آموزش و. ا. لنین در مورد ساختار حزب و دوران معاصر!
آموزش و. ا. لنین در مورد ساختار حزب و دوران معاصر!
نویسنده: اوسین رومان
بر گردان: ر.ح.بازیار
آموزش لنین در مورد ساختار حزب، امروز از فعلیت مبرمی بر خوردار است. ما یکبار دیگر از حاکمیت کنار گذاشته شدهایم. طبقه گارگر معاصر دوباره بی رحمانه استثمار می گردد، و بسیاری مشکلات دیگر، که صد سال پیش در دستور روز بود، و در اتحاد شوروی سوسیالیستی جایی نداشت، بار دیگر در دستور روز قرار گرفتهاست.
از جمله چنین مشکلاتی، بیکاری، فقر بخش اعظم مردم، تفاوت شدید در آمد بین ثروتمندان و فقرا، و عقب افتادگی فاجعه بار کشور، می باشد. تمامی اینها نتیجه سیاست «بد» یا «بی درایتی» حاکمیت نیست، بلکه نتیجه بر قراری دوباره فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری، برقراری مالکیت خصوصی بر افزار تولید و استثمار بی رحمانه توده های وسیع زحمتکشان از طرف بخش کوچک سرمایه داران است.
از لحاظ متدولوژی ما همچنان به عقب برگردانده شدهایم. اگر در گذشته بسیاری از واقعیتها مفهوم وروشن بود و نیازی به تحلیل و تفسیر اضافی نداشت، اما امروز باید آموزش بنیانهای مارکسیسم ـ لنینیسم را دو باره از «الفبا» آغاز کرد. در چارچوب این الفبا، مسئله حزب، خود آوانگارد، نقش حزب در انقلاب، پرنسیب های ساختمان حزب و دیگر مسائل، جای دارد.
امروز نزد برخی رفقا (بخصوص نمایندگان قشر جوان) چنین تصوری شکل گرفتهاست، که تحت تاثیر شرایط، گویا ما می توانیم تا حدودی «تغییراتی» در نکات گرهی آموزش لنین در مورد حزب پرولتری به عمل آوریم. از نقطه نظر ما این تصور غیر قابل قبول است. بورژوازی تمامی اهرمهای استثمار زحمتکشان را در اختیار دارد!
دستگاه اداری، حاکمیت کامل (ارتش، پلیس، دستگاه اطلاعاتی و دیگر ارگانهای قهریه). بورژوازی همینطور رسانههای عمومی را در اختیار دارد، که به او امکان می دهد به »شستشوی مغزی» مردم مشغول شود و مانع از اخبار و اطلاعات صحیح گردد.
در شرایط جامعه بورژوازی، پرولتاریا هیچکدام از این اهرم ها را صاحب نیست. همانا به همین دلیل پرولتاریا مجبور است به خود سازماندهی از طریق ایجاد اتحادیهها، سندیکا ها و دیگر ارگانهای اجتماعی دست زند.
اما چنین تشکیلاتهایی مانند سندیکا فقط به درد مبارزه اقتصادی می خورد که در چارچوب نظام سرمایهداری است و نمی تواند ریشه تضادها را از بین ببرد. برای تغییر کل فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی، تشکیلات سیاسی، پیشتاز طبقه کارگر، حزب کمونیست لازم است. و.ا. لنین مخصوصا توجه ویژهای به ساختمان حزب مبذول می داشت. و امروز ما نیز باید به مسئله حزب با دقت ویژهای بنگریم. این مبرمترین مسئله ماست.
جنبش چپ معاصر بسیار پراکنده و فعالیت بخشی از آن با تعداد اعضای رسمی آنها هیچگونه همخوانی ندارد. در این رابطه نظر لنین در مورد اینکه چه کسی باید عضو حزب باشد، تداعی می گردد. این ایده همچنین از نقطه نظر درک دلایل مرگ اولین کشور سوسیالیستی جهان، اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی، حایز اهمیت است.
لنین معتقد بود که لازم نیست تمام طبقه وارد حزب شود. اما در کشور ما در سالهای آخر موجودیت اتحادشوروی سوسیالیستی وضعیت چگونه بود؟ 19 میلیون عضو حزب و تقریبا هیچگونه مقاومتی در مقابل ضد انقلاب. ما فکر می کنیم که بررسی نوینی از آموزش لنین در مورد ساختمان حزب در ارتباط با شرایط معاصر، ضرورت حیاتی دارد.
