دایره شیطانی ادامه اشغال، انتخابات افغانستان و گسترش بحران!

دایره شیطانی ادامه اشغال، انتخابات افغانستان و گسترش بحران!

 

هشت سال اشغال افغانستان و مداخله نظامی غرب توسط ناتو، در آن کشور نه تنها صلح و آرامش را به همرا ه نیاورده بلکه بدتر از آن ارتجاعیون طالبان بار دیگر توانسته اند بخش بزرگی از سرزمین هائی را که در سال 2001 از دست داده بودند دوباره متصرف شوند. چند روز پیش ژنرال آمریکا ئی ”مک کریستا ل“ اعتراف کرد که طالبان دست بالارا در افغانستان دارند. کمی پس از این اعتراف به شکست توسط فرمانده نیرو های خارجی در افغانستان، کابل، پایتخت کشور، که همچون یکی از شهرهای دارای امنیت معرفی میشد، مبدل شد به صحنه هر روزه انفجارهائی با هدف های کاملأ سمبلیک: مانند مراکز نیروهای وابسته به ناتو، کاروان نیروهای ائتلاف خارجی، حمله به یک بانک در قلب شهر و... تمام این حملات که توسط طالبان برنامه ریزی، اجرا و از سوی آنان اعلام شد با هدف آشفته کردن جریان انتخابات صورت می گرفت. انتخابات اخیر افغانستان در محیطی نا مطمئن زیر نظارت سیصد هزار مامور امنیتی- نظامی افغان و نیروهای خارجی انجام گرفت. در صد شرکت کنندگان نسبت به انتخابات چهار سال پیش بطور محسوسی پائین بود، خواه به علت ناامنی و ترس مردم از بروز حوادث نا مطلوب و یا انتقام جوئی های آتی طالبان نسبت به رای دهندگان و همچنین به ویژه باید بی اعتمادی روز افزون مردم از حاکمیت و نفرت از وجود و حضور نیروهای نظامی بیگانه را به آن افزود.
” انتخابات... افغانستان را باید به واقع نمایش دیگری از تبلیغات آمریکا در مورد برقراری ”دموکراسی ” در جهان خواند، که هدف نهائی آن، ابقا رئیس جمهور منتخب امریکا، ” حمید کرزای“، و در نتیجه ادامه سیاست های گذشته در این کشور است. تقریبأ هشت سال پیش... ایالات متحده آمریکا در همکاری با سایر کشورهای عضو ناتو، به بهانه مبارزه با تروریسم و نابودی گروه القاعده و تلاش برای استقرار ”دموکراسی“ در افغانستان، به این کشور حمله و پس از سرنگونی ” طالبان“ آن را اشغال کرد. ” (نامه مردم 823)
اما تیره روزی کنونی مردم افغانستان از کجا شروع شد و مسببان ان کیانند؟ بطور مشخص دو گروه از کشورها آفرینندگان این تراژدی هستند: کشورهای امپریالیستی به سرکردگی آمریکا و گروه دیگر پاره ای از کشورهای ارتجاعی منطقه به ویژه پاکستان و عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران. پس از روی کارآمدن یک حکومت دموکراتیک و مردمی تمام مرتجعین ریز و درشت با کمک و یاری کشورهای یادشده با کارگزاری سیا مسلح شدند و تحت لوای ”جهاد برضد کمونیسم“ و تحت نام ”مجاهدین افغان“، جنگ صلیبی پلیدی را علیه مردم افغانستان و دولت آن شعله ور ساختند. پاکستان عملأ به مرکز تجمع، تعلیم و تجهیز نیرو مبدل شد. دخالت پاکستان بدون هرگونه پرده پوشی بود. با دگرگون شدن ترکیب حاکمیت سیاسی در شوروی در اواخر دهه 1980 میلادی و بیرون رفتن ارتش ان کشور از افعانستان، با آن که دولت تحت رهبری دکتر نجیب الله با وجود جنگ توانست از یکسو اقدامات بسیارمفیدی در جهت بهبود زندگی مردم انجام دهد، (امروزه عکس ها و تصاویر او در بسیاری از اماکن و دکان ها دو باره پدیدار شده است) و از سوی دیگر دفاع در برابر مهاجمان ارتجاعی را بهبود بخشد، ساقط شد. سقوط دولت نجیب الله آغاز مصیبتی بود که پایان ان هنوز هم معلوم نیست. پس از آن سرکرده های مجاهدین (در حقیقت متجاوزین) که همگی از جانب سیا تجهیز شده بودند و بظاهر دیگر خصم مشترکی در میان نبود، به جان هم و به جان مردم افتادند و از افغانستان ویرانه ای آباد نا شدنی بجا گذاشتند. کشور به معنای واقعی کلمه ویران شد. حتی کابل که تا آن زمان بخوبی دفاع میشد و از تعرض مصون مانده بود نبردگاه جنایت کاران گردید. تبهکاران با سلاح های سنگین آن را از هر سو آنگونه در هم کوبیدند که دیگر جز خرابه چیزی از آن باقی نماند. اما کار به همین جا ختم نشد. آمریکا (و متحدانش)، افغانستانی را میخواستند با دولتی ”مقتدر“ که بتواند در محیطی امن نفت و گاز آسیای میانه را از آنجا عبور دهد، پس طالبان را خلق کردند، تعلیم دادند، تجهیز کرده و بر افغانستان مسلط ساختند. گفتنی است که در تمام دنیا فقط سه کشور با طالبان رابطه داشتند. اما مخلوق“ فرانکشتین“، یعنی طالبان و همزاد جدائی ناشدنی آن القاعده، در نهایت بجان خالق خود افتاد. چه باید کرد که خود کرده را تدبیر نیست!! پس ایالات متحده در نیمه دوم دهه 1990 میلادی سراسیمه، کمر به نابودی طالبان و القاعده بست و سرانجام پس از حملات تروریستی به برج های ”مرکز تجارت جهانی“ در سپتامبر 2001، بنام ناتو و زیر پرچم آن به افغانستان لشکر کشید. این کشور را با این ادعا که دموکراسی را با خود به افغانستان به ارمغان آوردند و ترهاتی از این قبیل اشغال کردند.
