مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند قسمت دوازدهم!

هدایت حبیب                            

قسمت دوازدهم

 

مارهای درونِ آستینِ "نهضت" را که مانع وحدت اند باید بیرون راند!

 

      خوانندۀ عزیزعضو حزب واحد! رویداد بزرگ این ربع سالِ میهن مان انتخابات پارلمانی است و در اروپا بزرگترین رویداد، برای ما، کنفرانس شورای اروپایی حزبِ به اصطلاح واحد بود؛  بنابر آن به مناسبت این رویداد بزرگ به گزارش کنفرانس شورای اروپایی توجه فرمایید:"در جریان سال جاری به خصوص در آستانه انتخابات پارلمانی کشور ما شاهد وخامت روز افزون اوضاع امنیتی کشور بوده ایم." گزارش شورای اروپایی ازیکی بزرگترین رویدادهای کشور فقط این چهار کلمه:" در، آستانه، انتخابات، پارلمانی" بودوبس. موضوع امنیت را که هیچ مربوط نیست، مورد بحث قرارمی دهند؛ اما انتخابات که کاراساسی شان را تشکیل می دهد، طفره می روند.

      می دانیم که، در شرایط دموکراسی بزرگترین گسترۀ مبارزۀ داد خواهانۀ  مدافعین منافع خلق مجلس نمایندگان است، در آن جاست، که قانون تصویب می گردد و از تطبیق ان نظارت می شود، در آن جاست، که حقِ مستضعفان از مستکبران مطالبه می گردد. ماهمه اعضاء مبتنی بر، پروگرامهای هردوسازمانِ متشکلۀ به اصطلاح حزب واحد آگاهیم، که بزرگترین و سیلۀ مبارزۀ مان پارلمانتاریسم است؛ بنابرآن شورای اروپایی با این حادثه مهم باید چنین برخورد می کردند؟ که کردند! فقط با چهار کلمه از آن یاد آور می شدند؟ که شدند!

        اگر این کار را وظیفۀ رهبری سازمان در مرکز می دانند، در این حالهم قابل توجه است، اول رهبری داخل کشور جناح نهضت نیز بوسیلۀ اینها دکته می شوند؛ دوم واضح است، که کامپاین انتخاباتی مستلزم مصارف مالی است و منبع تأمین بوجه و مصارف سازمانهم اروپاست؛ زیرا اکثر اعضاءِ سازمان مان در داخل کشور به مشکل خواهند توانست، نان شبانه روزی فرزندانشان را تأمین نمایند؛ بنا بر آن ایجاب می کرد، که شورای اروپایی به پیشواز انتخابات پارلمانی آمادگی لازم را می گرفتند، گروپ کاری تشکیل و اعزام می نمودند؛ چنانی که مسؤل پیشین تشکیلات را برای تخریب پروسۀ وحدت فرستاده می توانند، چند نفرِ دارای تجربۀ مبارزات انتخاباتی کشورهای اروپایی را برای کمک اعزام نمی توانستند؛ فوند مالی تاسیس می شد، جمع آوری اعانه ها سازمان دهی می گردید، که نگردید!

