( درگيری نظامی و منازعۀ سياسی در گرجستان )
غفار عريف
( درگيری نظامی و منازعۀ سياسی در گرجستان )
پيشينۀ موضوع وپيامدهای سياسی- اقتصادی ناشی از
رويدادهای اخير، درسطح منطقه و جهان
ازچندی بدين طرف جرقه های آتش وقوع يک جنگ ويرانگردر جنوب قفقاز به مشاهده می رسد. زمامداران حاکميت دولتی درگرجستان چنين می پنداشتند که درسايۀ حمايت سياسی و نظامی ابرقدرت جهانی، قادراند که با توسل به زور و استعمال قوۀ نظامی، منطقۀ اوستيای جنوبی را درحيطۀ فرمانروايی خويش، نگهدارند.
دولت گرجستان با دل بستن به همين پندارباطل، درشب روز پنج شنبه مورخ 7/8/2008 با تانک های زرهدار، توپخانۀ ثقيل وسايرسلاح های سبک و سنگين به اوستيای جنوبی هجوم برد. درساعت های بعد ازظهر مورخ 8/8/2008 نيروهای عسکری گرجستان، محلاتی را درنزديکی شهر Zchinwali پايتخت اوستيای جنوبی به شمول سه تپۀ مهم و استراتژيک به تصرف خود درآوردند.
برطبق گزارش کارشناسان نظامی روسی حاضر درمحل، شهر Zchinwali درآتش سلاح ها می سوخت؛ شمار کشته ها ومجروحين در ميان شهروندان بی دفاع ملکی به صدها نفر بالغ می گرديد؛ ازاثراصابت مرمی های تانک و گلوله های توپخانه، تعدادی ازساختمانها فرو ريختند. حتی نيروهای حافظ صلح روسی که يکجا با يک يک واحد نظامی از اوستيای جنوبی و گرجستان ازچگونگی رعايت مفاد قرارداد آتش بس سال 1992 نظارت می کردند، اززيانهای وارده توسط مهاجمين گرجی درامان نماندند.
قبل از آغاز درگيری ها ، سفيرخاص فدراتيف روسيه ( Papow ) درمنطقه، بتاريخ 7/8/2008 تلاش به خرچ داد تا گروههای متخاصم را به پشت ميزمذاکره بکشاند؛ اما موفق نشد و نتيجه ای بدست نيامد.
همان بود که نظاميان گرجی دست به سلاح بردند و بخاطر تأمين نفوذ سياسی ، حضورنظامی دايمی و علاقه مندی های اقتصادی دول مقتدر استثمارگر واستعمارطلب ( استعمارنو ) درحوزۀ بحيرۀ سياه وبحيرۀ کسپين، آتش جنگ را شعله ور ساختند.
خانم Irina Gagoliewa سخنگوی رسمی زمامداران دراوستيای جنوبی ازيک اتاق زيرزمينی دريک عمارت ويران در Zchinwali ، با استفاده از تلفون همراه به شنوندگان راديو ( Echo Moskwy ) رويدادهای جنگ را ميان نيروهای گرجستان و مدافعين هموطنش، گزارش ميداد. خانم Gagoliewa با صدای خسته و حزن آلود، پيوسته تقاضا بعمل می آورد: « روسيه: کمک- کمک، برای ما چند دقيقه يی بيش، تا نابودی کامل مان باقی نمانده است.»
پس ازاقدام بی ثمر Papowنمايندۀ خاص روسيه، مرکزفرماندهی قوتهای روسی نيز با صدور اطلاعيه ای وارد ميدان شد و ازطرفين درگيرمطالبه نمود تا به برخوردهای نظامی پايان دهند ومذاکرات صلح را پيشه کنند. وليک ازاين تقلای مشابه چيزی بدرنمی آمد؛ زيرا سرنخ ها توسط ايالات متحدۀ امريکا و متحدينش درپشتيبانی ازتبليسی ازيکسو و فدراتيف روسيه درحمايت ازمردمی که (80) فيصد آنها پاسپورت روسی دارند، ازسوی ديگرکش ميشد و آنها به خرمن اين منازعه روغن وهيزم می ريختند.