صرف نظر از وعده و وعید های تو خالی، اشغال گران ناتو نه تنها کار مثبتی را از پیش نبردند بلکه با ایجاد و حمایت از یک حکومت دست نشانده و فاسد زمینه نفوذ مجدد طالبان را فراهم آوردند، تا جائیکه اکنون دیگر باره بدنبال مذاکره و سازش با طالبان هستند!
یکی از عواملی که میتواند به شناخت بیشتر و بهتر اوضاع فاجعه بار افغانستان کمک کند، شناختن رئیس جمهور دست نشانده ”حمید کرزای“ است: کرزای در حال حاضر بهترین آتوی آمریکا در افغانستان و یکی از دیرینه ترین رابطه ها و واسطه استراتژیک واشنگتن در ان کشور است . او در سال 1970 برای ادامه تحصیل افغانستان را ترک کرد . در آغاز دهه هشتاد برای شرکت در جنگ علیه دولت دمکراتیک به افغانستان بر گشت. از 1992تا 1994 در دولت ربانی وزیر امور خارجه بود و بعد برای پیوستن به طالبان از این پست استعفا داد .
کمی پس از ان حیات سیاسی واقعی خود را به مثابه مشاور در یک شرکت مقاطعه کاری نفت و گاز کالیفرنیا بنام“ اونوکال“ آغاز کرد و این درست زمانی بود که کمپانی مزبور، برای احداث یک لوله نفتی و عبور ان از افغانستان پیمانی را با طالبان منعقد کرده بود در همان زمان او- کرزای- توسط ” زلمای خلیل زاد ”، یک افغانی الاصل که از مدت ها قبل آمریکائی شده بود، کشف شد و فعالیت نزدیک خود با سازمان سیا را آغاز کرد. خلیل زاد در ادامه در همکاری با یک موسسه پژوهشی بنام“راندا“ که به دستگاه حکومتی بوش وابسته بود، توانست در میان اطرافیان بوش جا باز کند و سفیر ایالات متحده در افغانستان بشود . او تا ژانویه گذشته یعنی تا پایان حکومت بوش در این مقام بود. کشف کرزای توسط خلیل زاد باعث معرفی او به دستگاه بوش باعث ترقی او شد تا جائی که پس از سقوط طالبان در سال 2001 در حالیکه برهان الدین ربانی هنوز ”رسمأ و قانونأ” رئیس جمهور بود، آمریکائی ها او را به زور در یک کنفرانس سر هم بندی شده در آلمان، به مقام ریاست جمهوری منصوب کردند. کرزای بعدأ، چهار سال پیش در یک ”انتخابات“ تحت نظارت نیروهای اشغال گر“رسمأ“ و“قانونأ“ رئیس جمهور شد. کرزای میراث دار یک قبیله بزرگ پشتون، قبل از هر چیز شخصی است با پشتوانه قدرت قبیله ای، متکی به نخبگان: سنتی، اصوگرا و سر کردگان جنگ، آدمی است پر سر و صدا و با ادعاهای فراوان که در عوض با از دست دادن فرصت های بسیار، اکنون فقط قادر است کارهای خرد و اندک انجام دهد. و حالا دیگر تنها و آن هم به زحمت در کابل میخکوب شده است. او از دادن هیچگونه امتیاز یا هر نوع تسلیم شدنی در برابر متعصب ترین اقشار اسلامی ابا و اکراه ندارد: در سال 2006 با طرحی موافقت کرد که به موجب آن واگذاری اداره یک استان بعنوان “نمونه” به طالبان داده شود
رئیس جمهور- کاندیدا همین چندی پیش با امضای قانونی بسیار شرم آور مرتکب عملی زشت و نفرت انگیز شد. این قانون درباره زنان شیعه مذهب هزاره می باشد که به موجب آن آنان مجبورند در هر شرایطی موجبات ”لذت جنسی” شوهرشان را فراهم کنند و نیز بدون اجازه شوهر حق خارج شدن از خانه را ندارند!
