مهاتما گاندی سمبول آزادي وپايمردي
مهاتما گاندی سمبول آزادي وپايمردي
پژوهشگر(صباح)
گاندی ازلحاظ دینی -دین هندوان را داشت، که از فرقههای ویشنو و جین متأثر بود. ازلحاظ افکار و عقاید، مخلوط فوق العادیه ازشرق وغرب بود. افکار وعقاید مارکس، داروین، کراپوتکین، فیبینها، راسکین، وتولستوی دراوتأثیر کرده بود. مجموعة آثاراوازطرف دولت هند درهشت جلد از نوزده پنجاه وچهارميلادي تا نوزده شصت وسه به طبع رسیده است.
تا بشردراین کره خاکی وجود دارد. نام گاندی نیزدرتاریخ بشریت می درخشد.
مهاتما گاندی، سیاستمدار و فیلسوف و نجات بخش کشور بزرگ هند از چنگال استعمار و استثمار انگلستان، در پوربند هند بدنیا آمد، پدرش نایب الحکومه راجه یک بخش از کنی یاوار بود. دوره مکتب را درین شهر گذانید و در شرح حال خود نوشته است: هوش و حافظهام ضعیف بود و نمیتوانستم بدرستی و سهولت درسها را فراگیرم، بعلاوه تنبل هم بودم. در سيزده سالگی درحال تحصیل بود که با دختری ازدواج کرد و هنوز نوزده سالش نشده بود که چهار فرزند داشت. پس از تحصیلات متوسطه در هجده هشتادوهشت ميلادي به انگلستان رفت و درشهر لندن دررشته حقوق، علوم اجتماعی و سیاسی تحصیل و در هجده نودويک به میهن مراجعت و وکالت کرد. ودر هجده نودودو به آفریقای جنوبی رفت و بکار وکالت پرداخت و بانتشار مجلهای اقدام و حمایت ازهندیان تحت ستم آن سامان نمود.
تا این که به هند بازگشت و درنوزده بيست ويک اختیارات کامل کنگره ملی هند را در دست گرفت و از راه مبارزه و تحریم کالاهای انگلیسی و ایجاد اعتصاب غول استعمار را بلرزه درآورد و درهمین زمان بود ( مارچ نوزده بيست ودو ) که حکومت به توقیف او عزم کرد. هیچ مقاومتی نکرد و به انتخاب وکیل تمایلی نشان نداد و هیچ در مقام دفاع برنیامد. هنگامی که ثارنوال او را متهم کرد و گفت به جهت پیامهای خود مسئول شورش سال نوزده بيست ويک است، گاندی با عبارتی پاسخ گفت که ناگهان به دوره افتخار و شرافت رسید:
من میل دارم همه آن نکوهشهای ثارنوال را که به جهت وقایع بمبئی و مدرس و چوری چاری برگرده من بار کرده است بپذیرم. برای من که بارها در این کار ژرف نظر کردهام و شبان پیاپی در این اندیشه به خواب رفتهام، غیر ممکن است که خود را از این جرائم شیطانی برکنار بدانم … مدعی العموم کاملاً حق دارد که میگوید مردی همچو من که مسئوولیت میشناسد مردی که از تعلیم و تربیت بهره فراوان برده… باید از عواقب همه این اعمال باخبر میبود من میدانستم که با آتش بازی میکنم و تن به مهلکه دادم، و اگر آزادم گذارند باز به چنین کار بر میخیزم. بامداد امروز چنین احساس کردم که اگر این سخنان را که اکنون در محضر دادگاه گفتم ، نگویم در انجام وظیفه کوتاهی کردهام.
من میل داشتم از عنف بپرهیزم. اکنون هم میخواهم از عنف خودداری شود. عدم شدت و عنف نخستین اصل مذهب من است آخرین اصل مذهب من نیز چنین است. اما من باید راهی برمیگزیدم. یا بایست به نظامی تن میدادم که به کشور من لطمههای جبران ناپذیر زده، یا تسلیم خطر خشم دیوانهوار مردم میشدم که چون از لبان من برحقیقت آگاهی مییافتند ناچارخیزش میکردند. من میدانم که ملت من گاه سر به دیوانگی نهاد. از این رهگذر سخت متاسفم و لذا من اکنون اینجا هستم و آماده لبیک و در کمال مسرت حاضر به تسلیم در برابر شدیدترین مجازاتهای آن عمل که به اعتبار قانون جنایت عمدی است و به عقیده من بالاترین وظیفة تمام اهالی کشور است.
