تئوری نظام انباشت مالی شده: مضمون، اهمیت و پرسش ها

پیوست به گذشته

تئوری نظام انباشت مالی شده:
مضمون، اهمیت و پرسش ها

(5)


از: شسنه فرانسوآ

پژوهش : ب . کیوان

 

آیا “ نظام انباشت مالی شده” فرا رفت گذرا را تأمین می کنند؟ آیا سنجه های مطرح شده تئوری تنظیم آن را برآورده می سازند ؟

از دیدگاه مارکسیستی، “فرارفت از محدوده های درونبود” که در شکل ویژه “ساخت اجتماعی” که یک نظام انباشت است، هرگز نمی تواند به چیزی جز یک ثبات گذرای شرایط انباشت به عنوان باز تولید اجتماعی فرمانروا استوار بر مالکیت خصوصی بیانجامد. تضاد های اساسی و محدودیت های درونبود تولید سرمایه داری که بنابر آن ها تضاد های خاص یک نظام انباشت معین با هم پیوند می یابند، دیر یازود دوباره تثبیت می شود.

دوره تثبیت شرایط نهادی و اجتماعی انباشت شکل گرفته از نظام انباشت معین ناگزیر تغییر یابنده است. این دوره، مانند نظام فوردیستی دو تا سه دهه دوام دارد، اما این دوره ها می تواند بسیار کوتاه تر باشد. این شکل های ظاهری به زحمت پدیدار شده که برای صورت پذیر شدن نظام انباشت فرض می شوند، می توانند نا کارایی شان را چونان نظام های معتبر نشان دهند. این امر به عامل های زیادی بستگی دارد.

بنابر این، مسئله هایی که امروز مطرح می شوند،و برای تنظیم گرایان و کسانیکه یک روش را چونان روش من می پذیرند، مشترک اند، از این قرارند:

 آیا پیدایش نظام انباشت به فرمانروایی امور مالی و تحکیم آن در ایالات متحد، “فرارفت” در خور از ارزش یابی مدت معین را اعلام می دارند؟ یا بر عکس. استوار بر هدف های بسیار محدود باز تولید شرایط فرمانروایی برخی عامل های سرمایه به عنوان کشور های بسیار قوی، برای کما بیش فقط شکل ظاهری گذرا است که راه تثبیت دوباره کم یا بیش تند تضاد های اساسی سرمایه داری را می گشاید ؛ اما “نظام موروثی”یا “مالی شده” به سنجه هایی دل می بندند که بنابر تئوری تنظیم، به ویژه به آن چه که به استواری لازم سازش های اجتماعی مربوط اند، مطرح می گردد؟

سر مایه داری تنها یک “سیستم اقتصادی”، یک شکل سازماندهی تولید مادی نیست. این سیستم هم چنین (حتا به ویژه) یک شکل فرمانروایی اجتماعی، یک شکل سازمان دهی قدرت است. در پی جنگ ها و بحران هایی که نیمه نخست قرن 20 را ترسیم می کنند، به نظر می رسد که بخشی از طبقه های رهبری به اندیشه ای گرویده اند که نتوانست باز تولید ثابتی از سیستم در خارج از ساخت سازش اجتماعی درون کشورها به عنوان سازش سیاسی بین دولت ها داشته باشد. بنابر شناخت من، در خارج از چارچوب اتحادیه اروپا، اثرهای تنظیم گرایانه ای که تنظیم کردن زیست دیگران را جستجو کند، وجود ندارد. در عوض، از جانب میشل آگلیتا درخواست بسیار جدی در باره برقرار کردن یک سازش قوی وجود دارد که زمینه آن مدیریت در چارچوب تأمین مالی بازار مبلغ های گردآمده از نظام های بازنشستگی از راه ثروت اندوزی است. این اعتقادات آن را به نشان دادن نظام رشد مالی شده هدایت کرده که تئوری را چونان “نظام موروثی”می آفریند. ما روش آن را به تفصیل در بخش آینده بررسی خواهیم کرد.

