حزب دموکراتیک خلق افغانستان حقیقت دیروز ، امروز و فردا! بخش چهارم

حزب دموکراتیک خلق افغانستان حقیقت دیروز ، امروز و فردا!
بخش چهارم


   طوری که گفته آمد ، کودتای 14 ثور 1365خورشیدی، سر آغاز دگرگونی های منفی در مسیر مبارزه خلق ما برای تامین عدالت اجتماعی و حکومت قانون گردید . این کودتا بیشتر از آنچه که تا اکنون در کتابهای : ظهور و زوال...، اردو و سیاست...، یاد داشت های سیاسی ... و حتا کتابی که گویا آقای زیری نوشته اند (من تا حال این کتاب را ندیده و نخوانده ام)، بیشتر ریشه در توطئه و دسیسه یی خارجی دارد تا  در داخل حزب دموکراتیک خلق افغانستان!

  بعد از چاپ و نشر اثر محترم کشتمند زیر عنوان: « یاد داشت های سیاسی و رویداد های تاریخی» ، تصمیم گرفتم تا مطالب قابل بحث و تأمل را در رساله یی زیر عنوان: « گره های کور در یاد داشت های...» به نشر برسانم و کار را نیز آغاز کرده در این مورد با عده ای از دوستان  بمشوره پرداختم ؛ محترم کشتمند از طریق محترم نظام الدین تهذیب ، یکتن از رهبران پیشین حزب و قاضی القضات دهه هشتاد، از موضوع آگاهی یافتند و توسط محترم نور احمد نور و تماس ایشان با دوست بزرگوارم محترم ستر جنرال محمد نبی عظیمی، تیلفونی با این کمترین تماس حاصل کردند و جویای نظریاتم در رابطه به اثر شان گردیدند
.

  اینجانب 12 مورد مشخص، منجمله کودتای 14ثور، را قابل تامل دانسته برای شان یاد آور شدم ، متاسفانه پاسخ های ا یشان نتوانست قناعت بخش باشد و با لاخره در اثر خواهش زنده یاد محمود بریالی و شرایط ویژه آن زمان ، از چاپ رساله منصرف شدم و محترم کشتمند نیز که وعده داده بودند تا پیرامون نظریات توضیح طلب  من ، موضوع را در یک رساله جداگانه توضیح و تشریح کنند؛ ليکن مسئله را تا کنون مسکوت گذاشتند.

  ازصاحب این قلم، در رساله « پاسخ به تلاش مذبوحانه برای مسخ تاریخ»،که بجواب یکی از منتقدین راستگرا نوشته بودم، چنین میخوانید:

« قابل یاد آوری برای آنانی که فراموش کرده اند و یا مانند داکتر تغافل شاعرانه می کنند اینکه: برکناری ببرک کارمل یک امر ویژه نبوده بلکه ریشه در سیاست های جهانی بالخصوص در اتحاد شوروی آن زمان دارد.

 نا گفته پیداست که در آن سالها یک حلقه جدید از کادر های میانه سال پا به عرصه قدرت نهادند و اهداف خیلی دور را تعقیب می کردند. اکنون نیز به صراحت اعلام میدارند که چه میخواستند. بروکراسی توتالیتریستی و مرکزیت خشک حزبی در همدستی با سیاست رکود و انجماد رهبری حزبی جمع فعالیت های دوامدار و تخریبی دستگاه های اطلاعاتی غرب و عوامل متعدد دیگر باعث رشد بی لگام این کتله به رهبری گرباچوف ، یلسین، شواردنادزی...شد.

  افراد متذکره برای رسیدن به اهداف خود ، کار را از تصفیه کادر رهبری داخل شوروی بویژه جمهوری های آسیای میانه آغاز کردند. شرف رشیدوف از اوزبیکستان، رحمان نبی اوف از تاجیکستان، دین محمد کنایوف از قزاقستان، حیدر علی اوف از آذربایجان...نخستین آماج های این پروسه بودند، بعداً در حالی که به تصفیه آرام و تدریجی شان در سایر جمهوریت ها و فدراتیف روسیه ادامه میدادند، بمنظور مصروف ساختن اذهان عامه و بطور اخص مهار کردن قبل از اقدام های مشخص، آن شمار از ممالک که در تقسیم بندی جهان به دو کمپ ، به اقمار شوروی شهرت داشتند.

  ایجاد تیم های زیر زمینی به اشاره (کی ، جی ، بی) آغاز شد و بدین ترتیب یوم جاگن تسدنبال در مغولستان، یانوش کادار در مجارستان، لی دوان در ویتنام، گوستاف اوساک در چکوسلواکیا، تودور ژیکوف در بلغاریا، ببرک کارمل در افغانستان ، چاوسیسکو در رومانیا ، هریش هونیکر در المان دموکراتیک...برکنار شدند، توطئه های بیشمار در کوبا ، ایتوپیا، کوریای شمالی ، یمن جنوبی...حتا در افشای احزاب چپ در کشور های استبداد زده ای آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین این شبکه وسعت داده شد....» نویسنده مقاله « تاملی.... » مدعی اند که در 14 ثور کودتای براه نیفتاده، بلکه آنچه اتفاق افتاد فیصله حزب بود و خود با نقل قول از صالح محمد زیری می نویسند:

«صالح محمد زیری یکی از رهبران برجسته جناح خلق بعد از مرحوم نور محمد« تره کی» در کتابش بنام « د نیمی پیړی خاطری» در مورد برکناری مرحوم ببرک کارمل مینویسد:
" اردو و څارندوی با برکناری ببرک کارمل دارای موضعگیری واحد بودند... اکثریت رهبران جناح خلق در تغییر رهبری و برکناری ببرک کارمل موافق و حتی خرسند بودند چون منافع خود را در آن می دیدند و ما برای تحقق این پروسه کار و مبارزه میکردیم.... در تفاهم با سایر اعضای بیروی سیاسی من و نور وظیفه گرفته بودیم تا با کادر های جناح خلق و پرچم در این مورد صحبت ها و ملاقاتها داشته باشیم، ما خلقی ها طرفدار عدالت بودیم ما یقین و باور داشتیم که اگر ببرک کارمل برکنارشود از جمله سه مقام مهم و حیاتی « منشی عمومی کمیته مرکزی ح د خ ا، رئیس شورای انقلابی و یا پست صدارت" حتما یک مقام برای جناح خلق گذاشته میشود. اما ما با برکناری ببرک کارمل نیز به آن ارزوی خود نرسیدیم.»

