سازمان پيمان آتلانتيك شمالي(ناتو) N.A.T.O
سازمان پيمان
آتلانتيك
شمالي(ناتو)
N.A.T.O
محمد بیدارمنش
كلمات
كليدي: سازمان پيمان آتلانتيك شمالي، ناتو، معاهده ي بروكسل، پيمان ورشو، علوم سياسي
پس
از آنکه در ماه مارس سال در 1948 پنج كشور انگلیس، فرانسه، بلژیك، هلند و
لوكزامبورگ با امضای معاهدهی بروكسل اتحادیهی دفاع جمعی را در واكنش به توسعهطلبیهای
شوروی سابق در كشورهای اروپای شرقی و مركزی تشكیل دادند. (North atlantic
treaty organization) سازمان پیمان آتلانتیک شمالی با مخفف کلمات اول آن که به نام
"ناتو" شهرت یافته است، روز چهارم آوریل سال 1949 با مشارکت دوازده
کشور ایالات متحدهی آمریکا، کانادا، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، بلژیک، هلند،
لوکزامبورگ، دانمارک، نروژ، ایسلند و پرتغال در واشنگتن به امضا رسید و پا به
عرصهی وجود نهاد. در واقع پیمان آتلانتیک شمالی ناتو صورت تکمیلشدهی معاهدهی
بروکسل بود. ترکیه
و یونان در سال 1952 و آلمان غربی در سال 1956 به این پیمان پیوستند و با پیوستن
اسپانیا به این سازمان در سال 1982 تعداد اعضای آن به شانزده رسید.[1] این پیمان دو دولت آمریکای شمالی را به کشورهای
اروپای غربی پیوند میدهد؛ بهموجب مادهی پنجم پیمان، اعضای پیمان اعلام کردهاند
که حمله به هر یک از دولتهای عضو را حمله به تمام اعضا میدانند و
اگر به کشوری حملهی مسلحانه شود هر یک از کشورهای دیگر «با هر عملی که لازم
بداند» به آن کشور کمک خواهد کرد. مادهی 6 پیمان آتلانتیک شمالی حدود فعالیت
این پیمان را چنین معین کرده است؛ سرزمین کشورهای عضو، جزیرههای منطقهی
آتلانتیک شمالی در شمال مدار رأس السرطان، دریای مدیترانه و مناطقی از اروپا که
کشورهای عضو در آن مستقر بودند.[2] همانطور که گفته شده این پیمان اساسا بر ضد
شوروی و کشورهای اروپای شرقی بسته شد و در برابر آن "پیمان ورشو" قرار
دارد که همانند این اتحادیه برای کشورهای اروپای شرقی است. این پیمان از نوع
پیمانهای منطقهای اعلام شده است که منشور ملل متحد تشکیل آنها را مجاز
دانسته است. با این پیمان اگرچه آمریکا به دفاع از اروپا گردن نهاده
است؛ اما مادهی پنجم آن تضمین میکند که ورود به جنگ خود به خود(اتوماتیک) نیست
و کنگرهی آمریکا میتواند تصمیم بگیرد که در آن کشور وارد جنگ بشود یا نشود. فلسفهی وجودی این پیمان نظامی، ایجاد کمربند
امنیتی به دور دموکراسیهای غربی و نیز محاصرهی کمونیسم و اقمار آن بود.[3] سازمان ناتو یکی از سه حلقهی نظامی
بلوک غرب برای محاصرهی بلوک شرق بود اما دو حلقهی دیگر آن یعنی سازمان سنتو و
سیتو اکنون از میان رفته است.[4] در واقع این پیمان مرحلهی سوم
استراتژی بزرگ غرب بعد از طرح مارشال و مسابقهی تسلیحاتی با شرق یا جنگ سرد بود
که به رهبری آمریکا اجرا می شد.[5] طبق مادهی ۹ پیمان
آتلانتیك شمالی برای سازمان ناتو یك ساختار متمركز متشكل از نهادهای نظامی و
مدنی در نظر گرفته شده است. در رأس ناتو، شورای آتلانتیك شمالی متشكل از وزرای
كشورهای عضو قرار دارد كه حداقل هر دو سال یكبار تشكیل جلسه میدهد. این شورا
بالاترین مرجع تصمیمگیری در پیمان ناتو است و تصمیمات آن به اتفاق آرا اتخاذ میشود. از آنجا كه ناتو برای مقابله با تهدیدات نظامی
شوروی سابق و پیمان ورشو تأسیس شده بود برای این سازمان یك سیستم كامل فرماندهی
نظامی برای جنگهای احتمالی در نظر گرفته شده كه متشكل از رؤسای ستادهای ارتش
كشورهای عضو و سه سرفرماندهی شامل فرماندهی اروپایی، فرماندهی اقیانوس اطلس و
فرماندهی انگلیس است. مقر ناتو ابتدا در فرانسه قرار داشت اما پس از آن
كه ژنرال دوگل سال ۱۹۶۶ در
اعتراض به سیطرهی آمریكا بر این سازمان و اینکه فرماندهی عالی نیروهای مسلح
این سازمان همواره بر عهدهی یکی از افسران ارشد آمریکا بود از فرماندهی نظامی
