تئوریهای ارزش اضافی، جلد چهارم سرمایه، بخش اول
تئوریهای ارزش اضافی، جلد
چهارم سرمایه، بخش اول
کارل مارکس
بخش اول
كانون
مدافعان حقوق كارگر :ترجمه كتاب تئوري هاي ارزش اضافي كه همان جلد چهارم كتاب سر
مايه است از اين پس به تدريج در سايت كانون مدافعان حقوق كارگر منتشر خواهد شد .
اين كتاب كه از با ارزش ترين آثار دفاع از نيروي كار به عنوان اصلي ترين مقوله
نظام سر مايه داري است براي اولين بار به فارسي تر جمه شده و به تدريج در اختيار
علاقه مندان قرار ميگيرد .
از انجا
كه هدف ان است تا اين نوشته به صورت سهل و آسان و ساده در اختيار كارگران و فعالان
كارگري قرار گيرد، از كليه خوانندگان ميخواهيم كه در صورت ديدن هر گونه اشكالي آن
را به ايميل كانون بفرستند تا اصلاح گردد.
تئوریهای
ارزش اضافی
جلد
چهارم سرمایه
بخش اول
كارل
ماركس
مترجم:
علیرضا ثقفی
این كتاب
تحلیل تاریخی اقتصاد سیاسی است. این بخش از نوشتههای ماركس در حقیقت شیوه تحقيق
ماركس دركشف نظریاتش در باره مهمترين مسائل اقتصاد سیاسی است. همان گونه كه
خود ماركس در مورد كتاب سرمایه میگوید در كتاب اول سرمایه، او شیوهی ارائه تحقیق
را از شیوه تحقیق جدا میكند. او در مقدمه بر چاپ دوم جلد اول چنین میگوید:
„این نكته
كاملا بدیهی است كه سبك تشریح مطالب باید صریحا از اسلوب تحقیق متفاوت باشد. تحقیق
وظیفه دارد موضوع مورد مطالعه را در تمام جزئیات آن روشن کند و اشكال مختلف تحول
آن را تجزیه و ارتباط درونی آنها را كشف كند. تنها پس از انجام این كار است كه
حركت واقعی میتواند با سبك بیان مناسب تشریح گردد. وقتی در این كار توفیق حاصل شد
و زندگی ماده به صورت نظری (معنوي) آن منعكس گردید، ممكن است چنین به نظر آید كه
گویا با بافتهای غیرتجربی سر و كار داریم.“
در این
جملات ِماركس، به خوبی میتوان تفاوت جلد اول تا سوم را با كتاب تئوریهای ارزش
اضافی مشاهده كرد. تئوریهای ارزش اضافی یا همان جلد چهارم كاپیتال، خود
تحقیق در بارهی چگونگی تكامل اقتصاد سیاسی از ابتدا تا زمان نوشته شدن كتاب
سرمایه است. نویسنده در كتاب تئوریهای ارزش اضافی تحلیل تاریخی ِتكامل علم اقتصاد
سیاسی را، از ابتدای ظهور آن ارائه میدهد و اشتباهات نظریات ارائه شده را تا آن
زمان نیز بررسی میكند و با نشان دادن این اشتباهات، ریشههای اصلی تناقضات گفته
شده را در بارهی منشا ارزش اضافی آشكار و سپس منشا اصلی ارزش اضافی را با
استدلالی متناسب بیان میكند. آنان كه تنها جلد اول و دوم كتاب سرمایه را خوانده
باشند، ممكن است گمان كنند كه نویسنده نظرات خود را بر مبنای تحلیلی منطقی و
تنها به صورت تحلیلی قیاسی یا استدلالی به دست آورده است و تحلیل عینی
تاریخی و تجربی در آن وجود ندارد. اما با مطالعه تئوریهای ارزش اضافی در مییابند
كه نظرات ارائه شده به وسیله ماركس بر یك تجربه عینی و تاریخی روند اقتصاد سیاسی
مبتنی است كه با روند تكامل نیروهای مولده هماهنگ است. این هماهنگی در چارچوب
تكاملی تاریخی و نوسانات خط تكاملی است.
