اول ماه می، روز همبستگی بین المـللی كارگران
اول ماه می، روز همبستگی بین المـللی كارگران
و تمام زحمتكشان جهان؛ روز تجدید پیمان کليه نیروهای تحول طلب، ترقی خواه و
مبارزین راه نجات دایمی انسان زحمتكش ازبند و زنجیرمشت اقلیتی ازلاشخوران و
استثمارگران جهانی، قاره يی و کشوری است، كه ازآن گذشته های تاریخ و از آن کرانه
ها؛ از دوازدهم اپریل سـال ۱۸۵۶ درآسترلیا
و متعاقباً، از اول ماه می سال ۱۸۸۶ درشـهر
شـیکاگوی آمریكا...بدینسو جهت نیل به خواست های انسانی كارگران و محنت كشان؛ برای
دستیابی به عدالت اجتماعی، به رزم و مبارزه ی مستمــر، پرداخته اند.
كارگران،
ستمدیده گان و مبارزین همرزم و همسنگرآنان، طی سالیان گذشته دراین راه،
قربانی ها و فداكاری های فراوانی را متحمل شده
اند؛ آنان هر كدام در برهـه ی معیین از زمان و درگوشه های مختلف این کره ی خاکی،
به پیروزی های ماند گاری دست یافته وحماسه های جاودانه ازخود بجا گذاشته اند.
جا دارد تا
این روز خجسته رابه همه ی كارگران، زحمتكشان و تمامی اقشار ولایه های تهیدست و تحت
ستم كشور مان وبه كلیه نیروهای ضدامپریالیسی ؛ ضدتاریك اندیشان قرون وسطایی؛ ضد
استبداد، استعمار واستثمار؛ و ضد رژیم مافیاییـی دست نشانده و مفسدافغانستانِ به
خاك و خون خفته، تبریك بگوییم !
ما در حالی
به استقبال از این روز تاریخی می رویم، كه زحمتكشان و همه مردم بی دفاع ميهن
عزیزمان، از انواع ستم واستبداد ؛ (ستم طبقاتی، جنسيتی، ملی، مذهبی و امپرياليستی)،
بیكاری، مرض،
مرگ ومیرزود هنگام...و سركوب خونین و ﺍﺳﺘﺜﻤﺎﺭمضاعف، هم ازسوی
ﻋﻤﺎﻝ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ نیروهای اشغالگروهم ازطرف چپاولگرداخلی وﺟﻨﺎﯾﺘﻜﺎﺭﺍﻥ “طالبی ﻭ ﺩﺍﻋﺸﯽ
ﻭ ﺟﻬﺎﺩﯼ” شان، درد استخوانسوزمی كشند.
ﻧﻤﻮﻧﻪ
ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻗﻪ ﯼ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻣﯿﻬﻦ
هجوم اشغالگرانه ی امپریالیست ها به كشور ما، به بهانه ی
“ریشه كن سازی ترورو تروریسم وتریاك و هیرویین؛ نظام سازی وباز سازی سیاسی و
اقتصادی؛ تامین امنیت فردی، خانواده گی و...” صورت گرفته
است، نه تنها در راستای وعده های دروغین فوق كدام دست آورد ﺍﺛﺮﮔﺬﺍﺭﯼ نداشته
است؛ بلكه بنيادگرايی مذهبی ﻭتروریسم در وطن ما، بیشتر و بیشتر ﮔﺴﱰﺵ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻭ
ریشه ﯼ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﻙ دوانيده ﺍﺳﺖ ﻛﻪ می توان به چند نمونه ی آن در لحظه ی حاضر اشاره
نمود:
ﻛﺸﺘﺎﺭ
ﻭﺣﺸﯿﺎﻧﻪ ﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻧﮕﻮﻥ ﺑﺨﺖ، ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺩﺭﻣﺮﻛﺰ ﺷﻬﺮﻛﺎﺑﻞ؛ ﺣﻤﻠﻪ ﯼ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ به
دفتر دادستانی ولايت بلخ در شهر
مزارشريف؛ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﻮﻥ
ﻛﺸﯿﺪﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ملکی ﺩﺭ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﻛﺎﺑﻞ ﺑﺎﻧﻚ ﺩﺭ شهرﺟﻼﻝ ﺁﺑﺎﺩ؛ کشته شدن و سربريدن
نزدیک به سی تن ازسربازان و افسران نيروهای مسلح در ولسوالی "جرم" ولایت
بدخشان؛ ﺁﺩﻡ ﺭﺑﺎﯾﯽ های پی در پی ﻭ ﮔﺮﻭﮔﺎﻥ ﮔﯿﺮﯼ ها ، بويژه ربودن 31 تن شهروند
زحمتکش افغانستان در ولايت ذابل ﻭ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﺪﻥ اين پديده های شوم ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﻜﺘﺒﺎﺭ....
این ها و بسی
مثال های دیگری اند، ﺍﺯ”ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ” ﻫﺎﯼ ﻧﻨﮕﯿﻦ ﺍﺷﻐﺎﻟﮕﺮﺍﻥ ﺟﻼﺩ ، ﻣﺘﺤﺪﯾﻦ ﻋﺮﺑﯽ ﻭﻋﺠﻤﯽ
ﺁﻧﺎﻥ و نظام متعفنی، بنام " دولت جمهوری اسلامی افغانستان".
ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﻮﻥ ﻛﺸﯿﺪﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯿﮕﻨﺎﻩ ﺩﺭ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﻫﺎﯼ
ﻛﺎﺑﻞ ﺑﺎﻧﻚ ﺩﺭﺟﻼﻝ ﺁﺑﺎﺩ
افزون بران، ﻃﯽ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﺷﻐﺎﻝ، تولید و قاچاق
ﺗﺮﯾﺎﻙ ﻭ هیرویین، خلاف وعده ی ﻋﻮﺍﻡ ﻓﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﺷﻐﺎﻟﮕﺮﺍﻥ ﻮ ﺩﺭﻣﻄﺎﺑﻘﺖ ﺑﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺁﻧﺎﻥ
ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﻓﯿﺎﯼ ﻭﻃﻨﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﻠﻘﺎﺕ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﺳﺮﺍ ﭘﺎ ﻓﺎﺳﺪ ﻛﺸﻮﺭ،
ﺑﮕﻮﻧﻪ ﯼ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮﯼ افزایش یافته ﺍﺳﺖ؛ ناامنی؛ تحكیم حاكمیت ﻣﻨﻔﻮﺭمافیایی و
تفنگ سالاری ﻭ ﺩﯾﻦ ﻓﺮﻭﺷﯽ؛ نقض سیستماتیك و روزمره ی حقوق ﻣﺪﻧﯽ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ...
ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﻛﺸﻮﺭ... سال به سال روند صعودی داشته ودر نتیجه، كشور مان را گام به
گام به پرتگاه هولناك كشانیده است.
ﺗﻔﻨﮕﺪﺍﺭﺍﻥ
ﻧﯿﺮﻭ ﻫﺎﯼ ﺍﺷﻐﺎﻟﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻛﺸﺖ ﺧﺎﺷﺨﺎﺵ ﺩﺭﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ
بی عدالتی و
استثمار، کار شاقه، تورم وكساد، فقر ودیگر مصیبت های اجتماعی، هزاران خانواده ی
وطن مان را در سایه یی “ دموكراسیی
“آمریكایی، درهمدستی بارانند گان چرخ اداری و اجراییوی “دولت اسلامی ؟!”، بیرحمانه
به سوی كابوس وحشتناك مرگ و نابودی سوق داده و مي دهد.
ﺩﺭ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﻛﺎﺭ(ﺣﺘﺎ) ﻧﯿﻢ ﺭﻭﺯﻩ
طی دوران اشغال افغانستان توسط نیروهای امپریالیستی، كارگران و زحمتكشان
میهن ما هیچگونه اقدام و حركت قابل لمسی را برای ازمیان برداشتن فاجعه ی بیكاری،
نابرابری های عمیق اقتصادی واجتماعی و بهبود شرایط کار و زند گی فلاكت باركنونی شان،
شاهد نبوده ونمی توانند باشند. زيرا، هجوم اشغالگرانه ی نيروهای امپریالیستی به
میهن ما، نه برای منافع مردم افغانستان؛ بلكه برای تٱمین و گسترش منطقه يی منافع
انحصارات غارتگردول سرمایه داری، ازجمله ایالات متحده بوده و می باشد؛ همین و بس !
هرگونه تصور غیرآن، یا فریب آگانه ی افكار عامه به نفع اشغالگران
و عمال داخلی شان می باشد و یاهم تحمیق خود و “خودی” ها!
ﻓﺎﺟﻌﻪ
ﯼ ﺑﯿﻜﺎﺭﯼ، ﻛﺴﺎﺩ بازار، ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻭ
ﺭﻛﻮﺩ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ، شکاف ﻋﻤﯿﻖ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ بین فقرا و
ثروتمندان... ﺟﺰﺀ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻋﻼﺝ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﻧﻈﺎﻡ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺳﺎﻻﺭﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﻌﱰﺿﯿﻦ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎ
”...
