(( درپاکستان چه ميگذرد؟!)) ( بخش دوم )

 

غفار عريف 

    (( درپاکستان چه ميگذرد؟!)) 

      ( بخش دوم )

 

   برای خواندن بخش اول این مقاله اینجا کلیک کنید     

  پيش از صدورقرارديوان عدالت، يک مطلب کاملآ روشن بود: مشرف هميشه به شکل تهديد آميز روی اين حرف پيهم تاکيد می نمود که هيچ کسی وهيچ مشکلی نميتواند مانع اشتراک او درانتخابات رياست جمهوری 6/ 10/ 2007 شود! بهمين علت بود که درمقابل اعتراضات مردم به اقدامات خشونت آميز متوسل شد وبا نشان دادن واکنش خيلی پرشتاب واحساساتی، شماری ازحقوق دانان ومنسوبين قوۀ قضائيه را بصورت دسته جمعی زندانی ساخت. اما ازسوی ديگربا مقررکردن جنرال نديم تاج درمقام رياست " آ. اس. آی " وتعيين جنرال محسن کمال بحيث قوماندان گارنيزيون شهرراولپندی که هردو ازنزديکترين دوستان وهمکاران عسکری مشرف ميباشند، پايه های ديکتاتوری نظامی را تقويت بخشيد.

        حکمران نظامی دربيانيه ها وصحبتهای رسمی - نيمه رسمی و خصوصی خود تذکارميداد که هرگاه ازانتخاب بی چون وچرايش درمقام  رياست جمهوری، تضمين داده شود، اندکی قبل از اجرای مراسم حلف وفاداری، لباس نظامی را ازتن بيرون می آورد. ليکن پابندی پرويز مشرف به وعده هايش دايربراينکه صرف يک زمامدار ملکی باشد، خيلی بعيد به نظرميرسيد. زيرا مشرف ازگذشته، شخص عهد شکن ثابت شده بود، اين بارنيزنميتوانست که با تمام قدرت خواهان حفظ دوامدار موضع نظامی خود نباشد.

     پردۀ يازدهم:

     تشديد فعاليتهای تخريبی ورهزنانۀ سازمان القاعده ، طالبان و حزب اسلامی درافغانستان، با استفاده ازامکانات موجود درآنسوی مرزها و تحريکات خشن وسازمان يافتۀ گروههای افراطی وبنيادگرای اسلامی درخود پاکستان درنزد رهبران دول وحلقه های سياسی درجهان، اين نگرانی را بوجود آورد که دولتمردان پاکستانی ميتوانند درمبارزه برضد دهشت افگنی همسفران نيمه راه باشند.

      بربنياد همين نگرانی بود که درفبروری 2007 ديک چينی معاون رئيس جمهورامريکا با پيام آتی وارد اسلام آباد گرديد:« مشرف بايد در مبارزه برضد طالبان خيلی جدی عمل نمايد، درغيرآن ايالات متحدۀ امريکا کمکهای اقتصادی ونظامی خودرا به پاکستان کاهش ميدهد.»

     ظاهرآ اين تقاضای غيرمنتظرۀ امريکايی ها ازپرويزمشرف دليل خاصی داشت: مدتی قبل ازورود معاون رئيس جمهورامريکا به اسلام آباد، عبدالرشيد غازی، خواست مشخصی را مطرح ساخته بود:

« ما درپاکستان تطبيق احکام شريعت واستقرار يک رژيم خالص اسلامی را ميخواهيم، هرگاه حکومت درتحقق اين هدف کوتاهی کند، مردم خود دست بکارميشوند و آن را عملی می سازند.»

      عبدالرشيد غازی اين مطلب را بسيار دقيق وبا سنجش دريک زمان خيلی پرمخاطره درپاکستان، بميدان کشيد. به سبب اينکه دربين گروههای ماجراجو نفوذ برقرارکرده بود، خواسته اش به تشنج داخلی هرچه بيشتر دامن زد وخشونت ها را افزايش داد.

     حال بايد ديد که اين غازی کی وچه کاره بود؟

      درگذشته، درمسجد سرخ اسلام آباد، مولوی عبدالعزيزامامت ميکرد. مولوی دارای دوپسر بنامهای عبدالرشيد غازی و محمدعزيزغازی بود. پس ازفوت پدر، وظيفۀ پيشوايی را درمسجد سرخ محمد عزيزغازی بدوش گرفت وعبدالرشيد غازی دوباب مدرسۀ دينی را بنامهای (فريديه) و ( حافظيه) درکنار مسجد سرخ رهبری مينمود ( گزارشهای استخباراتی ميرساند که هردو برادر درتربيۀ افراد جهت انجام حملات انتحاری و اختطاف منسوبين پوليس دست داشتند).

