حماسه ایکه عطا؛ بهانه اش شد!
حماسه ایکه عطا؛ بهانه اش شد!
درین روز ها بحث و مناقشه دامنه دار و بی پیشینه
ی بیشتر منفی و کمتر مثبت و معتدل؛ در مطبوعات و انترنیت و رسانه های ارتباط جمعی
و در محافل اجتماعی و سیاسی و میان گروه هایی از جوانان و سالخوردگان پیرامون توافقات
عطامحمد نور با ارگ ریاست جمهوری و به تبع آن کناره گیری اش از ولایت بلخ؛ جوشان و
خروشان است.
به نظر این کمترین؛ اگر عین همین جورآمد و تبعات آن؛ در یکی دو هفته نخست بروز
کشیدگی ها میان مقام ولایت بلخ و ارگ ریاست جمهوری خاصتاً بلافاصله پس از دخالت
معاون رئیس جمهوری یا مقامات وزارت خارجه امریکا و سفیر انکشور مقیم کابل در
مسئاله؛ متحقق شده بود؛ چنین هنگامه هایی به پا نمیکرد.
کش یافتن متجاوز از سه ماهه بحران و در تماس
آمدن صد ها و هزاران دسته و گروه سیاسی و مردمان عادی قریباً سراسر افغانستان و
ناظران افغانستانی و خارجی در جهان؛ مسئاله را از حالت یک اختلاف سیاسی و دولتی
ساده؛ فراتر برده و به آن هیکل و نماد یک جنبش اجتماعی و سیاسی بخشید که بیشتر و
بیشتر خشمگینانه می گردید.
درست تر آن است که مردمان
در سراسر افغانستان از همه اقوام و ملیت ها نارضایتی های انباشته فراوان از دم و
دستگاه ناکام و پاشیده و شاریده باصطلاح حکومت وحدت ملی و نیز طالبان و دسته جات
مسلح متنوع دیگر داشتند و اینک در سیمای عطامحمد نور که علیه خود سری و یکجانبه
گرایی سران ارگ و سپیدار و نیز خطر مفهوم شده «وزیرستان سازی شمال افغانستان منجمله
با نفوذ دادن داعش» قد علم کرده بود؛ یک آدرس رجوع و توجیه آرزو ها و تمنیات
سرکوفته خود را می دیدند و به فحوای مثل معرف «به بُغض معاویه و نه به حُب علی»
سوی بلخ و والی مقاومتگرش می شتافتند.
در این هم شکی نیست که عطا
محمد نور نیز جاذبه شخصیتی معین و حرف و حدیث گیرای فراوان برای مراجعان داشت.
رویهمرفته به موازات توسعه یافتن روز افزون اعتراض ها و خواست ها؛ گپ به آماده
سازی حرکت های بزرگ و بی سابقه مدنی «سبز و نارنجی» و مارش ده ها هزار موتری
معترضان به جانب کابل رسید و نیز گفته میشد و بدون گفتن هم مسلم بود که چنین
کاروان هایی در صورت مورد مقاومت و حمله قرار گرفتن؛ تمام ابزار های دفاع و مقابله
را ضرورتاً دارا می بودند. در اوضاع جاری که برای همه مان عینی است و محسوس و
ملموس؛ احتمال اغلب برآن میرفت که این حرکت ها کم یا بیش به خشونت کشیده شود و
خشونت ها میتوانست وضعیت های غیرقابل کنترول و پیشبینی ناپذیر را به بار آورد.
بدینگونه یک حماسه واقعی افغانستان شمول توسط مردمان شمال و جنوب و شرق و غرب
کشور ساخته شد که عطا محمد نور؛ بهانه اش بود!
مگر لطفاً به گونه مشت
نمونه خروار؛ دقت فرمائید که چنین جوشش و انکشاف بعدی اش با مواضع علناً بیان شده
سفیر امریکا در افغانستان تا کدامین حد در تعارض قرار داشت:
"کابل (پژواک، ۲۸جدی۹۶): سفیر امریکا در کابل میگوید که امریکا می خواهد جنجال میان ارگ و عطا
محمد نور در زودترین فرصت ممکن در چارچوب قانون اساسی افغانستان حل شود.
جان بس (John Bass)، سفیر جدید امریکا امروز در یک نشست در کابل،
گفت: «این مشکل باید توسط خود افغانها در چوکات قانون اساسی افغانستان، حاکمیت
قانون و با درنظرداشت این اصل که هیچ فردی فراتر از قانون نیست، حل شود.»