ناتو خارج شد این مقر به بروكسل پایتخت بلژیک منتقل شد. ناتو ابزار قدرتهای سلطهگر این پیمان اگرچه به ظاهر برای برقراری امنیت در
مقابل بلوک شرق و دفاع از سرزمینهای کشورهای همپیمان تاسیس شده بود اما همواره
وسیلهای برای کشورهای عضو بوده تا اهداف استعماری و توسعهطلبانهی خود را
دنبال کرده و با استفاده از امکانات این پیمان سایر کشورها را مورد غارت و
استعمار قرار دهند. ناتو تحت لوای همبستگی آتلانتیک به فرانسه در جنگ
استعماری الجزایر کمک کرد، از مداخله علیه کنگو حمایت کرد؛ زیرا مردم این کشور
برای پایان دادن به سلطهی استعمارگران بلژیکی قیام کرده بودند. همچنین ناتو به
پرتغال اسلحه داد تا جنبشهای آزادیبخش ملی در موزامبیک، گینهی بیسائو و
آنگولا را سرکوب کند. در سال 1956 اعضای ناتو، بریتانیا و فرانسه دست به
یک تجاوز نظامی بر علیه مصر زدند و هدف از این حملات استعمارگرانه دستیابی به
منابع غنی این کشور بود.[6] در سال 1978 دخالت نظامی در زئیر
دخالت مسلم ناتو در امور قارهی سیاه بود و ستاد ناتو در اروپا رهبر این عملیات
مداخلهگرانه بود و دکترین جدید گسترش دایرهی فعالیت پیمان آتلانتیک شمالی به
قارهی آفریقا بود.[7] آمریکا
بهعنوان سرکردهی ناتو همیشه چشم طمع به منابع سایر کشورها داشته است و در
صورت عدم موفقیت در دیپلماسی مکارانه، اهداف خود را با جنگ و استفادهی ابزاری
از ناتو به پیش برده است. یکی از بهترین منابع دنیا در منطقهی خاورمیانه قرار
دارد. حضور نظامی آمریکا در منطقهی خاورمیانه برای اولینبار در سال 1943 صورت
گرفت که تعدادی از هواپیماهای آمریکایی در ظهران عربستان فرود آمدند و این حضور
با ایجاد پایگاههای دیگر در فجیرهی بحرین و سایر مناطق توسعه یافت.[8] در
راستای غارت منابع غنی خاورمیانه ناتو اكنون در چارچوب جنگ علیه تروریسم در صدد
ایفای نقش در کشورهای خاورمیانه از جمله افغانستان و عراق برآمده است.
تأكید بیانیهی هفدهمین اجلاس سران ناتو در استانبول بر اعزام تعداد بیشتری
نیروی نظامی به افغانستان و آموزش نیروهای نظامی عراق توسط ناتو بیانگر تمایلات
جدید ناتو است. ناتو برای این دستاندازیها و حملات بیامان به
کشورهای مختلف سیاستهای نظامی خاصی برای خود تعریف نموده است که برای رسیدن به
اهداف مورد نظر به تناوب از این سیاستهای نظامی استفاده میکند که شامل اجرای
جنگ محدود، دفاع مقدم، حملهی پیشگیرانه، واکنش انعطافپذیر، اجرای حملهی دوم،
دفع سریع حملهی مهاجمان یا مهار حملهی آنها و... میباشد.[9] همچنین با توجه به اینکه کشورهای
اصلی عضو ناتو، دارندگان سلاح هستهای هستند، این سازمان نظامی، سلاح هستهای را
بهعنوان ابزاری برای تلقین نوعی ترس واقعی از فاجعهی هستهای و تبلیغات وحشتانگیز
همواره بهکار میگیرد.[10] علاوه بر این ناتو اكنون در چارچوب
جنگ علیه تروریسم در صدد ایفای نقش در سایر مناطق جهان از جمله افغانستان و عراق
برآمده است. ناتو بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی با
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک کمونیست [[سوسیالیستی]]و انحلال سازمان پیمان
ورشو، که برای مقابله با ناتو بهوجود آمده بود و همچنین به تبع پایان جنگ سرد
سازمان پیمان آتلانتیک شمالی نیز هدف و ماهیت قبلی خود را از دست داد. در سال
1991 دو گرایش فکری «آمریکایی» و «اروپایی» دربارهی ناتو و نقش آن پس از جنگ
سرد بهطور جدی مطرح گردید دیدگاه آمریکایی مبتنی بر حفظ ناتو و رهبری آمریکا
همراه با تغییرات اندک نظامی و تشکیلاتی بود. و دیدگاه اروپایی به دو بینش
افراطی و معتدل تقسیم میشد که بر تقویت موضع و بنیهی اروپا تأکید داشت. دیدگاه
معتدل تقویت ترتیبات صرفا اروپایی در درون جامعهی آتلانتیک شمالی را شعار خود
