جنگ، ویرانی، فقر، میراث جورج هربرت واکر بوش
جنگ، ویرانی، فقر، میراث جورج هربرت واکر بوش
منبع: نیوز کلیک
نویسنده: مدهاو راماچاندران
تارنگاشت عدالت
در پی مرگ جورج هربرت
واکر بوش، آگهیهای درگذشت او در روزنامههای لیبرال عمده (نیویورک تایمز، واشنگتن
پست، و گاردین) درباره نقش او در امور جهانی و سیاست خارجی نمونهوار او در مقایسه
با اشتباهاتش در امور داخلی (به خاطر افزایش مالیات بر ثروتمندان) مدیحهسرایی
کردند. اوباماها و کلینتونها نیز ناراحتی خود را از مرگ او، و ستایش خویش را از
کار و میراث او اعلام کردند.
اما، ارزیابی کامل از
نقش او در تاریخ، شاید فراتر از اشاره به فاکتهای دوران ضروری است. این یک شرح
حال کامل از چیزی که مطمنئاً زندگی او را جالب کرد، نیست؛ آگهیهای درگذشت در
روزنامههای عمده جهان به وفور منتشر شده است.
به اصطلاح «موفقیتهای
او در عرصه بینالمللی»
جورج بوش، به طریقی،
آغازگر ژرفای کنونی درگیری آمریکا در امور غرب آسیا بود، يک درگیری که با همه
رؤسای جمهور بعد از او، و فاجعهبارتر از همه از سوی پسر او، جورج دبلیو بوش ادامه
یافت.
حتا در آن زمان معلوم بود (و نوآم چامسکی
مشروحاً این را نشان داده است) که دخالت ایالات متحده در عراق به دلیل اصولیت، یا
مداخله بشردوستانه نبود، بلکه یک قدرت طلبی عریان و تلاش برای به دست آوردن منافع
اقتصادی ممکن از منطقه بود. در آن زمان، ایالات متحده پیوسته از راهحلهای
دیپلماتیک و تحریمها اجتناب کرد، و با نیروی تهدید کننده بیرون دروازه عراق
ابستاد.
ایالات متحده و متحدین
آن مکرراً دعوت به صلح و دیپلماسی از جانب منابع گوناگون- واتیکان، بخشهای بزرگی
از جامعه بینالمللی، و حتا اپوزیسیون دمکراتیک عراق- را رد کردند. این حرکت از
جانب جنوب جهان محکوم شد، و حتا «تایمز هند» اقدامات آنرا به مثابه «جینگوئیسم
مشمئزکننده» و به مثابه «عطش ارضاءنشدنی برای سلطه» توصیف کرد.
در واقع، در سال ۱۹۹۰، صدام حسین منع کامل
تسلیحاتی در غرب آسیا را پیشنهاد کرده بود، و اعلام کرده بود که آماده است تسلیحات
بالستیک خود را از بین ببرد، به شرط اینکه اسرائیل نیز سلاحهای بالستیک خود را
نابود کند. این حرکت از جانب دولت بوش رد شد، گرچه ظاهراً، صدام در آن زمان هنوز
یکی از «آدم خوبها» بود. (جفری کمپ، سرپرست بخش خاورمیانه شورای امنیت ملی تحت
ریگان زمانی گفته بود صدام «یک حرامزاده است، اما حرامزاده ماست.»)
کاری که جورج بوش واقعاً
توانست انجام دهد این بود که اقتصاد جنگی آمریکا را که بر محور دستآویز چالش
شوروی قرار داشت به سمت موضوعات جدید «گسترس دمکراسی» بچرخاند. این در تقویت ماشین
جنگی آمریکا برای افزیش مداخلات «بشردوستانه» در غرب آسیا، و تضمین وجود یک بهانه
جدید برای مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر، افزایش مستمر بودجه نظامی، و محدود
ساختن آزادی در داخل مشهود بود. این، عرصه را برای حمله جورج بوش پسر به عراق در
سال ۲۰۰۲ آماده کرد.
اما بیآبروییهای جورج
بوش به مثابه یک مجری سیاست خارجی ایالات متحده محدود به عراق نیست.
دیوان بینالمللی
دادگستری او را به خاطر «استفاده غیرقانونی از زور» در نیکاراگوئه، استفاده از
تحریمهای اقتصادی و نیروی نظامی برای اعمال نفوذ بر انتخابات ۱۹۹۰ آنها، محکوم کرد.
دیوان بینالمللی
دادگستری او را به خاطر «استفاده غیرقانونی از زور» در نیکاراگوئه، استفاده از
تحریمهای اقتصادی و نیروی نظامی برای اعمال نفوذ بر انتخابات ۱۹۹۰ آنها، محکوم کرد.
