عاشقان ودلباخته گان وطن!
عاشقان ودلباخته گان وطن!
اشرف هاشمی
تابستان 1367هجری شمسی بود .امواج گرما تابستان قندهارمثل تفت دیگ بخاراز زمین بلند میشد .شدت گرما بحدی بود که بعداز ظهر ها به اصطلاح عام پشه پر نمیزد . بین ساعات یازده الی چهار بعد ازظهر ادمی زاد کمتر در سرک ها وراه روها بچشم میخورد . اگر در داخل شهر گشت وگذار میکردی بجز ار پیرهداران سلاح بدوش که برای امنیت در زیر سایه های دیوار ها یا درختان عظیم استاده اند باکسی دیگری بر نمیخوردی.
اخرین سرباز قوای روس از قندهار خارج گردیده و قوای مسلح ج دکمر بستند و دفاع مستقلانه را از وطن در برابر جنگ اعلام ناشده اغاز نموده اند.
خونهای مخالفین چون هوایی قندهار در جوش بود .چون وعده بران شده بودند با خروج قوای روس در ظرف 24ساعت اگر همه افغانستان را نگیرند حد اقل قندهار را خواهند گرفت وبرای سقوط قندهار خیلی بسرعت اکمالات میشدند . اوازه های حمله عمومی در هر محل بگوش میرسید .هرکه خارج از ساحه امنیتی میامد از وجود هزاران نفر لشکریان مخالف دولت با اعراب و پاکستانی ها در هر باغستانها وتاکستانها تعریف مینمود .تبلیغات بحدی بود که گویا باصدا در امدن زنگ حمله کمتراز دوساعت مقاومت در مقابل مخالفین ادامه نخواهد یافت.
سربازان و افسران دولتی کمافی السابق به بوظیفه ادامه داده – پست ها و محلات محافظوی روسها را نیز حراست مینمودند .در چنین حالت محلات که قبلا توسط چهار نفر حمایت میگردید به دونفر تقلیل پیدا نموده بود چون دونفر دیگر به پست که روسها در کمربند ها و نقاط دور دست خارج از شهر و یا مسیر جاده ها بود توظیف گردیدند.
سخن دفاع از وطن مطرح بود هرکه تحت شعار وطن یا کفن اندیشیده
مردانه وار حاضر به دادن جانها ی خود گردیده تعهد سپردند که یکوجب از خاک خود را به اهریمنان نخواهند سپرد .بزرگ مردان اینجا
بود که خود را شخصیت میساختند که ساختند چنان مردانه وار قدم میگذاشتند و کار میکردند که گویی انسان نه ماشین های خودکار اند شب و روز نمیشناختن بیست وچهار ساعته کار میکردند به اخرین سرباز و اخرین نقطه خودرا میرساندند و از کوچکترین امکانات برای ارامش واسوده گی مردم دریغ نمیورزیدند . تامردم درک ولمس نمودند که هیچ چیزیبوقوع نخواهد پیوست تاامنیت و زندگی انان را برهم زند .مادونان هر انچه دارد توشه اعمال و کردار امران است اگر امر خوب باشد مادون او هم خوب بوده میتواند و اگر امر در فکر غنایم و چپاول باشد مادون بیشتر از اوست . اینجابود که وقتی سربازان و خورد ظابطان میدیدند که امران چگونه از صدق دل از وطن دفاع میکنند انها نیز با شور وشوق فراوان وارد میدان میگردد.
همگان برای حمله لحظه شماری میکردند سلاح های ثقیله مخالفین از چهار طرف بسوی شهر ومیدان هوای تو جیه شده بود . یک سکوت بود سکوت قبل از طوفان . همگان انتظار طوفان را داشتند . ساعت گویی تو قف نموده همه چیز گویی ساکت شده چون همه در انتظار طوفانی. ولی طوفان کجاست که بیایید .
اوازه ها فلان لشکر وفلان گروه هر روزه بگوش میرسد .مدرنترین اسلحه در فلان محلات جابجا میگردد و جنگیده ترین پرسونل در راه است فردا جنگ اغاز میگردد . فردا باز لشکری قوی تری میاییدجنگ موکول به پس فردا میشد .
بلی پس فردا جلسه تحت ریاست کرنیل .....(پاکستانی) در ارغنداب دایر تاریخ وچگونگی حمله روشن خواهد شد . اما قبل از ان انکه کرنیل ...
داخل ارغنداب شود در مسیر راه توسط افراد نا معلوم مورد حمله قرار میگیرد جان بسلامت میبرد ولی مجروح میگردد و از ساحه فرار میکندزمان میگذرد حالا دیگر طوفانی وجود ندارد همه در شهر وبازار این حمله ئئ طوفان زا را بباد مسخره گرفته و با تمسخراز شروع حمله حرف میزنند. انانیکه سقوط قندهار را چند ساعت گفته بودند بازهم تاکید دارند که ما حمله میکنیم – میگیریم – میکشیم ....
بازهم جلسات پیهم در نقطات مختلف دایر بر سر تاریخ وشروع حمله مباحثات و بدون کدام نتیجه میماند . هیات های نظامی پاکستانی در رفت و امد هستند انها نمیخواهند زمان را از دست بدهند نقشه میکشد تقسیم وظایف مینماید ولی با رفتن او از جلسه اختلافات ذات البینی از نو تازه میشود .
تا اینکه بیشترین افراد این جنگ را یک جنگ غیر اسلامی و غیر منطقی اعلان نموده نمیخواهند که دیگر بخون مردم بیگناه مردم دستان شان الوده شود بترک جلسات داده ولی یکتعداد دیگر تحت رهبری کرنیلان و جر نیلان پاکستانی و همکاران اعرابی به حمله اغاز کردند.
