اسلام سیاسی در خدمت امپریالیسم
پیوست به گذشته
اسلام سیاسی در خدمت امپریالیسم
………
نوگرائی، دموکراسی، سکولاریسم و اسلام
سمیر امین
بنابراین، ابتکار ایالات متحده برای درهم شکستن جبهه ی متحد کشورهای افریقا و آسیا که در باندونگ در سال 1955 به وجود آمد، امری است قابل درک. عربستان سعودی و پاکستان در مقابل این جبهه "کنفرانس اسلامی" را (از سال1957) علم کردند و بدین وسیله اسلام سیاسی در این منطقه نفوذ کرد.
کم ترین نتیجه ای که از این ملاحظات باید گرفت این است که اسلام سیاسی نتیجه ی خود-به-خودی اعتقادات مذهبی اصیل و واقعی ملت های مورد بحث نیست. اسلام سیاسی ثمره ی فعالیت نظام یافته امپریالیسم است که البته نیروهای تاریک اندیش مرتجع و طبقات کمپرادور حاضر به خدمت آن ها از آن حمایت می کنند. در این که مسئولیت این وضعیت به عهده ی چپ نیز هست که نه درک کرد و نه دانست چگونه با این چالش رو- یا- رو شود، تردید و چون- و- چرا نباید کرد.
مسائل مربوط به کشورهای خط مقدم (افغانستان، عراق، فلسطین و ایران)
پروژه ی ایالات متحده کنترل نظامی بر سراسر کره ی زمین است. این پروژه در سطوح مختلف مورد حمایت متحدان تحت فرمان امریکا در اروپا و ژاپن نیز هست. با توجه به این چشم انداز، ایالات متحده خاورمیانه را به چهاردلیل به عنوان "نخستین هدف نظامی" برگزیده است.
1- این منطقه بیش ترین منابع زیرزمینی نفتی جهان را داراست و کنترل مستقیم آن به دست ایالات متحده و با نیروی نظامی، این موقعیت ممتازرا دراختیارواشنگتن قرارمی دهد که متحدان خود- اروپا و ژاپن- ورقبای احتمالی (چین) را درزمینه ی تامین انرژی مورد نیازخود به سطح وضعیت نامطلوب وابستگی تنزل دهد.
2- از این منطقه که محل تقاطع دنیای کهن است تدارک تهدید نظامی دائمی علیه چین، هندوستان وروسیه آسان تر است .
3- درحال حاضراین منطقه در ضعف وهرج و مرجی به سر می برد که امکان پیروزی تجاوزگردرآن کارآسانی است و سرانجام:
4- حضور اسرائیل متحد بی چون و چرای واشنگتن- درمنطقه.
چینین تجاوزی کشورها و ملت های خط مقدم (افغانستان، عراق، فلسطین و ایران) را در وضعیت استثنائی نابودی (سه کشور نخست) قرارداده یا به نابودی تهدید می کند ( ایران).
افغانستان
افغانستان بهترین دوره ی تاریخ مدرن خود را در به اصطلاح جمهوری کمونیستی [جمهوری دموکراتيک خلق] تجربه کرد. در این دوره رژیم استبداد نوگرای روشن بینی سرکار بود که امکان تحصیل را برای دانش آموزان پسر ودختر فراهم کرد. این رژیم دشمن تاریک اندیشی و به همین دلیل از پشتیبانی قاطعی در جامعه برخوردار بود. اصلاحات ارضی آن مجموعه اقداماتی را دربر می گرفت که هدف آن تضعیف قدرت استبدادی ((خانهایا زمینداران بزرگ)) ورهبران قبائل بود. پشتیبانی- دست کم ضمنی- اکثریت دهقانان پیروزی احتمالی تحولی را تضمین می کرد که به درستی آغاز شده بود. رسانه های گروهی غرب و اسلام سیاسی تبلیغ کردند که این پروژه تمامیت خواهی، الحادی و کمونیستی است که مردم افغان آن را رد می کنند. در واقعیت، اما، محبوبیت این رژیم …، در میان مردم آن چنان هم اندک نبود.