یکی از نخستین اقدامات
برجسته جورج بوش به مثابه رییسجمهور حمله به پاناما برای حفاظت از منافع آمریکا
بود، حرکتی که از جانب مجمع عمومی سازمان ملل متحد محکوم شد. قطعنامه محکومیت آن
در شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی ایالات متحده وتو شد. حمله، که نام «عملیات
آرمان عادلانه» به آن داده شد، این کشور آمریکای مرکزی را ویران ساخت.
بوش پدر، به مثابه نفر
دوم در دولت ریگان، در معامله رسوای ایران-کنترا درگیر بود. معامه شامل فروش
غیرقانونی اسلحه به ایران برای تأمین مالی (بازهم غیرقانونی) مقاومت کنترای راستگرا
در برابر ساندینیستها در نیکاراگوئه بود. یکی از آخرین اقدامات او در مقام رییسجمهور،
عفو تعداد بسیاری بود که در رسوایی محکوم شده بودند، و تضمین اینکه اسناد نشان
دهندۀ نقش او و ریگان در رسوایی هرگز بیرون نیایند.
جورج بوش پدر، همچنین
برای مدت کوتاهی در سال ۱۹۷۵ سرپرست «آژانس اطلاعات مرکزی» («سیا») بود، او در آنجا با بسط حمایت از حمله
دولت اندونزی به تیمور شرقی در چیزی که به یکی از خونبارترین تجاوزات در تاریخ
مدرن مبدل شد، و طی آن بیش از یکسوم جمعیت تیمور شرقی به قتل رسید، خود را نشان
داد.
جورج بوش، در ادامه
میراث رؤسای جمهور پیش از خود، تضمین کرد که ایالات متحده، همراه با دولتهای دست
نشانده آن علیه قطعنامهها در محکومیت جنایات اسرائیل و علیه حق مردم فلسطین برای
تعیین سرنوشت خویش رأی بدهند.
بوش پدر در داخل
علاوه بر خطاهای گوناگون در عرصه جهانی، بوش پدر موضعی مشکوک پیرامون موضوعات
مرتبط با مردم در داخل ایالات متحده داشت.
او در طول زندگی سیاسی
خود علیه «قانون حقوق مدنی»، علیه سقط جنین، علیه قرارداد منع آرمایش اتمی فعاليت
کرد، و جایگاه خود را در تاریخ کارزار انتخاباتی با «تبلیغ ویلی هورتون» که به
عنوان «نژادپرستانهترین تبلیغ انتخاباتی» در تاریخ معروف است، به دست آورد.
کارزار بوش عیله مایکل دوکاکیس رقیب دمکرات خود از تبلیغی استفاده کرد که از
برنامه بحثانگیز او برای دادن مرخصی به زندانیان انتقاد میکرد. دوکاکیس زمانی که
فرماندار ماساچوست بود به مجرمین زندانی در آخر هفته مرخصی میداد. در این تبلیغ،
عکس بازداشت یک مجرم نشان داده میشد و یک گوینده جزيیات ربودن و حمله به یک زوج
جوان را در زمان مرخصی هورتون از زندان توصف میکرد. تبلیغ به تنشهای نژادی دامن
زد و از پیشداوریهای نژادی علیه مردان سیاهپوست بهرهبرداری کرد.
در دورۀ «من هم»،
یادآوری دو فاکت از تاریخ بوش پدر مهم است. یکی اتهام ایذای جنسی علیه خود بوش پدر
است (دو زن او را به دستاندازی جنسی متهم کردند)، که او در سال ۲۰۱۵ با استفاده از تاکتیک
رایج «دوستانه» خواندن آن عمل) آن را انکار کرد، اما معذرت خواست. دوم، انتصاب
کلارنس توماس به دیوانعالی ایالات متحده، علیرغم شهادت دکتر آنیتا هیل در جلسات
تأیید توماس و شرح تعدی جنسی مستمر توماس علیه او بود.
بوش پدر همچنین در یکی
از بدترین دورهها در تاریخ اقتصادی ایالات متحده رییس جمهور بود، دورهای که
مشخصههای آن کاهش مداوم در دستمزهای واقعی، افزایش در بیخانمانی و کودکان زیر خط
فقر، و افزایش بیشتر بدهی عمومی و خصوصی بود. این در شکست تاریخی او از بیل
کلینتون، که یکی از شعارهای او «موضوع اقتصاد است، احمق» بود، بازتاب یافت.
بوش پدر، زمانی گفت «من
بین شکوه ریگان- بناهای یادبود در همه جا، بوق و کرنا، قهرمانان بزرگ- و اشتباهات
و رنجهای پسرانم گم شدم»، و احساسات او کاملاٌ بیمورد نبود. با این وجود، او در
خیرهسری آمریکا در امور بینالمللی و در حفظ سنت ریاست جمهوری که از زمان نیکسون
به بعد حقوق و معیشت محرومین در جامعه آمریکا را از بین برده است، نقش مهمی بازی
کرد.