جنبش مردم عدالتخواه ايران کاخ ارتجاع سياه را به لرزه درآورد!

 

   ( غفار عريف )   

 

انقلاب مخملی

 

  جنبش مردم عدالتخواه ايران کاخ ارتجاع سياه را به لرزه درآورد!

 

      

اشتراک پرقدرت و با شورو شوق فعالان سياسی، نويسندگان، ژورناليستان، پژوهشگران، اساتيد دانشگاهها، آموزگاران مدارس، دانشجويان، دانش آموزان ، نمايندگان سنديکاهای کارگری، دهقانان، پيشه وران ... درکامپاين مبارزات انتخاباتی دورۀ دهم رياست جمهوری ايران؛ رژم ولايت فقيه را ازبيخ و بنياد شديداً تکان داد وبحق پايه های استبدادی آن را به لرزه دراورد

     هرچند آيت الله خامنه ای، بالا نشين نظام آخوندی، درگذشته گاه گاهی صرف ازسياستهای اقتصادی احمدی نژاد انتقاد به عمل می آورد؛ اما با نزديک شدن موعد معينۀ رفتن مردم بپای صندوقهای رأی دهی، طرز ديد " مقام معظم رهبری(!) " به زاويۀ 180 درجه تغيير کرد و درصحبتهای خويش به توصيف و تمجيد ازرنيس جمهورپرداخت و کارکردهای او را چنان مثبت ارزيابی نمود که آگاهان سياسی آن را توصيۀ ولی فقيه به انتخاب مجدد اين ننگ فرهنگ انسانيت، دانستند

    درجريان مبارزات انتخاباتی طرفداران کانديدهای اصلاح طلب، بويژه هواخواهان ميرحسين موسوی، پلاکاتهای را با خود حمل می نمودند که درآنها نوشته شده بود:

         -خدا حافظ ، خدا حافظ احمدی نژاد!

-احمدی نژاديک آدم دروغگوست: چهارسال پيش به مردم وعده داده بود که وضعيت اقتصادی را درکشوربهبود می بخشد؛ ولی  گفتۀ خود را عملی نساخت.

    پس ازاعلام نتايج انتخابات و دروغ سازی برنده شدن احمدی نژاد با تقلب و دستکاری درشمارش آراء ، صدها هزار انسان معترض به جاده های پايتخت و شهرهای بزرگ، ريختند و خواهان ابطال انتخابات شدند.

    بدين سان يک شبه سبز، شبه اوج گيری يک جنبش سراسری مردمی درفضای ايران درگشت و گذاراست، که هرگاه هدفمندانه  درجهت دستيابی به تحولات بنيادی رهبری و پيگيری شود؛ بدون ترديد سرنوشت نظام و آيندۀ سياسی مملکت سرازنو رقم خواهد خورد.

    حضورپرشور و نيرومند صدها هزار زن و مرد، پير جوان آزاديخواه جامعۀ ايران و اتحاد وسيع فعالان سياسی، مدافعين دموکراسی و حقوق بشر، دانشجويان، دانش آموزان، اساتيد دانشگاهها ...درمقابله با ترفندهای سران حاکم رژيم ماجراجو و بدنام ولايت فقيه، داير برزيرپا گذاشتن حق انتخاب آزاد ملت و تقلب آشکار در رأی شماری؛ نمايانگرآنست که دارد موج کشتارها و سرکوبگری های مخالفين، شامل شخصيتهای سياسی، آزاديخواهان و فعالان ترقی پسند، به پايان خود نزديک ميگردد.

     به باور آگاهان سياسی و پژوهشگران صاحب نظردرمسائل ايران نکات زيرين ميتواند دال برآن باشد که احمدی نژاد رئيس جمهور فعلی ، بازندۀ اصلی انتخابات بوده است:

-         وی دردوراول فعاليتهای انتخاباتی اش وعده سپرده بود که سفرۀ مردم نيازمند را ازمدرک درآمد فروش نفت، پر می سازد و برضد اقتصاد بيمار درکشور مبارزه ميکند؛ ليکن نتيجه معکوس بود؛

-         چهارسال پيش گفته بود : دوران بيداد ستمگران گذشته و بيعدالتی بمرحلۀ پايانی خود رسيده است؛ اما بيلانس سياستهای داخلی و خارجی او، تصويرفاجعه باری را دراختيارمی گذارد؛

-         درنتيجۀ تعقيب سياست نادرست اقتصادی درداخل و ماجراجويی های تحريک آميز درسياست خارجی، نه تنها در داخل ايران ورشکستگی اقتصادی را بوجود آورد؛ بلکه اين کشور را ازساير ممالک جهان نيز منزوی ساخت؛