این حقیقت که رهبران این تجربه درهردو گروه (خلق و پرچم) خود را کمونیست می نامیدند تعجب آور نیست. مدل پیشرفتی که ملت های هم جوار آسیای مرکزی شوروی (با وجود همه ی مطالبی که دراین باره گفته شده و به رغم رفتاراستبدادی این نظام ها) داشتند درمقایسه با فاجعه ی اجتماعی جاری که حاصل مدیریت امپریالیسم بریتانیا دردیگر کشور های هم جوار(ازجمله هندوستان و پاکستان) بود، این تاثیر را داشت که در افغانستان همانند بسیاری ازکشورهای این منطقه میهن پرستان تشویق شوند، ابعاد کامل موانعی را بررسی کنند که امپریالیسم برسرراه هرگونه تلاش جهت نوگرائی، به وجود می آورد. دعوت شوروی ازطرف یکی از این دوگروه جهت مداخله برای نجات از شردیگران بی تردید، تاثیرمنفی داشت و امکانات پیشبرد پروژه ی نوگرائی مردمی ملی را سوزاند.
ایالات متحده، مخصوصا، و متحدین سه گانه ی آن عموما مخالفین سرسخت نوگرایان افغانی اند، خواه کمونیست باشند یا نباشند. همان ها بودند [ایالات متحده و متحدان آن] که تاریک اندیشان نوع اسلام سیاسی پاکستان و]عربستان سعودی ـ چون مجاهد و طالب [ وسران و سرداران قبائل را ] ضد [ رژیم به اصطلاح کمونیستی... بسیج کردند و همان ها بودند که آن ها را تعلیم داده و مسلح کردند. حتی پس ازعقب نشینی شوروی، دولت نجیب الله نشان داد که می تواند مقاومت کند. اگر ]ادامهء حمایهء مادی، معنوی وتسلیحاتی كشورهای امپریالیستی وشركای عربی آن، در مطابقت باموافقت نامهء ژنو، كاملاً قطع میگردید [ودوام دفاع و]حتا[ حمله ی نظامی پاکستان جهت حمایت از] مجاهدین[ ... نبود، که به هرج و مرج بیش تر دامن زد، مقاومت ]نیروهای وطنپرست، درزمان دولت [نجیب الله، دست بالا را پیدا کرده بود.
افغانستان را دخالت ایالات متحده، متحدان و جاسوسان آن، به خصوص اسلامیست ها، به ویرانی کشاند. تحت اقتدار آنان نمی توان افغانستا ن را بازسازی کرد، آن هم اقتداری نه چندان پنهان که به دست دلقکی ]چون كرزی [پیش برده می شود که در بین مردم پایگاهی ندارد و ازمحل کار خود در شرکت فراملی هواپیمائی تگزاس با چتر نجات به افغانستان منتقل شده است.
"دموکراسی" خیالی ای که واشنگتن، ناتو وسازمان ملل ادعای نجات آن را داشتند، اما برای توجیه ادامه ی حضورخود (درحقیقت، اشغال) مطرح کردند، از همان آغازدروغی بیش نبود و به مضحکه تبدیل شد.
تنها یک راه حل برای مساله ی افغانستان وجود دارد: همه ی نیروهای بیگانه باید خاک این کشور را ترک کنند وهمه ی قدرت ها را باید مجبور کرد دست از کمک مالی ومسلح کردن متحدان ]عقب گرا وتند رواسلامی[ خود بردارند…
غرب] به اصطلاح [ متمدن همواره استبداد تاریک اندیش را در برابراستبداد روشن بین "کمونیست ها" [نيروهای چپ و دموکراتيک ترقيخواه ]َََََ ترجیح داده و خطرآن را برای منافع خویش بی نهایت کمتر دانسته است!
ادامه دارد