پیام رفیق فیدل کاسترو به مردم کوبا
هموطنان عزیز، جمعهٔ گذشته قول دادم که در پیام بعدی خود به یک مسألهٔ مورد توجه بسیاری از هموطنان بپردازم. اکنون این پیام من است.
زمان نامزدی و انتخاب شورای دولتی، رئیس، معاون رئیس، و دبیر آن فرا رسیده است.
برای سالهای بسیار، من افتخار احراز مقام ریاست جمهوری را داشتهام. در ۱۵ فوریه ۱۹۷۶، قانون اساسی سوسیالیستی با رأی آزاد، مستقیم و مخفی ۹۵ درصد مردم دارای حق رأی بهتصویب رسید. نخستین مجمع ملی در ۲ دسامبر همان سال تشکیل شد و شورای دولتی و ریاست آن را انتخاب کرد. پیش از آن، من برای نزدیک به ۱۸ سال نخستوزیر بودم، و با حمایت اکثریت عظیم مردم، همیشه از حق لازم برای به پیش بردن امر انقلاب برخوردار بودم.
اما کسانی در آن سوی دریاها بودند که با اطلاع از وضعیت خطیر سلامتی من تصور میکردند استعفای موقت من از مقام ریاست شورای دولتی در ۱۳ ژوئیه ۲۰۰۶، که به معاون رئیس شورا «رائول کاسترو روز» واگذار شد، تصمیمی نهایی است. اما رائول، که در عین حال بهدلیل تواناییهای خود وزیر نیروهای مسلح نیز هست، و دیگر رفقای حزبی و رهبری دولت، حاضر نبودند که بهرغم وضعیت بیثبات سلامتی من، مرا خارج از عرصهٔ زندگی اجتماعی تصور کنند.
با توجه به وجود دشمنی که برای از سر راه برداشتن من از هر امکانی استفاده کرده بود، این وضعیت برای من چندان راحت نبود و بههمین دلیل از پذیرش آن اکراه داشتم.
بعداً، در طول دوران نقاهت اجباری، این امکان را یافتم که سلامت کامل ذهنی خود را باز یابم و دست به مطالعه و تعمق بزنم. من در کنار انجام برنامههای توانسازی و معالجه، بهاندازهٔ کافی نیروی جسمی برای ساعتها نوشتن داشتم. عقل سلیم هم میگفت که چنین فعالیتهایی قابل دسترسی است. از سوی دیگر، هنگامی که به سلامت خود مینگریستم، میدیدم که باید بسیار محتاط باشم و انتظارات بیهوده ایجاد نکنم، زیرا یک پایان بد میتوانست، در هنگامهٔ نبرد، برای مردم ما خبرهای آسیب آفرین بهبار آورد. در نتیجه، اولین وظیفهٔ من آماده کردن مردممان، هم از نظر روانی و هم سیاسی، برای غیبت من پس از سالهای طولانی مبارزه بود. من به تکرار میگفتم که خوب شدن من «بدون ریسک نیست».
آرزوی همیشگی من این بوده است که تا آخرین نفس به وظایف خود عمل کنم. این همهٔ آن چیزی است که میتوانم انجام دهم.
به هموطنان بسیار عزیزم، که اخیراً با انتخاب من به عضویت در مجلس ـــ یعنی جایی که باید در آن مصوبات بسیار و بینهایت مهم در رابطه با سرنوشت انقلاب به تصویب برسد ـــ چنین افتخاری بس بزرگ به من اعطا کردند، میگویم که من نه میکوشم و نه میپذیرم، تکرار میکنم، نه میکوشم و نه میپذیرم که در مقام ریاست شورای دولتی و فرمانده کل قرار گیرم.
در نامههای کوتاهی که برای «رندی آلونسو»، مدیر «برنامهٔ ملی میز گرد تلویزیونی» ارسال کردم ـــ نامههایی که به درخواست من علنی شدند ـــ من بهطور مشخص عناصری از پیامی را که اکنون در حال نوشتن آن هستم مطرح کردم، بدون آنکه حتی دریافتکنندهٔ این نامهها از قصد من آگاه باشد. من به «رندی»، که او را بهخوبی از روزهای دانشجویی وی در رشتهٔ روزنامهنگاری میشناختم، اعتماد داشتم. در آن روزها من تقریباً بهطور هفتگی با نمایندگان اصلی دانشجویان استانهای مختلف در کتابخانهٔ خانهٔ بزرگی که در «کوهلی» در آن زندگی میکردم ملاقات داشتم. امروز، همهٔ کشور به یک دانشگاه غولپیکر بدل شده است.