      به حوالۀ گزارش های نشر شده دررسانه های جمعی وتحليل کارشناسان امور، هردو مدرسه محل تجمع افراطيون وبنياد گرايان اسلامی بودند که درحدود 8 الی 10 هزارنفرشاگرد درآن جا دروس را فرا ميگرفتند ( بيش ازنصف مشمولين مدارس را دختران وخانم ها تشکيل ميدادند ).

     درپايان ماه مارچ سال جاری شماری ازشاگردان اناثيه ، ملبس با لباس ها وروسری های سياه وچوب دنده ها دردست داخل يک باب کتابخانۀ دولتی شدند وکنترول آن را دردست گرفتند. درگام ديگری يک خانم پاکستانی را بجرم داشتن يک باب سالون پيشبرد مفاسد اخلاقی گرفتار ودربند کشيدند. همينگونه ازداخل يک سالون زيبايی ومساژ بدن، مربوط به چينايی ها به تعداد 25 نفرزن را بجرم خودفروشی دستگير وبا خود بردند که به اثرمداخلۀ سفارت چين درپاکستان، دوباره آزاد گرديدند.

     عبدالرشيد غازی و محمد عزيزغازی درضديت با نيروهای ارتش که با بنياد گرايان مسلح ودهشت افگنان درسرحدات با افغانستان می جنگيدند وانسان می کشتند، يک فتوای اسلامی صادر نمودند. درفتوای صادره آمده بود که آنعده عساکرپاکستانی که درجنگها درسرحد کشته ميشوند، تدفين آنها نبايد بطريقۀ اسلامی صورت گيرد.

    مسئلۀ حساسيت برانگيزديگر که برادران غازی آن را تا مرزهای دردادن آتش يک بحران داخلی سراسری کشانيدند، همانا موضوع تخريب مساجد غيرقانونی بود:

      درتابستان امسال، شهرداری اسلام آباد ، چند باب مسجد کوچک خود سراعمار شده را بدليل احداث جادۀ جديد ، تخريب نمود. برادران غازی اين اقدام شهرداری را عمل غيراسلامی دانسته، تحت همين بهانه شاگردان مدارس دينی ( فريديه ) و( حافظيه ) وچندين صد نفر ديکر (شامل زن ومرد، پسر ودختر وحتی خرد سالان ) را با اسلحۀ گرم ، ازجمله بم های پترولی ونارنجک مجهزساخته، ابتداء وزارت محيط زيست را به آتش کشيدند، موترها را سوختاندند وبالای قوای پوليس حمله نموده، تفنگچه های ماشيندار را غنيمت کردند، بعد ازآن درمسجد سرخ سنگر گرفتند وبا نيروهای امنيتی به زور آزمايی پرداختند.

     درآغاز دولت بمقصد پايان دادن به ماجرا از راههای مسالمت آميز، در مذاکره ومفاهمه را درپيش گرفت، ميانجی گران دست بکارشدند ، ولی سودی نه بخشيد. پس از بی نتيجه ماندن مذاکرات، قوای امنيتی، مسجد لعل را به محاصره کشيد ويورش نظامی به مسجد امراجتناب ناپذير محسوب گرديد. درجريان تبادل آتش ميان طرفين، شمار زيادی از اسلامگرايان افراطی وافراد پوليس جان باختند، خون دهها بی گناه ديگر نيز برزمين ريخت. محمد عزيزغازی خطيب مسجد لعل با پوشيدن لباس زنانه ميخواست ازمحل حادثه فرارکند، اما توسط نيروهای امنيتی شناسايی ودستگيرشد. عبدالرشيد غازی بالجاجت ازخود مقاومت نشان داد وبا حيات صدها انسان ديگربازی کرد، تا اينکه ازپا درآمد وکارنامۀ خط خون وآتش ازخود بجا گذاشت.