اگر این زمینه سازش را که مربوط به بهتران ، حتا به ایالات متحدو تنها بخش ناچیزی ازمزد بران است،مستثنی کنیم، یکی از خط های ویژه نظام برای فرمانروایی مالی به نتیجه توالی ضربه های قدرت مربوط می گردد (که با نام های مارگارت تاچر، پل والری و رونالد ریگان در ارتباط اند). امروز هنوز (یاباید گفت بیش از همیشه) کسانی که بر نظام جدید(“بازار ها” جز دولت های کشور های گروه 7)فرمانروا هستند،به هیچ قصد، مذاکره کردن با مزد بران، زحمتکشان، دهقانان و حتا پیرامون اندکی از موضوع ها بین آن ها در باره پایه برابری را نداشته اند و ندارند. این درس نشست ژن و هم چنین درس موضع گیری آمریکا در باره قرار داد تا کنون کمینه خواه کیوتو است.

این خط یک واقعیت بسیار عمیقی را در بیان می آورد: نظام انباشت که می کوشد راهی برای خود بگشایدوبه کارکرد خود ثبات بخشد، به درستی یک ساخت اجتماعی در مفهومی است که نتیجه سیاست های “آزاد است”.

روند ساخت درون نهاد هایی چون سازمان جهانی تجارت یا صندوق بین المللی پول دنبال شده است که در آن ها برای اصلاح دوباره مکانیسم ها به منظور فراهم کردن امکان بهتر برای تأمین کردن شرایط بین المللی کارایی آن بانظام مالی شده کوشش به عمل می آید.

البته، این روند به شکل غالب به نشانه تقویت مداوم از راه تبلیغ های پایان ناپذیر چاپلوس های آن با تکیه بر جنبش آزاد سازی،  مقررات زدایی و خصوصی سازی هدایت شده است. هم چنین به طور مداوم وزن نیروهای اجتماعی ای تقویت شده است که در تفاوت با تئوری پردازان مکتب تنظیم تصور می کنند که انباشت می تواند “بنابر پدیدارهای ناب بازار و رقابت ، خود- متعادل” باشدورفتار های جمعی وفردی که نهاد های جدید باید آن را بسازند و به کشورها و گروه های اجتماعی تحمیل وباز تحمیل کنند، باید سازگاری آن ها را بنابر تقدم مورد تأییدخود انگیختگی های بازار در نظر گیرند. هم چنین این ادعا که انگیزه اراده را به “ارتقا یافتن زورمندانه “برمی انگیزد که جرج دبلیو بوش نمودگار کنونی آن است، می تواند بیانگر فاجعه های اجتماعی و سیاسی آینده باشد.  

حمل 1390

,,,,,,,,

 

پی نوشت ها

1. شسنه “پیدایش نظام انباشت به فرمانروایی مالی”. نشریه اندیشه ژانویه – فوریه 1997

2.  آن جا این واقعیت را یادآور شده است که ملاحظه می شود: “در برابر تثبیت استقلال کلی اش توسط سرمایه پولی در برابر سرمایه صنعتی که در آن حرکت خاص این بخش از سرمایه است که به اثر گذاشتن روی مجموع کارکرد های سرمایه معاصر گرایش دارد” .جهانی شدن سرمایه،انتشارات سیرو،1994 ، ص 265. صفت “کلی” همان طور که من دیرتر آن را تصحیح کرده ام ، زیادی بود.

3.  یعنی در آن “سهام داران نهادی” موسوم به “اقلیت ها” را وارد می کنند. بنگرید به آ. اورلئان . قدرت امور مالی. پاریس. اودیل یاکوب، 1999، ص 194. ما در بخش دوم به این موضوع باز می گردیم .

