقياس بيکاری کاهش بعمل آيد، ميزان توليدات داخلی ( صنعتی، نيمه صنعتی، زراعتی، مالداری ) با درنظرداشت ارتقای کيفيت کالاهای توليدی ( برای فروش دربازار داخلی وبه مقصد صادرات ) بخاطرثابت نگهداشتن قيمت ها وحفظ ارزش پول افغانی درمقابل اسعارخارجی، بلند برود واقلام توريد کالاهای مصرفی پايين آورده شود.
ازآنجاييکه افغانستان يک کشور زراعتی ميباشد وروشهای سنتی در زراعت تاکنون حفظ شده است، بنابران مدرنيزه کردن مرحله به مرحلۀ کشاورزی، ضرورت زمان بحساب ميآيد.
تحقق تحولات عادلانه و دموکراتيک ارضی برطبق پلان گذاری علمی وبادرنظرداشت واقعيت های عينی جامعه، ازجمله توزيع زمينهای دولتی وزمينهای مازاد نصاب مالکيت، به دهقانان بی زمين وکم زمين ازطريق انجام اصلاحات ارضی و آب، حل مسألۀ حق مالکيت برزمين ، وضع وتصويب قانون ماليات مترقی به نفع دهاقين کم زمين، بعنوان شالودۀ رهايی ازبند مناسبات پوسيدۀ فيودالی در روستاها، حلال بسا مشکلات موجود درکشاورزی محسوب می گردد. دراين راه دولت بايست نقش خويش را با بذل کمک های مناسب و به موقع به دهقانان، بمنظور بهره برداری اززمين های توزيع شده ، ايفاء نمايد وسياست های حمايوی آتی را ازدهقانان و مالداران اتخاذ کند:
تاديۀ قروض وکريدت های مساعد دولتی ؛
توزيع تخم های اصلاح شدۀ بذری، تهيۀ کود کيمياوی وادويۀ ضد آفات زراعتی ؛
تهيۀ ماشين آلات و وسايل زراعتی ؛
طرح و تطبيق پلان ها و پروگرام های علمی درراه ميکانيزه ساختن سيستم های زراعتی؛
پروژه سازی و اعمارتاسيسات وشبکه های آبياری و سرمايه گذاری درعرصۀ احداث بند وانهار ؛
ايجاد کلنيک های حيوانی وانجام خدمات وترنری ؛
تأسيس کوپراتيف های دهقانی، کوپراتيف های مصرفی و توليدی- فروشگاههای محصولات زراعتی، حيوانی، باغداری وحاصلات سردرختی و ايجاد شرکت های تعاونی زراعتی ؛
خريد مازاد توليدات زراعتی؛
ايجاد سيستم حمايتی برای توليدات زراعتی و محصولات حيوانی داخلی درمقابل کالاهای مشابه وارداتی؛
2- دومين مصيبت درد آور درکشورما، همانا غصب و انحصارقدرت وفرمانروايی بيش ازدوصدساله بوسيلۀ زمامداران فاسد، شرارت پيشه و جنگ افروز دو قبيلۀ مربوط به يک زبان و محروم کردن ساير مليتها و اقوام ساکن درکشور، ازسهمگيری فعال و عادلانه درقدرت وادارۀ کشور، ازبالا تاپايين و تحميل يک زبان محلی قومی اقليت يک ثلث جامعه، بالای گوينده گان ساير زبانها، ازجمله ستم درد آوربرزبان فراملتی علمی و ادبی فارسی- دری بوده که علاوه از افغانستان درحدود بيش از سه صد مليون انسان در سراسرکشورهای جهان به اين زبان سخن ميگويند و پژوهشهای علمی و فرهنگی را انجام ميدهند؛ زبانيکه ازجملۀ بزرگترين زبانهای کشورها درصفحۀ انترنت جهانی بوده ، سالانه مليونها کتاب به اين زبان نشر ميگردد وفرهنگ واژه گانی آن درکتابخانه های بيش از100 کشورجهان موجود بوده، ازآن درزمينۀ آموزش اين زبان وزبانهای ديگر استفاد بعمل می آيد.
اکنون دريک سمت ناسيوناليستهای متعصب، تماميت خواه حريص و انحصارگرقرارگرفته که نه تنها ميخواهند تا تمام اهرم های قدرت، از رياست جمهوری گرفته تا عزل و نصب ولسوال ها و شهردارها را در آخرين مناطق شمال، جنوب، شرق و غرب، به شمول ارگانهای مرکزی، دراختيار و انحصار خود داشته باشند؛ بلکه گوينده گان ساير زبانها را حق نميدهند تا ازواژه های زبان مادری خود، درگفتار و نوشتار استفاده کنند وزبان مادری شان را ازواژه های ساير زبانها پاکساری نمايند؛ بلکه بايد واژه های زبان اقليت زمامداران حاکم را الزامآ وارد زبان خود کنند.
