آیا اصلاحات تازه در قانون اساسی پاکستان میتواند مبنای تغییر وضعیت در سیاست و دیدگا های سیاستمداران و دپلماسی خارجی افغانستان باشد؟

یوسف آرینتا


15.02.2010

 

آیا اصلاحات تازه در قانون اساسی پاکستان میتواند مبنای تغییر وضعیت در سیاست و دیدگا های سیاستمداران و دپلماسی خارجی افغانستان باشد؟


در کمتر از یک سال دو رهبر، چند قوماندان و دها کماندوی برجسته طالبان پاکستان کشته میشود. ولی، بیش ازهشت سال است که حتی از مخفیگاه ملاعمر رهبر طالبان افغانستان و اسامه بن لادن رهبر القاعده کمترین اطلاعات در اختیار دشمنان آنها نیست. رهبران القاعده و طالبان جسته وگریخته هرکدام بموقع و ماهرانه بیانیه صادر میکنند و اطلاعات از وضعیت جنگ و مبازره شان برای مخاطبان پخش میکنند. دو وضعیت متفاوت (طالبان افغانستان و پاکستان) چگونه تعبیر شود و  راز آن در کجا نهفته است!

برخاستگاه شماربییشتر طالبان پاکستان به مانند طالبان افغانستان از مناطقی مربوط به قبائل پشتون نشین آنبر دیورند است. قبائلی که دولت های پاکستان شش دهه کجدار ومریز روابط و حاکمیت سیاسی شان را بالای آنها نگه داشتند. عوامل این تأمل جوان وخام بودن دولت پاکستان و سروسامان دادن به توانائی نظامی و دپلماسی در وضعیت مخاصمت و جنگ با هندوستان و بحران باور با افغانستان بود. دولتهای پاکستان بخاطر مدیریت وضعیت مغشوش درعمق ستراتیژیک و نیز به مثابه ذخیره نیروگیری، دلبری های قبائل را تحمل میکرد. پس ازشصت سال و در وضعیت تازه آرایش قدرت در جهان این دلبری برای دولت مرکزی پاکستان قابل هضم نبود. موقع آن رسیده بود که به آن مخفی بازی ها پایان میداد. سده 21، برای پاکستان با تفاوتهای تغیر قدرت در جهان و نیزدرهمسایگی آن افغانستان، نسبت به سده 20 پس از پایان جنگ طولانی در افغانستان یک وضعیت پیچیده سیاسی بوجود آورد. 25 سال حالت درگیری غیر مستقیم  در افغانستان ، سود آوری اقتصادی جنگ و دوران میزبانی مناطق قبائلی از مجاهدین و مهاجرین به پایان رسیده بود. باید خانه تکانی اساسی، جمع جور کردن اوضاع نابسامان اجتماعی و اقتصادی راه میافتاد، دولت پاکستان چنان که نیاز بود کرد. تلاش کرد تا سلاحهای سبک و نیمه سنگین فراوانی را که مجاهدین جا گذاشته بودند و این دست آن دست میشد از روی شانه ها مردم قبائل دورکند. دولت و ارتش پاکستان با محاسبه ازاطلاعات دقیق وفراوان از شمار وتوانائی جنگجویان و قدرت تسلیحاتی طالبان (پاکستان) کاملاً آگاه بود. مدتی جولان طالبان را بخاطر شناخت هدف و امکانات آنها تحمل کرد. درپایان و به ساده گی کوچه به کوچه وخانه به خانه آنها را هدف قرار داد و نیروهای محوری آنها را نابود کرد. سمت حرکت و مخفیگاه های رهبران طالبان پاکستانی را (آی سی آی) کوردینه کرده به نیروهای امریکا می سپرد . نظامیان امریکا با ضربات (پنت پاینت) دقیق وسریع نقاط حساس و عمده طالبان  را میکوبید فرصت فرار را از آنها میگرفت.

وضعیت بحران وجنگ با هند فرصت های انکشاف اقتصادی را از پاکستان گرفته بود و داشت بر میزان مقروضیت کلان پاکستان افزوده میشد. در حالیکه کشور رقیبش هندوستان با مراتون اقتصادی جهان هم گام شده است و دورنمای وسیع انکشاف اقتصادی و صنعتی برایش بازمیشود. پاکستان دریافته است که با احتمال زیاد حضور امریکا در افغانستان یک حضور ستراتیژیک و ممکن درازمدت در منطقه باشد، درچنین شرائطی معقول نیست وضعییت فعلی با تعریف سالهای جنگ داخلی افغانستان در سیاست های پاکستان توزین شود. نمیتواند افغانستان مثل دوران جنگ داخلی به مثابه  دهلیز عقبی پاکستان نگاه شود. بناءً و ناگزیراً به نوعی جانب صلح با هندوستان را بگیرد و از مخارج نظامی اش بکاهد و به وضع اقتصاد و نوسازی صنایع ایستاده اش بپردازد.