این
كه چگونه فیزیوكراتها هرگونه ارزش اضافی به وجود آمده در زندگی اقتصادی را مربوط
به زمین میدانند، در حقیقت مبتنی بر روند تكامل نیروهای مولده است و این مساله که
در دوران رشد و گسترش سرمایهداری، نظریهپردازان اقتصادی ارزش اضافی را ناشی از
كار اضافه كارگر همراه با سرمایه میدانند، نیز مربوط به رشد و گسترش تولیدات
صنعتی و حاكمیت سرمایهداری بر زندگی بشری است. همچنین چگونه است كه نظریهپردازان سرمایهداری آن گاه
كه در برابر نظام فئودالی قرار دارند، كار مولد را تنها كاری میدانند كه ارزش
اضافی تولید كند و كار خدماتی برای حكومت اشراف و فئودالها را كار زائد میدانند.
اما همین اقتصاددانان سرمایهداری آنگاه كه دیگر، حكومتهای فئودالی جای خود را
به حكومتهای سرمایهداری دادهاند، كارهای خدماتی سرمایهداری مانند ادارات،
قضاوت، پلیس و ارتش را كارهای ضروری و مفید میشمارند. در عین حال او همزمانی كشف
پدیدهها و ارائه نظریات در علم اقتصاد را با تكامل نیروهای مولده به صورت خطی و
مكانیكی مشاهده نمیكند و برای هر نظریهای به صورت انطباق زمانی به دنبال مادیتی
انعكاسی نیست كه همانند تحلیلهای مكانیكی بخواهد برای هر نظریهای بلافاصله
مادیتی عینی بیابد. او همزمانی و تقارن پدیدهها را نه در ارتباطی انعكاسی و خطی
بلكه در ارتباطی دیالكتیكی و در پروسه زمانی مشاهده میكند. او برای نظریات ویلیام
پتی ارج زیادی قائل است، در حالی كه این نظریات در دوران رونق مركانتیلیستی ارائه
شده و درك درست این نظرات تا حدود دویست سال بعد به طول انجامید و رساله ویلیام
پتی سالها به دست فراموشی سپرده شد. این امر ماركس را از تحلیل صحیح تكامل
منطقی نظریات علم اقتصاد سیاسی باز نداشت و حتی برخی نظریات متاخرین علم اقتصاد را
نسبت به متقدمین، عقب ماندهتر میداند. او در بررسی نظریات اقتصاددانان هر چند
به طور مثال آدام اسمیت را پیشروتر از فیزیوكراتها و ریكاردو را پیشروتر از آدام
اسمیت میداند، اما گاهی میگوید كه به طور نمونه در این مورد فیزیوكراتها درك
درستتری داشتند، یا مورد دیگر، ریكاردو به جای پیشرفت در درك قوانین علم اقتصاد،
دركی عقبتر دارد و بدین وسیله روشن میكند كه تكامل علم اقتصاد نیز خطی و مستقیم
نیست. با این بررسیهاست كه او توانست رابطه منطقی تكامل نظریات اقتصادی را تا حدی
كشف كند كه منطبق با تكامل تاریخی است و قوانین علم اقتصاد و قانون ارزش اضافی را
به صورت كامل آن بیان كند.