ما اگر بخواهیم در مورد حزب صحبت کنیم، اجبارِاً باید اشارهای به ماهیت دولت داشته باشیم، چون هدف حزب کمونیستها، تسخیر حاکمیت دولتی و آوردن طبقه خودبرای اداره کشور است. و در نتیجه بطور اجتناب نا پذیر مسئله سرنگونی حاکمیت کنونی و طبقه حاکم کنونی، مطرح می شود. به همین دلیل در این رابطه باید مسائل زیر روشن شود.
ـ مفهوم دولت
ـ مفهوم مبارزه طبقاتی
ـ مفهوم حزب سیاسی
ـ نقش پیشتازی حزب کمونیست
ـ سیستم کادر گزینی حزب کمونیست
ـ سانترالیسم دمکراتیک
ـ در مورد دیکتاتوری و اتوریته
ـ اهمیت تئوری
ـ در مورد وضعیت کنونی
1- مفهوم «دولت » . در مارکیسم ـ لنینیسم مفهوم دولت یعنی سازمان سیاسی طبقه مسلط اقتصادی، که با هدف حمایت و تحکیم نظم موجود و سرکوب دیگر طبقات جامعۀ تشکیل می شود. چنانکه و.ا.لنین می گوید: …»دولت ارگان تسلط طبقاتی است، ارگان ستم یک طبقه بر طبقات دیگر، اهرم برقراری «نظم» که این ستم را قانونی می کند و استحکام می بخشد». علائم دولت: سرزمین، اهالی، قدرت علنی (ارتش، پلیس)، دستگاه اداری، سیستم مالیاتی، پول، حاکمیت و ….
به دلیل شرایط ویژه خود (دلایل خارجی، وضعیت اقلیمی سیاست داخلی) دولت روسیه استبدادی و توتالیتاریستی شکل گرفته است. نقش سرکوبگرانه دولت در روسیه تجسم کامل یافتهاست. این ما را به این نتیجه گیری می رساند، که برای سرنگونی چنین دولتی، یک همچنین تشکیلات مشابه، یعنی تشکیلات تمرکز یافته انقلابیون ضروری است. چون غیر از این، هرگونه یورش انقلابی کوچک بی رحمانه سرکوب می گردد. چنانکه بارها در کشور ما تکرار شدهاست.
2- مبارزه طبقاتی. با توجه به مطالب بالا، باید درک کرد، که تمامی سازمانها، تشکیلات، ادارات منعکس کنندۀ منافع یکی از طبقات است. طور دیگری نیست و نمی تواند باشد. اشکال اساسی مبارزه طبقاتی، مطابق نظر و.ا.لنین، تئوریک، سیاسی واقتصادی است.
مبارزه تئوریک. مبارزه افکار، ایده، نظریه، این شکل مبارزه نیازمند سطح بالای آموزش تئوریک مارکسیستی است. متد های آن، تبلیغات، روشنگری و … ، اگر مختصر گفته شود، تاثیر بر اذهان. یاد آوری می کنیم، که در کتابهای آموزشی دوره شوروی می نوشتند «مبارزه ایدئولوژیکی»، که این هم زیاد دقیق نیست. اگر ما از تئوری صحبت می کنیم، آنوقت باید از یک سیستم منطقی و پیگیر دیدگاهها صحبت کرد، که متکی بر دادههای علمی است. اگر هم از ایدئولوژی صحبت می کنیم، آنوقت این سیستم بر داشتها و تصورات است. ایدئولوژی ویژگی ارزیابی را داراست. او می تواند متکی بر تئوری علمی، یا بر پرنسیب های مجرد اخلاقی و یا بر آموزشهای دینی باشد. اما تئوری، حتی اگر درست هم نباشد، سیستماتیک و نسبتأ منطقی است.
تئوری همیشه تلاش می کند که پدیده را توضیح دهد. تئوری به لحاظ طبیعت خود تحلیلی است. اما ایدئولوژی چنان که معمول است، فقط محدود به ارزیابی پدیدهاست. زمانیکه مبارزه طبقاتی جریان می یابد، هر طبقهای درک مشخص خود از اوضاع، تئوری و ایدئولوژی خود را ارایه می دهد. اما هر گونه ایدئولوژی بدون تئوری غیر قابل تصور است. به بیان دیگر، ایدئولوژی عنصر ارزیابی تئوری است.
