مارکسیسم - لنینیسم یا تروتسکیسم

مارکسیسم - لنینیسم یا تروتسکیسم

گزیده ی از آرشیف

 

با نظري به نشريات و سايت هاي اينترنتي احزاب و سازمان هاي ”چپ“، به راحتي مي توان دریافت که کم نیستند سايت هايي که یا صراحتاٌ خود را طرفدار تروتسكي مي دانند و یا اینکه با ادعای دفاع از مارکسیسم و لنینیسم در جامه نئو تروتسكيسم، به انتشار افكار تروتسكي مي پردازند. يكي از مکارانه ترین شیوه های تبليغاتي اين گروه ها، (البته با كمك ناقابل امپرياليسم )، اين است كه مدعی هستند که تروتسكيسم مترادف با لنينيسم است و تروتسكي، پس از لنين، برجسته ترين و شایسته ترين بلشويک ها و لايق ترين جانشين لنين بود. اما اینکه گویا او از طريق ”نيرنگ ها“ و ”دسيسه هاي“ استالين از ”حق“ واقعي خود محروم شده است. 
جالب تر اين است كه در درسنامه های تاريخ مدارس و دانشگاه هاي كشورهاي امپرياليستي نيز، اين ”افسانه“ تبليغ شده و تروتسكي را ”جانشين“ واقعي لنين معرفي مي كنند كه، ”تنها“ به دليل اختلافات شخصي با استالين، از حزب و جانشيني لنين كنار گذاشته شده است. اين تبليغات سبب شده تا بسياري بدون آگاهي از آنچه كه وجود داشته و دارد، به پيش داوري و قضاوت هاي مغرضانه دست بزنند. پيشداوري هايي كه در انتها تمامي ارثیه معنوی انقلاب اكتبر و دست آوردهاي آن، به ويژه پس از مرگ لنين، را زير سئوال مي برد و تروتسكي را يك ”قهرمان“ واقعي و يك ماركسيست – لنينيست راستين معرفي مي كند.
اما واقعیت اینست که تروتسكيسم و نظرات انحرافي تروتسكي، پس از مرگ لنين به وجود نيامده اند، بلكه مدت هاي طولاني پيش از پيروزي انقلاب اكتبر، در جريان هجوم ارتش های کشورهای سرمایه داری به كشور انقلابي و نوپاي شوروي و حتي پس از پيروزي انقلاب وجود داشتند و لنين در طول اين سال ها، مبارزه ايدئولوژيك و بسيار جدي را در برابر اين انحرافات انجام داد. 
روند نظرات انحرافي تروتسكي، پس از مرگ لنين نيز ادامه يافت. تا زمانی که لنين زنده بود، اين نظرات ، كه به طور عمده در مخالفت با نظرات لنين و در اساس در تضاد با ماركسيسم بودند، نتوانستند جايي در حزب بلشويك پيدا كنند و با شكست روبرو شدند. اما پس از مرگ لنين، تروتسكي تحت لواي ”مبارزه“ با ”نظرات” استالين، به لنين و نظرات او حمله برد . او اين بار با تغيير صورت بندي نظرات خود تحت نام ”لنينيسم“، و به بهانه مباره با ”استالينيسم“، مبارزه ای همه جانبه برضد حزب بلشويك و لنين را سازمان داد. 
تروتسكيسم از بدو پيدايش خود، به عنوان گرایشي انحرافي در جنبش ماركسيستي و در تضاد با اصول ماركسيسم-لنينيسم شناخته شد ه است. اين افكار نه تنها هيچ تفاهمي با لنينيسم ندارند، بلكه در تضاد آشكار با آن قراردارند. افشاي اين افكار و نظرات انحرافي، از نيازهاي جدي جنبش كمونيستي است، كه به نوبه خود سبب تحكيم و ثبات بيشتر جنبش كارگري خواهد شد.
