بمناسبت چهلمین سالگرد مرگ قهر مان اسطوره ئی قرن بیست
سلیمان کبیر نوری
ارنستو چه گوارا مردی که حماسه آفرید
بمناسبت چهلمین سالگرد مرگ قهر مان اسطوره ئی قرن بیست
در چهاردهم جون سال نزده بیست وهشت، افق آسمان شهر " روساریو " کشور ارجانتین شاهد گشودن چشمان کودکی بود بنام ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا .
چه گوارا کودکی بود زیرک و سرشار از استعداد که بعد از اتمام دورهء ابتدائی و متوسط در سال نزده چهل و شش شامل دانشگاه بونس آیرس شده و در سال نزده پنجاه وسه از رشته طب، به دریافت دیپلوم نایل آمد. وی در ماه فبروری تا اگست سال نزده پنجاه ودو با دوست خود بنام البرتو گرانادو به کشور های امریکای لاتین سفر کرد. وی در جریان سفر با زندگی واقعی مردم کشور های لاتین آشنا شد و با مشاهده ی زندگی مردمانی مختلف که در تحت سلطهء کشورها و حکومات دیکتاتور، به فقر، تنگدستی، بی عدالتی، ظلم و استبداد اربابان زور و زر، گیر مانده و بیچاره شده بودند ، سخت تکان خورد و آتشی از عدالت خواهی در درونش مشتعل و او را دگرگون ساخت. درست بعد از همین سفر بود که اولین کتاب خود را از مشاهدات سفرش در کشور های امریکای لاتین به رشته ی تحریر در آورد که از همین کتاب فلمی بنام"خاطرات سفر با موتر سایکل" نیز تهیه شده است.
شرایط دشوار زندگی ،بی عدالتی و ظلم و استبداد حاکمان کشور های آمریکای لاتین اندیشه و طرز تفکر چه گوارا این جوان شجاع را منقلب ساخته و او تصمیم گرفت تا بخاطر رهائی انسان زحمتکش از درد ها و مصیبت ها به مبارزه تا سرحد مبارزات مسلحانه و چریکی دست زند.
در سال 1955 در کشور مکسیکو، با مرد مبارز فیدل کاسترو روز معرفت حاصل کرده و عضویت جنبش 26جولای را تحت رهبری انقلابی پر شور فیدل، حاصل میکند.در سال1959 با فیدل کاسترو و همسنگرانش اولین شهکار سترگ رابسر رسانیده و انقلاب کوبا رابه پیروزی میرسانند. بعد از انقلاب به پست های مهم دولتی درکوبا توظیف شد که در جرایان پیشبردوظایف محوله حزبی و دولتی سفرهای متعدد رسمی و کاری به تعداد زیاد از کشور های جهان بخصوص کشور های سوسیالیستی داشت .
در سال 1966 گواراتصمیم گرفت که وظایف حزبی و دولتی خویش را در کوبا پایان دهد و به خاطر رهایی زحمت کشان سایر کشورهای امرایکای لاتین بار دگر به مبارزات مسلحانه آغاز نماید. بدین منظور در نومبر همان سال ابتدا به کشور کانگو و بعداٌ به بو لوویا سفر کرد.چه گروپ چریکی ای از وطن پرستان بو لوویارا به نام جنبش رهایی بخش ملی بو لوویا تشکیل داده با مبارزه مسلحانه به خاطر سرنگونی رژیم دیکتا توری بولوویا و رهایی توده ها از بند استثمار، قهرمانانه می رزمد.
مبارزات جنبش رهایی بخش ملی بو لوویا تحت رهبری گوارا(که نزد مردم بنام « چه » هم شهرت یافته بود) امپریالیزم جهانی را به هراس افگنده و آمریکا به خاطر جلو گیری از مبارزات بر حق مردم بولوویا داخل اقدام شده و به حمایت اردوی دیکتا توری و ضد مردمی بولوویا میپر دازد.