برخی از پاراگرافهایی را که از نامهٔ ۱۷ دسامبر ۲۰۰۷ خود به «رندی» انتخاب کردهام در زیر میآورم:
«من قاطعانه معتقدم که پاسخ به مشکلاتی که اکنون در برابر جامعهٔ کوبا قرار دارد ـــ جامعهای که بهطور متوسط از تحصیلات کلاس دوازده برخوردار است، تقریباً یک میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی دارد، و همهٔ شهروندان آن این امکان را دارند که بدون هیچ نوع تبعیضی بیاموزند ـــ برای هر مشکل مشخص نیازمند برخورد به متغیرهایی است که تعداد آنها از متغیرهای بازی شطرنج نیز بیشتر است. ما نمیتوانیم حتی یک مسألهٔ جزئی را هم نادیده بگیریم. این راه آسانی نیست، بهویژه اگر قرار باشد هوشمندی انسان در یک جامعهٔ انقلابی بر غریزههای او حاکم شود.
«وظیفهٔ ذاتی من این نیست که به مقام بچسبم، چه برسد به اینکه به سد راهی برای اشخاص جوانتر بدل شوم. برعکس، وظیفهٔ من این است که تجربهها و ایدههای خود را در اختیار آنان بگذارم؛ تجربهها و ایدههایی که ارزش متواضعانهٔ آنها از آن دوران استثنایی که من شانس زندگی در آن را داشتم ناشی میشود.
«مانند «نیمایر»، من نیز معتقدم که باید تا آخرین لحظه بیتناقض باقی ماند».
از نامهٔ ۸ ژانویه ۲۰۰۸:
«من مدافع سرسخت رأی واحد هستم (اصلی که توانهای ناشناخته را محفوظ میدارد)، اصلی که ما را قادر کرد که از گرایش به تقلید از آنچه که از سوی اردوگاه سوسیالیستی بهسوی ما آمد، از جمله از تصویر یک کاندیدای واحد، تنها کاندیدای حمایت از کوبا، پرهیز کنیم. من عمیقاً به اولین تلاش در راستای ساختمان سوسیالیسم احترام میگذارم. این تلاش بود که ما را قادر ساخت در راهی که انتخاب کردهایم به پیش رویم.
و در نامهٔ خود تکرار کردم که: «… من هیچگاه فراموش نمیکنم که همهٔ عظمت جهان در یک دانهٔ ذرت جای میگیرد.»
بنابراین، این پشت کردن به وجدان خودم خواهد بود اگر مسؤولیتی را بپذیرم که نیازمند تحرک و تعهدی بیش از آن است که وضعیت جسمی من اجازه میدهد. من این را برای پیشگیری از هرگونه پیامد غمانگیز میگویم.
خوشبختانه، انقلاب ما هنوز میتواند روی کادرهای گارد قدیم و دیگرانی که در مراحل اولیهٔ این روند خیلی جوان بودند حساب کند. برخی از آنها در زمانی که در کوهها به مبارزه پیوستند خیلی جوان، حتی کودک بودند. آنها با عملکرد قهرمانانه و مأموریتهای انترناسیونالیستی خود برای کشور افتخار آفریدند. آنها از اعتبار و تجربهٔ کافی برای تضمین امر جانشینی برخوردارند. نسل میانهای نیز وجود دارد که همراه با ما اصول هنر بغرنج و تقریباً ناممکن سازماندهی و هدایت یک انقلاب را آموخته است.
این راه همواره دشوار خواهد بود و از همه تلاش هوشمندانه طلب خواهد کرد. من هیچگاه به شیوهٔ آسان توجیهگری، یا به ضد آن، یعنی شلاق زدن به خود، اعتماد نداشتهام. ما باید همیشه برای بدترین شرایط آماده باشیم. اصل دوراندیشی در پیروزی و استقامت در نبرد را نباید هیچگاه فراموش کرد. دشمنی که برای شکست آن مبارزه میکنیم بسیار نیرومند است. با وجود این، ما توانستهایم برای نیم قرن او را مهار کنیم.
این بدرود من با شما نیست. خواست من این است که بهعنوان سربازی در نبرد ایدهها شرکت داشته باشم. من به نوشتن زیر عنوان «تعمقات رفیق فیدل» ادامه خواهم داد. این سلاحی دیگر خواهد بود که میتوانید روی آن حساب کنید. شاید صدای مرا هم بشنوید. من مواظب خواهم بود.
با سپاس
فیدل کاسترو روز
۱۸ فوریه ۲۰۰۸
ساعت ۵/۳۰ بعد از ظهر
پیامی از سوی فرمانده کل
گرانما، کوبا، ۱۹ فوریه ۲۰۰۸
تارنگاشت 10 مهر