بی باوری های سياسی و پيچيدگی های تبادلۀ الفاظ، ناکارايی خودرا ثابت ساخت. درگيرودار آتشباری گرجستان دراوستيای جنوبی، رسانه های گرجی خبردادند که هواپيماهای روسی برحريم هوايی گرجستان در پروازهستند و شهرهای Gori ( 130 سال پيش، استالين درهمين جا بدنيا آمد ) و Kareli را که خارج ازساحۀ جنگ موقعيت دارند، بمبارد می نمايند. اين ادعای گرجستان را مقامات روسيه درآن واحد وبدون معطلی تکذيب کردند.
بعد ازحملۀ گرجستان براوستيای جنوبی، شورای امنيت سازمان ملل متحد، موضوع را شامل آجندای بحث های داغ روزگردانيد؛ ليکن بنابر موجوديت فاصله ميان ديدگاههای اعضای دايمی شورای امنيت، قطعنامه به تصويب نرسيد.
ايالات متحدۀ امريکا و حاکمان درتبليسی ، روسيه را مقصراصلی خواندند. درحاليکه روسيه، گرجستان را مسؤول درجه اول قضايا دانست. تشنج نظامی دراوستيای جنوبی، بالای اوضاع درابخازی واقع درسواحل بحيرۀ سياه که ازماه اپريل بدين طرف متزلزل است، تأثيرمستقيم گذاشت و نا آرامی ها را بدنبال آورد.
پيشينۀ قضيه:
به مقصد جلوگيری از اطالۀ کلام، دراين جا صرف به رويدادهای پس ازفروپاشی اتحاد شوروی، تماس گرفته ميشود. زيرا، بررسی تغييرات و تحولات تاريخی وسير انکشاف حوادث اجتماعی دراين منطقه، بويژه از قرن هجدهم ميلادی به بعد، بحث جداگانه ای را ميطلبد که ازحوصلۀ نبشتۀ حاضر خارج است:
دردوران شوروی وقت، اوستيای شمالی بمثابۀ يک جمهوری خود مختار درچوکات تشکيلات فدراسيون روسيه بود و اوستيای جنوبی منحيث يک واحد اداری کاملآ خودمختاردرجمهوری گرجستان باقی ماند. درسال 1989 ، دراوج زمينه سازی ها برای سقوط شوروی توسط ميخائيل گرباچف و ادوارد شوارد نازی، درهمدستی و زد وبندهای آشکار و پنهان با ارتجاع جهانی و امپرياليسم ؛ پارلمان اوستيای جنوبی به جدايی کامل ازگرجستان رأی داد؛ ولی اين فيصله امکان تحقق عملی را پيدا نکرد.
درسال 1991 با فروپاشی رسمی اتحاد شوروی، سياستمداران اوستيای جنوبی نيزگامهای نخستين را درراه حصول استقلال سياسی و بدست آوردن حق خود اراديت، برداشتند که منجر به تصادمات خونين نظامی بين طرفين منازعه، درمقاطع زمانی متفاوت گرديد.
درسال 1992 به قول غربی ها، جدايی طلبان اوستيايی اعلان استقلال کردند و ازپی آن بازهم خون انسانهای بی شمار برزمين ريخت، ولی داعيۀ استقلال شکل رسمی بخود نگرفت.
پس از جنگ وخونريزی، تخريب و ويرانی، سرانجام به وساطت دولتمردان روسيه، موافقتنامۀ آتش بس، بين گرجستان و اوستيای جنوبی به امضاء رسيد و مسؤوليت تضمين ازرعايت مفاد تعهدنامه بدوش فدراتيف روسيه گذاشته شد. به تعقيب اين پيمان، روسيه، گرجستان و اوستيای جنوبی، هرکدام يک يک گردان کوچک نظامی را برای اجرای ماموريت صلح تشکيل دادند که زيرنام قوای کشورهای مستقل مشترک المنافع فعال بودند.
بالا گرفتن بحران قدرت طلبی درگرجستان:
ادوارد شوارد نادزی شريک جرمی گرباچف درخيانت به ترقی و پيشرفت اجتماعی که درخدمت مزدورصفتانه به منافع سياسی و استراتژيک ارتجاع جهانی و امپرياليسم و پياده نمودن مرحله به مرحلۀ پلان ها و پروگرام های دنيای غرب، پيمان ناتو و دولت اسرائيل، از سوی دستگاههای جهنمی استخبارات دول غارتگر وسازمان موساد، مفتخربه دريافت مدال ها، تقديرنامه ها وجوايزنقدی و جنسی شده بود، با ازدست دادن چوکی وزارت خارجۀ اتحاد شوروی بعد ازفروپاشی، درفعل وانفعالات سياسی بعدی به منصب رياست جمهوری گرجستان رسيد.