     پردۀ دوازدهم:

      پس ازيورش به مسجد سرخ، متعصبين افراطی، بالای پرويزمشرف تاپۀ بی دينی کوبيدند واو را دشمن اسلام وغلام حلقه بگوش امريکا خواندند. پيش ازاين نيز، همراه با پيچيده شدن اوضاع امنيتی درشهرهای بزرگ پاکستان ، منجمله شهربندری کراچی طالبان پاکستانی واسامه بن لادن، مردم را به آن فرا خوانده بودند تا پرويزمشرف را ازقدرت براندازند که سازماندهی انفجارات و سوء قصد های انتحاری پيامد اين فراخوان شمرده ميشوند. حتی بجان خود مشرف چندين بار سوء قصد صورت گرفت، ولی به او آسيبی نرسيد که آخرين آن شليک راکت بالای  هواپيمای حامل مشرف درهنگام پرواز ازفرودگاه شهرراولپندی بود.

     يورش به مسجد سرخ، بدترين تأثير را درجنوب غرب پاکستان، درمناطق صعب العبورقبايلی درسرحد با افغانستان، ازخود بجا گذاشت. دراين جا رهبران قبايلی طرفدار طالبان والقاعده، ختم آتش بس با دولت را اعلام نمودند وبه دهشت افگنان اجازه دادند که بدون کدام درد سر فعاليتهای خرابکارانۀ خويش را به پيش ببرند.

     برای نيروهای صلحدوست، بخصوص مردم افغانستان، اين مسئله تشويش آوراست که درمناطق قبايلی سازمان القاعده وطالبان، توسط گروهی ازافسران بازنشستۀ پاکستان ( روسای پيشين " آی. اس. آی" و شماری ازصاحب منصبان پايين رتبۀ فارغ شده از مدارس آموزش قرآن) آموزش می يابند وازسوی آنها با سلاح ومهمات اکمال ميشوند.

نوازشريف درمصاحبه ای با ژورنالست مجلۀ هفتگی Spiegel) Der ) شماره 21مورخ 21/ 5/ 2007 آلمان درپاسخ به بعضی پرسشها، ازقبل زنگ خطر را برای مشرف به صدا درآورده بود:

 « سؤا ل: معلوم ميشود که فعلآ زورگويی ها درسراسرپاکستان، بخصوص درسرحد با افغانستان، حالت غيرعادی را بخود گرفته است؟

جواب: چيزی عجيب نيست. پرويزمشرف دربلوچستان چهرۀ منفور ميباشد، زيرا قوۀ نظامی دراگست 2006 يک رهبرسرشناس وبا نفوذ قبايل را بقتل رسانيد. طالبان محلی به سبب پشتيبانی مشرف ازجنگ امريکا درمقبل دهشت افگنی بين المللی درمناطق آزاد ، ازاو نفرت دارند. تقريبآ کليه احزاب درپاکستان حاکم نظامی را مسؤول بی نظمی ها وکشتارها درکراچی ميدانند.

سؤال: شما و بينظيربوتو مشترکآ تعهد نموده ايد که ديموکراسی را دوباره اعاده می نماييد؟

جواب: حالا ضرورت آن ديده ميشود که درسراسرپاکستان برضد نظاميان، جنبش مقاومت بوجود آيد. ارتش بايد به قرارگاهها وگارنيزيون های خود برگردند، ازسياست د وری جويند وبه قانون اساسی احترام بگذارند.»

    واما اين خوشبينی های خام نوازشريف، سکاندارشماری ازگروههای اسلامی بنيادگرا درپاکستان، دربارۀ نظاميان تا حدودی حرفهای بی پايه و بی مايه محسوب ميگردد. زيرا مزيد برقرارداشتن قدرت سياسی دردست نمايندۀ ارتش ، درنظام اقتصادی مملکت نيز اقتصاد نظامی ريشه دوانيده ومنسوبين با نفوذ وبا صلاحيت اردو يک ساحۀ وسيع ازشبکه های اقتصادی کشور را رهبری ميکنند.

     مهمتر ازهمه اينکه پرويزمشرف درنزد ايالات متحدۀ امريکا، بهترين انتخاب ومناسب ترين همکار بحساب ميرود.

      جمهوری چين ازگذشته های دور بدينسو، دردورۀ زمامداری هريک ازدولتمردان پاکستان ( رژيم های نظامی وحکومتهای ملکی ) دوست سياسی وشريک استراتيژيک پاکستان بوده ، فعلآ هم بجزپرويزمشرف، بديل ديگری را نمی شناسد.