قاضی در کمال تاسف گفت که باید او را به زندان افکند. آنهم مردی را که میلیونها هموطنش یک وطنپرست بزرگ و رهبرعظیمالشان میدانند قاضی تصدیق کرد که حتی مخالفان هم گاندی را مردی صاحت آرمانهای بزرگ و زندگی شرافتمندانه و پاک میشناسند قاضی او را به شش سال حبس محکوم کرد گاندی را به زندان مجرد افکندند ولی هیچ شکایتی نکرد . مینویسد من دیگر زندانیان را نمیبینم اگرچه نمیدانم معاشرت من چه زیانی به آنها میرساند اما خوشحالم طبع من به تنهائی میل دارد من آرامش و سکوت را دوست دارم اکنون فرصت پرداختن به آن مطالعات را دارم که در جهان خارج از آنها غفلت کردم. با پشتکار تمام به خواندن آثار بیکن ـ کارلایل ـ راسکین ـ امرسون ـ تورو و تولستوی پرداخت وساعتهای متوالی در آثاربن جونسون و والتر سکات آرامش دل مییافت. بهاگاواد ـ گیتارا بارها خواند. زبانهای سانسکریت و تامیل و اردو را خوب فرا گرفت تا نه تنها به محققان نامه بنویسد بلکه بي تواند با توده مردم سخن بگوید. برای شش سال مدت زندان خود یک برنامه مفصل مطالعه و تحقیق تدارک کرد، و در کمال وفاداری آنرا به اجراگذارد تا حادثهای پا درمیان نهاد. در نوزده بيست وچهار بیماری آپاندیس موجب رهائی اوشد، ویک دوای باختری از بیماری نجاتش داد .
در نوزده بيست وپنج بعلت عدم اطاعت برخی از پیروانش مدت هفت روز روزه میگیرد ودر نوزده بيست وهفت با مالیات نمک مبارزه منفی میکند. در نوزده بيست وهشت باعث صدور قطعنامهای در کنگره هند میشود که در عرض یکسال باید به هند استقلال داده شود. در عیر اینصورت سراسر هند بمبارزه با انگلستان برخواهد خاست. در نوزده سي عملاً همراه هفتاد نفر با برداشتن نمک از دریا بمبارزه میپردازد و بزندان میافتد و در جنوري نوزده سي ويک آزاد میشود و دراگست همانسال برای شرکت کنفرانسی به لندن میرود در راه رومن رولان نویسنده مشهور و موسولینی سیاستمدار ایتالیائی را ملاقات میکند.
در نوزده سي وسه بخاطر آزادی نجسها بيست ويک روز روزه میگیرد.در نوزده سي وپنج گاندی سخت ضعیف میشود. در نوزده سي وهفت برای مبارزه با انگلستان روزه میگیرد در نوزده چهل انگلستان در هند به سربازگیری میپردازد. گاندی با آن مخالفت میکند. در نوزده چهل ودو با انگلستان راجع به استقلال هند مذاکره میکند. در نوزده چهل وهفت انگلستان مذاکرات بینتیجهای با گاندی انجام میدهد و در نورده چهل وهشت درمعبد بیرلابدست هندوی متعصبی کشته میشود.
بدین سان گاندی، که بیش از بیست و سه سال نداشت، هنگامی که به پرتوریا میرفت تا در آنجا به وکالت مشغول شود، از قطار پیهترماریتسبورگ بیرون رانده شد ـ و این حادثه وی را به قطعی ترین وجهی برای سراسر عمر بیدار ساخت. گاندی، که از سرما میلرزید و چشم یاری از کسی نداشت، تنها یکی از دو کار را میتوانست بکند: یا با همت و شجاعت به