درزمان تصدی شوارد نادزی درمقام رئيس دولت، بنابرانعطاف ناپذيری سکانداران قدرت، ميانۀ سياسی بين گرجستان- اوستيای جنوبی و ابخازی ،برسرمسآلۀ استقلال طلبی، پيچيده ترشد و روز بروز دامنۀ اين مشکل افزايش می يافت وآتش درگيری های نظامی زبانه می کشيد. مزيد براين، درجانبداری ازطرف های متخاصم، مداخلۀ خارجی نيز نقش خودرا درازدياد نا آرامی ها داشت.
شوارد نادزی درماموريت داده شده ازسوی انحصارات غربی بسيار خوش درخشيد (!) و وظايف خود را با سرسپردگی به دنيای سرمايه، به وجه احسن انجام داد. اما بنا برکبرسن و پايين آمدن سطح توانايی کاری اش، ديگر به درد بخورنبود؛ بايست هرچه زودتر با جابجايی مهرۀ جديد و نيروی کارجوان و تازه نفس، تعويض ميشد.
اين چهرۀ جديد درسياست گرجستان، ميخائيل ساکاشویلی نام داشت.
دراصل قصرسفيد، شرايط را طوری عيار ساخت که رهبر آيندۀ مملکت درگرجستان، ازپهلوی راست زمامدار کهنه پيخ سربلند کند!
ميخائيل ساکاشویلی( Michail Saakaschwili ) درايالات متحدۀ امريکا دررشتۀ حقوق تحصيل نموده و پس از فراغت از آموزش دانشگاهی، درشهرنيويارک دفتر وکيل مدافع دعوی حقوقی گشود.
قرارمعلومات منتشره دررسانه های گروهی غربی ، او به زبانهای گرجی، اوکراينی، روسی، انگليسی و فرانسوی صحبت کرده ميتواند وهمسر هالندی دارد.
ساکاشویلی برطبق يک نقشۀ ازقبل طرح ريزی شده به گرجستان بازگشت و با کسب عضويت درحزب سياسی به رهبری ادوارد شوارد نادزی، صفحۀ زندگی سياسی خويش را درداخل کشور رقم زد و قدم به قدم ازحمايت ، پشتيبانی و تشويق منشی حزب و رئيس دولت برخوردار گرديد.
درسال 2000 ، شوارد نادزی با کلان دستی درحق ساکاشویلی ، ازخود سخاوت نشان داد و اين چهرۀ جذاب را بحيث وزيرعدليه مقرر کرد. درآن وقت اوضاع داخلی درگرجستان بسيار خراب بود ؛ مردم درفقرکشنده حيات بسرمی بردند؛ اقتصاد ورشکسته و بيمار بود؛ فساد مالی و اداری دردستگاه دولت بيداد داشت؛ استفاده جويی مقامات از دارايی های عامه به اوج خود رسيده بود.... درچنين حالت وزير عدليۀ نوتقرراعلام نمود که درمقابل اين همه نا بسامانی ها به مبارزه برمی خيزد.
درجريان مبارزه برضد مفاسد که اساسآ جنگ برسر کسب قدرت بود، روابط شوارد نادزی با ساکاشویلی به تيرگی گراييد. استاد بزرگ، شاگرد وفادار ولی احسان فراموش را ازپشتيبانی و حمايت خود محروم ساخت و درمقابل ، شاگرد نيز به يکی ازمنتقدين گريبان دريدۀ پدرمعنوی و خاطرخواه خود بدل گرديد تا اينکه شاگرد نيزبرمسند استاد جلوس کرد.
پنج سال قبل از امروز، ساکاشویلی رهبری انقلاب يک شاخۀ گل گلاب را برضد شوارد نادزی بدست گرفت و معترضين درپيشاپيش آنها شاگرد وفاداربا شاخه های گل گلاب دردستان شان، داخل پارلمان شدند و تهداب آغاز سقوط حاکميت و فرمانروايی يک دوست نا کار آمد و فرسودۀ بدقسمت و موريانه خوردۀ جهان غرب را که درگذشته، درمواقع خيلی حساس، نهايت سودمند واقع شده بود، گذاشتند.
( تاريخ کشورما نيز خاطرات نهايت اندوهبار و خونين اين گونه شاگردان وفادار ساخت سازمان سياه را که بخاطرانجام وظايف سپرده شدۀ باداران شان ، گلوی استادان و پدران معنوی خويش را تا آخرين نفسهای زندگی فشرده اند، درصفحاتش ثبت کرده است.)
