اخلاق از منظر ماركسيسم- لنينيسم (كمونيزم علمي)

اخلاق از منظر ماركسيسم- لنينيسم (كمونيزم علمي)

منبع:

پژواک ایران

حسن معارفی‌پور

اخلاق اين مقوله ي پيچيده و بحث برانگيز يكی از مقولاتی كه از گذشته ی طولانی مورد توجه ادیان،مذاهب و مكاتب بشری بوده است. از دین مسیحیت گرفته تا اسلام،از كاتوليك و پروتستان گرفته تا مذهب تسنن و تشيع واز مكتب كانت گرفته تا وبر، ازفلسفه علم پوزیستویسم گرفته تا اگز يستانسیالیسم،پست مدرنسیم و سایر مكاتب فلسفی هر كدام به نوعی واز زاویه ای به بررسی این مقوله پرداخته اند و مي پردازند. نقد و بررسی تمام این دیدگاه ها و مكاتب در زمینه ی اخلاق از حوصله ی بحث خارج است،اينجا تنها به طور خلاصه به بررسی مسائل مهم مربوط به این دیدگاه ها و ایدئولوژی ها دراين زمينه می پردازم. مذاهب به طور عام همواره اخلاقیات طبقه ی مسلط و در قدرت را ترویج نموده و انسانها را به تسلیم طلبی و قبول وضع موجود در هر عصر و دوره ای و تبلیغ اخلاقات ریاكارانه و مبتذلی كه در خدمت طبقات مسلط بوده وهست، پرداخته و میپردازند. اخلاق دینی بازتاب سلطه ی مناسبات مبتنی بر مالكیت خصوصی و اشكال گوناگون آن(برده داري،فئوداليزم و سرمایه داری) است. اين اخلاق بر اساس ناتوانی و حقارت انسان بنا نهاده شده است و انسان را به قناعت،حقارت و عدم تلاش براي تغيير وضع موجود در هر دوره ايي فرا مي خوانند. 

 دو مورد تمام مكاتب فكری بشری كه به بررسی اخلاق پرداخته اند، باید بگویم كه از دو منظر و رویكرد خارج نیست. رویكرد مكاتب ایده آلیستی كه خود این رویكرد زیر مجموعه های زیاد دیگری را دارا مي باشد و رویكردی ماتریالیستی و ماركسیستی نسبت به اخلاق: 

در زمینه ی رویكرد اول، فلسفه ی كانت در ميان ديگر مكاتب بشري و فلسفه ي ايده آلیستی كه به بررسی اخلاق پرداخته اند غالب تر و برجسته تر مي باشد. باید بگویم كه این فلسفه عقل را مبنای اخلاق قرار مي دهد و به آزادی اراده ایی كه آزادی اراده ی دیگران را زیر پا نگذارد، معتقد است. نئوكانتی های ماتریالیست به مطلق كردن جنبه های واقعاً موجود، اخلاق می پردازد. ماكس وبر نظريه پرداز وجامعه شناس مشهور در كتاب اخلاق پروتستانی و روحيه ي سرمایه داری، اخلاقیات پروتستا نیست ها و مكتب پروتستان را دلیل اصلی سر بر آوردن نظام سرمایه داری میداند و به شیوه ایی ایده آلیستی و رو بنایی عروج سرمایه داری را ترسیم میكند. 

 پست مدرنیسم اراده ی آزاد و اختیار را بدون توجه به ضرورت های علمی و تاریخی و اجتماعی مبنای اخلاق قرار میدهد. پست مدرنیسم نیز به عنوان یكی دیگر از مكاتب فكری بشری كه اخلاقیات منحط و در واقع بي اخلاقي را مبناي عمل اخلاقي خود قرار میدهد و شی وارگي انسان، بی آلترناتیوی،نيهليسم اخلاقي و شالوده شكنی را مبنای عمل خود مي داند. این مكتب فكری مبنای اخلاق را لذت های زودگذر غريزي قرار داده و بر آنارشي فكری، سیاسی و جنسي تأكید دارد. تجربه گرایان نیز اخلاق را ناشی از روحیه میدانند. 