زنده ياد احسان طبري ، در مقدمه اي كه بر كتاب ”10 روزي كه دنيا را لرزاند“ ، اثر جان ريد، به برخي از نظرات انحرافي تروتسكيسم، نقش مخرب آن در جنبش انقلابي و تضاد آن با لنينیسم اشاره كرده و مي نويسد: ”در ایامی که روزنامه نگار مترقی و آگاه دل آمریکایی- جان رید- اثر خود را درباره ی انقلاب اکتبر می نوشت، بنا به حکم بر ظواهر امور و بی خبری از کل مسائل، در باره ی لئون تروتسکی توصیف ستایشگرانه ای در کتاب آورده است. بعدها نقش واقعی تروتسکی، که از همان آغاز برلنین عیان بود، بر همه جهان آشکار گردید. از آن جا که ممکن است از توصیف پاک دلانه ی جان رید نئوتروتسکیست های ما استفاده کنند سودمند دانستیم درباره ی نظر لنین درباره ی تروتسکی و تروتسکیسم برخی واقیات تاریخی را یادآور شویم. زیرا اگر کسی واقعاً به مارکسیسم – لنینیسم دل بسته است و به قضاوت نظرهای سیاسی لنین باور دارد، در دام تروتسکیسم نمی افتد. لنین در زندگی خود بار ها با تروتسکی مبارزه و به کرات او را افشا کرده است و حتی در دورانی که تروتسکی به بلشویک ها پیوست و عضو حزب کمونیست بود، لنین در گفتگویی با گورکی در حق وی چنین گفت: ”تروتسکی با ماست، ولی از ما نیست.“ (لنین و گورکی – اسناد مربوط به یک دوستی، برلین و وایمار،سال 1970، صفحه 75).
از همان کنگره دوم حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، تروتسکی در مسائل حزبی و سیاسی متعددی در مقابل لنین می ایستاد. در دوران ارتجاع ستالی پین، حزب در شرایط دشواری بود و دو فراکسیون یعنی ”تصفیه طلبان“ که مخالف وجود سازمان مخفی بودند و ”فراخوانندگان“ (یا ”اتزویست ها“) که مخالف فعالیت علنی حزب بودند، آن را تقسیم کرده و دچار اختلافات شدید درونی ساخته بودند. در این جریان تروتسکی با اصطلاح خود در موضع ”سانتریستی“ ایستاد ، ولی عملا با تصفیه طلبان و دیگر مخالفان مشی لنینی همراهی می کرد و به جای پیوستن به سیاست لنینی افشاء اصولی این فراکسیون ها، سازش غیر اصولی را توصیه و تبلیغ می کرد.
در همین سال هاست (1911) که لنین تروتسکی را ”یهودا تروتسکی“(1) نامید. در سال 1914 لنین در باره ی روش ریاکارانه و نفاق افکنانه تروتسکی چنین نوشت:
”تروتسکی که خوش خدمتی نشان می دهد، از همه خطرناک تر است. تروتسکی هرگز و در هیچ یک از مسائل جدی و مارکسیستی یک عقیده پابرجا نداشته و همیشه در داخل شکاف اختلاف ”خزیده است“ و گاه به این طرف و گاه به آن طرف نوسان کرده است و در لحظه کنونی نیز با بوندیست ها (ناسیونالیست های یهود) و گروه ”تصفیه طلبان“ همراهی می کند. (کلیات لنین به روسی، جلد 20، صفحه 453)
در آستانه انقلاب اکتبر تروتسکی که بر رأس گروه ”بین منطقه ای ها“ (مژرایونتسي) قرار داشت، به بلشویک ها پیوست، ولی او که هرگز لنینیسم را درک نکرده بود با تعبیر غلط و غیر مارکسیستی از مفهوم ”انقلاب مداوم“، انقلاب اکتبر را تنها به عنوان ”تکان دهنده“ انقلاب پرولتری در اروپای باختری توصیف می کرد. ”انقلاب مداوم“ در مارکسیسم در شرایط تاریخی مورد بحث عبارت بود از انقلاب بورژوا دمکراتیک به سوی انقلاب سوسیالیستی و اجراء انقلاب سیاسی، اقتصادی، فرهنگی برای تحول بنیادی جامعه و نه به معنای تازاندن مصنوعی انقلاب در قاره اروپا. تروتسکی در این دوران نقش دهقانان را نیز انکار می کرد و بر آن بود که در روسیه انقلاب طبقه کارگر مسلماً منجر به پیدایش تصادم و تضاد بین کارگر و دهقان می شود. این نظریات تروتسکی را لنین به عنوان نظریات ”چپ روانه و نامعقول“ (جلد 20، ص 321) توصیف کرد و در انتقاد از آن نوشت:
نظریات تروتسکی نظریاتی التقاطی است ”که دعوت به مبارزه قاطع انقلابی از جانب پرولتاریا برای تصرف قدرت حاکمه از بلشویک ها اخذ می کند، ولی انکار و نفی نقش دهقانان را از منشویک ها می گیرد.“ (جلد 21، صفحات 381- 382)
پس از پایان جنگ داخلی (1920- 1921) تروتسکی بحث را بر اتحادیه های کارگری تحمیل کرد. وی در مورد اتحادیه ها ضرورت اجرا ء اسلوب فرماندهی، ”تکان دادن“ کادرها از طریق شیوه های اداری و سیاست ”سفت کردن پیچ ها“ را مطرح ساخت. در این ایام لنین خطای تئوریک و زیان و خطر سیاسی نظریات تروتسکی را مطرح ساخت و نوشت که مختصات این نظریات تروتسکی عبارت است از:
”1) فراموش کردن مارکسیسم، آن جا که رابطه سیاست و اقتصاد در یک تعریف از لحاظ تئوریک غلط و التقاطی بیان می شود؛
2) دفاع یا مستور داشتن خطای سیاسی که در سیاست ”تکان دادن“ بیان شده که اگر به این اشتباه به موقع اعتراف نشود و به موقع اصلاح نگردد، به سقوط دیکتاتوری پرولتاریا منجر خواهد شد؛
3) گامی به عقب در هر عرصه مسائل تولیدی و اقتصادی از طریق طرح تزهای عمومی و مجرد و انتزاعی و ”میان تهی“ و از جهت نظری خطا همراه با فرمول بندی های روشن فکرانه و فراموش کردن عملی ترین و پراتیک ترین نکات.“(كليات ، جلد 32، صفحات 63-64 )
لنین در ”نامه به کنگره“ که آن را در 23 و 24 دسامبر سال 1922 تنظیم کرده است، در باره تروتسکی ارزیابی زیرین را می دهد:
”رفیق تروتسکی، همان طور که چگونگی مبارزه ی او علیه کمیته مرکزی در مورد مسئله کمیسیاریای ملی نشان داد، خصوصیتش تنها استعدادهای برجسته اش نیست. او شخصأ شاید با استعدادترین فرد کمیته مرکزی فعلی باشد، ولی در عین حال خود پسندی او نیز از حد و اندازه فزون است و به جنبه صرفا اداری کارها شیفتگی فوق العاده دارد.“ (لنین.آثار منتخب به فارسي ج2، ق 2 صفحه 910).
پس از درگذشت لنین، تروتسکی به فعالیت خود ، که از جهت سیاسی خطا و از جهت سازمانی تخریبی و فراکسیونی بود، افزود و همان طور که لنین بیم داشت، خطر انشعاب در حزب را به وجود آورد. روش تروتسکی او را به شدت در حزب و رهبری منفرد کرد و منجر بدان شد که در کنگره پانزدهم حزب بلشویک (1927) تبلیغ تروتسکیسم را مخالف عضویت در حزب دانست. در سال 1929 تروتسکی به خارجه تبعید شد. تروتسکی در خارجه از فعالیت تفرقه آمیز علیه جنبش کمونیستی باز نایستاد و اینک سران جریان تروتسکیسم جهانی که با سازمان های امپریالیستی پیوند یافته اند، به این سیاست تفرقه جویانه در جنبش کارگری و کمونیستی جهانی، تحت شعار های به ظاهر چپ، ادامه می دهند. یکی از وظایف مهمی که تروتسکیسم در برابر خود نهاده، ایجاد عدم اعتماد به کشور های سوسیالیستی، به ویژه اتحاد شوروی، شکاف در جبهه ضد سرمایه، به سود سرمایه است. برای آن که مضرات و خطرات نقش تفرقه افکنانه سفسطه های ”چپ“ از نوع تروتسکیسم و مائوئیسم روشن شود، سودمند می دانیم به برخی سخنان لنین راجع به اهمیت نقش وحدت جهانی مجاهدان انقلابی اشاره کنیم. زیرا به ویژه در این زمینه است که تروتسکیسم ضربت خود را وارد می سازد.