-         او با حذف و انحلال دفاتر مهم دردستگاه دولت؛ سبکدوش ساختن کارشناسان مسلکی ازوظايف؛ ناديده گرفتن فيصله های پارلمان؛ توازن و توانايی های کاری را در جامعه برهم زد؛

-         نرخ تورم اقتصادی به اندازۀ 30 درصد و نرخ حقيقی بيکاری بالاتر از 20 درصد ازکارنامه های چهارسالۀ رئيس جمهورمی باشد؛

-         موجوديت حدود يک مليون انسان معتاد به مواد مخدر، عمدتاً جوانان، يک ريکارد تأسف آور جهانی را نشان ميدهد؛

-         درچهارسال گذشته وی بمثابۀ يک آدم اسرارآميز و يک ايديولوگ مذهبی ديوانه صفت، تصويری ازخود بجا گذاشته است که به هيچ وجه شايستۀ يک زمامدار نبوده ، بلکه مايۀ شرم وخجالتی است؛

-         او بيشترخود را درعقب بيانيه های خشونت آميزپنهان ساخت و درميدان عمل و کارسازنده به نفع جامعه،ضعيف ترين انسان عملگرا بود، که نزد مردم به يک فيگورحرف ناشنو وازخود راضی تبارز يافت....

       احمدی نژاد درچهارسال دورۀ حکومتش، پيوسته به تفتين و تشنج آفرينی متوسل گرديد؛ هميشه ازبدل شدن ايران به يک قدرت جهانی سخن ميگفت؛ يهودها، آلمانها و امريکايی ها را شديداً انتقاد می نمود که سياست آنها درشرق نزديک، بی ثمر ازآب بدرآمده است و همين گونه نسخه های دموکراسی و ليبراليزم غربی را ناکام و ناکارآمد خواند؛ ولی خود نه تنها کاری را به نفع شرق نزديک و جامعۀ ايران انجام نداد؛ بلکه آزادی های دموکراتيک و ابتدايی ترين حقوق انسانی مردم آن کشور را نيز بازور برچه و تفنگ از آنان گرفت.

   مؤلفه های که رهبرمذهبی ايران و احمدی نژاد را باهم پيوند ميزند اينها اند:

-         احمدی نژاد ازميان بسيجی ها و سپاه پاسداران برخاسته است، که هردو نهاد معرف نظام ولايت فقيه است و ازرژيم آخوندی با حصول امتيازات سياسی- اجتماعی پاسداری می نمايند؛

-         دروجود احمدی نژاد، بار مذهبی و ايديولوژيک نظام جمهوری اسلامی تبارزبيشتر پيدا کرد؛ زيرا  اومداح توانای آن بود؛

-         احمدی نژاد دربرخورد با مخالفان ، زشت ترين جلوۀ خشونت و سبکسری رژيم را به نمايش گذاشت؛

-         وی با دامن زدن به پروندۀ اتمی ايران، مناسبات بين المللی کشور را برهم زد و تحريکات امريکا و اسرائيل را افزايش بيشتر بخشيد؛

-         ازآن جايی که او فرهنگ ديپلماسی و سياست کردن را نميدانست؛ بدين لحاظ لاقيدانه و با دهن پاره گی سخن ميگفت، مثلاً: اگر امکان پيداکند کشور اسرائيل را ازصحنۀ جهان نابود می سازد؛

    درحالی که اين طرز تفکر و سياستهای تشنج آفرين احمدی نژاد مورد تاييد و حمايت آيت الله خامنه ای رهبرمذهبی وفرمانروای کل کشورقرار ميگرفت؛ نتيجه برآن شد که ايران اسلامی باداشتن سلاحهای پيشرفته، درآتش تعصبات ايديولوژيک مذهبی دردوران چهارسال تصدی وی مشتعل ترشود؛ رنج و عذاب مردم افزايش بيشتريابد؛ کشور درانزوا قرار گیرد؛ ليکن رئيس جمهور آن را شکست نا پذير(!) توصيف نمود.

    دراوضاع و احوال کنونی، ايران به پيکر زخمی ای می ماند که احمدی نژاد خواهان گرفتن انتقام ازغرب است و برای بدست آوردن سلاح اتمی تلاش می ورزد. مزيد بران بنياد گرايان رژيم آخوندی، ساير بنيادگرايان اسلامی را، ازحماس گرفته تا حزب الله لبنان، تمويل مالی مينمايد.