با باز شدن مُچ سازمانهای اطلاعتی پاکستان در اختفای هویت تروریستان و بنیاد گرایان افراطی در حمله به هوتل " تاج محل" در ممبای(بمبمئی) فشار هندوستان و غرب به پاکستان بیشتر شد تا با واقعیت ها کنار بیاید. پاکستان آگاه است که در تقابل نظامی و اقتصادی با هند کم می آرد. اظهارات چند هفته پیش جنرال کیانی ستاد ارتش پاکستان " در وجود یک افغانستان با ثبات دیگر پاکستان به عمق ستراتیژیک نیاز ندارد". در آن دیدگاه تازه و اظهار نظر دونقطه قوت وجود دارد، آن اینکه جنگها پایان یافته تلقی میشود، گویا پاکستان مصمم است در کشورش ثبات بیاورد و دیگر اینکه مرز دیورند با افغانستان مشخص و سیاسی است. نکته دوم اینکه از امریکا میخواهد تا جولان سیاسی هندوستان را در افغانستان نظارت کند. کشتن سران و کماندوهای طالبان پاکستانی نکته پایان شک و تردید امریکا و هند است در مصمم بودن پاکستان در قلع و قمع ریشه ای افراط گرائی و برگشتن به سمت تولرانس وصلح در منطقه.

طالبان افغانستان از سال 1996 تا سپتامبر2001 دولتی در کابل داشتند. آنها به نوعی خودشان را وارث یک جریان سیاسی " ناسیونال مذهبی" و حاکمانی که با زور از حاکمیت رانده شده اند، میدانند. در حالیکه طالبان پاکستان فقط تصور مذهبی با شعار " سنت محمدی را در اصول حکومت سیکولار و سیستم قضائی پیاده میکنیم". خصلت های ساختاری طالبان افغانستان بیشتر سیاسی دولت خواستاری است در حالیکه طالبان پاکستان خواست اتنیکی و دیدگاه انتقام جویانه از دولت پاکستان را دارند.

اخیراً دولت پاکستان یک رشته رفورمهای و اصلاحات قانونی را از پارلمان پاکستان گذشتاند. بر بنیاد بند های اصلاح شده در قانون اساسی پاکستان بخش های معتبر قدرت اجرائی از رئیس جمهور به نخست وزیر انتقال میابد و بدان وسیله به جریان دموکراسی پارلمانی پاکستان ارزش وقوت بیشتر میدهد. یکی از بخش های اصلاحی و معتبردر قانون اساسی پاکستان تغیر نام (صوبه سرحد)* به نام (خیبر پختونخوا)** میباشد که گویا در آن محل اکثریت اقوام پشتون زندگی میکند. در اصلاح تازه قانون اساسی قدرت محلی بیشتری برای ایالت ( خیبر پختونخوا) پیش بینی شده است.  این حرکت ظریفانه سیاسی پاکستان که با تبلیغات گسترده در رسانه های بین المللی همراه بود برای پشتونهای آنبر مرز دیورند هویت متفاوت از ( افغان و افغانستانی ) میدهد و آوردن "خیبر" در کنار " پختونخوا"  دور کردن برچسپ " اجنسی " از هویت خیبر وباشندگان آنبر مرز است.

انتخاب نام تا حدودی با مسما ( خیبرپختونخوا) برای ایالت بخش شمال غربی و تغییرات ستراتیژیکی در قانون اساسی پاکستان در حلقات سیاسی و رسانه ای افغانستان چندان انعکاس جدی و همه گیرنداشت. حتی حلقات پُرمدعا و سرخ سیاسی که با خیلی جدیت خط مرزی دیورند را انکار  وپیوند وهمدلی با نام پشتونستان نشان می دادند، این بار خاموشانه سر به زیر انداخته از کنار آن حرکت دولت پاکستان رد شدند. احتمال دارد این خاموشی مدبرانه  از جانب حلقات سیاسی افغانستان همان علامه رضا عاقلانه باشد برای پذیرش واقعیت خط دیورند به مثابه مرز سیاسی مشترک و مرز صلح برای دو کشور افغانستان و پاکستان .

 (صوبه سرحد)West Frontier Province*

Khyber Pakhtunkhwa**