معيار عقلانيت ما

معيار عقلانيت ما

میرعبدالواحدسادات

عقلانيت را از يونان و تا كنون بكار گيرى خرد و عقل براى شناخت تعرف نموده اند و يا معقول بودن بر مبناى عقل و منطق را مبين عقلانيت ميدانند .
ماكس وبر چهار نوع عقلانيت را مشخص ساخته است :
عقلانيت هدفمند
عقلانيت ارزش گرا 
عقلانيت تاثير گذار
عقلانيت سنتى و مرسوم
با انچه به نهايت ايجاز تذكار رفت ما ميتوانيم عقلانيت خود را مشخص نماييم :
البته با نظر داشت موارد اتى :
موضوع بحث : صلح
تمركز بحث بر اشخاص و كى ها
عدم تمركز بحث بر سوالات اساسى و اصول كليدى :
چه بايد گفت ؟
چه ميتوان گفت ؟
چرا بايد گفت ؟
در حاليكه صلح هست و بود جامعه ما را رقم ميزند و بمثابه مبرمترين خواست مردم و نياز وطن و شرط گذار افغانستان به شاهراه صلح ، ترقى و ثبات ميباشد ، بحث ها و نشست ها در چند ماه اخير گوياى اين حقيقت تلخ است كه :
ما به فقدان حاكميت عقل گرفتار هستيم ! ! !
و بجامعه ساكن مواجه هستيم كه در دو دهه اخير هيچ تغير نكرده است ؟
زيرا كماكان همان اقليت منفور :
تاجران دين ، تيكه داران ” جهاد ” ، دكانداران قوم و جلابان سياسى در نقش ” قيم ” ما بحيث ملت ” صغير ” كه در مرحله صغارت ، جسارت ابراز نظر خود را ندارد ، صلح را كه پروسه ملى است بيك پروژه و بخاطر حذف رقيب سياسى شان ، گروگان گرفته اند و دعوا دارند كه ما بايد به مسكو و قطر برويم و بحث كى و شخص را تا رقم دوصدو پنجاه تن بالا بردند و چنان دوش ، دوش كه گويا بقول سخنگوى طالبان كدام عروسى است ! ! !
اين ” لشكر كشى ها ” به قطر فقط و فقط يك معنى دارد :
قباحت زدايى از طالبان و مشروعيت زدايى از دولت
قبل از انكه ببركت كمبود عقلانيت سياسى و فقدان عقل راه را براى استقرا امارت اسلامى هموار نماييم وپاكستان را حاكم بر مقدرات خود بسازيم به عقل اقتدا و در پرتو ان به سوال اساسى و چه ميتوان گفت ها ؟ پاسخ دقيق اراهه نمايم .
پاسخ دقيق بايد مطابق به نداى نعش اغشته بخون مادر وطن و بخاطر صلح دايمى و پايدار ارزش محور باشد ، كه فقط در مذاكرات مستقيم هيات هاى دو طرف اصلى متحارب ( دولت و طالبان ) متحقق خواهد گرديد در غير ان اگر دو لك و پنجاه هزار را به مسكو و قطر و … بفرستيم ، درد بى درمان و زخم ناسور ما مداوا نخواهد يافت .
با حرمت