آموزش و. ا. لنین در مورد ساختار حزب و دوران معاصر! (3)

پیوست به گذشته

 

آموزش و. ا. لنین در مورد ساختار حزب و دوران معاصر!

 

نویسنده: اوسین رومان

بر گردان: ر.ح.بازیار

 

 

(3)

…….

8- نقش کلیدی تئوری.

 یکپارچگی پیشرو طبقه کارگر بدون وحدت ایئولوژیک نمی تواند وجود داشته باشد، و ایدئولوژی نمی تواند در ردۀ اصول دینی قرار گیرد. وجه ممیزۀ اساسی کمونیستها از دیگر طرفداران عدالت اینست که فقط کمونیستها می توانند راه دستیابی واقعی به این عدالت را توضیح دهند. چونکه خود عدالت علمی است. فقط کمونیستها می توانند برنامۀ جامعۀ آینده را، نه بر اساس تصورات واهی و آرزوها، بلکه بر اساس مطالعه و بررسی قانونمندیهای رشد جامعۀ کنونی ارائه دهند. به همین دلیل و.ا.لنین نوشت:

“نقش مبارز پیشتاز را فقط حزبی می تواند اجرا کند، که مسلح به تئوری پیشرو است”. (مجموعه آثار روسی جلد 6 ص 25).

علایم اساسی ایدئولوژی مارکسیستی را می توان اینچنین نام برد:

حزبیت؛ علمی بودن؛ ساختار منطقی؛ بیان روشن ویژگیهای طبقاتی؛ یکپارچگی؛ بر خورد مشخص تاریخی به حوادث جاری.

همانا درک علمی پرولتاریا از منافع خود و چگونگی اجرای آن، از لحاظ ایدئولوژیک او را شکست نا پذیر می سازد. چونکه آینده متعلق به ایدۀ علمی و درک ضرورت باز سازی کمونیستی جامعه است، نه متعلق به ایمان، همچون ایمان به خدا. و همانا همین تئوری مارکسیستی ـ لنینیستی در رشد خلاقانه آن می تواند به پرولتاریا چنین جهان بینی و درک علمی را ارائه دهد.

9- در مورد لحظه کنونی.

در حال حاضر، مبارزه با انحرافاتی که تحت لوای دمکراتیسم، اپورتونیسم چپ را در عرصۀ مسائل تشکیلاتی پیش می برد، بسیار مبرم است. این انحراف اساس تشکیلاتی حزب ما را ویران و آب به آسیاب دشمنان طبقۀ کارگر می ریزد و عملاً همان کار اپورتونیسم راست دولتی را انجام می دهد. فقط با این تفاوت، که اپورتونیسم راست متکی به دولت موجود کنونی است، که طبقۀ کارگر را منفعل و آن را از اقدامات “توطئه گرانه” قاطع بر حذر می دارد. اپورتونیسم چپ تحت لوای دمکراتیسم در حرف، در عمل مانع پیدایش تشکیلات پیشاهنگ یکپارچه از نوع حزب لنینی می گردد و همچنین، مانع تشکل طبقۀ کارگر و شرکت او در نبرد طبقاتی می شود. بدین ترتیب، عملاً به دشمنان طبقۀ کارگر، یعنی بورژوازی تمامی کشورها کمک می کند.

به همین دلیل، تمام رفقایی که بدون پیش داوریهای منفی، به انحرافات چپ یا راست گرایش می یابند، باید در قضاوتهای خود تجدید نظر کنند و به شکل انتقادی نه تنها به کلاسیکهای مارکسیسم (مارکس، انگلس، لنین، استالین) که در زمان حاضر هر که از جا بلند می شود می خواهد “اضافه کند”، “اصلاح کند”، “تنظیم کند”….) بلکه با دیدگاههای شخصی خود برخورد کنند.

 تمامی کمونیستهای واقعی معاصر باید در راه پاکیزگی مارکسیسم ـ لنینیسم ارتدوکس، همچون آموزش مارکس، انگلس، لنین و استالین در تمامی ابعاد، از اقتصادسیاسی گرفته تا ساختار حزب که هدف مقالۀ حاضر را تشکیل می دهد، مبارزه کنند. در این صورت ضرورت رشد خلاقانۀ این آموزش و مبارزه با انحرافات تحت لوای “رشد خلاقانه” و رویزیونیسم، جامۀ عمل خواهد پوشید.

وجه ممیزه و ویژگی، و.ا.لنین در این است، که او تئوری خود را عملی ساخت. ویژگی تئوری او زنده بودن آن، دیالکتیک آن، انسجام و انقلابی بودن آن است.

انتقاد از لنینیسم با استناد به اینکه گویا زندگی تحت لنینیسم کشور را به فروپاشی کشاند، اشتباه و غیرعلمی است. اینگونه منتقدان درک نمی کنند، که لنینیسم با مرگ استالین که تئوری مارکسیسم ـ لنینیسم را خلاقانه رشد داد، پایان یافت.

پس از مرگ استالین، لنینیسم بخشاً قانون گردید و از رشد باز ایستاد، و بخشاً دچار رویزیونیسم و اپورتونیسم راست گردید. در صورتی که تمامی نیروی لنینیسم در دیالکتیک و انقلابیت آن است. خود لنین می گفت، که مارکسیسم دگم نیست، بلکه راهنمای عمل است. بدین ترتیب، با از دست دادن دیالکتیک و انقلابیت ـ وجه تمایز اساسی لنینیسم، دولت شوروی در سالهای 80 ـ70 کشور را به بحرانی کشاند، که یکی از دلایل فروپاشی دولت شوراها گردید.

هر گونه نظام اجتماعی ـ سیاسی احتیاج به نوسازی مداوم دارد، اگر این نوسازی صورت نگیرد، حتی بهترین سیستم ها نیز فرو می پاشند. زندگی به جلو گام بر می دارد و بهمین دلیل، زمانی که برخی از “لنینیستها” پیشنهاد می کنند، که تا حد صد در صد بر گردیم به سیستمی که در اتحاد شوروی بود، ـ آنها نمی فهمند که دقیقاً با همین گفته در تقابل با لنین قرار می گیرند.

 لنین همچون بنیانگذاران مارکسیسم، همیشه شرایط مشخص تاریخی را در نظر داشت و از تئوری قابل اجرا در پراتیک استفاده می کرد، که همین تئوری را هر چه بیشتر مکمل می ساخت. چونکه تئوری در پیوند نا گسستنی با پراتیک رشد می کند. و بر عکس، زمانیکه برخی “مارکسیست ـ دیالکتیکیسینها” به بنیانهای لنینیسم سوءقصد می کنند (در هم شکستن ماشین دولتی بورژوازی، تئوری انقلاب سوسیالیستی، لغو مالکیت خصوصی، برقراری دیکتاتوری پرولتاریا و …)، تحت لوای “رشد خلاقانه”، روزیونیسم را پیش می برند، فوراً باید ضربۀ عقیدتی ـ سیاسی متقابل را وارد کرد.

 وظیفۀ تمامی کمونیست های امروز، رشد خلاقانۀ آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم و حفظ بنیانهای اساسی آن است. و فقط آنوقت ما در نهایت می توانیم  بگونه ی علمیی آن منسجم و یكپارچه{ دوباره وسیعترین توده های مردم را }آگاهانه{ بدنبال خود بکشانیم و در نبرد با سرمایه }واستبداد استثمارو طبقاتی { به پیروزی دست یابیم.

پایان