انتخابات ریاست جمهوری در آخرین روزهای مرداد ماه جاری در میان تشنج شدید، همراه با عملیات تروریستی طالبان به منظور ایجاد اختلال در رای گیری و پراکندن ترس در میان رای دهندگان و باز داشتن آنان از مراجعه به صندوق ها، همراه با بسیج کامل نیروهای دولتی و پلیس، آمادگی رزمی نیروهای ناتو همراه با تدابیر امنیتی فوق العاده انجام شد. بنا به پاره ای آمار حدود سی و پنج در صد واجدان شرایط، پای صندوق های رای رفتند. شمارش آراء هنوز پایان نیافته و طبعأ نتایج قطعی هنوز اعلام نشده است، اما هم کرزای و هم رقیب او ”عبداله عبداله“، وزیر سابق امور خارجه، خود را برنده انتخابات میدانند. ظاهرأ رئیس جمهور کنونی جلو تر از رقیب قرار دارد و شانس او برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری بیشتر است.
بررسی اوضاع افغانستان بدون نگاهی هرچند کوتاه به موقعیت و ساختار اقتصادی آن کامل نخواهد شد . افغانستان در گذشته یکی از مسیرهای جاده ابریشم بود و در نتیجه موقعیت قابل توجهی داشت که باز شدن پای استعمار به ان کشور و نتیجتاٌ مثل هر کشور دیگر مستعمره فقر و تیره روزی را نیز به همراه آورد. افغانستان بطورعمده کشوریست کشاورزی دارای انواع فراوان و بسیار مرغوب میوه، همچنین دارای معادن قابل توجه درحد استخراج صنعتی، از جمله معادن ذغال سنگ، سرب، روی، مس و نظایر آن. هم اکنون دو قرارداد برای استخراج مس با کشور چین منعقد شده است. مانع عمده برای غلبه برعقب ماندگی افغانستان علاوه بر ساختار اجتماعی هنوز قرون وسطائی و قبیله ای آن همراه با اقتدار بی حد و مرز روسای قبایل و رهبران بغایت ارتجاعی و تاریک اندیش مذهبی که به شدت مانع هرگونه دگرگونی ترقی خواهانه هستند، مداخلات ریشه دار استعمار کهنه و نو می باشد، مداخلاتی که همچنان و بشدت ادامه دارد و پایانی نیز بر آن متصورنیست. علاوه بر تمام مصائبی که این مداخلات به همراه آورده است مصیبت بارتر از همه ترویج کشت خشخاش، تهیه مواد مخدر و سازمان دهی قاچاق ان در سطح جهانی است که آشکارا مورد حمایت نیروهای اشغال گر می باشد. قاچاق مواد مخدر سالانه بین 120 تا 194میلیارد دلار به سازمان های مافیایی که ارتباطات ارگانیک با آژانس های اطلاعاتی و سازمان های مالی غربی دارند، سود میرساند. عمده در آمد حاصله از قاچاق که به بانک های غربی سپرده میشود از افغانستان است. موضوع قاچاق مواد مخدر توسط سیا به سال های 80 بر میگردد که همگان از آن اطلاع دارند. حمایت کشورهای امپریالیستی از کشت خشخاش پاره ای از اوقات شکل علنی به خود میگیرد مثلأ به نوشته روزنامه گاردین در 27 آوریل 2007 یک پیام رادیوئی از طرف بریتانیا برای کشتکاران خشخاش پخش شد که مفهوم آن این بود که ”نیروهای بین المللی حافظ امنیت در افغانستان“ (
ISAF ) وابسته به ناتو در سال جاری در امرکشت خشخاش ممانعتی به عمل نخواهند آورد.“ میزان کشت خشخاش در افغانستان هر سال در حال افزایش است. مثلأ بر اساس یک آمار سازمان ملل متحد سطح زیر کشت خشخاش در افغانستان در سال 2006 به میزان 59 در صد افزایش داشته است. البته گفتنی ها در این مورد زیاد است، اما همین مختصر هم میتواند عمق فاجعه را نمایان سازد. فقط باید افزود که افغانستان امروزه در سطح جهان بزرگ ترین تولد کننده خشخاش و در نتیجه هروئین است. این گفتار را با افزودن یک مطلب به پایان می بریم و آن این که سه منبع بزرگ کنونی درآمد در جهان عبارتند از: قاجاق مواد مخدر در ردیف اول، درآمد از نفت بعد از آن و سر انجام، قاچاق اسلحه. چه کسب و کارهای شرافتمندانه ای!