      پردۀ سيزدهم:

      انکشاف ناهنجار وضع درپاکستان، ايالات متحدۀ امريکا را به آن واداشت تا روی پروژۀ سياسی جديدی کارکند وبالای مفکورۀ برقراری حکومت دوگانه ( پرويزمشرف وبينظيربوتو ) سرمايه گذاری نمايد تا از پيروزی مجدد بنيادگرايان برهبری نوازشريف، جلوگيری بعمل آورده باشد.

      برمبنای همين طرح ، چند وقت پيشتر بينظيربوتو به واشنگتن سفر کرد وبا سناتورها وشخصيتهای مهم درکانگرس ودپلوماتها ملاقات نمود وبا استقبال شايان روبرو گرديد. خانم بوتو درجريان مذاکرات خود با امريکايی ها چنين وانمود ساخت که توانايی آن را دارد تا پاکستان را از انارشی وطالبی شدن نجات دهد.

    ودرست اين دريک مقطع زمانی بسيارجنجالی بود که امريکايی ها نه تنها پرويزمشرف را درزيرچترحمايتی خود قراردادند، بلکه اززاويۀ ديد سياسی آنها بينظيربوتوهم خيلی سودمند به نظررسيد تا دوباره درصحنۀ سياسی ظاهرگردد و دربازار سياست بامشرف به معامله گری بپردازد.

   خانم بوتو به رسانه های گروهی اظهارداشته بود: « من معتقدم که ما توانايی آن را داريم تا درپاکستان مبارزه با بنيادگرايی ، تروريزم، فقر وبهبود سيستم آموزش وصحت عامه را به پيروزی برسانيم. من ديموکراسی وانکشاف را درارتباط مستقيم با يک دگر می بينم»، بدون اينکه به کارنامه های ننگين دوره های حکومت خود، سری زده باشد، با اينگونه گزافه گويی های بی مايه ميخواهد درقالب فضل فروشان قيمتی اعادۀ شخصيت کند. هنوزفراموش نشده که سرطان طالبان ، بقدرت رسيدن آنها، شکل گيری وتجمع افراد القاعده، همه مولود حکومت بينظيربوتو بودند.

    بهرحال، امريکايی ها با سازماندهی يک تجارت سياسی بهدف کاهش اعتبارونفوذ  ائتلاف اسلامی" مجلس متحد عمل" که تا چندی پيش پرويزمشرف به حمايت آنها برتوسن سرکش قدرت سواربود، زمينۀ نشست وملاقات دو دشمن سرسخت را فراهم ساختند.

    درتابستان امسال دوبار ديدار مخفيانه ميان پرويزمشرف وبينظيربوتو درابوظبی صورت گرفت که درجريان آن موافقتنامۀ تقسيم قدرت را به امضاء رسانيدند. بموجب پروتوکول امضاء شده خانم بوتو اجازه يافت تا دوباره دردنيای سياست کشورش قدم بگذارد وبا صدوريک فرمان دولتی ازتعقيب عدلی وقضايی معافيت حاصل کند. درعوض بايد حزب مردم با تمام قوا ازموضوع انتخاب مجدد مشرف بحيث رئيس جمهورپشتيبانی عام وتام نمايد.

     بينظيربوتو درمصاحبه با مجلۀ هفتگی (  Der Spiegel ) شماره 33 مورخ 13/ 8/ 2007 دربرابرپرسشها، پاسخ های زيرين را ارائه نموده بود:

« سؤال: پاکستان آرامی ندارد. مشرف درحالت سقوط است. دراخير جولای شما با اودرابوظبی ديدارداشتيد، موضوع روی چه چيزميچرخيد؟

جواب: من نميتوانم، رسميت اين ملاقات را تاييد کنم، ليکن ما هردو مشترکآ روی بازگشت به ديموکراسی وانتخابات قريب الوقوع به مذاکره پرداختيم.

سؤال: ازمدت 8 سال بدينطرف درخارج ازکشورزندگی ميکنيد وبوطن خود برگشته نميتوانيد. زمانی به پاکستان عودت کرده ميتوانيد که اتهام وارده برعليه شما مبنی براستفاده جويی های مالی، ازبين برود، ممانعت ازسر راه انتخاب شما برای بارسوم درچوکی صدارت برطرف گردد. مشرف دراين موارد چه گفت؟

جواب: ما دربارۀ دريافت يک راه بيرون رفت عادلانه ازاين مشکلات و راجع به يک پارلمان نيرومند حرف زديم.