آنچه اینجا مورد نظر نگارنده است،‌بررسی اخلاقیات از زمینه ی هیچكدام از مكاتب فوق نیست، بلكه بررسی علم اخلاق از دیدگاه ماركسیسم- لنینیسم به مثابه ی كمونیزم علمي می باشد. 

بررسی اخلاق از این زاویه در حقیقت و برخلاف سایر مكاتب ایده آلیستی و مذاهب، بررسی اخلاق نه به عنوان یك مقوله صرفاً ذهنی و روانی، بكله به عنوان یك مقو له ی علمی و اجتماعی كه در جامعه و در ارتباط با اجتماع  و پراتيك انسانی معنا مفهموم پیدا میكند، می باشد.  

 در جوامع  امروزي و در كل دوران طبقاتي  بودن جوامع هنگامی كه از اخلاق بحث میشود مفاهیمی چون خیر و شر، زشتی و زیبایی، عدالت وتقوی وغیره به ذهن انسان می آید و مي امد. نهادی كه به بررسی این مفاهیم مي پردازد،اخلاق نام دارد. اما بررسی ما حتی از این زاویه هم نیست كمونیسم علمی خوبی و بدی، زشتی و زیبایی را معیار ارزیابي خود قرار نمي دهد، بلكه اين نوع نگرش در زمينه ي علم اخلاق بر اساس منافع طبقاتي و ميزان مترقي يا ارتجاعي بودن هر عمل ارزيابي اخلاقي  خود را از اعمال روزمره انسان ها ارائه مي دهد.از نظر كمونيسم ای بر نظام اخلاقی هر دوره بازتاب اجتماعی واقتصادی(شرايط واقعي زندگي مردم)در آن دوره است، اخلاق نیز همچون سايرمقولات روبنایی،به طور مستقيم از زیر بنای اقتصادی تاثیر پذیرفته و جدا از مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هر عصر و دوره نبوده و نیست. 

اخلاق از نظر  كمونیسم طبقاتی بوده و منافع اقتصادی و اجتماعی یك طبقه خاص را نشان میدهد. لنين در این زمینه مینویسد. "مادام كه افراد فرا نگیرند كه پشت هر یك از جملات، اظهارات و وعده وعیدهای اخلاقی، دینی، سیاسی و اجتماعی منافع طبقات مختلف را جستجو كنند، در سیاست همواره قربانی سفیهانه ی فریب و خود فریبی بوده و خواهند بود" 

(. و.ا. لنین مجموعه آثار درباره ماركس و ماركسیسم. )

بنابراین باید بگویم كه اخلاق نمی تواند از مناسبات اجتماعی و طبقاتی عصر خود جدا باشد. و همواره موضع گیریهای اخلاقی توسط هر فرد یا گروه اجتماعی منافع طبقاتی،آن طبقه،فرد و گروه را نشان مي دهد. اخلاق كمونیستی از نظر لنین تابع مبارزه ی طبقاتی پرولتاریاست و بیانگر اصلی ترین آرمان و انسانی است.

 لنین می نویسد: بين سركوبگران لیبرال از یك سو و( پفيوزهاي ليبرال و دمكرات) كه خود را ما فوق هر گونه حزبيت ومروج ديدگاهي انساني تصور مي كنند،از يك طرف ارتباطي جدي و نوعي تقسيم كار وجود دارد.در همين رابطه هم انگلس مي نويسد"يك اخلاق واقعا انساني كه وراي تضادهاي طبقاتی و بازمانده ی آن تضادها قرار داشته باشد، قطعاً در آن مرحله اجتماعی مسیر است كه نه تنها تضادهای طبقاتی محوگشته،‌بلكه این تضادها در زندگی عادی نيز فراموش شده باشد". بسیاری از فیلسوفان ایده آلیست میكوشید اخلاق طبقاتی را در تقابل با اخلاق انسانی نشان دهند، اما اخلاق انسانی و همه گیر تنها در جامعه ايی امكان پذير است كه اثري از طبقات اجتماعي و نابرابري هاي بين افراد نباشد و آن جامعه ي بی طبقه است. بنابراين تصور اخلاقی انسانی و همه گير تنها در چنين جامعه ای عاقلانه  به نظر میرسد. 