بتاریخ 9 اکتو بر 1967 اردوی بلوویا تحت حمایت « سی.آی. ای.» و اردوی خاص امریکا در یکی از قریه های شهرک لاهی گورا؛ ابتدا گوارا و تنی چند از رفقای هم سنگر اورا به محاصره کشیده، در حالی که روز قبل چه طی جنگ ها بر ضد اردوی حکومت دیکتاتور شدیداٌ زخم بر داشته بود، دستگیر می شود . گوارا را به یکی از صنف های درسی مکتب محل برده دست های اورا در تخته صنف میبندند او در حالی که قهرمانانه با متانت ایستاده است فریاد میکشد که چرا هراس دارید؟ فیر کنید... و شما بدانید که یک مرد را میکشید. بدین سان آنها قلب گوارا را نشانه گرفته او را به رگ بار مرمی میبنددند.
بعد از مرگ چه ، شهرت ، پای مردی ، عدالت خواهی ، قهرمانی و مردم دوستی این فرزند فدا کار ملتها ، در تمام جهان پخش و حماسه می آفریند.
امروز تندیس های از این مردبزرگ ، ظلم ستیز و مدافع حقوق انسان که در پایداری و استقامت و همچنان در اندیشه و عمل در بسیاری از کشور های آمریکای لاتین قامت بر افراشته و راه کردهای بر حق اورا بازتاب میدهند زیرا اندیشه او ملتهای رنج دیده و استثمار شده را به وحدت ، هم دلی ، یک پارچه گی و مبارزه بر ضد سیطره جویی امپریالیزم میخواند .
دختر چه گوارا آلیدا چه گوارا در محفل یک هفته قبل از تجلیل چهلمین سالگرد مرگ قهرمانانه پدرش چنین گفت :{ ......او برای فقیران و محرومان و در کنار آنها جان خود را از دست داد . چرا که عشق ملت ها را باور داشت.}
نام چه گوارا که با انقلاب کوبا عجین خورده است. بعد از پیروزی انقلاب کوبا و سفر هایش به اتحاد شوروی ، موصوف دگر با روند رهبری حزب کمو نیست اتحاد شوروی همسوئی نداشت .
چه گوارا که در ایام جوانی به فراگیری تیوری دوران ساز طبقه کارگر پرداخته بود، شیوه رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی را انحراف از مارکسیزم – ل ارزیابی کرده و مخالف سیاست فرایند انطباق الگوی از ان در کوبا و سایر کشور های آمریکای لاتین بود. او با اندوخته ها ژرف و عمیق که از تیو ری طبقه کارگر داشت به خاطر می آورد، زمانیکه انقلاب اکتوبر 1919 روســـــیه به رهبری و .ای .لینین به پیروزی میرسد ، رهبران احزاب کمونیستی اروپا مشتاقانه میخواهند چنان انقلاب مردمی را که در روسیـــه به پیروزی رسانیده شده بود، در کشور های خویش نیز به ثمر برسانند . به گونه مثال رهبری حزب کمونیست فرانسـه طی نامه از لینین خواها ن نسخه ای تطبیق انقلاب سوسیالیستی را در کشور شان مطالبه میکنند . لینین از دادن رهنمود ابا ورزیده و برای شان می نویسد. شما با در نظر داشت شرایط عینی و ذهنی جامعه خویش می توانید انقلاب را راه اندازی نمائید . چه گوارا هم شرایط جوامع کشور های امریکای لاتین را به خوبی درک ، هضم و حلاجی نموده بود و می دانست که هیچ نوع الگو ای بیگانه در کشور دیگری کاربرد ندارد .
گوارا که پیوسته به نوشتن شیوه های جنگ های چریکی بر ضد حکومات دیکتاتوری می پرداخت، به یک سلسله دست نوشته های تیوریکی در رابطه با راه اندازی انقلابات ملی و دموکراتیک ، و نقد بر سیستم سوسیالستی در کشور اتحاد شوروی سابق میباشد، نیز پرداخته است که متاسفانه بموقع و در وقت حیاتش به نشر نرسید. اینک در موردی یکی از نوشته هایش که توسط میشل لووی بابرگردان منوچهر مرزبانیان در لوموند اقبال نشر یافته یکجا به خوانش میگیریم.{{« انديشه ارنستو چه گوارا از هنگام پيروزي انقلات کوبا در سال ۱۹۵۹ تا فرجام زندگي اش( در سال )۱۹۶۷ دگرگوني بسياري يافت. هرچند نبرد جهان گستر عليه امپرياليسم و مبارزات رهائي بخش آمريکاي لاتين همچنان مضامين اصلي تأمل و تفکر و کنش سياسي وي باقي ماندند، با اينهمه از سال ۱۹۶۳ اين دغدغه ها با انتقاد فزاينده از بن بستي همراه شدند..»