جان بس با تاکید بر صلاحیت اجرایی محمد اشرف غنی
به عنوان فرد اول کشور افزود:«امریکا حاکمیت ملی افغانستان را به رسمیت میشناسد
که از راه قانون اساسی این کشور تمثیل میشود و تاکید می کنم که این مسئله شامل
صلاحیت رئیس جمهور برای تغییر و تبدیل مقام ها در ولایات نیز می شود.»
باز هم به نظر بنده؛ اینجا
غفلت و بی اطلاعی از چگونگی به ارگ ریاست جمهوری رسیدن اشرف غنی باعث نشده که
صلاحیت اجرایی وی همچون یک رئیس جمهور منتخب صدفیصد مشروع مورد تأکید سفیر امریکا
قرار گیرد و تبدیل عطامحمد نور با جناب انجنیر داوود؛ «حاکمیت قانون» قلمداد گردد!
واقعیت این است که (دستگاه
های «مهره سازی») امریکا با مصارف و زحمات سالیان دور و دراز فیگور مذکور را پای
به پای نموده و اینک به ارگ ریاست جمهوری مستقر و در «چوکات قانون اساسی»
افغانستان تیله تنبه کرده است؛ تا در سیمای او «حاکمیت ملی افغانستان را (که) به
رسمیت می شناسد!!»؛ «تمثیل» نماید.
حتی در مورد برکناری آقای
نور از مقام ولایت بلخ گفته میشود که:«پس از بركناري آقاي نور، حواريون عبدالله مي گفتند كه جنرال جان
نيكلسون و سفارت آمريكا به عبدالله گفته (اند): ديگر تحمل آقاي نور را نداريم!
داكتر عبدالله واضح در جلسه شوراي وزرا گفتند: زمين به آسمان نمي خورد. استاد كنار
برود!»
توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
به هر حال آنچه را که طی متجاوز از سه ماه در
محور عطامحمد نور در افغانستان جریان یافت؛ خیلی ها «مقاومت و ايستادگي استاد
عطامحمد نور و حمايت بي دريغ مردم (که) در تاريخ نظير نداشت» خوانده اند؛ که طی آن
آقاي نور به فرمان ارگ ریاست جمهوری که گویا از «چوکات قانون اساسی!» و «حاکمیت
قانون!» می آمد، و متکی بر صلاحیت مؤکد اجرایی رئیس جمهور به عنوان فرد اول کشور
در تغییر و تبدیل مقامات در ولایات! بود؛ پشت پا زد.
تا که علی الظاهر با آمدن آخرین نماينده هاي مذاکره کننده ارگ به بلخ، این فرمان
برداشته شد و بر نظم و ترتیب دیگری که نظرات و خواست های اختلافی در آن لحاظ
گردید«توافق»دست داد.
نه چندان اتفاقاً بازهم جناب سفیر محترم ایالات
متحده امریکا اعلامیه داده از «توافق» به جای «صلاحیت اجرایی رئیس جمهور به عنوان
فرد اول کشور در تغییر و تبدیل مقامات در ولایات» و فرمول های دیگر اعلامیه قبلی
شان؛ استقبال به عمل آورده اند:
"به گزارش خبرگزاری
دید، سفیر امریکا در افغانستان در یک اعلامیه گفته است که صحت دموکراسی در
افغانستان بالای تقویت نهادها، حل تنش سیاسی از راه صلح آمیز و تجدید اعتماد مردم
به رهبران از طریق انتخابات بستگی دارد.
آقای جانبس، انتقال رهبری بلخ را از عطا محمد
نور به اسحاق رهگذر به سود منافع ملی خوانده است.
در بخشی از اعلامیه سفیر امریکا آمده است که عطا
محمد نور، یک رهبر و یک شریک مهم ایالات متحده امریکا است و برای بلخ و افغانستان
فعالیتهای ارزشمندی داشته است."
در عین حال شنیده میشود که :
"پس از موافقت ارگ با استاد عطامحمد نور
ریيس سيا در تماس تلفني موفقيت را به آقاي نور تبريك گفتند، نقش او در آينده سياسي
افغانستان (را) تعيين كننده توصيف كردند."
http://afghanpaper.com/nbody.php?id=148978
با اینهمه اگر انتظار داشته باشیم که ما در درک و دریافت تمامی رموز و ثابت ها و
متغییر های پشت پرده این پروسس جهانی ـ تاریخی قادر شده ایم و میتوانیم قضاوت و حکم
و موضعگیری صایب و سالم نماییم؛ خیال است و محال است. ولی این اصل مانعی نیست که
عزیزان بحث و جدل کنند و اندیشه ها و احیاناً خوشایند ها و بد آیند های شانرا نشر
و اشاعه بدارند. دروس واقعی و به درد بخور سیاسی از کاوش و کنکاش بر همچو تجارب
بزرگ و برجسته صورت می بندد؛ آموخته میشود و تعمیم میگردد.