درنتيجۀ تظاهرات دوامدار و اعتراضات پيهم ناراضيان رژيم، شوارد نادزی جبرآ ازقدرت بزيرانداخته شد و درجنوری 2004 ، ساکاشویلی مراسم تاج پوشی را بجا آورد.
رئيس جمهورجديد گرجستان درسرلوحۀ سياست خارجی خويش، رسيدن به هدفهای آتی را قرارداد:
- نزديکی بی چون وچرا با واشينگتن ؛
- طرفداری بدون قيد و شرط ازسياستها و پروگرامهای جهان غرب ؛
- جهد بی پايان برای کسب عضويت در پيمان ناتو.
واما قضاوت تاريخ بيرحم است ! دوست و دشمن را نمی شناسد ! ملاک قضاوت، عملکرد افراد درپراتيک زندگی ميباشد ! مظلوم نمايی ها نميتواند حقيقت را بپوشاند !
ساکاشویلی که بخاطردفاع از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، درنظر گرفتن خواسته های برحق مردم و پيشرفت اقتصادی کشورش نعره ميکشيد و از پشتيبانی مولای بزرگش برخورداربود، درمسند قدرت نيمرخ زشت، خشونت آميز و ننگين خود را به نمايش گذاشت:
رئيس جمهور وفادار به دنيای غرب درگرجستان، درسال 2007 يعنی چهارسال بعد ازنصب شدن درمقام، بدليل اينکه دستاوردی نداشت و چانتۀ اعمالش تهی ازمحاسن دولت داری بود، باخشم مردم روبروشد. چهرۀ سياسی دوست داشتنی جهان آزاد (!) درلباس شامپيون دموکراسی (!) مارش اعتراضی مدافعين دموکراتيزه کردن حيات اجتماعی را بزور بازوی چماق داران و با پخش گاز اشک آور، سرکوب کرد و با يک ژست پيشگيرانه، بمقصد خموش ساختن صدای اعتراض مردم و جلوگيری ازبالا گرفتن موج تظاهرات، حالت اضطرار را درکشور نافذ گردانيد. با ختم وضعيت فوق العاده و برگذاری پيش ازموعد انتخابات رياست جمهوری درماه جنوری 2008 ، با وارد آوردن فشار بالای رأی دهندگان و دستکاری درپروسۀ رأی دهی و شمارش آراء ، قدرت را مجددآ غصب کرد.
انگيزه های بوجود آمدن بحران موجود:
در نشست رهبران دول عضو پيمان ناتو در بخارست، روی مسألۀ پذيرش گرجستان به اين پيمان، بحث بعمل آمد وچراغ سبزروشن گرديد. کشورهای اروپايی عضو اين اتحاد نظامی، شروع مذاکرات با تبليسی را وابسته به پيداکردن يک راه حل قابل قبول برای همه جوانب ذيعلاقه در مسألۀ اوستيای جنوبی و ابخازی دانستند.
درعين زمان ولادميرپوتين رئيس جمهور وقت روسيه درنيمۀ ماه اپريل 2008 تصميم رهبران دول را مبنی برقبولی عضويت گرجستان درپيمان ناتو، ناديده گرفتن علاقه منديهای روسيه و زيرپا کردن منافع مردم فدراتيف روسيه، پنداشت. بدين لحاظ اندکی پس ازاين رويداد با اوستيای جنوبی و ابخازی مناسبات ديپلماتيک برقرارنمود، که در واقعيت امر مفهوم شناسايی رسمی را ميرسانيد.
اقدام سياسی نمادين پوتين خشم ساکاشویلی را برانگيخت و با عجله وارد ميدان قدرت نمايی شد. اصلآ سياست بازان درگرجستان، زمانی خواب آرام خود را درخطر يافتند که 89 فيصد مردم اوستيای جنوبی درجريان يک همه پرسی درسال 2006 خواهان استقلال سياسی خويش گرديده بودند.
