پیروزی جبهه ی آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی در ال سالوادور
پیروزی جبهه ی آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی در ال سالوادور
خسرو باقری
این روزها ال سالوادور سرخ رنگ است؛ نه از خون میهن دوستان و مبارزان، بلکه از پیراهن ها و پرچم های سرخ رنگ مردان و زنان، جوانان و کهنسالانی که پس از پیروزی نامزد جبهه ی آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی، به خیابان ها سرازیر شدند.
یکشنبه 15 مارس 2005 ( 25 اسفند )1387، با پیروزی "مائور یسیوس فونس" نامزد جبهه ی آزادیبخش ملی فارابوندو مارتی در ال سالوادور، زنجیره ی پیروزی نیروهای عدالت اجتماعی و دمکراسی جامعه گرای آمریکای لاتین تداوم یافت و شادمانی نیروهای پیشرو ومترقی جهان را برانگیخت. این پیروزی زمانی به دست آمده است که کشور ال سالوادور، به خاطر حاکمیت ده ها ساله ی مالکان، سرمایه داران و نظامیان و دنباله روی آنان از سیاست های امپریالیستی کشورهای قدرتمند سرمایه داری به وپژه امپریالیسم آمریکا، در بحرانی از فقر، بیکاری و عقب ماندگی دست و پا می زند. جنبش مردمی ال سالوادور به پیروزی چشمگیری دست یافته است که اگر آن را در کنار پیروزی های دیگر نیروهای پیشرو آمریکای لاتین از ونزوئلا تا نیکاراگوئه واز بولیوی تا اکوادور و تداوم انقلاب1959 کوبای جامع گرای، مورد ارزیابی قرار دهیم؛ بسیار پر معناست. اما نبردهای سهمناک تر و دشوارتر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و طبقاتی در پیش است.
ال سالوادور کوچک ترین کشور آمریکای مرکزی است. مساحت آن 21041 کیلو متر مربع و از مغرب و شمال غربی به گواتمالا، از شمال شرقی و مشرق به هندوراس و از جنوب به اقیانوس آرام محدود است.
ال سالوادور سرزمینی کوهستانی است که از لحاظ طبیعی به سه ناحیه تقسیم می شود: ناحیه ی زمین های پست ساحلی، ناحیه ی فلات داخلی و ناحیه ی بلندی های شمالی. مهم ترین ماده ی معدنی این کشور خاکستر آتشفشانی است که خاک را حاصلخیز می کند. مقدار کمی طلا، نقره و گوگرد نیز در این کشور یافت می شود.مهم ترین محصولات کشاورزی ال سالوادور که بیشتر به مصرف داخلی میرسند؛ عبارتند از:لوبیا، ذرت، برنج و محصولاتی که بیشتر از لحاظ صادرات برای ال سالوادور اهمیت بسیار دارند؛ عبارتند از: قهوه، پنبه، نیشکر و نارگیل. تولید و صدور قهوه یکی از مهم ترین راه های درآمد کشور است. دامپروری و
ماهیگیری نیز بخشی از نیازهای غذایی مردم ال سالوادور را برآورده می کنند.
السالوادور در حدود هفت میلیون نفر جمعیت دارد و نزدیک به 40 در صد این جمعیت در شهرها زندگی می کنند. پایتخت و بزرگترین شهر ال سالوادور" سان سالوادور" است که در حدود 500 هزار نفر جمعیت دارد. مردم این کشور را بیشتر دورگه ها و سرخپوستان تشکیل می دهند. دورگه ها که از آمیزش سفیدپوستان اروپایی با بومیان پدید آمده اند، در حدود 90 در صد جمعیت و سرخپوستان در حدود 5 تا 8 در صد مردم کشور هستند؛ یک تا دو در صد جمعیت را نیز سفیدپوستان اروپایی و آمریکایی تشکیل می دهند. زبان رسمی مردم ال سالوادور اسپانیایی است و دین اکثر مردم این کشور مسیحی است؛ بیشتر کاتولیک و کمتر پروتستان.
ال سالوادور از حدود 5000 سال پیش ، زیستگاه سرخپوستان " ناهوا" بود که از شمال غربی آمریکای مرکزی به این سرزمین آمده بودند. ویرانه های معبدهای کهن نشان می دهند که از سده های دوم تا یازدهم میلادی، قبیله های " مایا" در ال سالوادور به سر می برده اند. پس از آن ها قبیله های " پیپیل" بر این کشور دست یافتند و تا سده ی شانزدهم که نیروهای اسپانیا به این سرزمین پا نهادند، بر آن فرمان می راندند. اسپانیایی ها، قبیله های پیپیل و بومیان دیگر را شکست دادند و این سرزمین را نیز به مستعمرات خود افزودند. ال سالوادور مانند بسیاری از کشور های آمریکای جنوبی ومرکزی، در حدود 300 سال زیر فرمان اسپانیایی ها بود. از آغاز سده ی نوزدهم میلادی، که این کشورها راه استقلال طلبی را در پیش گرفتند، ال سالوادور نیز از استعمار اسپانیا رهایی یافت و در سال 1823 میلادی به اتحادیه های کشور های مرکزی پیوست. در سال 1841 میلادی، ال سالوادور از این اتحادیه جدا شد و استقلال یافت.