   هرچند جورج بوش دردوران رياست جمهوری خود ايران را تهديد به آن کرده بود که مانند عراق با يک حملۀ نظامی به تغيير رژيم دست خواهد زد. همين سياست غلط بوش بود که نخواست دربارۀ برنامۀ اتمی ايران به مذاکره بپردازد. ازاين رو ملا های رژيم تا حدودی موفق شدند تا از احساسات وطن دوستی مردم استفادۀ سوء نموده، ملت را برضد شيطان بزرگ تحريک کنند و سرانجام چهرۀ خشن وضد مردمی رژيم سرکوبگرنا موفق را درزمينۀانجام ندادن برنامه های اقتصادی؛ ازانظار مردم بپوشانند.

    دراين اواخر رژيم دست راستی اسرائيل ، ازجمله وزيرخارجۀ آن کشور، دراثرسياست ماجراجويانۀ احمدی نژاد، تهديد نمود که حتا بدون تاييد و موافقۀ امريکا به ايران حمله می نمايد؛ زيرا رئيس جمهور ايران پلان حمله بالای اسرائيل را درسرمی پروراند؛ بدون اين که ازعواقب وخيم حملۀ متقابل آگاه باشد.

    احمدی نژاد درکنفرانس بين المللی ضد يهودستيزی، منعقدۀ شهر ژنيو با سياست ضد اسرائيلی ظاهرشد و مورد انتقاد امريکا و کشورهای اروپايی واقع گرديد ؛ تعدادی ازممالک به علت اشتراک رئيس جمهور ايران، اين کنفرانس ملل متحد را تحريم کردند.

    جبهۀ ايديولوگ های نظام آخوندی که با مشخصۀ قلع و قمع صداهای مخالف؛ بسط فضای خفقان آورسياسی درجامعه؛ شدت بخشيدن سرکوب نويسندگان، دانشمندان و دگرانديشان سياسی؛ وضع محدوديت و سانسور شديد برمطبوعات اصلاح طلب و دگرانديش؛ تنگ ساختن دايرۀ کار و فعاليت بر گروهها و سازمانهای فعال سياسی، دانشجويی و فرهنگی... قدرت نمايی ميکند؛ با آمدن احمدی نژاد درمقام رياست جمهوری، تقويت بيشتريافت. ازاين رو اصحاب ولايت فقيه او را شايسته ترين فرد برای تحقق خواستها وسياستهای خدعه آميزرژيم ديکتاتوری، تشخيص دادند.

   بدين لحاظ درانتخابات حاضرنيز اپرات دولتی، گارد انقلاب، بسيجی ها و لباس شخصیها، بشمول شخص آيت الله خامنه ای رهبرمذهبی، درعقب او قرارگرفتند تا با اعمال زور و سرکوب مخالفين چند صباحی به عمر ننگين حاکميت خويش بيفزايند.

    بايد گفت که متأسفانه درايران نيروهای دموکراتيک و تحول طلب معتقد به تغييرات بنيادی درجامعه، بار اول درحاکميت رضا شاه جلاد و مرحلۀ دوم دررژيم خونتای ولايت فقيه بصورت دسته جمعی سرکوب شدند و اصلاح طلبان دراين کشور، گروههای متفرق هستند و جبهۀ منسجمی ندارند تا جنبش دگرگونساز کنونی جامعه را رهبری نمايند.

    بنابران اکثروقت محافظه کاران راههای فعاليت را بالای آنها می بندند و نامزدهای شان ازطرف شورای نگهبان تاييد نمی گردد.

    درآغاز مرحلۀ انتخابات سال روان آگاهان سياسی را عقيده برآن بود که شايد سيد محمد خاتمی رئيس جمهورپيشين، به سبب محبوبيت و شهرت خوب خود، قادرباشد تا مردم را بپای صندوقهای رأی بکشاند و مانع رسيدن مجدد احمدی نژاد به اين مقام شود. زيرا اکثريت مردم ايران بر اين باوراند که دردورۀ خاتمی به علت دنبال کردن سياست تشنج زدايی، بهترين روابط سياسی ايران با جهان خارج، پس ازانقلاب اسلامی، تأمين شده بود و مفکورۀ صدورانقلاب اسلامی و برانداختن رژيم ها با ايجاد آشوب و شورشهای مذهبی و نا آرامی درسرزمينهای دول اسلامی، ازجمله درعربستان سعودی، کويت، بحرين، مصر، اردن... درسياستهای ايران کمرنگ شده بود. ازاين رو مردم از ايشان تقاضا نمودند تا بحيث نامزد درپروسۀ انتخابات شرکت ورزد.

