بــن بـست شــــرایـــط فـــاجـــعه بار کنـــونی در افـــغانستان چـــگونـــه شکستـــه مـــی شـــود؟

بــن بـست شــــرایـــط فـــاجـــعه بار کنـــونی در افـــغانستان چـــگونـــه شکستـــه مـــی شـــود؟

 

 

 

 

 

 

بنا به گزارشاتی از افغانستان، روز چهارشنبه ۳ ماه جوزا، مزدوران جنایتکار طالبان در یک حمله با گاز سمی به یک مدرسه در مرکز ولایت ''تخار'' افغانستان، بیش از ۱۲۰ دختر دانش آموز و سه معلم را مسموم کرده اند. بر اساس همین گزارشات در طول یک ماه گذشته، این سومین باری است که در مدارس دختران در افغانستان، علائم مسمومیت در میان دانش آموزان دیده می شود. حمله به مدارس دختران و اذیت و آزار دانش آموزان از سوی طالبان، سابقه ای طولانی دارد. از زمانی که طالبان موجودیت پیدا کرده تا کنون بارها و به اشکال مختلف به مدارس دختران در افغانستان و پاکستان حمله کرده و جان بسیاری از این کودکان و نوجوانان را گرفته است. در فاصله سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ که طالبان بر سر کار بود، مدارس دخترانه به تمامی تعطیل و رفتن دختران به مدارس ممنوع بود.

تقویم روز شمار این جریان تروریستی و تبهکار پر از جنایت علیه بشریت بویژه زنان است. آرشیو اخبار مربوط به جنایات این گروه تروریستی حکایت از این دارد که تنها در سال ۲۰۰۸ و ظرف یک هفته، در ولایات جنوبی و جنوب شرقی افغانستان چهار بار با راکت و بمب دستی به مدارس دخترانه حمله شده و ساختمان های این مدارس را به آتش کشانده اند.

بر اساس آماری که در همان سال وزارت معارف افغانستان ارائه داده است، آن سال ۱۸ مورد حمله و به آتش کشیدن مدارس دختران در سراسر افغانستان توسط طالبان ثبت شده است. همین گزارش، اضافه کرده است که همان سال ظرف یک ماه بیش از ۷۰ تن از معلمان و دانش آموزان در اثر حوادث مختلفی کشته یا زخمی شده اند.

بر اساس گزارشات دیگری، طالبان در طول سال های اخیر، علاوه بر حملات مسلحانه به مدارس، بارها به روی دانش آموزان دختر در جنوب افغانستان نیز اسید پاشیده و چند بار هم دانش آموزان را بصورت گروهی مسموم کرده است. بر اساس یکی از این گزارشات در ماه مه سال ۲۰۰۸، نزدیک به ۱۵۰ دانش آموز دختر را در شمال کابل به طور همزمان مسموم کرده است.

تهدید دائم طالبان بر ادامه زن ستیزی و جنایتکاری علیه زنان، موجب گردیده تا همواره مدارس دختران یا بکلی تعطل باشند و یا با بیم و نگرانی دایر باشند. در ماه مه سال ۲۰۰۸ وزارت معارف افغانستان اعلام کرد که حدود ۷۰۰ مدرسه در سراسر افغانستان در نتیجه تهدید و به آتش کشیده شدن طالبان تعطیل شده اند و در جریان حملات طالبان بیش از ۱۵۰ معلم و دانش آموز کشته شده اند.

مردم زجر کشیده افغانستان و بیشتر از همه زنان این کشور، تنها قربانی مصائب جنگهای ویرانگر و آفت مواد مخدر نیستند. بر بستر این جامعه متلاشی شده است، که اپوزیسیون ارتجاعی طالبان میداندار شده است  و  رژیم فاسد و دست نشانده حاکم به کمک قدرت های غربی بر زندگی مردم این کشور دست انداخته است. طالبان که امروز به جان کودکان بیدفاع در افغانستان و در پاکستان افتاده اند و خطر سازش مجددشان با  آمریکا و دیگر اعضای ناتو و قدرت گیری دوباره شان جامعه افغانستان را تهدید میکند، همان نیروئی هستند که در دامن سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و پاکستان پرورش یافتند و بعنوان ابزاری بر علیه حضور اتحاد شوروری سابق بکار گرفته شدند. این کمکهای بیدریغ دولتهای آمریکا و پاکستان بود که سرانجام راه آنان را به سوی قدرت گیری در افغانستان هموار کرد. سیاستی که به مرگ هزاران انسان بیدفاع در قلب آمریکا منجر شد و  امروز کشتار جنایتکارانه کودکان در افغانستان را بدنبال دارد.