لنین بارها خاطر نشان می کرده است که مبارزه پرولتاریای یک کشور تنها به مبارزه علیه بورژوازی داخلی آن محدود نمی ماند و به ناچار با مبارزه پرولتاریای کشورهای دیگرعلیه سرمایه داری جهانی پیوند می یابد. لنین مي نوشت:
”بدین سان انقلاب سوسیالیستی تنها و به طور عمده مبارزه پرولتاریای انقلابی یک کشور جداگانه علیه بورژوازی خودی نخواهد بود. نه، بلکه این مبارزه همه مستعمرات و سرزمین هایی خواهد بود که از امپریالیسم ستم می بینند، این مبارزه همه کشورها علیه امپریالیسم جهانی خواهد بود.“ (ج 30، ص144).
به همین جهت لنین پیوسته مسئله ضرورت تأمین وحدت و هم پیوستگی مبارزان در راه سوسیالیسم را در مقیاس یک کشور و در مقیاس جهانی مورد تأیید و تأکید مكرر در مكرر قرار می داد و می گفت:
”در مقابل جبهه غول آسای قدرت های امپریالیستی، ما که با امپریالیسم مبارزه می کنیم جمعی هستیم که به یک به هم پیوستگی اکید نظامی نیازمندیم و ما هر گونه کوششی برای بر هم زدن این به هم پیوستگی را پدیده ای می شمریم که به هیچ وجه نمی باید تحمل شود، آن را خیانت به منافع مبارزه علیه امپریالیسم جهانی می دانیم.“ (کلیات، جلد 30، صفحه 316).
لنین می گفت که، امپریالیست ها به ویژه توجه دارند که سیاست های حادثه جویانه به اصطلاح چپ را تشویق کنند، زیرا این سیاست ها بر حسب ظاهر به جریاناتی شباهت دارد که ”از جهت عباراتی که به کار می برد بسیار انقلابی و از جهت نظریات واقعی خود ابداً انقلابی نیست.“ (ج 6، صفحه 281).
لنین می آموخت که:
”مبارزه علیه امپریالیسم به یک جمله پردازی توخالی و دروغین مبدل می شود اگراین مبارزه با مبارزه علیه اپورتونیسم با قوت تمام گره نخورد.“ (جلد 22، صفحه 307).
این تعالیم لنین دو نکته مهم را که فعلیت و حدت  کامل خود را حفظ کرده است برجسته می کند:
اول – اتحاد همه پرولتاریای انقلابی در مقیاس جهانی و هم پیوستگی اکید آن ها با یکدیگر شرط ضرور مبارزه کامیابانه این پرولتاریا با امپریالیسم است که در مقیاس جهانی متحد شده است. هرگونه تفرقه ای در این اتحاد خیانت است. تروتسکیسم مدت هاست که به این خیانت مشغول است و نقش عمده و اصلی او تفرقه اندازی در صفوف انقلابیون است؛
دوم – امپریالیسم به ویژه از تئوری های ما وراء چپ و از عبارت پردازی های تو خالی و تجریدی انقلابی مآبانه برای ایجاد تفرقه در جنبش انقلابی و جلب عناصر نا استوار و سطحی و بی تجربه در این جنبش به سود خود استفاده می کند. مبارزه با انواع اپورتونیسم از ”چپ“ و راست شرط ضرور تحکیم ایده ئی صفوف مبارزان انقلابی، شرط مقدماتی اثر بخش کردن مبارزه علیه امپریالیسم جهانی است. در جریان خواندن این کتاب نیز ابداً نباید فراموش کرد که تروتسکیسم یکی از اشکال اپورتونیسم ”چپ“ است که سازمان های جاسوسی امپریالیستی آن را برای ایجاد شکاف در نهضت انقلابی ضد امپریالیستی تغذیه و تقویت می کنند. طرد آن از شرایط ضرور مبارزه یپیگیر علیه امپریالیسم است.

احسان طبری
(مقدمه کتاب 10 روزی که دنیا را لرزاند)