نیروهای دولتی شب را به ارامش خوابیدند چون میدانستند که فردا حمله صورت میگیرد .
موعد حمله فرار رسید .
سیاست دولت بر اساس مشی مصالحه ملی که تهداب ان را پلینو م شانزدهم گذاشته بودو پلینوم ها ومصوبات بعدی ان را تکمیل و روشن ساخته بود ادامه داشت . در عرصه نظامی سیاست دفاعی را بخود گرفته و انانیکه از جنگ دست میکشیدند مورد حمایه قرارداده وبه جنگ افروزان اجازه نمیداد تا وضعیت شهر ها ودهات را مختل و ارامش مردم را برهم زنند. نه تنها فرامین عفو عمومی به بهترین وجه ان مورد تطبیق قرار میگرفت در مراسم های مذهبی چون عید و برات و در سال نو و جشن ها به همگان که میخواستند از شهر ها و خانواده ها ی خود دید وادید نمایند سلاح خود را در کمر بند های دولتی تسلیم و خود شان اجازه ورود بدون ترس را در ساحه امنیتی داشتند که این رفت وامد ها باعث گردید تا جلب و احضار های اجباری هم از بین رفته پذبرش به قوای مسلح(دوره های مکلفیت و احتیاط) داوطلبانه گردد. گشت و گذار ها و ازدحام بیش از حد مردم در شهر بر رونق بازار دوکانداران افزوده به زندگی مردم رنگی بهتری داده – زیارتگاهها – چمن ها و محلات تفریحی پر ی پر از ادم ها با لبان پر خنده بود که این خود به زیبایی شهر افزوده و به راد مردانیکه برای مساعد ساختن چنین زمینه شب را از روز نمیشناختند مایه غرور و افتخار بود .
روز اول جنگ ا ز ان همه صدها هزار راکتی را که برای این جنگ تخصیص داده بودند صدها یا هزار بیشتر نیامد .فرداکمتر شد پس فرداکمتر تر .
مجال عملیاتی روبرو و تعرض را انهمه گروه و لشکر هیچ یکی در خود ندیده تا قدم جلو گذارند . جالبتر از ان این بود که قوای مسلح چنان خونسرد و ارام با این حمله برخورد کردند که گویی پشیه یی بر شانه فیل نشسته و انانیکه خواب سقوط چند ساعته قندهار را دیده بودند چنان مایوس شدند که دیگر روی این حرف کار چه حتی فکر هم نمیکردند .
شجاع مردان تاریخ بودند که از قلعه های سر پوزه تا تور کوتل – از کوچه تا کوچه و خانه بخانه مردم مردانه وارحمایت و حراست میکردند جان میباختند – عرق میریختند مردانه وارمیرزمیدند ولی نمیگذاشتند که نقشه های پاکستان در کشور پیاده شود .
ایا این همه همت و مردانگی و این همه جانفشانی براساس تصادف در این نسل بار امده بود که من تنها از هزاران نمونه که در جلال اباد –خوست- زابل و کابل تا همه افغانستان بود یک اشاره به ان راد مردان که با قیمت جانهای خود از قندهار زیبا حمایه میکردند نمودم .بدون درنگ میتوان گفت که نه تصادفی نبوده مکتبی علمی وسیاسی بامجرب ترین معلمین واندیشمندانی بوده که چنان نسلی راتربیه نموده بود که انسانهای واقعی با وجود فرد فرد انها افتخار مینماید.
امروز شانزده سال ازدورشدن حاکمیت ح دخ ا(حزب وطن) از افغانستان میگذرد هر گروه ئی و هر حزبی که در اریکه قدرت نشست نه تنها در گفتار شان بلکه در اعمال شان ما دیدیم که هیچ کاری نتوانستند.
باوجود هزاران نفرقوای ناتو وایساف و کمک های بی حد وحساب جامعه جهانی جنگ ادامه داشته وروزبروز گسترش و مردم نجیب افغانستان با فقر و گرسنگی دست وپنجه نرم نموده وهیچ امیدی برای بهبود اینده کشور بنظر نمیرسد .
وقتیکه به قضایا وطن با چشم خرد نگاه گردد.
وقتیکه به ناله و فریادی مردم بیگناه که هرروزه قربانی اهداف شوم دشمنان قسم خورده که هنوز هم از پاکستان این دشمن ملت ومملکت نجیب ما مسلح و تقویه میشود دقت گردد.
وقتیکه به تاریک اندیشان که به اریکه قدرت نشسته اند و تحت نام خدمت به ملت به حق فرد فرد وطن ومردم جفا روا میدارند
و در اخرین تحلیل وقتیکه به این ملت در غم تپیده خود میبینیم که به ناحق در اتش جنگ تروریسم وتجارت قاچاق مواد مخدره میسوزند . همان وجدانهای پاک یکبار دیگر بحرکت افتاده با سلیقه ها و بهانه های کودکانه سیاسی وداع گفته- باز باهم دستان پاک را یکجا نموده از ته قلب بخون شهدا و گلگون کفنهای وطن سوگند خورده تا مصالح ومنافع ملی کشور را بر مصالح ومنافع شخصی خود ترجع داده با یکدست و یک قلب و یکصدا در اجلاس وسیع نیروهای دموکراتیک ومترقی در اروپا شرکت نموده و مطمینم که وحدت ضامن پیروزی ماست.
اپریل2008