آنها حق دارند که بجای واژه های خارجی و مستعمل پيشين چون:
( طياره- دارالفنون، فاکولته، محصل، متعلم وغيره؛ واژه های برای زبان خود : الوتکه- پوهنتون- پوهنزی، زده کونکی و امثالهم ) بسازند؛ ولی برای گوينده گان زبان فارسی- دری کشورما اجازه نميدهند تا بجای همين واژه های خارجی، واژه های: (هواپيما- دانشگاه- دانشکده- دانشجو و دانش آموز) را وارد و مورد استعمال قراردهند.
درحاليکه ريشۀ کلمه " دانش" است که ازآن ميتوان واژه های: دانشمند، دانشور، دانشجو، دانش آموز، دانشيار، دانشکده، دانشگاه، دانشسرا را ساخت؛ همينگونه واژه سازی ها و نام گذاری ها درهمه بخشهای ملکی و نظامی به زبان پشتو تا سرحد: " قانون پوه- عدالت پوه..." به شدت ادامه دارد؛ ولی اربابان قدرت همچو فعاليتهای ادبی وفرهنگی را برای رشد وپويايی زبان و ادب فارسی- دری ، جرم پنداشته مرتکبين آن را به شدت مجازات ميکنند.
اين را ميگويند زورگويی، تماميت خواهی و ستم ملی و زبانی.
درسمت مقابل آنان ملی گراهای مدافع حقوق زبانهای ساير مليتها و اقوام قراردارند که آنها نه تنها عقب نشينی نکرده و درمبارزۀ روياروی قراردارند؛ بلکه فراترازآن ، گروه اول را مهاجمين قبايل خارج ازمرز های طبيعی " خراسان باستان " می پندارند و برای ازبين بردن " ستم ملی و زبانی " ، فرمايش ميدهند که احزاب سياسی موجوده ازبرنامه های سياسی کنونی شان انصراف ورزيده، برنامه های صرفآ ملی را تدوين وشعارملی گرايی را برضد ناسيوناليستهای تماميت خواه وقبيله گرای حاکم برکشور، بلند نمايند و ازاين طريق برابری ملی و عدالت ملی را تأمين کنند، تا راه برای وحدت ملی بوسيلۀ مشارکت ملی وترقی اجتماعی تأمين گردد.
اما طرح برنامۀ کميتۀ فعالين ح. د. خ. ا، دربخش اول " چه بايد کرد" برخلاف هردوگروه، در مورد ريشه کن کردن اين مصيبت، اينگونه تدابيرعلمی و اقدامات عملی را دردستورکار دولت دموکراتيک قرارداده است:
روند تحقق تحولات بنيادی ملی ودموکراتيک درجامعه و تأمين آزادی های واقعآ دموکراتيک ورهايی ازقيد وبند يک نظام نا کار آمد ، با مشخصۀ تنگ نظری های قومی و مذهبی و گرايش های تفتيش عقايد وتنگ ساختن دايرۀ زندگی بالای دگر انديشان، ازهمه نيروهای ملی و مترقی ، آزاديخواه و وطنپرست کشور می طلبد تا درراه ايجاد يک جبهۀ متحد ملی، کار وتلاش خستگی ناپذيررا انجام ورسالت تاريخی خويش را درامر آبادی کشور وآزادی وسعادت مردم رنجديدۀ افغانستان، ايفا نمايند...
وظايف عمومی : دولت وحکومت وحدت ملی، موظف خواهد بود تا وظايف آتی را بسر برساند :
تأمين اتحاد دموکراتيک همۀ مردم برمبنای تساوی حقوق و وجايب يکسان واحترام متقابل ؛
استقرار نظام دموکراتيک و ايجاد يک جامعۀ مرفه ومترقی براساس عدالت اجتماعی، حفظ کرامت انسانی، حمايت ازحقوق وآزاديهای دموکراتيک شهروندان کشور و ايجاد شرايط مساعد برای مشارکت فعال آنان درتعيين سرنوشت شان ، درشوراهای محل ، ولسوالی ، شهر، ولايت ، ايالت يا زون های منطقوی و پارلمان مرکزی؛ ازطريق انجام انتخابات آزاد ، سری، مساوی، مستقيم و همگانی، متکی براصول دموکراسی با رعايت پلوراليزم سياسی واصل سيکولاريزم ، درنظام جمهوری پارلمانی وحکومت فدرال ويا درگام نخست تشکيل زون های منطقوی ؛
( صلاحيت ادارۀ فدرال و يا زون های منطقوی، ازطريق پارلمان مرکزی بوسيلۀ قانون تعيين و تسجيل خواهد شد. )
تشکيل شوراهای انتخابی محل درسطح قری ، ولسوالی ها ، شهرها ، ولايات ، ايالات و يا زون ها وتفويض صلاحيتهای اجرا ئيوی گسترده برای