در كتاب
تئوریهای ارزش اضافی، تكامل علم اقتصاد در كنار پیشرفتهای نیروی مولده امری
اساسی است و در كنار آن همروندی و مراحل رشد پدیدهها امری است كه بر آن تاكید
شده است. بدین مفهوم كه اگر در برابر هر پیشرفت در نیروهای مولده بلافاصله
پیشرفتی در علم اقتصاد صورت میگرفت، بدین معنا بود كه تاثیر و بازتاب مستقیم
پیشرفت نیروهای مولده را میتوان در علم اقتصاد به عنوان روبنای شكلبندی اقتصادی
و اجتماعی ملاحظه كرد. در نتیجه، تكامل امری خطی و مكانیكی میشد. نكته مهم آن است
كه این پیشرفت در خود نیروهای مولده خطی و یكنواخت نیست بلكه در زمینههای مختلف
نیز امری پیچیده و وابسته به عوامل متعدد تاثیرگذار در آن است كه از آن جمله میتوان
تاثیر یك بخش بر بخش دیگر را نیز در نظر داشت. بدین معنی كه پیشرفت در یك شاخهی
تولید ضرورتا بلاواسطه و بلافاصله در شاخههای دیگر مشاهده نمیشود. بلكه ممكن است
پیشرفت در یك شاخه تولید با عقبگرد در شاخهای دیگر همراه باشد. اما در درازمدت و
با داشتن زمان كافی است كه این پیشرفت به شاخههای دیگر منتقل میشود و در حقیقت
پیشرفت در شكل كلی خود دیالكتیكی بوده و با دقت زمانی همراه نیست.
شیوهی
ارائه تحلیل ماركس همانی است كه در جلد اول كتاب سرمایه آمده است و به صورت عینی
از مشخصترین سلول جامعه سرمایهداری، یعنی كالا، آغاز میشود. این شیوه كه در آن
دوره در تحلیلهای دیگری نیز مشاهده میشود، حركت از بررسی عنصر مشخص و معین و
عزیمت به انتزاع و تبیین تعینات آن عنصر ِمشخص است. حتی آدام اسمیت نیز تحلیل خود
را در كتاب ثروت ملل از كالا آغاز میكند. زیرا او نیز به تحلیل عینی و منطقی
اعتقاد داشت اما در تحلیل خود دچار تناقضاتی بود كه ماركس با رفع این تناقضات
توانست تئوری منسجمی را ارائه دهد. ولی این مسئله كه كالا به عنوان عنصر اولیه و
سلول مشخص نظام سرمایهداری باید مورد ارزیابی قرار گیرد، امری نیست كه بتوان با
نگاهی ابتدائی به ساختار ظاهری نظام سرمایهداری بدان دست یافت. بلكه امری است كه
باید با تحلیل تاریخی و بررسی رشد نیروهای مولده در دورانهای مختلف انكشاف نظامهای
اقتصادی و ازجمله نظام سرمایهداری، عناصر تشكیلدهندهی آن را مشخص كرد.
پیشینیان
ماركس نیز تا حدودی به این امر رسیده بودند اما در تحقیقات خود دچار منافع تنگ
طبقاتی شدند و از این رو نتوانستند قوانین منظم و منسجم علم اقتصاد را كشف كنند و
همان گونه كه خود ماركس میگوید خصلت دوگانه ارزش و نقش كار در ایجاد ارزش در
تحقیقات آدام اسمیت و ریكاردو كشف شده بود. ماركس این مساله را كشف کرد كه دوگانگی
ارزش مصرف و ارزش مبادله، مربوط به دوگانگی كار موجود در آنهاست كه یكی كار فردی
و دیگری كار اجتماعالازم است.