از نقطه نظر كمونیسم (ماركسیسم- لنینیسم)،‌اخلاق جدا از ضرورت ها نبوده و نیست. اخلاق همانطور كه اشاره شده، انعكاسی واقعی از تمایل عینی اجتماعی درجامعه میباشد،‌بنابراین ویژگی های آزادی اراده باید چیزی مزخرف باشد كه فقط یاوه گو یان بورژوازی به كار    می برند. 

انتقاد به ماتریالیسم از زاویه ی اینكه،‌انسان در سرشت خود تمایل به خیر و عدالت دارد و جهت گیری های او تنها محرك فعالیت اوست از مشخصه ی فلسفه ی بورژوایی است. 

( اخلاق و انسان از دیدگاه لنین: الگانا تانونا كروتوا، ترجمه پرویز شهریاری).

 ماتریالیسم تاریخی به وحدت عامل عینی وذهني معتقد بوده و همواره عامل عيني را بر ذهني مقدم مي داند،بنابراين بر خلاف نظريات فلاسفه ي ايده آليست اخلاق تنها نمي تواند محصول ذهن انسان باشد،بلكه همانطور كه اشاره شد منشاء گرفته از شرايط عيني و اجتماعي است. آزادی اراده منكر مبارزه و كشمكش طبقاتی است، آزادی از نظر ماركسیسم به معنای واقعی كلمه یعنی دریافتن ضرورت است. آزادی اراده چیزی نیست غیر از قدرت تصمیم گیری بر اساس آگاهی از موضوع، بنابراین آزادی در تسلط برخورد وطبیعت خارجی است. تسلطی كه مبتنی بر شناخت الزامات طبیعت است و بدین ترتیب محصول تكامل تاریخی است.

(آنتی دورینگ 123.124 انگلس)

 فردریك انگلس مي نويسد كه ضرورت تحقق اخلاق كمونیستی و اخلاق طبقه ی كارگر به عنوان پیشروترین اخلاقیات تنها زمانی ممكن خواهد بود كه طبقه ی كارگر به عنوان پیگرترین طبقه اجتماع منافعش را با منافع اكثریت جامعه تطبیق میدهد و منافع فعلی حال و آینده ی اكثریت مردم جامعه را با پراتیك خود تحمیل نماید. 

آزادی و ضرورت به طورجدایی ناپذیر به هم وابسته اند. همان طور كه اشاره كردم آزادی عبارت است از دریافتن ضرورت و تسلط طبیعت خارجی بر مبنای شناخت ضرورت های طبیعی، بدین ترتیب آزادی محصول تكامل تاریخی است نه ذهنیت پوچ انسانها. آزادی انسان در گرو كنترل هستی اجتماعی نیروهای تولیدی ومناسبات اجتماعی شان است. 

از نظر  ماركسیسم آزادی مستقل از شرایط اجتماعی و ضرورت های تاریخی و نیازهای تكامل اجتماعی یك آزادی آنارشیستی و وبورژوائی است. (علم اخلاق از دیدگاه ماركسیسم لنینسم .آ.ششكين)

بنابراین باید بگویم برخلاف ياوه گوییهای فلاسفه ی بورژوازی در مورد آزادی اراده ی مطلق و اختیار، تبلیغ منفافع فردی به جای منافع طبقاتی و جمعی، اخلاق كمونیستی و آزادی از نظر كمونیسم بر اساس ضرورت قرار داشته و منافع طبقه ی كارگر (طبقه ایی كه منافعش رامنافع اكثریت جامعه بسته است ومنافع فعلی و آینده ی جامعه را دنبال میكند، گره خورده است) باید اشاره كنم ضرورت و ناگزیری نظام كمونیستی با اخلاق و موازین اخلاقی قابل اثبات نیست، درست به همين خاطر است كه لنين میگوید، در ماركسیسم یك ذره اخلاق وجود ندارد. 

صحبت كردن از اخلاق یكسان درجامعه ی طبقاتی با منافع متفاوت به نظر چیز مزخرف و پوچی می آید. 