اگر این روزها و بسیار پیشتر از این هم، مزدوران طالبان در راستای باورهای ضدبشری و ارتجاعی شان، دانش آموزان مدارس دختران را مسموم و یا به سر و صورت شان اسید و تیزاب می پاشند و مدارس شان را به آتش می کشند و بر سرشان خراب می کنند، این درجه ی گستاخی و جنایتکاری را از سیاست های تجاوزگرانه و شکست خورده ی حافظان سرمایه می گیرند.

امروز و بعد از یک دهه از سقوط طالبان در افغانستان، زنان افغان همچنان در جهنم ارتجاع می سوزند. امروز و بعداز تحمیل بیش از سه دهه جنگ و ویرانی به مردم این دیار، زنان بیشتر از همه و در ابعاد دهشتناک تری خشونت می بینند و قربانی می شوند.

در مملکتی که بیش از ۳۰ سال است غیر از جنگ و ویرانی و کشتار و جنایت، چیز دیگری بخود ندیده است و به برکت برقراری حکومت بنیادگرایان اسلامی نمی توان نشانی از مدنیت و احترام به حقوق انسان را در آن دید، باید دختران معصوم مدارس را با سم و اسید و آتش به هلاکت برساند.

در مملکتی که نیروهای ناتو و در رأس آن آمریکا به تکاپو افتاده اند و طالبان را دعوت به سهیم شدن در حکومت می کنند، باید انتظار داشت که حتی در مدارس دختران هم همچون همان سال های اقتدار طالبان، بکلی تخته شود.

رهایی از این جهنم و خلاصی از چنگ ارتجاع در افغانستان اگر چه دشوار اما ممکن است. نگاهی به شرایط امروز افغانستان بویژه در شهرهای این کشور نشان میدهد که نیروی اجتماعی برای تغییر این شرایط در جامعه افغانستان وجود دارد. سیمای سیاسی و اجتماعی واقعی امروز افغانستان را  نباید تنها در حرکات جنایتکارانه اپوزیسیون و در حاکمیت فاسد رژیم دست نشانده دید. امروز حتی تبلیغات هدایت شده دستگاههای غربی وجود این نیروی اجتماعی را که بتدریج بیدار میشود و راه خود را مستقل از دخالتهای امپریالیستی پیدا میکند انکار میکند. اما در واقع دروازه های عصر جدیدی که بر روی زندگی بشر در سطح جهانی گشوده شده است، جامعه افغانستان را هم تحت تاثیر قرار داده است.

روشن است که قدرت گیری طالبان نمیتواند خواست و آرزوی مردم افغانستان باشد، نیروهای ناتو هم چیزی جز ویرانی و ناامنی در این کشور ببار نیاورده اند. حکومت دست نشانده یی فعلی هم در بین مردم پایگاهی ندارد و غرق در فساد است. در چنین شرایطی رهایی از فلاکت موجود به شکل گیری آلترناتیو دیگری نیاز دارد. نیروی اجتماعی برای ایجاد چنین آلترناتیوی در بطن این جامعه بوجود آمده است.

 این نیروی بالقوه موجود اگر قدرت واقعی خود را باور کند و برای خلاصی از فلاکتی که به این جامعه تحمیل شده است به حرکت در آید، بدون شک افق های جدیدی بر روی این جامعه گشوده میشود. سوسیالیستها و نیروهای پیشرو افغانستان با درک این موقعیت جدید میتوانند جامعه این کشور را از بن بست کنونی بیرون آورند. برای پیمودن پیروزمندانه چنین راهی همکاری و همراهی بشریت مترقی و نیروهای پیشرو و رادیکال در سطح بین المللی ضروری است.

7  جوزا ی سال1391

تهیه و ارسالیی آرزو

www.cpiran.org/index