در نتیجه،
كتاب تئوریهای ارزش اضافی را میتوان سیر تحول و پیشرفت علم اقتصاد سیاسی از آغاز
تا رسیدن به رشد و تكامل دانست كه یك بررسی تاریخی منطقی است و تا حدودی با گسترش
نیروهای مولده هماهنگ است. تا آن حد كه پیشرفتهای تاریخی جامعه بشری میتواند با
پیشرفتهای منطقی هماهنگ باشد و در مواردی این پیشرفتها متوقف شده و گاه به عقب
نیز برمی گردد. در این كتاب عقبگردها نیز تا حدودی مشخص شده است و نویسنده این
امر را در چارچوب تكامل پیشرونده اما مارپیچی رشد نیروهای مولده و جوامع بشری
ارزیابی كرده و تلاش خود را به كار میبرد تا در مجموع، پیشرفتها را
در كنار یكدیگر گذارده تا قوانین را كشف كند. جلد اول سرمایه را میتوان ارائه این
قوانین كشف شده حاكم بر اقتصاد دانست كه این كشف قوانین ناشی از همان بررسی تاریخی
و منطقی اقتصاد سیاسی و انكشاف نیروهای مولده است. بدین ترتیب بدون مطالعه كتاب
تئوریهای ارزش اضافی، نمیتوان قوانین كشف شده توسط ماركس را به درستی درك كرد.
زیرا كه كشف این قوانین از یك بنیان تاریخی و تكاملی علم اقتصاد نشات گرفته است و
خواننده را با چگونگی شكلگیری و رشد علم اقتصاد سیاسی آشنا میكند. علاوه بر آن،
كتاب تئوریهای ارزش اضافی نشان میدهد كه بنیان شكلگیری سرمایه و انباشت آن در
دست عدهای قلیلی كه بر جامعه حاكم میشوند، چیست ؟ در این كتاب مشخص میشود كه
قوانین سرمایهداری و ایجاد ارزش اضافی چیزی به جز كار زنده نیروی كار نیست و اگر
كار زنده، یعنی كار روزانه كارگران وجود نداشته باشد، تمام آنچه كه به عنوان
سرمایه، چه ثابت و چه متغیر وجود دارد، به خودی خود به هیچ عنوان نمیتواند ارزش
جدید یا ارزش اضافه به وجود آورد. زیرا كه ارزش اضافی و اساسا ارزش، از
جوهره كار ناشی میشود و كار انسان بر روی مواد طبیعی و اولیه است كه موجد ارزش
است. با درك این تحلیل تاریخی است كه نویسنده كتاب به كشف قوانین حاكم بر نظام
سرمایهداری دست مییابد و این قوانین را به گونهای منطقی و پیوسته در جلد اول
كتاب سرمایه زنجیرهوار و پشت سرهم و به گفته خود نویسنده به شیوهی استدلال
دیالكتیكی بیان میكند و به همین جهت از آنچنان استحكامی برخوردار است كه رد
استدلالی آن قوانین تا كنون برای سرمایهداران و نظریهپردازان طرفدار نظام
سرمایهداری مقدور نبوده است.
در نتیجه
با خواندن این كتاب درمییابیم كه قوانین سرمایهداری بر خلاف تبلیغات سرسپردگان و
مزدوران این نظام به هیچ عنوان ازلی و ابدی نبوده و مانند هر قانون و مقررات كهنهای،
ساختهی دست بشر است و به سادگی قابل جایگزینی به وسیله قوانینی پیشرفتهتر است.
نویسنده با كشف این قوانین به نتایج غیرقابل انكاری میرسد كه امروزه نظام سرمایهداری
جهانی با آن دست به گریبان است. تئوریهای ارزش اضافی اثبات میكند كه سرمایهداری
نظامی است كه مبنایش تولید ارزش اضافی از نیروی كار و صَرف آن در بخشهای مختلف
اقتصاد است. مالیات دولتی، عوارض شهرداری، نزول بانكها و خوشگذرانیهای سرمایهداران
و حقوق نظامیان … همه و همه از ارزش اضافی تولید میشود و از نیروی كار كارگران
تغذیه میكند و سودپرستی سرمایهداری به بحرانهای اضافه تولیدی میانجامد كه
سرمایهداری برای فرار ازآن به جنگهای بیوقفه میپردازد. در نتیجه نظام سرمایهداری
یا باید هر روزه جنگهای جدیدی راه بیاندازد و به استثمار بیشتر نیروی كار بپردازد
كه هرروزه با بنبستهای جدیدتری مواجه میشود یا مجبور است جای خود را به نظام
دیگری بدهد كه مترقیتر و پیشرفتهتر باشد و به جای آنكه „سود“ محور و انگیزه حركت
باشد، زندگی انسانها و پیشرفت انسانیت در محور برنامههای اقتصادی قرار گیرد.