اخلاقی كه به وسیله آن بتوان وحدت اخلاقی محكم و نه موهومی را بنا نهاد، اخلاق طبقه ی كارگر، یعنی طبقه ای كه نیروی محرك اصلی و پیشاهنگ تكامل جامعه به شمار میرود و این همان اخلاق كمونیستی است. (اخلاق و انسان از دیدگاه لنین،الگانا تانونا كروتوا) 

زمانی كه ارزیابی از اخلاق براساس منافع طبقاتی گوناگون داده میشود، صحبت كردن از اخلاق یكسان و خصایص یكسان تنها درخدمت بورژوازی بوده و از نظر من ابلهانه به نظر میرسد. با تحول جامعه ی موجود از طریق انقلاب سوسیالیستی و نابودی مناسبات اقتصادی و اجتماعی طبقاتی و به دنبال آن انقلاب فرهنگی، محو طبقات و از بین رفتن كامل نابرابری های اجتماعی در پراتیك و تحقق كمونیزم، اخلاق كمونیستی به صورت یك اصل عینی اجتماعی تحقق میابد و اخلاق انسانی و یكسان تنها و تنها در آن شرایط مفهوم میابد. 

در زمینه ی بر كناری اخلاق و نابودی آن در مرحله ی كمونیزم نظریاتی وجود دارد كه بوگدانف، بوخارین، یره اوبراژنسكی سردمدار این نوع دیدگاه هستند. آنها معتقدند كه در شرایط كمونیزم نیازی به اخلاق برای توجیه یا دفاع از منافع طبقه ای خاص نیست. 

جامه ي عمل پوشاندن به واقعیت قبل از تحقق آن كج فهمي است. شیوه لنيني مبارزه، مسائل سیاسی را با رویكرد اخلاقی ارزیابی نمی كند. اگر سعی نمایم اخلاقیات كمونیستي را در جامعه ی طبقاتی موجود تحقق بخشم دچار كج فهمی شده ايم، زیرا اخلاق همان طور كه گفته شد متاثر از شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه است و نمی تواند از زیر تاثیر آن مناسبات خارج شود. تنها كسانی كه به شیوه ی انقلابی علیه اخلاقیات طبقاتی و رایج در جامعه به مبارزه بر می خيزند و سعی در مقابله با نظم موجود،با كل مناسبات توليدي،اقتصادي،اجتماعي، اخلاقي و غيره را دارند، میتوانند برای پیاده كردن كمونیزم و تحقق آن تلاش نمایند و مدعی و مبلغ اخلاق كمونیستی باشند. در شرایط كمونیزم دیگر زنان مجبور نخواهند بود برای آنكه نشان دهند با مردان برابرند،خود را به شكل مردان در بياورند و رفتار و مناسبات مردانه داشته باشند،مرداني هم كه رفتار زنانه را دارند در اين جامعه تحقير نخواهند شد.

 ماركسیسم ایده آل اخلاقی خود را كه معیار ارزیابی اعمال آدمی است از قوانین تحول اجتماعی استتاج میكند. این قوانین مانند قوانین اجتماعی عینی اند و نیازی به قضاوت اخلاقی ندارند. اخلاق اگر بخواهد عملی باشد، باید به قوانین اجتماعی اتكا كند.( اخلاق از دیدگاه ماركسیسم-لنینیسم، آ- شتكین)

در مورد ارزیابی اخلاقی باید گفت كه ماركسیسم نمیتواند تحولات سیاسی و اجتماعی را صرفاً با ارزیابی اخلاقی بررسی كند، این شيوه و عمل ربطی به ماركسیسم ندارد و در بین جریانات خرده بورژوا و اپورتونیست چون نارودنیك ها در روسیه و انواع دیگر جریانات از این قبیل رایج بوده  و هست. 

ارزیابی اخلاقی در جامعه ی فعلی هم اگر قرار است صورت بگیرد، باید ارزیابی عینی و كنكرت و مطابق وضعیت اجتماعی و اقتصادی مشخص باشد، همانطور كه انگلس اشاره میكند مناسبات بین خواهر و برادر و سكس دختر و پدر و خواهر و برادر و پسر و مادر در گذشته های دور و پیش از طبقاتی شدن جامعه امری عادی و اخلاقی محسوب میشد،امروز اخلاقي به نظر نمي رسد. ارزیابی از این مقوله و مقولاتي از اين قبيل با معیارهای اخلاقی جوامع امروزی نه تنها كج فهمي بلكه ابلهانه هم مي باشد. ارزیابی اخلاق كمونیستی به خاطر تطابق آن با هدف مبارزه و تطابق زماني و مكاني(يعني ارزيابي مشخص از شرايط مشخص) است. 