    گرچه خاتمی بمثابۀ يک سياست مدار با مسؤوليت وبا احساس نسبت به مردم ايران دربدو امر آمادۀ اشتراک درانتخابات گرديد؛ ولی با نامزد شدن ميرحسين موسوی، درحالی که شانس خوبی برای پيروزی نسبت به ديگران داشت؛ ازکانديد اتوری خود انصراف بعمل آورد.

    کناره گيری خاتمی نه بدليل دست نيافتن به پيروزی بود؛ بلکه وی شرايط را برای وارد آوردن دگرگونی های بنيادی درنظام سياسی و اقتصادی کشور تنگ می ديد؛ نخواست تا تشنجات سياسی درجامعه ايجاد گردد. بدين ترتيب با انصراف ازاشتراک درانتخابات خطری که ازسوی مخالفين مصئونيت جان و زندگی اش را تهديد ميکرد، رفع گرديد.

    حال چند حرفی دربارۀ ميرحسين موسوی:

    موسوی 67 سال عمر دارد، درنزديکی های شهرتبريز بدنيا آمده و در رشتۀ انجنيری ساختمان تحصيلات دانشگاهی دارد. وی درزمان شاه برضد رژيم درمبارزات مخفی اشتراک داشت. بعد ازپيروزی انقلاب اسلامی، درسال 1981 چند ماهی بحيث وزيرخارجه کارکرد و سپس مقام رياست شورای وزيران را احرازنمود.

    موسوی درسالهای جنگ ايران با عراق اقتصاد دوران جنگ را بسيار بخوبی سازماندهی کرد. وی با خامنه ای که درآن زمان رئيس جمهور کشوربود، برسرتقسيم وظايف و صلاحيتها بين دولت و حکومت اختلاف پيدا کرد.

    منتقدين جمهوری اسلامی و آگاهان سياسی به اين باوراند که دردورۀ رياست جمهوری خامنه ای و صدارت ميرحسين موسوی مقياس زورگويی ، بازداشتها، دربند کشيدن ها، اعدام ها و سربه نيست کردن مخالفين رژيم آنقدر افزايش يافت که درهيچ زمان ديگر بدين پيمانه رخ نداده بود.

    موسوی ازسال 1989 بدين طرف کدام مصروفيت دولتی نداشته، صرف عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام را دارا بود که درحل اختلافات بين شورای اسلامی ( پارلمان ) و شورای نگهبان پادرميانی ميکرد.

   يازده سال پيش هنگامی که اکادمی هنرها درايران تأسيس می يافت، موسوی ازجملۀ مؤسسان آن بود و فعلاً رياست آن را عهده دار می باشد.

    موسوی به پابندی خود به پرنسيب های انقلاب اسلامی ، يعنی عدالت و استقلال، تأکيد ميکند. زمانی که درک کرد که کشورش دراثر سياستهای غلط اقتصادی و روش نامناسب ديپلماتيک احمدی نژاد، در مسيربربادی سوق می يابد، خود را نامزد انتخابات رياست جمهوری نمود تا به سوء مديريت دولت فعلی نقطۀ پايان بگذارد و انقلاب و سيستم سياسی را ازفروپاشی نجات دهد و دراين راه ازپشتيبانی سيد محمد خاتمی نيز برخوردارگرديد.

    تحليلگران سياسی به اين عقيده بودند که موفقيت موسوی درانتخابات رياست جمهوری، به معنی پايان يافتن جار و جنجال ها و مبارزۀ قدرت ميان شاخه های درون حاکميت نظام ولايت فقيه خواهد بود.

     قشرجوان درايران که امروز حدود 60 فيصد نفوس کشوررا تشکيل ميدهد، بعد از انقلاب اسلامی درسايۀ حاکميت متعصبين مذهبی، زير فشارهای متعدد جسمی و روانی قرارگرفت. بدين جهت آنان خواهان دستيابی به آزادی های اساسی درکليه عرصه های زندگی ميباشند.

    بيموجب نبود که جوانان، بويژه دانشجويان و دانش آموزان درجريان کامپاين انتخاباتی، درپهلوی اکثريت خموش جامعه حضور گسترده يافتند و با آواز رسا، خواستارتغييرشدند و ازنامزدان اصلاح طلب پشتيبانی و حمايت بعمل آوردند.

      با اعلام رسمی نتايج شمارش آراء ، خلاف انتظار، معرفی شدن احمدی نژاد بحيث برندۀ انتخابات؛ شهرتهران و مراکزساير استانها را آتش خشم برحق مردم درخود پيچاند. درنخستين لحظات، سه کانديد ديگر نتيجۀ انتخابات را بدليل تقلب و دزدی رأی مردم نه پذيرفتند و خواستار ابطال آن شدند.

    راهپيمايی آرام ومسالمت آميز به اشت