سؤال: اززمان يورش به مسجد سرخ، محبوبيت مشرف درجامعه کاهش يافته که هيچ وقت ديگرچنين نبود. آيا اين مسئله يک شانس برای شما نيست؟

جواب: بسيارجای تأسف است که مشرف درمناطق هم سرحد با افغانستان بخاطر اعادۀ نظم وقانونيت کاری را انجام نميدهد ودهشت افگنی وعاملين آن را ازبين نمی برد.

    سياست آتش بس ها وقراردادهای صلح مشرف درمناطق قبايلی، تنها طالبان را زنده نگهداشت وساحۀ فعاليت ونفوذ آنها را گسترش داد. من ميخواهم به هموطنان خود مشورۀ يک انتخاب روشن را بدهم: يا اينکه از بنيادگرايان پشتيبانی کنيد ويا مصممانه درپی رد و طرد آنها براييد.»

    وبا همين اميد واری های ازپيش رنگ وروغن شده، خانم بوتو درجو يک خوشبينی ساده لوحانه، با امريکايی ها و جنرال پرويزمشرف به توافق رسيد وحرف دل خود را چنين بيان داشت: « من بتاريخ 18/ 10/ 2007 بوطن برميگردم تا تمام نيروهای اعتدال پسند را برضد بنياد گرايان متحد بسازم وديموکراسی را نجات دهم.»

    چه وعدۀ کاذبانه، چه بازی فريبکارانه وچه حرفهای ريا کارانه !

             پردۀ چهاردهم:

        پارلمان پاکستان بتاريخ 6/ 10/ 2007 جنرال پرويزمشرف را به اکثريت آراء، منجمله با رأی گروههای مذهبی، درمقامش بحيث رئيس جمهور مجددآ انتخاب کرد که بايد ازسوی شورای قانون اساسی، قانونيت پروسۀ آن تاييد گردد.

     پس از ختم رأی گيری، قوۀ قضائيه بدليل حفظ چوکی رهبری ارتش، جريان گزينش مشرف را بحيث رئيس جمهور، غيرقانونی دانست. ازديدگاه صاحب نظران سياسی ، ازامکان بعيد نبود که شورای قانون اساسی با ديوان عدالت هم نظرنشود وانتخاب مشرف را غيرقانونی اعلان نکند، درآنصورت فرمان رد اتهام فساد مالی بالای بينظيربوتو ازسوی شورای قانون اساسی تاييد نخواهد شد. وآنگاه خطر آن ميرود که مشرف ازصلاحيت خود کاربگيرد ودرپاکستان حالت اضطراری را اعلام نمايد.

     چند روزبعد ازرأی پارلمان درموردبرگزينی مجدد مشرف بحيث رئيس جمهور، نوازشريف که ازقبل خواستار بازگشت به پاکستان بود، خلاف مشورۀ مقامات عربستان سعودی، تصميم خود را عملی ساخت و هواپيمای حاملش درميدان هوايی اسلام آباد فرودآود. ليکن نيروهای امنيتی برايش اجازۀ بيرون شدن ازترمينال را ندادند، همان بود که مجبور به رفتن دوباره به عربستان گرديد.

     واما بينظيربوتو، خيلی ها ماهرانه پروگرام بازگشت خود را ازدوبی به پاکستان سازماندهی کرده بود. سرانجام موعود معينه فرارسيد وهواپيمای صدراعظم پيشين طبق پلان توافق شده، بروزپنجشنبه مورخ 18/ 10/ 2007 درميدان هوايی شهر کراچی فرود آمد و مورد استقبال طرفدارانش قرارگرفت.

    باستناد گزارشهای نشرشده ، شيشۀ کابين موتری که بينظيربوتو را از فرودگاه الی منزلش انتقال ميداد ، ضد گلوله بود. قوای امنيتی به علت دريافت اطلاعات موثق مبنی برصورت گرفتن سوء قصد های مسلحانه بجان بوتو، تقاضا بعمل آورد تا کوتاه ترين راه را انتخاب نمايند ويا هليکوبتر،اورا به منزلش انتقال ميدهد.

    بينظيربوتو درنظر گرفته بود که نخستين کمپاين انتخاباتی خويش را درمقبرۀ قائد اعظم ، محمد علی جناح ، آغازنمايد. درمسيرراه دفعتآ چراغهای دولتی کنارجاده خاموش گرديدند وبا استفاده ازتاريکی يک فرد مهاجم وابسته به بنياد گرايان يک عدد خمپاره را دربين قطارموترهای که بوتو را بدرقه ميکردند، انفجارداد وکسانی را که دررقص وپايکوبی بودند هدف گرفته بود. بزودی شعله های آتش به هوا بلند شد ومشايعت کنندگان را سراسيمه ساخت.