ارنستو چه گوارا هر روز اندکي بيشتر از توهمات و پندارهاي نخستين خويش در باره اتحاد جماهير شوروي و ... به تعبير آن کشور فاصله مي گرفت. وي در نامه اي که در سال ۱۹۶۵به دوستش آرماندو هارت (وزير فرهنگ کوبا) نوشت از " دنباله روي عقيدتي" که با انتشار خودآموزهاي شوروي براي تعليم مارکسيسم در کوبا پديدار گرديده به سختي خرده گرفته بود. اين برداشت وي همسو با نظري بود که همان وقت ناشران مجله انديشه هاي انتقادي مانند فرناندو مارتينز هرديا، اوره ليو الونزو و دوستان آنها در بخش فلسفه دانشگاه هاوانا به دفاع از آن برخاسته بودند. اين خودآموز ها که وي " اوراق قطور چاپ شوروي" مي خواند " اين عيب و ايراد را دارند که نمي گذارند بيانديشي: حزب پيش از اين به جاي تو زحمت آنرا کشيده است و تو اينک فقط ناچار به فروبردن انديشه هاي پرداخته آنها هستي (۱)»
جستار الگوئي ديگر، روشي متفاوت براي پايه ريزي شالوده سوسياليسم راديکال تر، مساوات طلبانه تر و مبشر همبستگي افزون تر بيش از پيش نزد وي به روشني به چشم مي خورد.
حاصل انديشه هاي "چه" در اين يادداشت ها، نظامي دربسته يا استدلال فرجام يافته اي نيست که پاسخي براي هر چيز را در خود فراهم آورده باشد. تأملات وي در باره مسائل بسياري مانند دموکراسي سوسياليستي و يا پيکار عليه ديوانسالاري ناتمام ماند زيرا در سال ۱۹۶۷ با مرگ وي رشته آن گسسته شد و ناگزير به سرانجامي راه نبرد. اما در اين مورد حق با مارتينز هره دياست که خاطر نشان ساخت« حتي جنبه هاي مثبتي هم در نيمه تمام ماندن انديشه هاي "چه" مي توان يافت. انديشمند بزرگ آنجاست، هم دشواري ها را مي نماياند و هم راه ها را ...، از رفقايش به اصرار مي خواهد که فکر کنند، مطالعه کنند، عمل و نظر را با يکديگر بيآميزند. وقتي کسي واقعا از تفکر خود واقعا دفاع کند ديگر غير ممکن است بتوان آن را به جزميتي فرو کاست و يا به ... دژ سوداگرانه ... سخنان بليغ و دستورهاي کار (۲) مبدل ساخت.»
گوارا در سال هاي ۱۹۶۲–۱۹۶۰ نخست اميد هاي زيادي به "کشورهاي برادري" بسته بود که سوسياليسم معروف به «واقعا موجود» در آنها پا گرفته بود. پس از چند بازديد از اتحاد شوروي و کشورهاي اروپاي شرقي و از سر گذراندن تجربه نخستين سال هاي گذار به سوسياليسم در کوبا، او مواضع انتقادي خويش را بيش از پيش نمايان مي ساخت. در مجال هاي چندي و مشخصا در سال ۱۹۶۵ هنگام سخنراني مشهور الجزيره وي اختلافات عقيدتي خود را علنا آشکار ساخت. اما از سال هاي ۱۹۶۴- ۱۹۶۳ هنگام بحث و گفتگوي بزرگ اقتصادي در کوباست که مي بينيم تکاپوي وي براي شکل دادن به رويکردي متفاوت در رابطه پديدار گرديده است.