4. م.آگلیتا، سرمایه داری فردا، بنیاد سن- سیمون، شماره 101،نوامبر 1998

5.  سخنرانی در کنگره دوم بین المللی مارکس در پاییز 1998. منتشر شده به عنوان ف . لوردون. “برنامه جدید سیاست اقتصادی در نظام انباشت مالی شده” ، در ژ. دو منیل و د . لوی ، مثلث دوزخی: بحران، جهانی شدن، مالی شدن، آکتوئل مارکس رویارویی، puf ، پاریس، 1999

6.  آ . اورلئان، قدرت مالی، پاریس، اودیل یاکوب، 1999، ص 214 .

7.  ف . لوردون: سراب دموکراسی سهامی، خرد رفتار کردن، پاریس2000 ، ص 66

8.  ر . بایر: اقتصاد و جامعه، ج. 29 شماره 1، فوریه 2000

9.  بنگرید به س. سرفاتی “قدرت سرمایه مالی” : محدودیت های درون زاد سرمایه داری جهانی شده در ژ. دومنیل و  د. لوی، مثلث دوزخی همان جا . . . .

10.  مارکس، کاپیتال، انتشارات اجتماعی، کتاب دوم ج یک، ص 54

11. بنگرید به گفتار من در ارتباط میان تئوری جهانی شدن سرمایه و اثر لنین. در ژ، دومنیل و د. لوی، مثلث دوزخی همان جا. این جا است که من نیز از این اندیشه دفاع کرده ام که شکل بندی، کار کرد و بحران نظام های انباشت متوالی عنصر هایی هستند که به بریدگی مرحله امپریالیسم در فاز ها یا دوره ها کمک می کنند. مارکسیست ها در درازای این مرحله ناچار شده اند تحلیلی از آن چه که در مرحله های پیاپی مشترک اند، هم چنین از آن چه که آن ها را بین شان متمایز می کند، به دست دهند که این مرحله در دوره ای تا این اندازه دراز شناخته است.

12. مقدمه بسیار آسان در این بعُدشاید مقدمه ای است که در واپسین گفتار های انباشت سرمایه روزا لوکزامبورک وجود دارد.

13. بنگرید به گفتگوی من در باره این مفهوم تعمیم یافته توسط اثر های س. اومان در مرکز پژوهش OCDE در فصل”جهانی شدن سرمایه” ، چاپ 1997 ص99 و بعد.

14. در فصل های 21، 23، و 14 کتاب سوم کاپیتال، مارکس بارها “سرمایه دار فعال” را در برابر “سرمایه دار مالی” قرار داد که بدین ترتیب به حفره برای “سرمایه دار نافعال”تبدیل می شود. این وضعیت مدیران کنونی صندوق های بازنشستگی نیست که شکل های هم پیوندی میان امور مالی و صنعتی را سازمان می دهندکه در آن وجود روزمره سرمایه گذارها به نحو دیگری جز مورد به هم پیچیدگی سرمایه بانکی که به طور کلاسیک پس از هیلفر دینگ بررسی شده دشوار است.

15. این نشناختن خاستگاه از جانب خواننده “تولیدگرای”کاپیتال، دل مشغولی در باره “توسعه نیروهای مولد”است که با انباشت سرمایه”واقعی”و توسعه مزدبری در پیوند است که سرمایه داری حامل ابدیت کامل آن خواهد بود. این نشناختن نتیجه نفی (وگر نه رد کامل در نظر گرفتن) انباشت مالی، سرچشمه طفیلی گری است که هیچ چشم انداز “پیشرفت” ندارد. این امر اکثریت فاحش ماکسیست ها را تقریباً به طور کامل در باره بخش سوم کتاب به بن بست کشانیدکه در آن تئوری “استقلال امور مالی”بر پایه فرمول بندی دو بُعد شرح داده شده که من به تازگی اولی را به شکل به کلی کامل ودومی را به شکل یادداشت ها پیرامون مفهوم “سرمایه فرضی”یادآوری کردم .