اردو و حارندوی...با
برکناری...

کاملاً مشخص است که ایشان از چه حرف میزنند! اکثریت رهبران جناح خلق...منافع خود را....

این منافع چه بود؟

ما خلقی ها طرفدار عدالت
بودیم....


کدام عدالت؟ جنگ بخاطر گرفتن قدرت ، عدالت است؟ آیا کار نامه های دورانی که قدرت دردست شان بود از اذهان عامه  زدوده شده است؟

  حتا اگرآنها با نيروی نظامی قدرت رادردست می داشتند و در رهبری سیاسی که از طریق حزب واحد تمثيل  میشد نقش اولی را بازی ميکردند،هرگاه هردو مسأله را ازيک ديد گاه به سنجش بگیریم، ميتوان گفت که صرف نظر از اعمال نابخردانه آنها و معيار استعداد و توانمندی رهبران شان در حکومت و رهبری حزب دست بالای می داشتند؛ ولی یگانه چیزی که دراختيار شان نبود، توسل به اعمال خود سرانه با دست باز در دشمنی با مردم و میهن بود که این اصل سبب آزار همیشگی شان ميگرديد...زیرا آنها بجز ویرانگری و خشونت کاری دیگری را بلد نبودند.

باز هم نویسنده از
زیری نقل قول میکند:

 
«... در یکی از روز ها بعد از ظهر قبل از تدویر پلینوم ۱۸، دفترم از اعضای بیروی سیاسی، منشیان کمیته مرکزی و برخی وزیران پر بود، سلطانعلی کشتمند هم آمد، کدام جلسه نبود فقط یک نشست و مجلس آزاد بود. در دفترم از حواریون کارمل کسی نبود بنا ء همه آزاد و علنی مشوره و بحث میکردیم که ببرک کارمل چگونه باید از مقامش برکنار« دور» شود. ویکتور پتروویچ در دفترش بود ولی بعضا خود را برای ما نشان میداد، نور احمد نور هم چند دفعه به دفتر ویکتور رفت، نجیب در این وقت منشی کمیته مرکزی ح د خ ا بود. او هم در دفتر من نشسته بود، محمد رفیع وزیر دفاع و یعقوبی رئيس خاد هم موجود بودند.

  بعد از مشوره ها و صحبت های زیاد با هم، تصمیم گرفتیم که وزیر دفاع« محمد رفیع» وزیر داخله« گلاب زوی» و رئیس خاد «يعقوبی» تحت ریاست صالح محمد زیری نزد کارمل بروند و از او تقاضا نمایند که وضع در داخل حزب خوب نیست و حالت تشنج را به خود گرفته است و او بحیث شخص بزرگ و دلسوزحزب، برای خاتمه دادن این وضع خودش باید بنابر علت مریضی استعفا بدهد.»

  حال اگر برکناری زنده یاد ببرک کارمل یک تصمیم سیاسی بود، پس چرا وزرای قوای مسلح برای گرفتن استعفا نامه  نزد ایشان رفتند؟ چرا موضوع در حضور خودشان در پلینوم کمیته مرکزی مطرح نشد؟ ایا تهدید کردن و به رخ کشیدن وزرای قوای مسلح اعلان جنگ با روانشاد ببرک کارمل نبود؟ پس اگر این عمل به ان شیوه کودتای سفید نبود،خير چه بود؟

  نوشته آقای زیری بوضاحت فریاد میزند که تصمیم، تصمیم خارجی بود یگانه چیزی که درین تصمیم وجود نداشت اراده جمعی حزب و منافع علیای وطن و مردم زحمتکش ما بوده است، که بيشتر توسط گماشتگان گروه گرباچوف و تشنه گان قدرت براه افتاده بود... اشاره بمریضی و شیوه یی تجربه شده استعفا گیری که قبلاً درحق مرحوم تره کی ، ثبت تاریخ شده است، بوضاحت و روشنی ثابت میکند که این حادثه فقط و فقط یک کودتای درون حزبی بوده است
.

باز هم از زیری میگوید
:

  «ساعت نه شب بود موتر ها را قطار کردیم و به خانه ای کارمل رفتیم، کارمل چندی قبل از « ارگ» بیرون شده بود. وقتی به خانه اش داخل شدیم او بسیار قهر بود، محمد رفیع و یعقوبی را مخاطب قرار داده گفت:
« مانند فاشیست ها شبانه در به در روان استید» من برایش گفتم کارمل صاحب ما به دیدن شما آمده ایم چند دقیقه با هم می نشینیم. بعد از رد و بدل این حرف ها با من دست داد و با هم احوال پرسی کردیم، بعدآ او با د یگران هم دست داد و ما را به نشستن دعوت کرد. ببرک کارمل در مقابل میز نشست و صحبت را من این گونه آغاز کرده گفتم:
شما می بینید که در حزب وضع عادی نیست ما آمده ایم که
برای بهبود وضع از شما کمک طلب کنیم، رفقای اعضای بیروی سیاسی میدانند که شما در