در باره اين مضمون و چند مضمون ديگر، اسناد چاپ نشده گوارا که به تازگي در کوبا منتشر شده چشم اندازهاي نويني را عرضه مي دارند. سخن بر سر يادداشت هاي انتقادي وي بر خود آموز اقتصاد سياسي، يکي از اين اوراق قطوري است که آکادمي علوم اتحاد جماهير شوروي (در سال ۱۹۶۳به زبان اسپانوي) منتشر ساخته و وي هنگام اقامت در تانزانيا و خصوصا در پراگ در سال هاي ۱۹۶۶- ۱۹۶۵ در نامه خود به هارت در ميان نهاده بود.
از چندي پيش چشم براه انتشار اين سند بوده ايم که ده ها سال از دسترسي عموم بيرون مانده بود. حداکثر به چند پژوهشگر کوبائي اجازه داده بودند که نگاهي به آن بياندازند و يا بندهائي از آنرا نقل کنند (۴). بايد سپاسگزار ماريا دل کارمن اريت گارسيا از مرکز مطالعات چه گوارا در هاوانا بود که با سر و سامان دادن به اين اثر اينک در اختيار خوانندگان علاقمند قرار گرفته است. نشر کنوني با مطالب جالب چاپ نشده ديگري که در خود جاي داده گسترش يافته: نامه اي به آقاي فيدل کاسترو به تاريخ اپریل آوريل ۱۹۶۵ که چون پيش گفتاري بر کتاب است؛ يادداشت هائي بر نوشته هاي مارکس و لنين؛ گلچيني از رونوشت مکالمات گوارا و همکارانش در وزارت صنايع کوبا (۱۹۶۵- ۱۹۶۳) که بخش هائي از آن پيش از اين در سال هاي دهه ۱۹۷۰ در فرانسه و ايتاليا به چاپ رسيده بود؛ نامه هائي به شخصيت هاي گوناگون (پل سويزي*، شارل بتلهايم*)؛ بر گزيده هائي از مصاحبه اي با نشريه ادواري مصري بنام الطليعه (اپریل آوريل ۱۹۶۵).
اين اثر در عين حال گواهي است بر استقلال ذهن گوارا، فاصله گرفتن انتقادي وي از «سوسياليسم واقعا موجود»(که بعد از ستالین) و نيز جستجوي طريقي راديکال تر. اين اثر نشان دهنده محدوديت تأملات وي نيز هست.
از اين مطلب آغاز کنيم که «چه» در آن زمان مسئله استالينيسم را به خوبي در نيافته بود – و البته کسي نمي داند که آيا بعدها، در سال هاي ۱۹۶۷– ۱۹۶۶، تحليل وي در اين باره پيشرفتي کرده بود يا نه. .... گوارا همچنان بر اين اعتقاد راسخ ماند که بکار بستن عناصري از نظام سرمايه داري در برنامه تازه اقتصادي به کژراهه هاي پرتي کشانده و به سوي احياي کاپيتاليسمي راه گشوده است که در اتحاد شوروي در سال ۱۹۶۳ مي توانستي به چشم ديد.
برنامه ريزي را چه کسي بايد انجام دهد؟
با وجود اين تمام خرده گيري هاي گوارا از برنامه نوين اقتصادي (نپ) را نبايد از جذبه عاري دانست که گاه با عيب جوئي هاي مخالفين دست چپي (در اتحاد شوروري) در سال هاي ۱۹۲۷– ۱۹۲۵ هم سو است؛ براي نمونه دليل مي آورد که «کادرهائي همدست نظام شده و طائفه اي (کاست) برخوردار از امتياز را به وجود آوره اند». اما گمانه تاريخي که تقصير گرايش هاي نوکاپيتاليستي در اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي زمان برژنف را به گردن برنامه نوين اقتصادي (نپ) مي اندازد آشکارا اهميت کاربرد اندکي دارد. نه اينکه گوارا نقش زيانبار استالين را ناديده انگاشته باشد ... در يکي از «يادداشت هاي انتقادي» وي، اين جمله دقيق و تکان دهنده را مي يابيم که: «جنايت تاريخي دهشتناک استالين آن بود که آموزه هاي کمونيستي را به چشم حقارت نگريسته و کيش پرستش بيکران قدرت را برپا کرده بود». گرچه چنين نظري تحليلي از پديده استاليني به حساب نمي آيد، اما لااقل رد بي برو برگرد آن بود.