      افزون برآن مبارزه در شورای ملی سنت دیرین ماست، در رابطۀ به سازماندهی انتخابات پارلمانی ناشی و نابلد هم نیستیم، مسلم است که رهبری شورای اروپایی در چند دورۀ سازماندهی انتخابات پارلمانی مشارکت کرده بودند، تجربۀ تاریخی گذشته را دارند؛ زیرا ازهمین پارلمان بود، که فرزند کبیر و صدیق خلق جاودان یاد ببرک کارمل فقید، آواز دادخواهانۀ زحمتکشان کشور را بلند می کردند، قانون شکنیهای هیئات حاکمۀ وقت وفساد اداری حکومت را افشا می نمودند، و در دفاع ازخلق، ضد طبقۀ حاکم ستمگر مبارزه می کردند، تاکنونهم صدای رسای ایشان که ازپارلمان آن زمان بلند می شد، در گوشهای هموطنانی که بیشتر از چهل سال دارند، طنین انداز است، تاهنوزهم انعکاس صدای وی  درساختمان مجلس نمایندگان کنونی می پیچد؛ پس چرا گروپ سه نفری غاصب رهبری شورای اروپایی از پیروی چنین سنت خجیسته سربازمی زنند؟ این شیوۀ رفتار آنها مخالفت و کار در جهت الغای سنت او نیست؟ اگر نیست؟ پس چیست؟ اگر است؟ چرا پیروان اندیشۀ آن رادمرد به خود نمی آیند که گوسفند وار دربیراهه دنبال این سه نفر رهبران قبیله روانند؟ مگر آنها را نمی شناسند؟ طی چهارده سال اقتدار حزب اعمال آنها را زیر نظر نداشتند؟ آیا رودکی نگفته است؟

" هر که ناموخت از گذشت روزگار      هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار".

      با وصف این همه، عدم التفاط رهبری غاصب شورای ارپایی را به این امر مهم، ما نمی دانیم، خودشانهم نمی گویند، ناگزیریم که حدس بزنیم: 1) خود شان، اعضاء فامیل، از دوستان نزدیک وازتیمِ ایشان کسی کاندید نبودند؟ 2) از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری انتباه بد گرفته اند؛ بنابرآن از مشارکت در انتخابات شورا آزرم داشتند؟ 3) ازمبارزۀ پارلمانی منصرف شده اند و شیوۀ دیگرمبارزه را در نظردارند؟ 4) ارائۀ کاندیدا را در انتخابات پارلمانی بی ثمر می دانستند؟ مگراز پیش می دانستند، که کسی برنده نخواهند شد؟ اگر این طورباشد، ازکجا و چگونه؟ کسی از دستگاه دولتی به ایشان گفته باشد؟ دارای چنین رابطۀ هستند؟ یعنی به حمایت از رئیس جمهور نمی خواهند که اشخاص معترض به پارلمان راه یابند؟ یا خودشان ازنبوغِ چنین پیش بینی و شمِ سیاسی برخوردارند؟  اگر این چنین هست، چرا در انتخابات ریاست جمهوری این گونه موهبتی نصیب ایشان نگردید؟ 5) یا اگر اکنون برای انتخابات اعانه جمع آوری می نمودند، شاید بزعم ایشان اعضاء ازدادنِ اعانۀ زیاد خسته می شوند و در آینده وقتی که جیب خودشان خالی شود، دیگر اعضاء اعانه نمی دهند؛ یعنی برای حفظ ذخیرۀ خود اعانه جمع آوری نکردند؟  6) یا شایدهم علل چیزهای دیگری باشند؟ به هر صورت خودشان باید این معما راحل کنند، که عدم علاقۀ وسهم نگیری شان به آمادگی درکمپاین انتخابات پارلمانی چه بود؟ تا سوء تفاهم وسؤالهای اعضاء برطرف گردند.

      به همین راستای انتخابات رفیق ارجمند حقوقدان ماهم می نویسد:" بانظرداشت مقوله: هرکس کار میکند اشتباه هم مینماید. بعضاً خطاها و اشتباهات نیز در دوران کارو مبارزه سرزد، اما باید ازخطا و اشتباهات گذشته خود بیاموزیم و آن و اشتباهات را به دشمنیهای تبدیل ننما ئیم، چراکه پراگندگی ما سبب فاصله گرفتن بیشتر مردم ازحزب گردیده و میگردد، مثال روشن، انتخابات ولسی جرگه ماه گذشته در افغانستان بود، هرگاه با تفاهم ووحدت نظر یک تعداد معین افراد از جانب نیروهای مترقی و دموکراتیک کاندید و معرفی می گردید و کمپاینهای انتخاباتی بصورت منظم و پلان شده در مناطق مختلف کارزار انتخاباتی را پیش میبردند، نتیجه بهتر بدست میآمد ومردم هم متوجه میشدند که واقعاً همان فرزندان صدیق کشور دوباره متحد و آماده انجام خدمت بیشتر شده اند. اما فعلاً میبینند که این روشنفکران جامعه که از پول بیت المال تحصیل نموده وبمداریج عالی رسیدند فعلاً بالایی بسیار موضوعات جزئی باشکم سیر وفضائی امن، مصروف جنگ و جنجال هستند و به معضلات فعلی مردم راکه روزانه به شیوه های مختلف ویا در معرض مرگ تدریجی قراردارند، توجه نداشته، در آینده هم این گروپ اشخاص و حتا پیروان این مکتب مصدر خدمت برای مردم و وطن خود نخواهدشد. تنها تیوری پخش مینمایند و در عمل کاری از ایشان ساخته نیست."

