حزب دموکراتیک خلق افغانستان حقیقت دیروز و امروز و فردا! بخش دوم
حزب دموکراتیک خلق افغانستان حقیقت دیروز و امروز و فردا!
بخش دوم
مقاله بعد از یک مقدمه کوتاه (یک پارگراف) به اصل موضوع میپردازد و چنین حمله میکند:
« دوستان همه میدانند که اکثریت طرفداران از سرگیری فعالیت دوباره ح د خ ا بار بار در نوشته ها و تحلیل های شان در رابطه با گذشتهء جنبش چپ دموکراتیک کشور به تحلیل های یک جانبه، غیر واقعبینانه و دور از حقیقت پرداخته و همیشه تلاش مینمایند تا واقعیت ها را وارونه بیان نمایند که این شیوه برخورد آنها نشانهء ترس آشکار آنها از شنیدن و بیان حقایق در رابطه با عملکرد رهبران دیروز است....»
اما تا آخر مقاله که مجموعۀ «آیا ها و اگر هاست» بخود زحمت نمیدهند تا که ارتباط اعتراض شان را با تفکر چپ و انحراف نویسنده گان :« طرح خطوط مرامی و برناموی...» مستدل و روشن بیان کنند و فراموش میکنند که تحلیل وقایع و ارتباط منطقی زمانی از آغاز تا امروز موضوع تاریخی و یا حداقل واقعه نگاری است که گنجایش آن در یک برنامه زاید است و کمیته فعالین ح.د.خ.ا بمناسبت های مختلف به حاد ترین موضوعات تماس گرفته و در آینده نیز بکار خویش ادامه خواهد داد.
همچنان فراموش کرده اند که این تحلیل ها از جانب یک « طرف» است و آن هم تفکر حزبی! و هیچکس و هیچگاه ادعا نکرده که ، به نمایندگی همه «طرف ها» سخن میگوید. وارونه جلوه دادن حقایق از چانتۀ منحرفین بیرون میشود و ادامه دهندگان راه ، ضرورت به وارونه جلوه دادن حقایق ندارند و ترس آشکار زمانی وجود کسی را فرا میگیرد که از گذشته خویش نادم باشد و منکر و فراموش کند که یک بار در برابر یک اندیشه و یک مکتب سوگند وفاداری یاد کرده است و همچنان نویسنده و یا نویسندگان آن مقال از یاد برده اند که در کمیته فعالین ح.د.خ.ا، هیچ یک از رهبران دیروز حزب عضویت ندارد و کمیته نیز جوابگوی عملکرد های فردی رهبران دیروز نیست و مهمتر از همه انسان های نیمه راه، گم راه و کژ راه هستند که از وحشت خشم دشمنان از هویت سیاسی و تفکر حزبی شان، به بهانه های مختلف فرار میکنند و گویا تولد دوباره سیاسی می یابند و کمیته فعالین حزب دموکراتیک خلق افغانستان افتخار دارد که باجرئت و شهامت انقلابی برنامه جدید حزب را با نام، پرچم و هویت شناخته شده ملی و بین المللی آن اعلام داشته و مردانه در صحنۀ مبارزه ابراز موجودیت میکنند.
مقاله چنین ادامه می یابد:
«این دوستان ما با این نوع نقد گونه و گویا بازنگری، خود را در انزوای سیاسی و در حاشیه انکشافات و تحولات جدید قرار داده با گذشت هر روز از صف طرفداران اعادهء جنبش چپ دموکراتیک تجرید و آگاهانه از آنها فاصله میگیرند. آنها با تصورات خام خود فکر میکنند که تنها ایشان در این حزب بودند که در محراق تحولات و حوادث قرار داشتند و فقط آنها از همه جریانات و معامله های عقب پرده واقف اند و بس؟! »
میشود از آقایون بپرسیم که انزوای سیاسی چیست؟ آیا انکشافات همان است که امپریالیستها و کارتل های سرمایداری مسیر آن را مشخص میسازند و گروهک های انحرافی در دنباله روی از آن به مسابقه
پرداخته اند؟ ، کی و در کجا گفته که دراین حزب فقط آنها در محراق ! تحولات بوده؟ چه منافع برای تجرید شدن از اعاده جنبش چپ...وجود دارد که کمیته فعالین«آگاهانه» از آنها فاصله بگیرد؟
دوست عزیز!
ما نه تنها در محراق ! تحولات قرار نداشتیم که همه توسط منحرفین اختاپوتی که رهبر حزب را بعد از کودتای 14 ثور و حتا قبل از آن به گروگان گرفته بودند، به حاشیه کشانده شده بودیم و هرگز در هیچ مقام حزبی و دولتی قرار نداشتیم، تنها افتخاری که هم دیروز و هم امروز داریم دراین است که از اصول و اهداف حزبی منحرف نشدیم و شرافتمندانه راه اندیشه های حزب محبوب مان را ادامه دادیم و میدهیم و این یگانه سرمایه زندگی ماست!
