بازی شیطاني افغانستان از هر سو بر این حریق دامن گیر هیزمی افزودند (25) (بخش 3)
پیوست به گذشته
بازی شیطاني
نوشته روبرت دريفوس ترجمه فروزنده فرزاد
افغانستان
از هر سو بر این حریق
دامن گیر هیزمی افزودند
(25)
….
(بخش 3)
Photo No 1
911fraud.blogspot.com;
سپاه اسلامی برژینسکی و کیسی
برژینسکی در مصاحبه یی در سال 1998 با "نول ابزرواتور"، که بارها از آن نقل قول شده است، راز آغاز کمک سیا به مجاهدان افغان را، پیش از ورود شوروی به این کشور و نه تنها پس از آن، فاش کرد. برژینسکی می گوید:
"بر پایه ی اسناد رسمی کمک سیا به مجتهدان افغان در دهه ی 1980 و به عبارتی پس از اشغال افغانستان به دست ارتش شوروی در 24 دسامبر 1979 بوده است. اما واقعیت یکسره دیگر است، آنچیزی که تا کنون به شدت پنهان شده است؛ در جولای 1979، کارتر نخستین دستورالعمل کمک های سری به مخالفان ضد شوروی رژیم کابل را امضاء کرد. و من هر روز یادداشتهایی برای کارتر می نوشتم مبنی بر اینکه به باور من این کمکها، شوروی را به دخالت نظامی در افغانستان وا می دارد."
اما پس پرده ی این راز، باز راز دیگری نهفته است و آن همداستانی ایالات متحده با راستگرایی اسلامی در افغانستان و خاورمیانه به درازای دهه ی 1970 است. افزون بر این، بی گمان جنگ مقدس افغانها نه در دهه ی 1980 که کمکهای سیا بطور رسمی بسوی اسلامیون سرازیر گشت، بلکه در 1978، آنگاه که راستگرایی اسلامی افغان با کمک سازمان امنیت پاکستان در شمال شرق افغانستان سر به طغیان گذاشت، آغاز شد. در مارس 1979، نیمه ی غربی افغانستان بویژه ایالت نشین بزرگ هرات، که در همسایگی ایران است، دستخوش شورش شد.
یک سازمان اسلامی بشدت افراطی که با یکی از فرماندهان ارتشی بنام اسماعیل خان پیوند داشت و جمهوری اسلامی ایران نیز حامی آن بود بسیاری از شخصیت های دولت افغانستان را بقتل رساند. بسیاری از مشاوران روسی و خانواده شان تا آستانه ی مرگ زخمی شدند. این هنگام، ایالات متحده روابط خویش را با نظامیان و دستگاه جاسوسی و امنیتی ایران نگه داشته بود و با دولت جدید ایران و نخست وزیر آن بازرگان تماس داشت و سازمان سیا اطلاعاتی درباره ی اتحاد شوروی، عراق و تحولات افغانستان در اختیار ایران می گذاشت. این همکاریها تا حادثه ی گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا در تهران بوسیله ی طرفداران خمینی در دسامبر 1979 ادامه یافت.
در مارس 1979، سازمان سیا نخستین پیشنهاد رسمی خود را برای کمک به اسلامگرایان افغان که با شورش در هرات همزمان بود، کامل کرد. بگفته ی گیتس، "برخی در سیا عقیده داشتند که حضور شوروی در افغانستان سبب برانگیخته شدن احساسات مسلمانان و اعراب، ضد شوروی خواهد شد." و نه تنها آن، بلکه بگفته ی گیتس، عملا سودمندی دیگری برای آمریکا داشت و آن برپایی تجهیزات جاسوسی بود که تا پیش از انقلاب ایران در شمال این کشور مستقر شده بود.
آغاز 1979، با کمک های فراوان و پنهان ایالات متحده به مجاهدان همراه بود. عربستان و پاکستان نیز خواهان دخالت هر چه بیشتر آمریکا بودند. "در عربستان سعودی یکی از افسران ارشد...پیشگام امر عقب نشاندن شوروی در افغانستان بود و اعلان داشت که دولت متبوعش، بطور رسمی از ایالات متحده برای شورشیان درخواست کمک کرده است. "
هر چند برخی تحلیلگران آمریکایی و شماری از افراد سیا بر این باور بودند که حمایت مستقیم آمریکا از شورشیان افغان سبب حمله ی اتحاد شوروی به پاکستان و مواجهه ی جهانی اتحاد شوروی و آمریکا می شود، دولت ایالات متحده همچنان به راه خویش می رفت.