      رفیق محترم، در اصول با نیت پاک، صادقانه و دلسوزانه ومحتوای نوشتۀ شما موافقم؛ اما با شکل افادۀ شما که گنگ است،  اشخاصی را که مانع وحدت نیروهای مترقی اند، یا به لفظ دیگر تفرقه می اندازند، می شناسید؛ ولی تجاهل عارفانه می نمایید و به این و سیله جنبۀ اصلاحی انتقاد تان را نابود می کنید، یا به عبارت دیگر با این شیوه "دزد را به دزدی تشویق می کنید وصاحب خانه را هشیارباش  می دهید"؛ یعنی  مشخص صحبت نمی کنید، "گاهی به نعل وگاهی به میخ می زنید" مخالفم؛ زیرا مردم ما ابهام و معما را کمتر متوجه می شوند، روک گویند، دزد را دزد، صادق را صادق و خاین را خاین می گویند. لطف کرده به زبان مردم سخن گویید، تا همه بدانیم، نه به زبان خاصان و دیپلوماسی!

      رفیق عزیز! آنچه راکه در پارا گراف بالا ازنوشتۀ شما اقتباس کرده ایم، ابتدا به مسائل انتخابات  می پردازیم و سپس به سایر مطالب آن: از گزارش همه رسانه ها دانسته شد، که در شمارش کمیسونِ به اصطلاح مستقل انتخابات، ازعناصر پیشرو بسیار کم به مجلس نمایندگان راه یافته اند، که به فهم بنده به سببهای زیرین است:

      1ــرئیس جمهور با مجلس نمایندگان کنونی مشکل زیاد دارد؛ یکی از آن جمله، بیشترِ اعضاءِ حکومتش تاکنونهم رأی اعتماد نگرفته اند، برای رفع چالشهایش نمی تواند، شورا را منحل کند، بنابرآن به این امر مبادرت ورزید، که از راهیابی شمار زیاد اشخاص منتقد که مسلماً چپیها و دموکراتها اند، به پارلمان آینده جلوگیری نماید.

      2ــ در اثر مشوره های حکومات ایران و پاکستان و سایر کشورهای اسلامی و امداد مالی شان به بنیادگرایان افغانستان ، جلو ورود اشخاص پیشرو را به پارلمان گرفتند؛ یعنی کشورهای اسلامی همجوار افراد حرف شنو خودرا راهیِ مجلس نمایندگان نمودند، یا به سخن دیگر هرروزی که می گذرد، اسلام سیاسی موضعش را درنهادهای دولتی  کشورتحکیم می بخشد.

      3ــ مقامات دولتی ولایتیهم از راه اخذ پول و پیش کشیدن اقارب خود، در فرایند انتخابات برای عقب زدنِ نمایندگان مترقی، نقش خود را داشتند.

      4ــ اِعمال نفوذ مؤسسات بین المللی، ملی و متنفذین محلی، مافیا، و خرپولان به پروسۀ انتخابات پارلمانی نیز تأثیر بسزایی در جلوگیری ازبرنده شدن کاندیدان پیشرو دارند.