    يک دقيقه پس تر ازاين رويداد، يک حمله کننده انتحاری، بقصد کشتن بينظيربوتو، يک بم 100 کيلويی را که درموترخود جابجا کرده بود آتش زد. ازاثراين انفجار به تعداد 136 نفر درميان شعله های آتش سوختند و بالاتر از400 نفرديگر جراحت برداشتند. خود خانم بوتو دراثتای انفجار درداخل تشناب واسطۀ زرهی ضد گلوله بود، ازهمين سبب به او آسيبی نرسيد وبرق آسا ازسوی طرفدارانش به يک موترديگری انتقال داده شد.

    به اعتقاد بينظيربوتو، درعقب واقعۀ خونين شهرکراچی، هواداران  جنرال ضياء الحق قرارداشتند ودرسازماندهی آن دست طالبان والقاعده نيزدخيل بود. آصف علی زرداری شوهرخانم بوتو، دردوبی درتماس با رسانه های خبری " آی. اس. آی " را مسؤول اين حادثه دانست.

    بينظيربوتو چند روزی درکراچی باقی ماند وبا شماری ازاعضای خانواده های قربانيان ملاقات نمود. تقاضای عامه درپاکستان بالا گرفت تا حکومت عاملين انفجارات خونين درکراچی را شناسايی وتحت پيگرد قانونی قراردهد. پرويزمشرف نيزطی تماس تلفونی با خانم بوتو، مراتب همدردی خود را بيان داشت و وعده سپرد که قضيه را دنبال می نمايد ومجرمين اين حادثه را مجازات ميکند.

     بينظيربوتو بد ليل عدم مصئونيت فردی ونبود امنيت سراسری، بتاريخ 2/ 11/ 2007 پاکستان را بقصد دوبی ترک گفت.

       پردۀ پانزدهم:

     آنگنونه که پيشبينی می شد، پرويزمشرف درشب روزشنبه مورخ 3/ 11/ 2007 درتلويزيون دولتی ظاهرشد ودريک سخنرانی کوتاه ، خطاب به مردم اظهارداشت: « بی ثباتی اوضاع درپاکستان مرا مجبوربه آن ساخت تا يک تصميم بی نهايت درد آور را اتخاذ نمايم.»

    درهنگام اعلان حالت فوق العاده، ظاهرآ درسيمای مشرف نشانه های ازيک انسان درمانده ، ناتوان وعاجزبنظرميرسيد، ليکن اين تظاهرآميخته با دروغ، گواهی برفريب ونيرنگ بازی او می داد تا بتواند قدرت را ازراه نظامی غصب نمايد وبرتعهد خود مبنی براينکه هرگاه انتخاب مجددش درمقام رياست جمهوری قانونی خوانده شود، بتاريخ 15/ 11/ 2007 ازرهبری ارتش کنار ميرود، پشت کند.

      قراربود شورای قانون اساسی، جريان رأی گيری مورخ 6/ 10/ 2007 را غيرقانونی بشمارد، اما حاکم نظامی پيش دستی کرده، با وضع نمودن حالت اضطرار، برتمام فيصله های محاکم برضد خودش نقطۀ پايان گذاشت.

     اعلام وضعيت اضطراری، نقاب ريا کاری را ازچهرۀ نظاميگران پاکستانی ودوستان بين المللی آنها، بدورافگند وبا اين رخداد، مشرف موفق شد که مخالفين سياسی خويش را ، ولو برای مدت کوتاه ، منجمد سازد، قانون اساسی مصوب سال 1973 کشوررا بحالت تعليق درآورد و دهان ژورنالستان ورسانه های گروهی را بدوزد.

     پرويزمشرف پس ازرسميت دادن بحالت اضطرار، درگام نخست با مخالفت ديوان عالی عدالت روبرو گرديد. درشب شنبه مورخ 3/ 11/ 2007 قضات به رهبری افتخارچودری، تلاش ورزيدند تا حرکت مشرف را متوقف سازند وطی فيصلۀ رسمی، عمل اورا غيرقانونی خواندند. اما قبل براينکه فيصلۀ قضات به اطلاع مردم رسيده باشد، پوليس تعمير ديوان عالی را محاصره نمود وهمزمان با آن، چودری ازوظيفه سبکدوش ساخته شد.