درباره عشق آزاد 

عشق آزاد از سری مفاهیمی است كه به طور جدایی ناپذیری به بحث اخلاقیات كمونیستی گره خورده است، نمیتوان از اخلاق كمونیستی صحبت كرد و بحث عشق آزاد را مطرح نكرد. 

این مفهوم از زوایای مختلف بررسی شده است و موجب كج فهمی یا مقابله ی انواع نیروهای موسوم به چپ و كمونیست شده است، باید بگویم كه در بین برخی از جریانات چپ،چه در گذشته و چه در حال برخورد نادرستی به این مفهوم شده است و حساسیت های بی موردی نسبت به این مفهوم و در بين اين جريانات به وجود آورده است،تا حدي كه بحث و گفتگو در اين زمينه تابو شكني محسوب مي شود. 

بررسی ماركسیست- لنینیستی این مفهوم فارغ از هر گونه موضع گیری اخلاق گرايانه ريا كارانه و ارتجاعی یا بورژوائی و خرده بورژوایی است. این بررسی نه از زاویه ی اخلاق گرایانه ی چپ پوپولیست و نه از موضع خرده بورژوائی ديگر جريانات اپورتونيست كه نام ماركسيسم را برخود يدك مي كشند،بلكه از زاويه ي لنينيسم مي باشد. در اين مطلب هر چند كوتاه سعی خواهم نمود، خطوط استراتژیك كمونیستی را در این زمینه برای خوانندگان عزیز این مقاله روشن نمایم. 

كلمه عشق  آزاد زمانی كه توسط اینس آرماند در 1915 در مقاله ای به كار رفت، لنین درنامه ای كه به او مینویسد اشاره میكند: خواست پرولتاریایی عشق آزاد، رهایی از قاضی، عرف، سنت و خانواده است. لنین نوشت: اگر منظور از "عشق آزاد" آزادی از چند محاسبات مادی، آزادی از قید تعصبات دینی و آزادی ازمعانعت والدین و ... باشد، كاربرد این اصطلاح در مقاله اش موردي ندارد، اما اگر منظور از آن آزادی در زنای آزاد، بی بندوباری جنسی و .... باشد، در این صورت یك خواست بورژوایی است. لنین می نویسد: مطلب بر سر آن چیزی نیست كه شما به طور ذهنی میخواهد بفهمید، مطلب بر سر منطق عینی روابط طبقاتی در كار عشق و علاقه است. 

بنا براین مفهوم عشق آزاد از موضع كمونیستی آن اگر به معنای پرولتری آن به كار رود و تقابل عشقی در شرایط كاملاً آزاد، به دور از محاسبات مادی و تنها بر اساس تقابل عشقی دو طرف (دو انسان) صورت گیرد، كاملاً قابل قبول و به كار بردن آن نه تنها ایرادی ندارد، بلكه لازم است. كمونیست ها روابط عشقی و جنسی را بر اساس اصول انسانی كه بدور از هرگونه تابو درخرافه پرستی، سنت های عقب مانده و خانوادگی میخواهند( آنچه كه درجامعه ی طبقاتی) وجود ندارد. 

در جوامع  طبقاتی تقابل عشقی و رابطه ی جنسی بین افراد نه براساس عشق واقعی دو طرف بلكه بر اساس منافع مادی و اقتصادی صورت میگیرد و غالب ازدواج هایی كه در این جوامع صورت میگرد، مصلحتی است. فردریك انگلس در منشاء خانواده در زمینه ی ازدواج هايي كه تحت عنوان سعادت خانوادگی و مصلحت صورت میگرد مینویسد كه این نوع ازدواج ها ناهنجارترین نوع فحشاء، گاهی از طرف جانبین و معمولاً بيشتر ازجانب زن صورت میگیرد. 