ال سالوادور کشوری جوان است؛ 38 در صد جمعیت کشور زیر 15 سال هستند و به علت فقر گسترده در میان توده های مردم زحمتکش، تنها 5 در صد جمعیت آن را افراد بالای 65 در صد تشکیل می دهند. مرگ و میر کودکان در این کشور 28 در هزار است که در معیارهای جهانی رقم بسیار بالایی است. ( این رقم در کوبای جامعه گرا بین 5 تا 6 در هزار است که آن را در در بهترین موقعیت جهانی قرار داده است.) در ال سالوادور تنها کمی بیش از نیمی از کودکانی که به این سن تحصیلی رسیده اند، می توانند به مدرسه بروند و فقط یک سوم این کودکان، تا کلاس نهم درس می خوانند. بقیه ی کودکان در فقر و تنگدستی به بازار کار قانونی و غیر قانونی رانده می شوند.
کشور ال سالوادور پس از کسب استقلال، همواره در اختیار مالکان، سرمایه داران ونظامیان این کشور بوده است بیشتر دولت های حاکم در خدمت حفظ منافع اقلیت استثمارگر کشور بوده اند. در سال 1932، شورش دهقانان، با کشتار 20000 نفر از آنان پایان یافت. ( نام جبهه ی ملی فارابوندو مارتی از نام رهبر چپ گرای شهید این شورش برگرفته شده است.) در اوایل سده ی 19 ، گروهی محدود معروف به " چهارده فامیل" بر این کشور حکومت می کردند. در دهه ی 1980 این "چهارده فامیل" به " دویست فامیل" افزایش یافت. بر اساس آخرین آمارها، 20 در صد ثروتمندان کشور از 66 در صد در آمد ملی بر خوردارند و 20 در صد فقیر ترین اقشار جامعه، تنها 4 در صد در آمد ملی کشور را در اختیار دارند. یک در صد مالکان کشور، 40 در صد از بهترین زمین های کشور را در دست دارند و 48 در صد مردم ال سالوادور در فقر مطلق زندگی می کنند. میلیون ها نفر بدون داشتن مسکن، در زاغه های پیرامونی شهر ها که فاقد آب آشامیدنی و برق است؛ بسر می برند.
در ال سالوادور نزدیک به 3 میلیون نیروی کار وجود دارد که 25 در صد آن ها در کشاورزی، دامپروری و ماهی گیری؛ 25 در صد در صنعت و معدن و 50 در صد دیگر در مشاغل تجاری، مالی واداری به کار مشغولند. بر اساس آمارها، بیکاری یکی از بزرگترین مشکلات این کشور است. در عین حال، هم اکنون 20 در صد کارگران این کشور در اتحادیه های کارگری آن متشکل هستند. اتحادیه های کارگران و کشاورزان که پیش از تحولات آغاز دهه ی 1990 غیر قانونی بودند؛ اکنون فعالند و در مسایل سیاسی کشور نقش مهمی را ایفا می کنند.
از نظر سیاسی، ال سالوادور بین سال های 1944 تا اواسط دهه ی 1960 در اختیار حزب لیبرال قرار داشت که در واقع حزب مالکان کشتزارهای قهوه ی این کشور بود. در این دهه، حزب های دیگری در کشور پدید آمدند اما قدرت به طور کلی در اختیار دو حزب" اتحاد انقلابی دمکراتیک" و" حزب آشتی ملی" قرار داشت. به تدریج دو سازمان و حزب دیگر به نام های" حزب دمکرات مسیحی" و جنبش انقلابی ملی" با شعار دفاع از حقوق مردم پا به عرصه ی وجود نهادند. این دو سازمان در انتخابات سال 1972 شرکت کردند و احزاب حاکم به رهبری حزب آشتی ملی را به چالش کشیدند؛ اما قدرت حاکم این دو سازمان را سرکوب و رهبران آن ها را زندانی و تبعید کرد.