دراين حالت ساکاشویلی درمشوره با دوستان امريکايی، ضرورديد تا اقدامی را درپيش گيرد، که ازپيامد آن ترحم دول اروپايی عضو ناتو جلب و قناعت آنها فراهم ساخته شود ونيز اين باور بوجود آيد که گرجستان معروض به خطراست و بايد به پروسۀ پيوستن آن کشور دراتحاديۀ اروپا و پيمان ناتو، سرعت داده شود و به درخواست قبولی گرجستان شرايط سخت گيرانه وضع نگردد. بدين لحاظ گرجی ها با تحرکات عسکری، حضورنظامی خود را درسرحدات با اوستيای جنوبی و ابخازی قوی ساختند و بروز اختلاف با روسيه را با پلان و پروگرام شده دامن زدند.
پيش ازلشکرکشی به اوستيای جنوبی، رئيس جمهورگرجستان با طرح يک پلان چنان نشان داد که اين مشکل ميتواند ازطريق انجام مذاکرات راه حل خودرا پيداکند. دراين پلان برای اوستيای جنوبی و ابخازی، خود مختاری کامل و تأسيس زون ويژۀ اقتصادی به اشتراک روسيه و بازگشت کليه آواره گان جنگ، درنظرگرفته شده بود.
طرح پيشنهادی ساکاشيويلی، طرف تأييد و پشتيبانی جهان غرب و همچنان جمهوری های سابق اتحاد شوروی درحوزۀ بالتيک (ليتوانی-لتونی- استونی )، اوکراين و پولند، که همه متحد غرب هستند، واقع شد. ازجمله وزيرخارجۀ آلمان فرانک والتراشتاين ماير، بخاطر تحقق واريانتهای قابل قبول اين پلان، بتاريخ 7/ 8 / 2008 به تبليسی وسپس به ابخازی سفرنمود و تلاش بخرچ داد تا با دستان پر منطقه را ترک گويد؛ اما انکشاف حوادث چيزديگری را به نمايش گذاشت.
دليل دست يازيدن وزيرخارجۀ آلمان به ابتکارات صلح آفرين، اين بود که دولت آلمان فدرال ازسال 2003 بدين طرف، هماهنگ کنندۀ فعاليتهای يک شورا بنام " گروپ دوستان سرمنشی ملل متحد برای گرجستان" ميباشد. اين گروپ دوستی درآخرين سال دورۀ زمامداری ادوارد شوارد نادزی، درمرحله ای که خطر اوج گيری بحران داخلی و مسابقۀ غير دوستانۀ قدرت طلبی، گرجستان را تهديد ميکرد، بوجود آمد. ايالات متحدۀ امريکا، فدراتيف روسيه، فرانسه و انگلستان اعضای آن هستند. درچوکات اين نهاد، کوشش های متعددی صورت گرفت تا پروسۀ مذاکرات بين گرجستان و اوستيای جنوبی و گرجستان و ابخازی برقرار گردد.
وزيرخارجۀ آلمان دراقدام اخيرخود يک پلان سه قدمه يی را بغرض حل صلح آميزمنازعه و برگشت آرامش درمنطقه، طرح ريزی کرد. مطابق اين پلان، درگام اول بايست فضای اعتماد متقابل ميان طرفهای درگيراحياء می شد، بعدآ کار روی پروژه های بازسازی آغازمی يافت و به تعقيب آن زمينۀ حل نهايی مشکلات درپشت ميزمذاکره فراهم ميگرديد.
کشورهای عضو گروپ دوستی، پشتيبانی عام و تام خود را ازانديشه های وزيرخارجۀ آلمان اعلام نمودند؛ ليکن پلان مطروحه، گروههای متخاصم را درمنطقه، راضی ساخته نتوانست. بخصوص گرجستان و ابخازی آن را نه پذيرفتند؛ ازاين جهت تماسهای مستقيم اشتاين ماير با رهبران استقلال طلب وهم با تماميت خواهان گرجی، بی نتيجه پايان يافت.
واکنشهای دوست و د شمن طرفين منازعه درقبال حوادث اخير:
رئيس جمهورگرجستان پس از هجوم نيروهای گرجی بالای اوستيای جنوبی، دريک بيانيۀ رسمی چنين اظهارداشت: « حملۀ نظامی به هدف الحاق دوبارۀ اوستيای جنوبی بخاک گرجستان، يگانه راه بود تا کشوررا ازخطرتجزيه شدن نجات ميداديم.»
دمیتری مدویدیف رئيس جمهور و ولاديميرپوتين صدراعظم فدراتيف روسيه، درنخستين عکس العمل ها گفتند: « وحشت نظامی گرجستان بدون مجازات باقی نخواهد ماند.»
ساکاشویلی بتاريخ 9/ 8/ 2008 ازطريق رسانه های خبری