سیا با عربستان سعودی و پاکستان برای ارسال کمک به شورشیان افغان تماس گرفت و همانگونه که برژینسکی بروشنی گفت، کارتر در جولای 1979 نخستین دستور ارسال کمک هایی از قبیل تجهیزات مخابراتی را به اسلامیون راستگرای افغان امضاء کرد.
برژینسکی در مصاحبه با "نول اوبزرواتور" می پذیرد که تمام مدت، هدف وی تحریک شوروی به دخالت نظامی بوده است، هر چند که دخالت نظامی اتحاد شوروی آمریکاییان را شوکه کرد. برژینسکی می گوید:
"ما شوروی ها را به دخالت نظامی در افغانستان وادار نکردیم بلکه تعمدانه شرایط را چنان آماده کردیم تا احتمال آن را بالا ببریم."
وقتی از برژینسکی پرسیده می شود که با نگاه به گذشته آیا پشتیبانی از خیزش بنیادگرایی اسلامی و تجهیز آنها با سلاح و آموزش های نظامی که تروریسم آینده را پروراند، برای وی پشیمانی به بار آورده است، پاسخ می دهد:
"از منظر تاریخی کدام مهمتر است؟ پیدایش طالبان یا فروپاشی امپراتوری شوروی؟ تحریک مسلمانان یا آزادی اروپای مرکزی و پایان جنگ سرد؟"
برژینسکی در 1979 به کارتر گفت:
"اکنون جنگ ویتنامی را به اتحاد شوروی هد یه می کنیم."
تا پایان سال 1979، بیش از سه چهارم افغانستان در طغیانی آشکار بود. درست پیش از کریسمس، ارتش سرخ برای دفاع از دولت محاصره شده ی افغانستان، این کشور را اشغال کرد. یکی از ویژگیهای جهاد آمریکایی در افغانستان این بود که از آغاز ایالات متحده، دست سازمان امنیت پاکستان و ژنرال ضیاء الحق را در کنترل ارسال محموله های کمکی به مجاهدان افغان باز گذاشت.
"استیو کول"، ژورنالیست و نویسنده ی کتاب "جنگ ارواح" درباره ی جهاد افغانستان، می نویسد:
"ضیاء الحق بر جنگ افزارها و کمک های مالی نظارت داشت. او اصرار داشت که هر دلار و سلاح آمریکایی باید از کانال پاکستان برای مجاهدان فرستاده شود و او تصمیم می گیرد که کدام گروه چریکی از آن برخوردار شود....سیا با وجود اختلاف نظر، تصمیم سازمان امنیت پاکستان را پذیرفت."
شاهزاده ترکی الفیصل، وزیر اطلاعات وقت عربستان، در واشنگتن با برژینسکی و سران سیا دیدار کرد و تضمین کرد که هر دلار ارسالی آمریکا صرفا برای کمک به مجاهدان افغان فرستاده شود.
آنچه در دهه ی 1980 از دیدگان پنهان بود، همدستی سازمان امنیت پاکستان، ژنرال ضیاء الحق و اسلامگرایان پاکستان از یک سو و پیوند دولت عربستان و شبکه های خصوصی از سرویس امنیتی عربستان تا اتحادیه جهانی مسلمانان و اسامه بن لادن از سوی دیگر بود. عربستان سعودی و پاکستان سالها با هم روابط نزدیک داشتند، از آن میان پیوندهای نظامی و گسیل سربازان پاکستانی و مزدوران این کشور برای محافظت از خاندان سلطنتی عربستان و آموزش نیروهای این کشور بود. "شیرین هانتر" می نویسد:
" برای نمونه، افسران ارتش پاکستان، نظامیان سعودی و شیخ نشین های خلیج را آموزش می دادند. ژنرال ضیاء الحق، یکی از این افراد بود." افزون بر این، در خلال دهه ی 1970، بویژه در سالهای 1973-74 که افزایش بهای نفت اوپک خزانه ی پاکستان را تهی کرد، بوتو و ضیاء الحق به کمک های مالی عربستان دلگرم بودند و کمک سعودی ها با مسائل سیاسی گره خورده بود. رشد اسلامگرایی در پاکستان بهایی بود که باید اسلام آباد در ازای کمک سعودی ها می پرداخت.