    فردای آن شب، آگاهان سياسی، فعالين مدافع حقوق شهروندی ووکلای حقوقی به جاده ها ريختند واعتراضات گسترده را براه انداختند که با خشونت پوليس وبازداشتها همراه بودند.

      جريان حوادث نشان داد که دشمن سرسخت پرويزمشرف ومدافع آرمان بازگشت ديموکراسی- نظم وقانون به پاکستان نه بينظيربوتو ونه نوازشريف ميباشند، بلکه افتخارچودری ويارانش دراين راستا، بيشتر از ديگران باوزنه بوده وقادراند جنبش مقاومت بخاطر ديموکراسی را رهبری کنند.

     واکنش رهبران جهان درقبال روش سرکوبگرانۀ مشرف متفاوت بود: رئيس شعبۀ سياسی اتحاديۀ اروپا (خاويرسولانا ) ، خانم کوندوليزارايس وزيرخارجۀ امريکا و همچنان وزيرخارجۀ آلمان ازحاکم نظامی پاکستان تقاضا کردند تا به قانون اساسی کشورش احترام بگذارد. برعلاوه وزير خارجۀ امريکا يادآورشد که واشنگتن قصد دارد تا روی شرايط تاديۀ قروض به پاکستان تجديد نظربعمل آورد.

     بعد ازاعلان حالت اضطرار، بينظيربوتو، ازدوبی به پاکستان بازگشت نمود وميخواست تظاهرات ضد مشرف را درشهرهای لاهور، راولپندی وکراچی رهبری نمايد، ولی قوای امنيتی جلو آن را گرفت. بتاريخ 9/ 11/ 2007 بالای بينظيربوتو شرايط حبس خانگی تحميل گرديد. به نمايندگی ازمقامات حکومتی، شيخ رشيد احمد وزيرراه وآهن پاکستان  ودوست نزديک مشرف ف دليل اين اقدام را حفظ جان وامنيت خانم بوتودرمقابل حملات احتمالی دشمنان، عنوان کرد.

    رئيس جمهورامريکا، صدراعظم انگلستان وسايررهبران دول خواستار آن شدند تا پرويزمشرف تاريخ مشخصی را مبنی برکناره گيری ازرهبری ارتش وبرگذاری انتخابات پارلمانی تعيين نمايد. همان بود که درزيرفشارافکارعامۀ جهانيان ، تاريخ نهم جنوری 2008 را روزانتخابات پارلمانی مشخص ساخت.

      ازآنچه که تا کنون گفته آمد، برای فعلآ به درامۀ حوادث پيچ درپيچ پاکستان، درهمين جا نقطۀ پايان گذاشته ميشود. اما به يقين که رويدادهای بعدی درجايش دنبال خواهد شد.

    واما نتيجه گيری ما ازاوضاع جاری درپاکستان وباورما به علت بروز ودامنه دارشدن آن، چيزی بجز ياد آوری مطالب زيرين بوده نميتواند:

1-   درحال حاضر، يعنی درعصری که ما انسانها می بايستی درهوا وفضای آن، درحقيقت، درصلح، دوستی، همزيستی مسالمت آميز، همکاری متقابل، سازندگی، ترقی سياسی واقتصادی، شگوفايی علم و فرهنگ، بهره گيری ازپيشرفتهای علمی وتخنيکی وشرايط رفاه اجتماعی، حيات بسرمی برديم ، برعکس درنتيجۀ سياستهای توسعه طلبانه وسلطه جويانۀ يکه تازان ميدان سياستهای استثماری واستعمار نوين دراکثرنقاط گيتی، بخصوص درکشورهای که مردم زنجيرهای ستم وانقياد استعمارکهن را درهم شکسته اند، جنگ وخونريزی، قتل وغارت، تخريب وويرانی، فقر، گرسنگی، امراض، عقب مادگی اجتماعی (سياسی واقتصادی) بدبختی وتيره روزی، بيداد ميکند ومشتی ازاوباشان با پشتوانۀ نيرومند ستم سرمايه ، برگرده های زحمتکشان سواربوده بر سرنوشت توده ها حاکميت ميرانند که پاکستان يکی ازنمونه های بارز اين طرزادارۀ ميراث خواران استعمارانگليس بحساب می آيد.