او هم چنین اشاره میكند كه تنها مقاومت زن در این معامله با یك فاحشه معمولی این است كه او مانند یك مزدور قطعه كار تن خود را به اجاره نمیدهد، بلكه يك بار براي هميشه به يك نفر  مي فروشد. عشق جنسی (یا عشق آزاد)،‌تنها در میان پرولتاریا میتواند یك قاعده و استثنا باشد، چه به صورت رسمی تقدیس شده باشد یا نشده باشد. بنابراین مواضع كمونیستی نسبت به عشق نه به رسمیت اجتماعی ازدواج دو طرف، بلكه بر علاقه ی متقابل دو انسان بنا نهاده شده است. كسانی كه علیرغم رسمیت یافتن رابطه ی آنها با همسرانشان هیچ علاقه ی واقعی و عشقی به آنان نداشته و زیر نام ارجیفی مانند تعهد اخلاقی، خزعیلاتی از این قبیل و شرایط سخت طلاق ناچار به تحمل این وضعیت هستند، ناچار هر روزه مجبور به تن فروشی و تجاوز از سوی همسرانشان هستند و این وضعیت را متحمل میشوند. از نقطه نظر كمونیزم عشق جنسی علیرغم اینكه انحصاری ويكتا همسرانه است، اما جایگزینی عشق سابق، با عشق پرشور جدید جدایی را برای دو طرف و همگان امری عادی جلوگر كند، اگر چه در جامعه بورژوایی چنین نیست. 

اخلاقیات ریاكارانه ای بورژوایی و طبقاتی در واقع آنچه را برای زن بزرگترین جنایت محسوب میكند و شدیدترین عواقب قانونی را دارا می باشد، برای مرد امری افتخار آمیز محسوب میكند، یا حداقل لكه ی ننگ اخلاقي است  كه مرد با لذت بر خود میپذیرد. (نقل به مضمون آنتی از منشاء خانواده)

لنین در بحث با زنكین می گوید،‌فساد، تباهی و كثافت ازدواج بورژوایی و فسخ دشوار آن آزادی را براي مرد و بردگی را برای زن و دروغ گویی نفرت انگیز درباره اخلاقیات و رابطه ی جنسی درون بهترین افراد را سرشار از تنفر می كند.( كلارا زتكين، خاطره های از لنین)

 هم چنین لنین مینویسد باید با ازدواجهای كثیف و در حال هواي بازاری، روشنفكری و روستایی مقابله كرد و این مقابله به معنی قبول ازدواجهای رسمی و پرولتاریایی همراه با عشق و دوستی است.( همانجا)

از نظر  نگادارنده ازدواج های كه به دور از منافع مادی و اقتصادی و اخلاقیات ریاكارانه وعشق دروغین باشد و رابطه ایی كه در آن دو طرف به جز به خاطر عشق متقابل حاضر به تسلیم كردن تن خود در مقابل هم نباشند، تنها در شرایط كمونیزم موضوعيت پیدا میكند و در جامعه ای فعلی اینه نوع ازدواج ها به صورت بسیار كم در میان پرولتاریا مشهود است. 

با توجه به آنچه در بالا به آن اشاره شد، مفهوم عشق آزاد اگر به معنای پرولتری و كمونیستی آن به كار برده شود، نه تنها نامطلوب نبوده بلكه مورد قبول تمام كمونیستها (ماركسیست- لنینستها) خواهد بود و نباید به خاطر جريحه دار شدن يا غيرتي شدن احساسات كهنه و اخلاقیات اپورتونیستها و پوپولیست هایی كه نام ماركسیسم را برخود میكشند، از روشنگري در اين زمينه و ساير زمينه ها خودداري نمود، اما اگر از این مفهوم به شیوه ایی اپورتونیستی بهره برداری شود و لذت های جنسی لحظه ی معیار آن باشد،بايد سعي نماييم با روشنگري بيشتر به تفاوت هاي بين خواست پرولتارياي عشق آزاد و خواست بورژوايي آن به علاقمندان به ماركسيسم و طبقه ي كارگر كمك نماييم.

پایان