نرخ بیکاری (ﺟﻤﻌﯿﺖ ﻓﻌﺎﻝ) درمنطقه یورو ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 38 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮ( ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ
ﺍﺯﺁﻥ ﺟﻤﻠﻪ، یونان 3 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ، اسپانیا 11 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ، بریتانیا ﺑﯿﺶ ﺍﺯ
3 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ، ﺑﻠﺠﯿﻢ ﯾﻚ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ، آلمان 5.2 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ... ﻧﻔﺮ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﺗﺨﻤﯿﻦ شده است... ﻭ
نرخ بیکاری در آمریکا 5.8 درصد ﻭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ
ﺑﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 19 مليون ﻧﻔﺮﺑﯿﻜﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ...”.(ﻣﻨﺒﻊ: www.alef.ir(
ﻃﻮﺭﯾﻜﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪ، بیكاری و بیكارسازی كه خود بنیاد
وشالوده ی اقتصاد بازارآزاد؛ و مرض دایمی و علاج ناپذیر نظام سرمایه
سالاری درجهان است. بنابران، تداوم اشغال، این بیماری مرگ آفرین
را بگونه ی بسیارفاجعه
آفرین، درکشور ما نيزگسترش داده وبه مرض علاج ناپذیر مبدل ساخته است. زیرا درسرزمین ما،
علاوه برعامل اشغال وموجودیت رژیم تحمیلـی ضد مردمی:
نبود
اقتصاد سالم وبرنامه ریزی شده ی علمی،
عادلانه و فراگیر و بی توجه یی عمدی و ظالمانه ی
حكام دزد و چپاولگركشورودین فروش درایجاد و تقویه ی زیرساخت های اقتصاد ملی؛
مطلق گرایی درسیاست اقتصادی ديكته شده ی ازجانب اشغالگران وسوق اقتصاد ملی كشوربه
سوی نيستی ازطریق شعاروعمل لگام گسیخته ی “بازارآزاد” و”آزادی بی وجدان تجارت” به
نفع دلالان فاسد و خود پرست... و خصوصی سازی ولیلام دارایی های عامه بربنياد سازش ها و
معاملات منفعت جویانه میان “دولت اسلامی” ومافیای بیرون مرزی و وابستگان داخلی
شان، نیزاثرگذاربوده ومی باشد.
ﭼﻨﯿﻦ وضعیت ﻧﺎﮔﻮﺍﺭﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ
ﺩﺭﻛﺸﻮﺭﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺷﻐﻠﯽ ﻭﺑﯿﺪﺍﺩ ﻓﻘﺮﻭ
ﺑﯿﻜﺎﺭﯼ...ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ جبراً
ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻛﺎﺭﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﻜﺎﻩ ﺷﺎﻗﻪ ﺳﻮﻕ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ
ﻓﻘﯿﺮﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻛﺎﺑﻞ
ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ
ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻧﺎﻙ
ﻛﺸﻮﺭ، فشارﻭ ﺁﺯﺍﺭ روانی برسایركارگران ﻭ استادان، ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭﺍﻥ، کارمندان و کارکنان
دولتی و موسسات خصوصی، پیشه وران و دیگر زحمتكشان عرصه های اداری، تولیدی،
خدماتی... ارتش بیكاران ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
بلی، ﭼﻨﯿﻦ
ﺍﺳﺖ حالت رقت بار ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻛﺎﺭﻭﺗﻮﻟﯿﺪ (نیروی کارفیزیکی و دماغی) جامعه، ﺯﯾﺮچتر”دفاعی”
اشغالگران و سیطره ﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﯽ ﻧﻈﻢ ﻭ ﻓﺎﺳﺪ ﻭمافیایی!
نباید فراموش كرد، تمام لاشخوران
داخلی كه به قیمت نیستی كشور وغرق روزافزون و بیرحمانه ی بخش اعظم ازکارگران،
زحمتكشان واقشار وسیع مردم در بین امواج كشنده ی فقر وبی عدالتی، صاحب سرمایه و
ثروتهای هنگفت وافسانوی شده اند، خود و منافع خويش را جزء لاینفک حلقات وابسته به
نظام سرمایه داری جهانی وحضوردایمی نیروهای اشغالگردر سرزمین ما، مي دانند وبدین
ترتیب، نفع خود را نیزدرانعقاد پیمان استراتیژیک با امریکا و متحدین ناتويی آن؛
وقبولی [یا "قانونی ساختن"] پایگاه نظامی ایالات متحده درکشورﻣﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﻭ
ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ؛ یعنی تبدیل وطن به مالکیت خصوصی ایالات متحده که بدون شک نتايج اين کار،
از یکسوحفظ وتحکیم نظام وابسته یی مافیایی، مفسد، مدنیت ستیز، عقب گرا، زن
ستیز...بوده و نه "به نفع منافع و امنیت ملی کشورما " وازسویی دیگریکی
ازسهولت هایی پایه یی رسیدن آمریکا را به اهداف منطقوی اش، فراهم می آورد.
وطنپرستان
واقعی و رهروان راه پر افتخار ح د خ ا،
نمی توانند با مشاهده ی همه فجایع مرگباروخونین، نظامیگری های وحشیانه،
غارتگری ها، اشغالگری ها و ویرانگری های كه امپریالیسم درجهان تك قطبی برانسان های
بی دفاع این كره ی خاكی تحمیل نموده است، سیستم بحران آفرین وغیر انسانی سرمایه
داری را، یگانه نظام جهانی بی بدیل)!( ، بشر دوست)!(، دموكراتیك)!( و ابدی)!( قبول کنند
وبه اندیشه های متفکران بزرگ جهان اقتصاد، فلسفه و جامعه شناسی، پشت نمایند!
ﺑﻪ
ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ، این نبشته را، ﺑﺎ ﻧﻘﻞ ﺑﺨﺸﯽ های
ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﯼ ﻓﺮﺍﻧﺴﯿﺲ ﻭﯾﻦ( 1957) ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ،
بنام سخن آخر، پایان ﻣﯽ بخشيم :