چند صفحه بعد در تفسيري طعنه آميز در باره ستايش خود آموز از تقسيم کار ميان کشورهاي سوسياليست که بر «همکاري برادرانه» بنياد يافته است، گوارا ابراز نظر مي کند که «اين دار و دسته شوراي همکاري متقابل اقتصادي ( ۶) که در آن هرکس به سوداي منفعتي از پشت به ديگري خنجر مي زند خود گوياست که چنين ادعائي در عمل راست در نمي آيد. متن رسمي به آرماني اشاره دارد که شايد بتوان فقط از طريق يک کنش واقعي بين الملل پرولتاريائي به آن دست يافت اما امروز به نحو رقت آوري خبري از آن نيست.» در همين راستا بند ديگري از يادداشت به تلخي گوشزد مي کند که در مناسبات ميان کشورهائي که خود را سوسياليست مي خوانند «پديده هاي توسعه طلبي و داد و ستد نابرابر، رقابت و تا حدودي بهره کشي و بطور قطع تسليم کشورهاي ضعيف به زورمندان را مي توان يافت.
بيشتر انتقاد هاي گوارا به خودآموز نشر شوروي به نوشته هاي سال هاي ۱۹۶۴- ۱۹۶۳ وي درباره اقتصاد بسيار نزديک است، از جمله دفاع از برنامه ريزي مرکزي در مقابل قانون ارزش و کارخانه هاي مستقلي که به قواعد بازار وابسته اند؛ دفاع از آموزش کمونيستي در مقابل انگيزش هاي مادي فردي. گوارا همچنين نگران سهيم کردن مديران کارخانه ها در منافع مالي است که وي آنرا همچون اصل فساد آفريني درمي يابد.
گوارا از برنامه ريزي " تمرکز يافته" همچون محور مرکزي پويش پي افکندن سوسياليسم دفاع مي کرد زيرا « موجود بشري را از وضعيتي تابع مسائل اقتصادي مي رهاند». اما در نامه به «فيدل»، کاسترو مي پذيرد که در کوبا «کارگران در تهيه و تدارک برنامه مشارکتي ندارند».
چه کسي بايد برنامه ريزي کند؟ در مباحثه سال ۱۹۶۴- ۱۹۶۳ به پاسخي براي اين پرسش نرسيدند. درست درباره همين مطلب است که چشم گيرترين پيشرفت ها را در «يادداشت هاي انتقادي» ۱۹۶۶- ۱۹۶۵ مي توان يافت: برخي بند هاي آن به روشني اصل يک دموکراسي سوسياليستي را مطرح مي کنند که در آن تصميمات بزرگ اقتصادي را خود مردم مي گيرند. «چه» نوشت «توده ها» بايد در تدوين مباني برنامه مشارکت جويند، در حالي که اجراي آن امري صرفا فني است. به عقيده وي در اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي پروردن برنامه به مثابه «تصميم گيري اقتصادي توده هاي آگاه از نقش خويش» جاي خود را به يک ظاهر فريبي داده است که در پوشش آن اهرم هاي اقتصادي در باره همه چيز تصميم مي گيرند. او به تأکيد مي گفت که توده ها «بايد امکان يابند که سرنوشت خويش را به دست گيرند، تصميم بگيرند چقدر بايد بيانبارند و چه اندازه به مصرف برسانند»؛ کارکرد فن اقتصادي مي بايد ناچار به رعايت چنين ارقامي باشد که مردم خود برگزيده اند و «هشياري توده ها است که بايد تحقق آنرا تضمين کند.»