برای ایالات متحده، اتحاد عربستان و پاکستان سودمند بود، زیرا هر دو کشور متحدان وفادار آمریکا در ستیز با اتحاد شوروی بودند. این واقعیت که هم عربستان و هم پاکستان انگیزه های پنهان و نقشه های بلندپروازانه ی خویش را داشتند، از نگاه دولتهای کارتر و ریگان که به هر بهایی، خواهان زمینگیر شدن شوروی در مردابی خونین در افغانستان بودند، نادید انگاشته شد.
The CIA with the Afghan Mujahedeen, photo by Richard Hubert Smith
پاکستان همواره نگران رقیب دیرینه اش، هند، افغانستان را عمق استراتژیک و متحدی برای خویش در در شبه قاره در برابر دهلی نو می دید و ژنرال ضیاء الحق در رویای "پاکستانی بزرگتر" بود. عربستان سعودی نیز منافع خویش را پی می گرفت و جنگ افغانستان را از منظر گسترده تر رقابت با ایران که رژیم شیعی نوپدید آن تهدیدی برای عراق و شیخ نشین های خلیج بود، می نگریست. افغانستان و آسیای میانه، از نگاه عربستان، میدان مبارزه با ایران بود و ریاض برای تضعیف ایران در پی تقویت راست آیینی وهابی سنی در افغانستان و فراتر از آن بود.
برژینسکی و سپس بیل کیسی، محور پاکستان ــ عربستان را زیر چتر خود گرفتند. اما این دو کشور ماموران خویش را در افغانستان داشتند.
گلبدیین حکمتیار، ستیزه جوی اسلامی، در راس رهبری گروهی با نام حزب اسلامی، نماینده ی پاکستان در افغانستان بود. شهرت حکمتیار بواسطه ی تعصب فراوان و ددمنشی وی بود:
"گلبدیین نزد ضیاء الحق و سازمان امنیت پاکستان عزیز بود. حکمتیار نیز، همچون دیگر رهبران مجاهد افغان، از آغاز دهه ی 1970 یعنی زمانی که پاکستان پنهانی از دانشجویان بنیادگرای دانشگاه کابل که علیه نفوذ شوروی در دولت افغانستان شورش می کردند، حمایت می کرد، با سازمان امنیت پاکستان همکاری داشت. آن هنگام حکمتیار پیامد موج رادیکالیسم اسلامی نوپدید در گستره ی جهانی بود. بر پایه ی گفته های بسیار، حکمتیار مسوول پاشیدن اسید به صورت بسیاری از زنان افغانی است که به زعم وی پوشش مناسب اسلامی نداشتند."
حکمتیار پوست زندانیان را زنده زنده میکند و آنها را بسختی شکنجه می داد؛ این تخصص ویژه ی او بود. "صبغت الله مجددی"، اسلامگرای کمتر افراطی، حکمتیار را "هیولای واقعی" نامیده است. اما چارلز ویلسون، نماینده ی جمهوری خواه تگزاس که مدافع همیشگی جهاد افغانستان در کنگره بود، می گوید که ضیاء الحق " پشتیبان حکمتیار بود زیرا ضیاء الحق جهان را میدان نبرد میان مسلمانان و هندوها می دانست و می پنداشت حکمتیار او را در راستای برپایی نهادی پان اسلامیستی در برابر هند یاری می کند."
حزب اسلامی حکمتیار یکی از شش تا هشت حزب افغانی تشکیل دهنده ی مقاومت ضد شوروی بود. "حزب اسلامی" بزرگترین این احزاب و به داشتن جنگجویان درنده خو شهره بود، همین ویژگی سیا را برای کمک به آنها ترغیب می کرد. یکی از افسران ناظر بر جهاد افغانستان در سیا می گوید: <