16. دو نقل قول کاپیتال، از کتاب سوم، فصل 23 ناشی می شود. من از خرده گیرهایم از جانب مارکسیست ها به درستی یادآور شدم که هر بار که مارکس اصطلاح “مستقل”را به کار می برد، حتا از گیومه که امروز می کوشیم آن ها را به کار بریم، استفاده نمی کند.

17. شکل بندی” سرمایه مالی” به مفهوم هیلفردینگ (محصول تفاوت های چگونگی های ادغام میان سرمایه صنعتی و سرمایه پولی، به ویژه بانکی، ضرورت درک کردن دوگانگی سرمایه، تقسیم آن “به مالکیت سرمایه خارجی در روند تولید(...) و سرمایه ملزم به تولید، سرمایه در گردش است” (همان جا، کتاب سوم، فصل، 23، انتشارات سوسیال، ج 8 ، ص (4).

18. این ها نقدینگی ای را در برمی گیرند که سرمایه گذاری های نهادی تلاش می کنند به طور متقابل تا اندازه ای دراز مدت که بتوانند آن را در بازار های سند ها که می شناسند، تضمین کنند،به گونه ای که پایه کارکردی اساسی شان (به ویژه وال استریت)، البته حمایت بدون محدودیت بانک مرکزی ایالات متحد، همان طور حمایت بنابر برنامه های دولت آمریکا و پنتاگون است.

19.  مارکس، کاپیتال. کتاب سوم، فصل 24

20. آن جا که مانند اروپا، دولت و نهاد ها حمایت اجتماعی را هر قدر که ناچیز باشد، برقرار می کنند، هنوز تا اندازه ای برای مقابله کردن با اختلاف دخالت می کنند، موقعیت در سطح های متفاوت برای “تعادل بیکاری” بسیار کینزی آماده شده است. در کشورهایی چون کشور های آمریکای مرکزی و کارائیب یا آمریکای حوزه آند به تمامی باز تاب فقر روستاییان و تقریباً طرد از بازار صوری آن است.

21. "America 's économy: slowing down, to what? The Economist 9decémber 2000, p 97 .

22. سوزان دو برونهوف؛ پول در نزد مارکس، انتشارات سوسیال، پاریس 1967 صفحه های 138 و بعد که در آن معرفی تئوری فرضی را می یابیم که اکنونی شدن آن توسط نویسنده را آرزومندیم. اکنونیت مهم تئوری سرمایه فرضی مارکس توسط روبرت گوتمن را شناسایی کرده ایم .

23.  مارکس ، کاپیتال، کتاب سوم، فصل 30، هم چنین بنگریدبه فصل 29 .

24. می توان مثال هایی از آن به دست داد. مبلغ دارایی های اسمی که توسط سرمایه گذاران نهادی در دست است، اغلب نمودگار به کار رفته است. این دارایی های صندوق های حقوق بازنشستگی آمریکا از 2533 دلار در 1990 به 7162 میلیارد دلار در 1998 و دارایی های صندوق های مشترک از 1155میلیارد دلار در 1990 به 5088 میلیارد در 1998 رسیده است (O C D E ،سرمایه گذاران نهادی، سالنامه آماری 2000، پاریس، 2000، جدول های S3 و S4 ) .

25.  و در سیاست چونان تاریخ در حال شدن درک شده است.

26. این “ابهامی” است که آلن بیر در کتابی که در اکتبر 2001 زیر عنوان باز تولید سرمایه انتشار داد، به نقد مارکس پرداخت . مقدمه های مفصل در باره تئوری عمومی سرمایه داری ، انتشارات صفحه دو ، لوزان، 2 ج .

27.  مارکس، کاپیتال، کتاب سوم، فصل 16

28.  مارکس، مبارزه طبقاتی در فرانسه

29.  ر .مایر، تئوری تنظیم، همان جا صفحه 3

 

………………