ایدئولوژی تئوری را برای تودههای وسیع قابل دسترس و ایدههای تئوریک را به اشکال قابل فهم تری برای تودههای وسیع، بیان می کند. با توجه به این، وقتی ما با مبارزه ایدئولوژیکی صرف سروکار داریم، آنوقت باید به ریشه نگاه کنیم و دراین مبارزه ایدئولوژیکی، مبارزه دو تئوری، دو جهان بینی علمی (پرولتاریا) و شبه علمی (بورژوازی) را دید.
تمامی کمونیستها در فعالیتهای روزمره خود باید از تئوری مارکسیسم ارندوکس پیروی کنند. در غیر اینصورت کمونیستها هیچوقت به پیروزی نخواهند رسید. چونکه تمامی نیروی جنبش کمونیستی و تفاوت آن با دیگر جنبش ها، در ویژگی علمی ایدئولوزی مارکسیستی، مستدل بودن آن، متد دیالکتیک ـ ماتریالیستی وبر خورد تاریخی به رشد جامعه است.چنانکه و.ا.لنین می گوید: «بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد».
مبارزۀ سیاسی. هدف این مبارزه سرنگونی نظام سیاسی و حاکمیت موجود است. اگر دقیقتر گفته شود، مبارزۀ سیاسی، مبارزه با دولت طبقۀ مسلط بخاطر کسب دولت و قدرت سیاسی است.
مبارزۀ اقتصادی. این مبارزۀ کارگران مؤسسۀ مشخص، تقابل کارگران با صاحب کار بخاطر بهتر شدن شرایط کاری است.
پرولتاریا خود بخود، بدون کمک روشنفکران، فقط می تواند تا حد شکل اقتصادی مبارزۀ طبقاتی، همچون مبارزه«گارگران با صاحبین کار بخاطر شرایط بهتر فروش نیروی کار، بخاطر بهتر شدن شرایط کاری و شرایط زندگی کارگران» پیش برود.
چنانکه و.ا.لنین می گوید:
«آگاهی سوسیال ـ دمکراسی نزد طبقه کارگر نمی توانسته وجود داشته باشد. این آگاهی فقط می تواند از خارج وارد شده باشد. تاریخ تمامی کشورها نشان می دهد، که طبقه کارگر با اتکا به نیروی خود، در شرایطی قرار دارد، که فقط می تواند به ضرورت وحدت در اتحادیهها و پیشبرد مبارزه با صاحب کار نایل آید و از دولت بخواهد قوانینی در جهت حفظ حقوق کارگران به تصویب رساند و … ولی آموزش سوسیالیسم از دل آن تئوریهای فلسفی،تاریخی و اقتصادی بیرون آمد، که نمایندگان تحصیل کردۀ طبقات دارا تدوین کردند. روشنفکران، بنیانگذاران سوسیالیسم علمی معاصر، مارکس و انگلس، خود از لحاظ موقعیت اجتماعی، متعلق به روشنفکران بورژوازی بودند. دقیقأ در روسیه، آموزَش تئوریک سوسیال ـ دمکراسی، مستقل از رشد جنبش خود بخودی کارگران، همچون نتیجۀ طبیعی و اجتناب نا پذیر رشد تفکر نزد روشنفکران انقلابی ـ سوسیالیست، شکل گرفت». «و.ا.لنین. مجموعه آثار روسی، جلد 6 صفحۀ 30».
بدین ترتیب، روشنفکران مترقی که مارکسیسم را بمثابه آموزش علمی تبلیغ می کنند، پیشتاز طبقه کارگر هستند، که به آنها آگاهی می دهند و در حزب سیاسی پیشتاز متحد می سازند.
حزب همچنین باید ایده مارکسیسم را به طبقه کارگر برساند و او را نه تنها برای مبارزۀ اقتصادی، بلکه برای مبارزۀ سیاسی با کل نظام سرمایه داری و تمامی طبقه سرمایه داران سازمان دهد.حزب همچنین باید تئوریسینها را برای مبارزۀ تئوریک با نظرات اجتماعی ـ اقتصادی شبه علمی بورژوازی تربیت کند.
ادامه دارد