قرارداد. بینش اروپایی افراطی که متعلق به فرانسه بود بر تقویت بنیهی دفاعی
اروپایی دوازدهگانه به طوری که یک سازمان اروپایی در آینده جایگزین ناتو شود،
تأکید داشت. از طرفی بعضی از کشورهای اروپای شرقی و حتی خود
روسیه نیز داوطلب عضویت در این سازمان شدهاند. و در همین راستا کشورهای جمهوری
چك، مجارستان و لهستان در سال ۱۹۹۹ به
ناتو پیوستهاند. همچنین در آخرین مرحلهی گسترش این سازمان به شرق در سال 2004
با پیوستن كشورهای بلغارستان، استونی، لتونی، لیتوانی، رومانی، اسلواكی و
اسلوونی تعداد اعضای ناتو به ۲۶ كشور
افزایش یافته است. از چالشهای مهم ناتو در عصر جدید این است که ناتو
بر اساس مادهی پنج پیمان آنتلانتیک شمالی ضامن اصلی امنیت اروپاست ولی در صورت
تشکیل نیروی مستقل اروپایی به تبع اتحادیهی مشترک اروپا، ساختارهای فرماندهی
نظامی ناتو به تدریج از میان خواهد رفت و رهبری ایالات متحده در عرصهی سیاسی
اروپا که هم اکنون از طریق ناتو آنرا در اختیار دارد کم رنگ خواهد شد.[11] ناتو با ترکیب جدید که دیگر دشمن استراتژیکی را بر
سر راه خود نمیدید و به لحاظ رهیافتی دچارچالشهای فلسفی درونی شده بود، حادثهی تروریستی یازده سپتامبر را نقطهی عطفی در
رویکرد جدید خود بعد از جنگ سرد که مبتنی بر امنیت و دفاع دسته جمعی بود ارزیابی
کرد؛ این رخداد سرآغاز فصل نوین در تعریف اهداف و رهیافتهای ناتو بود چرا که
دشمنی به مراتب مهمتر از دشمن پیشین خود، یعنی شوروی را پیش روی خود داشت که بهرغم
اینکه پایگاهی شناخته شده نداشت اما بسیار خطرناک مینمود. این دشمن جدید که «تروریسم جهانی» نام داشت و
منجر به دمیده شدن روح تازهای به کالبد ناتو گردیده بود بهانهای شد که آمریکا
و همپیمانانش به مناطق مختلف دنیا دستاندازی کرده و با هدف قرار دادن «اسلام
ناب» بهعنوان دشمن جدید و تحت لوای مبارزه با تروریسم به «اسلام هراسی» و ایجاد
ترس کاذب از آن در دنیا پرداخته تا اهداف استعماری دیرینه و شوم خود را دنبال
نماید.[12] سازمان پیمان آتلانتیک شمالی هنوز مهمترین عامل
نفوذ و قدرت آمریکا در مناطق مختلف دنیا بهشمار میآید و آمریکائیها در پوشش
این سازمان پایگاههای متعدد نظامی در جهان دارند که در جنگ اخیر خلیج فارس و
حمله به کشورهای افغانستان و عراق، حداکثر استفاده را برای نقل و انتقال نیروهای
خود از آن به عمل آوردند.[13]
[1] .
طلوعی، محمود؛ فرهنگ جامع سیاسی، تهران، انتشارات سخن،1372، چاپ اول، ص 328 [2] .
کوزنتسوف و الکساندروف؛ دو پیمان ناتو و ورشو، ترجمهی منوچهر زمان و پرویز
هوشتکی، تهران، انتشارات ابوریحان، آبان 1361، چاپ اول، ص 29 [3] .
دارمی، سلیمه؛ ناتو در قرن بیست و یکم، تهران، انتشارات موسسهی فرهنگی مطالعات
و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، اسفند 1386، چاپ اول، ص 24 [4] .
آشوری، داریوش؛ دانشنامهی سیاسی، تهران، انتشارات سهروردی، 1366، چاپ اول، صص
316 و 317 [5] اشمیت،
هلموت، استراتژی بزرگ، ترجمهی هرمز همایون پور، تهران، انتشارات علمی،فرهنگی ،
1373،چاپ اول، ص35 [6] .
کوزنتسوف و الکساندروف؛ پیشین، ص 30 [7] .
همان، ص 33 [8] .
تهامی، سیدمجتبی؛ امنیت ملی، تهران، انتشارات آجا، 1384، چاپ اول، ص 232 [9] .
کالینز، جان ام؛ استراتژی بزرگ، ترجمهی کورش بایندر، تهران، انتشارات وزارت
امورخارجه، 1373، چاپ اول، ص246 [10] . گری،
کالین؛ سلاح جنگ افروز نیست، ترجمهی احمد علیخانی، تهران، دانشکدهی فرماندهی
سپاه پاسداران، چاپ اول، 1378، ص 289 [11] .
دهمشگی، جلال؛ استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن 21، تهران، انتشارات موسسهی
فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرارمعاصر، 1380، چاپ اول، صص 125 و 126 [12] .
دارمی، سلیمه؛ پیشین، صص 31 الی 34 [13] .
طلوعی، محمود؛ پیشین، ص 328 |
……………………….