ﺗﺪﺍﻭﻡ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺟﻬﺎﻧﯿﯽ ﺳﺮ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﻮﻗﯿﺖ ﺟﻨﺒﺶ ﻛﺎﺭﮔﺮﯼ ﻭ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ (4)

ﭘﯿﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ

 

ﺗﺪﺍﻭﻡ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺟﻬﺎﻧﯿﯽ ﺳﺮ ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﻮﻗﯿﺖ ﺟﻨﺒﺶ ﻛﺎﺭﮔﺮﯼ ﻭ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ 

(4)

با اینکه "گلوبالیزاسیون" و پدیده جهانی شدن، ضرورت وجودی دولت­های ملی را منتفی نکرده و مبارزه برای کسب قدرت سیاسی طبقه کارگر در قلمرو جغرافیای سیاسی معین اعتبار خود را حفظ کرده و به این اعتبار تلاش برای تحزب ­یابی کمونیستی کارگران یک وجه از استراتژی سوسیالیستی را تشکیل می دهد، اما تمایل به نفی حزب و ذوب شدن در فعالیت جبهه ­ای از چالش­هایی است که گرایش رادیکال و مارکسیستی در کشورهای اروپایی با آن روبرو هستند. اگرچه تشدید برنامه های ریاضت اقتصادی و مقابله با آن تلاش برای اتحاد عمل­های گسترده و یا ائتلاف حول برخی سیاست ها و پلاتفرم های انتقالی را به یک ضرورت سیاسی تبدیل کرده است، اما این نوع ائتلاف­ها به حکم متغیر بودن اوضاع سیاسی می تواند گذرا باشد و بخودی خود نیاز به تحزب یابی کمونیستی کارگران که از ضرورت مبارزه طبقاتی نتیجه گرفته می­شود را منتفی نمی کند.

در حالیکه یک حزب سیاسی کارگری با استراتژی ضد­ سرمایه داری و سوسیالیستی می­تواند با ارزیابی از تناسب قوای طبقاتی و نیازهای سیاسی، با دیگر نیروهای چپ موجود در جامعه وارد ائتلاف حول برنامه های انتقالی برای اصلاحات معینی شود بدون آنکه در فعالیت جبهه ­ای ذوب شود و یا استراتژی انقلاب کارگری را کنار بگذارد، می­تواند تاکتیک شرکت در انتخابات معینی را اتخاذ نماید، بدون آنکه در دامان پارلمانتاریسم بورژوایی بیافتد و درتوهم کسب قدرت از بالا گرفتار آید.

برای یک حزب سیاسی کارگری که نه تنها به اعتبار باورهای ایدئولوژیک و برابری طلبانه اش، بلکه به اعتبار پاسخ هایی هم که به نیاز مبارزه طبقاتی و معضلات اجتماعی می دهد، در تلاش است که راه پیشروی خود را هموار کند، وارد شدن با این نوع همکاری ها و اتحاد عمل ها از نیازهای مبارزه سیاسی است.

برای نمونه ما در سال گذشته بر متن گسترش مبارزات کارگری و توده ای علیه برنامه های ریاضت اقتصادی در یونان و حاد شدن بحران سیاسی در این کشور، شاهد فعال شدن ائتلاف "سیریزا"بودیم.

این ائتلاف سیزده حزب و سازمان چپ و رادیکال را در بر می گیرد. این ائتلاف با موضع گیری­هایش به زودی اعتبار و مقبولیت اجتماعی پیدا کرد و شرایط روانی و توازن قوای سیاسی مناسب تری را برای پیشروی حرکت رادیکال در سطح جامعه فراهم آورد. این ائتلاف در انتخابات پارلمانی به یک وزنه سیاسی نیرومند در مقابل احزاب راست و رفرمیست تبدیل شد. اما جدا از انتقاداتی که به استراتژی سیاسی این ائتلاف وارد است، با توجه به اینکه وزن و اعتبار سیاسی این جریان با پایه سازمانی و تشکیلاتی آن در میان کارگران و اقشار پایین جامعه هیچ تناسب و خوانائی نداشت، از ابتدا روشن بود، که این ائتلاف نمی تواند یک مبارزه ی فرا پارلمانی جدی را در دستور کار خود قرار دهد.

محصول این تلاش­ها اگرچه توازن قوا و شرایط سیاسی مناسب تری برای پیشروی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و جنبش های رادیکال اجتماعی فراهم آورد، اما نمی تواند جایگزین کلیت استراتژی سوسیالیستی و جوهر آن یعنی سازمان یابی و بسیج توده ای طبقه کارگر برای تصرف قدرت سیاسی شود.

ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﺣﺮﻛﺖ ﺳﻮﺳﯿﺎﻟﯿﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ

پیامد بحران جهانی سرمایه داری در حلقه های ضعیف خود در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، موجبات بحران سیاسی و خیزش های عظیم انقلابی را فراهم آورد. رژیم­های حاکم در این منطقه که نزدیک به سه دهه بود این کشورها را به عرصه آزمایش و اجرای برنامه های نئولیبرالی مراکز مالی جهانی برای توسعه سرمایه داری، تبدیل کرده و با اتکاء به سرکوب و دیکتاتوری عریان سودآوری سرمایه را تأمین کرده بودند، این بار با یورش وسیع به سطح معیشت کارگران و زحمتکشان و تحمیل ابعاد جدید فقر و فلاکت بر آن­ها ، کارد را به استخوان رساندند و اکثریت مردم این جوامع را به مصاف بر سر مرگ و زندگی کشاندند. اما این مبارزات در شرایطی اوج گرفت که کارگران و مردم به­ پا خاسته فاقد رهبری رادیکال و با افق روشن انقلابی بودند.

تحت حاکمیت رژیم­های دیکتاتوری در این کشورها، در حالی که جریان های ارتجاع اسلامی مانند "دولت در سایه" عمل می کردند، اما مجالی برای فعالیت احزاب سیاسی سوسیالیست و تشکل های مستقل کارگری و سازمان­های مدنی پیشرو و مترقی وجود نداشت.

 در چنین شرایطی با اینکه اعتصاب­ها و اعتراض­های کارگری نقش غیرقابل­انکاری در به­ زیر کشیدن دیکتاتورها از قدرت داشته­اند اما در غیاب احزاب کارگری و کمونیست، در نبود سازمان یابی کارگری، طبقه­ی کارگر نتوانست مهر خود را بر تحولات سیاسی بعدی در این کشورها بکوبد و متناسب با وزن سیاسی خود اهرم­های قدرت سیاسی را ازآن خود نماید.

اکنون که بیش از دوسال از سقوط دیکتاتوری های حاکم در مصر و تونس می گذرد موقعیت اجتماعی ائتلاف دولتی جریان های ارتجاع مذهبی و حتی موقعیت ائتلاف نیروهای لیبرال طرفدار غرب آشکارا تضعیف شده است. چرا که نه راه ­حل شاخه­های مختلف اسلام سیاسی و نه آلترناتیو جریان­های لیبرال طرفدار غرب، هیچ ­کدام به علت ماهیت ارتجاعی و پای­بندی آنها به حفظ مناسبات اقتصادی سرمایه  ­داری موجود از امکان و پایه­ ی مادی برای حل بحران و پاسخ­ گویی به مطالبات اقتصادی، سیاسی و آزادی خواهانه ­ی کارگران و توده­های زحمتکش که برای تحقق آن به انقلاب روی آوردند، برخوردار نیستند. در لحظه کنونی تمام فراکسیون­های بورژوایی در همکاری با ارتش و پلیس و نهادهای دیگر، سعی دارند که ساختارهای به جا مانده از رژیم های گذشته را بازسازی و تحکیم کنند.

اما در این میان طبقه کارگر مصر و تونس، نیروهای چپ و کمونیست، زنان و جوانان انقلابی هم باید میدان اصلی نبرد را خود تعیین کنند، تجارب تاکنونی خود کارگران و مردم در دل تحولات اخیر نشان می دهد که این میدان نمی تواند نظام انتخاباتی پارلمانی و صندوق رأی باشد. برای انقلاب چیزی هلاکت بار تر از این نیست که به استفاده از اهرم ­هایی که در واقع اهرم های ضد انقلاب جهت تحکیم و بازسازی نظم موجود می باشد خود را محدود کند.

اگر طبقه کارگر و کمونیست­ها در جریان به زیرکشیدن دیکتاتوری های حاکم در مصر و تونس نتوانستند بر این ضعف تاریخی خود یعنی فقدان تشکل های مستقل کارگری و یک حزب سیاسی کمونیستی غلبه کنند تا مهر خود را به انقلاب بکوبند، اکنون و در کشاکش­ سیاسی بین انقلاب و ضد انقلاب باید بتوانند با غلبه بر این ضعف تاریخی و با اتخاذ یک استراتژی سیاسی سوسیالیستی زمینه­ها و ملزومات پیشروی انقلاب را فراهم آورند.

نه تنها تجربه تونس و مصر بلکه نمونه­های لیبی و سوریه نیز به روشنی، نشان می­دهند، که برای تضمین پیروزی انقلاب و پیشروی مبارزات حق طلبانه مردم، برای خنثی کردن دخالت قدرت های امپریالیستی و قدرت های منطقه­ یی ، برای منزوی و خنثی کردن نیروهای ارتجاعی و ضد انقلاب داخلی، برای پرهیز از تاکتیک مبارزه مسلحانه زودرس و جلوگیری از به حاشیه رفتن مردم، برای انعطاف در اتخاذ تاکتیک­های مبارزاتی مختلف، چه باید کردها و چه نباید کردها، و عقب نشینی به­ موقع به­ منظور خیز برداشتن بلندتر به جلو، تا چه اندازه وجود یک حزب کمونیستی انقلابی با استراتژی سوسیالیستی حیاتی است.

 

ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