اين مضمون چندين بار تکرار مي شود. او مي نويسد که حتي اگر برنامه اي پروريده کارشناسان باشد، کارگران و به طور اعم توده هاي مردم اند که در باره دشواري هاي بزرگ کشور (چون نرخ رشد، انباشت يا مصرف توليدات) تصميم خواهند گرفت. هرچند اين جدائي مکانيکي ميان تصميمات اقتصادي و اجراي آن ها امري قابل بحث است اما شکل بندي آن چنان است که گوارا به ايده برنامه ريزي سوسياليستي دموکراتيک بسيار نزديک مي شود. گرچه او هنوز همه پيامد هاي سياسي نظير دموکراتيک کردن قدرت، کثرت گرائي سياسي، آزادي سازماندهي را از چنين رويکردي استخراج نمي کند، اما نمي توان در اهميت اين بينش تازه درباره دموکراسي اقتصادي چون و چرائي روا داشت (۸).
مي توان اين يادداشت ها را چون مرحله مهمي در گذار گوارا به سوي کمونيسم دموکراتيکي دريافت که بديلي براي الگوي شوروي باشد. طي طريقي که آدمکشان بوليويائي گماشته سازمان مرکزي اطلاعات آمريکا (سيا) در اکتبر ۱۹۶۷ بي رحمانه راه را بر آن بستند.
* پل سويزي (۲۰۰۴- ۱۹۱۰) اقتصاد دان مارکسيست آمريکائي، مؤلف کتاب «نطريه توسعه کاپيتاليستي» و بنيانگذار نشريه بررسي ماهيانه ناشر انديشه هاي سوسياليستي بود. شارل بتلهايم (۲۰۰۶- ۱۹۱۳) اقتصاددان و تاريخدان فرانسوي که در دوران به قدرت رسيدن هيتلر ابتدا به جنبش جوانان کمونيست و سپس به حزب کمونيست فرانسه پيوست. مرکز پژوهش شيوه هاي صنعتي شدن در دانشگاه سوربون پاريس را او بنياد نهاد و در دوران استعمار زدائي رايزن برخي از کشورهاي جهان سوم شد(م).
زيرنويس ها
۱- دير زماني اين نامه منتشر نگرديده يود و در کتاب نستور کوهان، ارنستو چه گوارا: دنياي ديگري ممکن است، انتشارات نوئسترا امريکا، بوئنونس آيرس، ۲۰۰۳، صفحات ۱۵۸- ۱۵۶.
۲- « "چه"، سوسياليسم و کمونيسم»، درکتاب به "چه" بيانديشيم، مرکز مطالعات در باره امريکا نوشته خوزه مارتي، هاوانا، ۱۹۸۹، جلد دوم صفحه ۳۰.
۳- ارنستو چه گوارا، يادداشت هاي انتقادي در باره اقتصاد سياسي، انتشارات اوشن پرس، مقالات علوم اجتماعي، هاوانا، ۲۰۰۶.
۴- نگاه کنيد به کارلوس تابلادا، انديشه اقتصادي ارنستو چه گوارا (از سال ۱۹۸۷ تا کنون سي بار به چاپ رسيده، آخرين بار انتشارات روث کاسا، پاناما، ۲۰۰۵چاپ کرده است)؛ اورلاندو بوره گو، جاده آتش، انتشارات ايماجن کونتمپورانئا، هاوانا ۲۰۰۱.
۵- ارنستو چه گوارا، آثار ۱۹۶۷- ۱۹۵۷، انتشارات مسپرو، پاريس، ۱۹۷۰، جلد دوم، صفحه ۵۷۴.
۶- شوراي کمک اقتصادي متقابل، گونه اي بازار مشترک کشورهاي «سوسياليسم واقعي» (به زبان انگليسي به آن کومه کن مي گويند
ـ جالب توجه است که در مباحثات با همکارانش در وزارت صنعت که متن آن در همان جلد به چاپ رسيده است، در چند مورد دفاع گوارا از اصل بحث و گفتگوي آزاد را مي توان يافت. بدينگونه در بحثي در دسامبر ۱۹۶۴ وي اصرار مي ورزد که«ممکن نيست که باوري را با زور از ميان برداشت، چنين کاري همه پرورش آزاد هوشمندي را متوقف مي سازد».}}.