در اواخر این دهه، جنبش چپ گرای" جبهه آزادیبخش ملی فارابوندومارتی " در پاسخ به نیاز اکثریت زحمتکشان جامعه پدید آمد و به مبارزه ی چریکی با حکومتی پرداخت که تمام ساختارهای سیاسی فعالیت آزاد و دمکراتیک را مسدود کرده بود. در این دوران " الهیات آزادیبخش" نیز به کمک نیروهای پیشرو آمد و با طرح ضرورت تحولات اقتصادی و اجتماعی به سود طبقات زحمتکش، بر مبارزات اجتماعی و سیاسی کشور تاثیر مثبتی باقی گذاشت. با پیروزی انقلاب نیکاراگوئه در سال 1979، که به حاکمیت نیروهای چپ گرای ساندنیست منجر شد؛ نظامیان ال سالوادور، وحشت زده از تاثیر این انقلاب، در اکتبر1979 دست به کودتای نظامی زدند. این کودتا که از حمایت نیروهای دست راستی مالکان وسرمایه داران وامپریالیسم آمریکا به رهبری رونالد ریگان برخوردار بود؛ نابودی جنبش آزادیبخش ملی فارابوندومارتی را در راس برنامه های خود قرار داد. این سرکوب خشن نیروهای پیشرو کشور به کشتار 75000 هزار تن از زحمتکشان و سازمان های هوادار آن ها منجر شد. از وحشت نیروی سرکوبگران، بیش از یک میلیون نفر از مردم، کشور را ترک و به کشورهای گوناگون مهاجرت کردند. دولت دست راستی، یک دهه دانشگاه های محدود کشور را به بهانه ی این که مرکز فعالیت نیروهای چپ کشورند؛ بست و صدمات جبران ناپذیری را به نظام آموزشی کشور وارد ساخت.
نیروهای راست کشور که همچنان از حمایت امپریالیسم آمریکا برخوردار بودند؛ در سال "1982 ائتلاف جمهوری خواهان ملی" را ایجاد کردند و در سال 1989 با همکاری حزب آشتی ملی، قدرت را به دست گرفتند. در سال 1992 جبهه ی آزادیبخش ملی فارابوندومارتی به مبارزات سیاسی روی آورد و به مبارزه دمکراتیک برای کسب قدرت دست زد. اولین انتخابات دمکراتیک در سال 1994 برگزار شد و نامزد ائتلاف راست یعنی " آرماندو کالدرن سول" با 68 در صد آرا بر نامزد نیروهای چپ یعنی"روبن زامورا" پیروز شد. در سال 1997 نیروهای چپ با کسب 27 کرسی پارلمان و تنها با اختلاف یک کرسی، انتخابات مجلس را که هر سه سال یک بار برگزار می شود؛ به نیروهای راست واگذار کردند اما در اکثر انتخابات شهرداری های کشور، از جمله شهرداری پایتخت به پیروزی رسیدند. در انتخابات سال 1999 ریاست جمهوری هم، نامزد نیروهای راست یعنی" فرانسیسکو فلورز" بر نامزد نیروهای چپ پیروز شد اما در سال 2000 انتخابات مجلس کشور برای نخستین بار با پیروزی نیروهای چپ متحد در جبهه ی آزادیبخش ملی فارابوندومارتی به پایان رسید. در این انتخابات نیروهای چپ 31 کرسی و نیروهای راست 29 کرسی را کسب کردند.
ائتلاف نیروهای راست در انتخابات سال 2004 هم به پیروزی رسید و نامزد آن ها یعنی"آنتونیو ساکار" به ریاست جمهوری کشور رسید. (در این انتخابات امکان پیروزی نامزد نیروهای چپ یعنی"شفیق هندال" بسیار زیاد بود اما تهدید های جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا مانع از این پیروزی شد.) سرانجام در انتخابات ریاست جمهوری 15 ماس 2009 " مائوریسیو فونس" نامزد نیروهای چپ متحد در جبهه ی آزادیبخش ملی فارابوندومارتی با 51 در صد آرا، " رودریگو آوبلا"، نامزد ائتلاف جمهوری خواهان ملی را شکست داد تا برای نخستین بار در تاریخ ال سالوادور، نیروهای چپ قدرت را بدست بیاورند و تغییرات جامعه گرایانه ی خود را در کشور آغاز کنند.
فقر، عقب ماندگی و شکاف طبقاتی هولناک، میراثی است که از نظام سرمایه داری ال سالوادور برای نیرو های پیشروی چپ کشور باقی مانده است. کار دشواری در پیش است اما گرایش آرام ولی محسوس جهان به سوی چپ، پیروزی های شکوهمند نیروهای چپ در آمریکای لاتین، بحران ژرف و طاقت سوز سرمایه داری جهانی و سرانجام هشیاری نیروهای پیشرو چپ کشور، زمینه های مثبتی هستند که می توانند دورنمای امیدبخشی را برای ال سالوادور رنج کشیده به ارمغان بیاورند.
منبع ;روند نو