      5ــ فقر فرهنگی و اقتصادی شهروندان، که شاید پولداران رأی بسیاریها را خریدند، در کم رأی گیری چپیها ، دموکراتها ووطن پرستان می توانند مؤثر باشند.

      6ــ بنابه ترس و رعبی که شهروندان از اعمال ناهنجار مخالفان مسلح دولت دارند و دلسردی مردم ازدولت وازپارلمان دربرآورده نشدنِ همه خواستهایشان درهمه شؤن زندگیشان 2بر3 ازشمار شهروندانِ واجد شرایط رأی دهی، به حوزه های انتخاباتی حاضر شده نتوانستند؛ یعنی رأیی راکه چپیها و دموکراتها باید می گرفتند، به صندوقهای رأی انداخته نشدند.

      7ــ پراگندگی نیروهای ملی، دموکرات وچپ، عدم تفاهم سازمانهای متشکلۀ آنها و عدم پلان و سازماندهی در روند انتخابات ازطرف آنها، درد آورترین عامل عدم موفقیت اشخاص انسان دوست و وطن پرست در مجلس نمایندگان کشور است.

      8ــ موضوع انتخابات تاکنون نهایی نشده است، شاید کاندیدان خوب دیگری هم از لست برندگان حذف شوند و بعضی از نیکان به منظور فریب ذهنیتها شامل لست پیروزا ن گردند.

      اگر بسیار محدود و مشخص در رابطه به علت تشتتِ بخش از اعضاء  پیشین ح.د.خ.ا. ( حزب وطن) و برنده نشدن کاندیدهای این بخش در پارلمان صحبت کنم، چنانی که در مقدمه سخن گفته ام، عدم صداقت و تر فند های گروپ سه نفری رهبری غاصب شورای اروپایی در آستانۀ انتخابات است، که جز خود کسی دیگری را نمی خواهند، به موضوعی که خودشان مطرح نباشند، یامنافع شخصیشان در آن مضمر نباشد، نه تنها توجه نمی کنند، بل مانع موفقیت آن نیز می گردند. اگر مانع وحدت بین نهضت فراگیر و متحدملی نمی گردیدند، تفاهم در انتخابات بین این دوسازمان و بسیاری سازمانهای دیگری نزدیک به آنهاهم تأمین شده می توانست، و موفقیتی را در انتخابات نیز در پی می داشت.

      خوانندۀ عزیز عضو حزب واحد! رفیق ار جمندی را که دراین بخش و دو قسمت اخیر قبلی حقوقدان نامیده ام، رفیق نهایت عزیز و دوست خوبم، عبدالواسع غفاری معاون اتحایۀ حقوقدانان افغانستان در اروپاست. در این لحظه که نصف روزچهارشنبه است، و به نگارش این سطور رسیده ام، متوجه شدم که تذکری از او در زیرقسمت یازدهم این سری درسایت وزین آریایی افزون گردیده است، بدون این که به لفظ یا محتوای پاراگرافهای بالا تغییری بیاورم، تذکر آتی را بعمل می آورم:

      گلایۀ شما بالای چشم؛ اما در این سه قسمتی که سخن ازشما در میان است، مراجعه و مرورکردم، خوشبختانه کلمه یی رانیافتم، که دال بر توهین شما باشد، یا افشاگر خطاب شده باشید؛ میدانم  که شما دیوار نمکش نستید، مطالب نامربوط را به خود نسبت نمی دهید؛ ولی این سلسله نوشتار آینه است، که هررفیق ما چهرۀ حقیقی خود را در آن می بیند، که بنده نمی تواند از آن جلوگیری کند. من جز اصلاحات هیچ گونه قصد دیگری ندارم. هیچ مطلبی را وارونه ارائه نکرده ام، به تهمت و افترا متوسل نشده ام، دروغ نگفته ام، بهتان نه بسته ام؛ اگر غیر آن است شما همچون رفیق شفیق همچومطالب را به رویم بکشید، انگشتهای انتقاد تان را آشکارا به سویم درازکنید، تا من رنگ زرد شوم وشما رنگ سرخ. جز دوستی با هیچ کسی مخالفت،  دشمنی و چیزی ناتقسیم ندارم؛ لیکن پیروِ سیاست مهامات گاندی هم نیستم، نارساییهای سازمانی را فقط از راه انتقاد رفع شدنی می دانم. با متخلفین متکرر وحرفوی و مریضان مزمن سیاسی پیوسته می رزمم و در این راستا طرفدار جدل و دیالوگم، خاموشی را بنزین آتش تخلفات و انحرافات سازمانی می دانم، معتقدم که حقیقت واصلاح ازطریق سکوت، پرده پوشی وعامگویی حاصل نمی شود، آنانی که در این راه می روند، حقیقت گویی و واقعیت جویی را فتنه انگیزی وانمود می سازند، وخود مصلحتگرایی می کنند، در واقعیت امر رفقا و خود را فریب می دهند و به بیراهه می کشانند و درحقیقت از مارهای درون آستین، که مانع وحدت و سعادت سازمانند حمایت می کنند. به باورم معضلات کنونی تنها ازطریق گفت و شنودِ بی پرده، واضح، صریح، مشخص، صادقانه، رفیقانه وبه آدرسِ معین قابل حل می باشندو بس.

اگر مرهم نیِ داغ دلم را        نمک پاش دل ریشم چرایی

      برخی از رفقای دیگری هم مانند رفیق غفاری محبوبم از قسمت یازدهم این سری رنجیده اند. به پندار آنها مفهوم قبیله فقط به بخشی ازمردم کشورمان مصداق داردوبس؛ درحالی که، نه منطورمن و نه حقیقت چنین است؛ بشینۀ  از مردم کشور و رفقای مان ازبیماری سکتریسم، قبیله سالاری، سنتگرایی، دنباله روی، خود کُشی و بیگانه پروری رنج می برند. رهایی مردم مان از چنگال امراض یاد شده، عامل نجات میهنمان از شر جنگها و مصیبتهایی که ا کنونی دامنگیر کشورمان است می گردد. از این جاست، که باید لبۀ تیز تیغ مبارزۀ مان متوجِه جبهۀ فر هنگی و ارتقای سطح آگاهی باشد؛ یعنی اگر ازیک طرف برای دفاع از حقوق انسان زحمتکش کشور ومنافع ملی می رزمیم، لزوماً ازسویی هم، برای ارتقای سطح آگاهی خود، رفقا ومردم کشورجدوجهد کنیم ، تا در پهلویی آگاهی مترقی، تخصصی و دموکراسی، آگاهی ملی را هم کسب نماییم، تابه ملت واحد مبدل گردیم.

      رفقای عزیز دیگری دلسوزانه، رهایی  از این گیرودار را،  کناره گیری از سازمان و مبارزه می دانند و توصیه می نمایند. غافل از این که

"ناصحا بیهوده می گویی که دل بردار ازاو

من بفرمان دلم کی دل بفرمان من است"

ازعنفوان نوجوانی جاذبۀ پهلوان مرد سیاست، مدافع صدیق منافع زحمتکشان و بینوایان کشور ببرک کارمل بزرگ مرا به سازمان و مبارزه کشاند، اعصاب و اندامی را که خداوندان برای محبت، زیبایی و سپورت آفریده بود، راهیِ گستره های گرم مبارزه و سیاست وعاشق انسان زحمتکش شد، به جادۀ حقیقت جویی، وبه مقاومت در برابر تظلم، ستم، ریا، فریب  ... سوق گردید، که این کیش و آیین اکنون به قلبم عجین شده است، پایانِ مبارزه به حکم سکون تپیش قلب و پایان حیات است،  کی این کار را روا وسزا می دانم، فقط یک راه را در پیش پای خود می بینم و سراغ دارم:

"به در یاغلت و با موجش در آمیز       حیات جاودانی در ستیز است"

31 اکتوبر 2010