مقدمه
ناشر(نشرپروگرس)
ترجمه
كتاب تئوریهای ارزش اضافی كارل ماركس از روی نسخه آلمانی آن صورت گرفته است
كه در1956 در برلين چاپ شده است . ترتیب قرار گرفتن نوشتهها، به طور كامل
منطبق است با چاپ روسی مجموعه آثار ماركس و انگلس جلد بیست و ششم، قسمت اول
چاپ مسكو 1962 كه به وسیلهی انستیتوی ماركسیسم- لنینیسم در مسكو تنظيم شده است،
همان جایی كه دستنوشتهها در آن جا نگهداری میشود.
تلاش شده
است تا ترجمه در حد امكان به متن اصلی نزدیك باشد. در حالی كه برای رعایت روشنی
متن، ضروری دانسته شد تا كلماتی چند، در پرانتز یا كروشه گذاشته شود تا مطلب روشنتر
شود. برای اجتناب از ابهام، پرانتزهایی كه بعضا به وسیله ماركس در دستنوشته به
كار رفته، در بعضی موارد با علامت مخصوص مشخص شده . یا هنگامی كه نقلقولی آورده
شده و طولانی بوده؛ با علامت{ } مشخص شده است.
نقل قولهایی
از زبان نویسندگان فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی به انگلیسی آورده شده و مجددا به
زبان اصلی در ضمیمه نقل شده است. در مورد نویسندگان انگلیسی زبان كه نقل قول از آنها
به وسیله ماركس از زبان فرانسه آورده شده، متن انگلیسی آنها با متن ترجمه شده
فرانسه، به وسیله ماركس در ضمیمه آورده شده است. هر جا كه از قلمافتادگی در بخشهای
نقل قول شده و به وسیله ماركس خاطر نشان نشده، قسمت حذف شده در{ } آمده است. سایر
اختلافات بین نقل قولها، آن گونه كه ماركس آورده و آن گونه كه در منابع اصلی آمده
است، در زیرنویس خاطرنشان شده است. كلمات زیرنویس شده به وسیله ماركس هم در نوشتهی
خودش و هم در نقلقولهای استخراج شده به وسیله او، با زبان ایتالیك، همان گونه
آورده شده كه در تیترها چاپ شده بود، و در جملات خارجی به صورت معمول با خط
ایتالیك آمده است. قسمت و بخش سرتیتر، هم زمان به طور كلی با چاپ روسی مطابق است.
سرتیترهای گذاشته شده در داخل كروشه به وسیله انستیتوی ماركسیسم لنینیسم در مسكو
بر پایه فرمولهایی است که ماركس در آن قسمت یا بخش موجود در آن موضوع، از
آن استفاده کرده است.
شماری از
نوشتههای ماركس به وسیله اعداد رومی شمارهگذاری شده است.
آن صفحات ِدستنوشته كه به وسیله شمارههای عربی شمارهگذاری
شده است، جدا از متن به وسیله خطوط عمودی مشخص شده بود. آن چنان كه نقش این شمارهها
تنها در آغاز بخش ِ مربوطهی دستنوشتهها چاپ شده است. اما جایی كه
پاراگرافها جا به جا شدهاند شمارهی صفحات دستنوشتهها باز هم با شروع نقلقول
نشان داده شده (و همچنین وقتی كه تغییری در یادداشت دیگر آمده، همچنین در شماره
یادداشت) هر دو، در آغاز نقل قول نشان داده شده است. (به عنوان مثالIIXII-659 و همچنین برای مثال در انتها (
-659II XII I)
ادامه دارد