2-   ازدهۀ هشتاد قرن پيشين به بعد، پاکستان به محل تجمع وپناه گاه بيرحم ترين جنايتکاران روزگاربدل شده است. دردوران جنگ سرد، آدم کشان وتبهکاران حرفوی ازسراسرجهان درخاک پاکستان ، درمراکزتربيت نظامی جهت آموختن وآموزش دادن، گرد آمدند وباکيسه های پراز زر، ازعوايد نفتی وسخاوت بی حد وحصردنيای غرب، به سردمداری ايالات متحده وارتجاع عرب، درضديت بارژيم سياسی درافغانستان، تجهيزوتمويل شدند، درپايگاههای دهشت افگنی شيوه های عملی جنگ، دروس خونريزی، سبق آتش افروزی، کلتورتخريب وويرنگری را فرا گرفتند، که شرح کارنامه های سياه آنها دراين مختصرنمی گنجد.

3-   کسانيکه امروزازسوی باداران ديروزی شان دهشت افگن، جنگسالار، ناقض حقوق بشر، متجاوزبه مال- دارايی وناموس مردم، بنيادگرا، متعصب مذهبی و... ناميده ميشوند، درگذشته نيز با داشتن همين خصوصيات، کرکتر وعملکردها درپاکستان لانه کرده بودند وپول و جنگ افزاربدست می آوردند، انسان می کشتند، تخريب ميکردند ودهها جنايت ديگررا براه می انداختند، وليک القاب « مبارزين آزادی (!)، مجاهدين راه اسلام (!) ومدافعين ديموکراسی (!) » به آنها داده شده بود.

امروز پاکستان فقط پاداش اعمال گذشتۀ خود را بدست می آورد وازناحيۀ نادرست بودن روش سياست مداران ديروزی وامروزی خويش رنج ميکشد.

      تازمانيکه نيروهای ترقی خواه،  تحول طلب وصادق به آرمانهای صلح وديموکراسی وترقی اجتماعی باهم نزديک نشوند وجلو خودسری ها وخشونت طلبی های زمامداران وگروههای متحجر وبنيادگرا وافراطی را نگيرند، استقرار يک دولت ملی وبا ثبات ومعتقد به انديشه های انسان دوستانه ، بعيد بنظرميرسد.

    حکومتهای پوشالی ووابسته به ارتجاع بين المللی، نمايندۀ تاريکترين وخون آشام ترين قشراستبدادی داخلی، درپاکستان وافغانستان، هرگز قادرنخواهند شد که بزورسرنيزه برمردم حاکميت رانند. فقط مشارکت گستردۀ مردم درامر گزينش راه ، برپايۀ خواسته ها وآرزوهای ديرين وبرحق شان، مبنی برتأمين صلح وثبات، امنيت ، آزادی، دموکراسی، ترقی وشرايط مناسب برای کار وزندگی.... ميتواند راه برون رفت از بن بست کنونی باشد.

ياد داشتها:

1-   بروشورمعلوماتی راجع به ساختارسياسی درهند( به زبان آلمانی) شماره 257 زمستان 1997.

2-   کميتۀ 300 کانون توطئه های جهانی، تاليف: جان کولمن ترجمه: داکتريحی شمس، ناشر: بانگاه نشراتی فيروزه، تهران چاپ دهم سال 1382 .

3-   تلک خرس ( فاجعۀ قرن ما ) تاليف دگروال محمد يوسف ومارک ادکين، مترجم: داکتر نثاراحمد صمد.

4-   سلمان رشدی وحقيقت درادبيات، تاليف: صادق جلال الاعظم، ترجمه: تراب حق شناس، ناشر: انتشارات سنبله شهرهامبورگ آلمان سال 1378.

5-   مجلۀ هفتگی آلمانی (Der Spiegel) شماره های( 21 مورخ21/ 5/ 2007، 28 مورخ 9/ 7/ 2007، 33 مورخ 13/ 8/ 2007، 42مورخ 22/ 10/ 2007 )

6-   جريدۀ هفتگی آلمانی (Die Zeit ) شماره 27مورخ 28/ 6/ 2007.

روزنامۀ آلماتی (Die Rheinpfalz ) شماره های ( 156مورخ 9/ 7/ 2007، 167مورخ 22/ 7/ 2007، 224مورخ 26/ 9/ 2007، 243مورخ 19/ 10/ 2007، 256مورخ 5/ 11/ 2007، 267مورخ 10/ 11/ 2007 )