ما نه «جن هستیم» و نه در معاملات عقب پرده قرار داشتیم که ، مدعی واقف بودن از حقایق پشت پرده باشیم...برای ما اهداف انسانی حزب ما مقدس بود و هست فقط یک چیز را میشناسیم: مبارزه بخاطر منافع انسان زحمتکش، در چوکات اصول و پرنسیپ های حزبی! نه به کس «سمپتی » داشتیم و نه در گروه بندی های سلیقوی وفکری بازیگران تشنۀ قدرت ، سهیم گشتیم و نه مصلحت اندیشی های غیر اصولی را بر تفکر خویش راه دادیم...
واین تصورات خام شما است که فکر میکنید حزب از پروسه زمان عقب مانده چون با دهل و سرنا به اتن نیامده است.
باز هم مقاله را پی میگیریم:
«...یکی از ده ها دلایلی که طرفداران مدعیان چپ دموکراتیک حتی پرچمی های دیروز و امروز به طرح های آنها چندان علاقه و دلچسپی نشان نمیدهند، تحلیل های دگم و وارونه ایست که آنها در تحلیل ها، طرح ها و نوشته های شان به آن مبادرت میورزند. به صراحت باید گفت که چنین طرح ها، اعتبارش را با گذشت هر روز از دست داده، حتی خواننده ندارد.»
اگر چنین است، درد تو چیست؟! از چه ترسیده یی که خودت را به آب و آتش میزنی تا به دشمنان حزب چشم و ابرو یی نشان دهی؟ شما مگر دستگاه نظر سنجی دارید که دانستید کسی به طرح های کمیتۀ فعالین ... علاقه و دلچسپی نشان نمیدهند؟ اگر آزرده خاطر نشوید، جمله..." طرافداران مدعیان چپ دموکرایتک حتا پرچمی ها..." آنقدرهم قابل فهم نیست. اگر منظور از مدعیان باشد...که برای ما فرقی نمیکند، اگر چپ دموکراتیک خودتان را میدانید، هنوز از شناخت خود و چپ عقب مانده اید.
باز هم بر میگردیم به ادامه نوشته آن عالیجناب!:
« دوستان و طرفداران از سرگیری فعالیت دوباره ی ح د خ ا و ادامه دهندگان مبارزات آغازین ح د خ ا باید بپذیرند که در آغاز فعالیت شان «چند سال قبل» آنها طرفداران و علاقمندان زیادی داشتند و اما اکنون تلاش های شان با بن بست جدی روبرو گردیده و تعداد شان با گذشت هر روز کاهش می یابد چرا؟ »
چون گذشت زمان سره را از نا سره جدا میکند و میدان عمل ثابت مینمايد که شهامت و مردانگی مدعیان کاذب و رونده گان راه تا کجاست؟ آری کم نبودند کسانی که روزی برای حزب گلو پاره میکردند و با شنیدن نام زنده یاد ببرک کارمل، حتا در خواب ، هـــــــورا میکشیدند! اما وقتی ادامه راه جدیت و پیکار بیشتر را مطالبه کرد، تعطیلات ماه اپریل شان آغاز شد و از این در به آن در رفتند...اما خوشبختانه کاروان مبارزه با بودن احمد و محمود و کلبی و مقصود ...متوقف نمی شود. نسلی می آید و نسلی میرود و پرچم مبارزه را همیشه در اهتزاز نگه میدارد.
دوست عزیز ! از کاهش تعداد علاقه مندان حزب دموکراتیک خلق افغانستان تشویش نداشته باشید...این حزب آنقدر توانایی و تحرک دارد که خواب دشمنانش را خراب سازد.آیا چنین نیست؟
ساختن حزب ها و جنبش ها و نهضت ها و...از تفاله های این حزب، هنوز که هنوز است ادامه دارد. بعد نشر "طرح خطوط...."چنان شکست و ریخت در میان گروهک ها افتاد که ، سازماندهندگان و حمایت کنندگان خارجی شان تصور آن را هم نداشتند. آیا شما راحت میخوابید؟
برگردیم به ادامه ادعا های این آقا:
« یکی از علت ها این است که این دوستان در بررسی های خود همیشه از برخی مراحل و واقعیت های تلخ و دردناک تاریخ گذشتهء جنبش با وجود اظهر من الشمس بودن آن طفره میروند و نمی خواهند گویا آن صفحات تاریخ را بخوانند و آنرا درک کنند و صرف به آنهایی توجه دارند که مطابق میل شان است» .
این دوست عزیز دارد دیوانه میشود.
دراین پاراگراف چیزی قابل بحث وجود ندارد و فقط ادعایست که مکرر در مکرر شنیده شده و بی اثر مانده فقط به آرزوی شفا برایشان میگذاریم و میگذریم و اما این مثال شان قابل بحث است که دوستان بخوانند :
« بطور مثال هیچگاه تمام واقعیت ها را در رابطه با انشعابات سال های ۱۳۴۶ـ ۱۳۴۸ رویداد ثور ۱۳۵۷ عملکرد رهبران « اعضای کمیته مرکزی ح د خ ا » در مرحله اول و حوادث خونبار و فاجعه قرن یعنی شش جدی ۱۳۵۸ بیان نمی کنند؛ مثلا تا