بازی شیطانی شباهت های آشکار دو دوران - دو جانشین پس از ناصر در مصر بعد از خمینی در ایران

بازی شیطانی

 

نوشته روبرت دریفوس ترجمه فروزنده فرزاد

 

شباهت های آشکار

دو دوران - دو جانشین

پس از ناصر در مصر

بعد از خمینی در ایران

 

(13)

 

ناصر، دیگر نبود! انورسادات با هدایت "کمال ادهم"، رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی، افراد اخوان المسلمین را در دهه ی 1970  به مصر بازگرداند و ایالات متحده که پیشتر اسلامگرایی عربستان سعودی را آزموده بود، از پیدایش اسلامگرایی در مصر بسی خرسند بود. براستی، واشنگتن از اینکه می توانست سادات را در جبهه ی جنگ سرد همراه خود سازد بسیار خشنود بود و سیاستگزاران، دیپلمات ها و افسران اطلاعاتی ایالات متحده، مشوق سادات در احیای اسلامگرایی افراطی بودند.

 

ولی سادات جعبه ی پاندورا[i] را گشوده بود و هنگامی که اخوان المسلمین از آن بیرون آمد، برای گسترش خویش مرزی نمی شناخت. اکنون، اخوان المسلمین به زادگاه خود بازگشته و برای گسترش نفوذ جهانی اش بی تاب بود.  فعالیت دیگرباره ی اخوان المسلمین، پیامدهای ناگوار و مرگ آوری داشت؛ دست کم برای سادات چنین شد.

 

سادات همزمان با فراهم آوردن بستر رشد اسلامگرایی افراطی در مصر، راهگشای نفوذ تراژیک و بی سابقه ی آمریکا در خاورمیانه شد. مصر در دوره ی ناصر، کشوری بود ایستاده در برابر ایالات متحده. 20 هزار سرباز اتحاد شوروی، نیز تکنیسین ها و مشاوران این کشور پشتیبان نیروهای مسلح مصر بودند. در مرزهای مصر و اسرائیل جنگی فرسایشی و همیشگی در جریان بود و مصر و ایالات متحده، حتی مناسبات دیپلماتیک معمول نداشتند. اما سادات، پنهانی با ادهم، سیا، و هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، همداستان شد.

 

سادات در 1971، تنها یکسال پس از بدست گرفتن قدرت، چپ مصر را از دولت راند، و در سال 1972، با اخراج نیروهای اتحاد شوروی از این کشور، مسکو را شگفت زده کرد. پس از جنگ رمضان در 1973 ــ که با آتش افروزی عربستان سعودی و با تکیه بر اسلام و نه ناسیونالیسم عرب بر پا شد ــ مصر و ایالات متحده دیگر بار روابط خود را از سر گرفتند.

 

 سادات در 1977 با سفر به اورشلیم و گفتگو با اسرائیل که به توافق کمپ دیوید انجامید، در جهان عرب شکاف انداخت. اینچنین، مصر تا 1980، متحد مهم ایالات متحده درجهان عرب گردید، از جهاد آمریکایی درافغانستان پشتیبانی کرد و پایگاه نفوذ ایالات متحده درمنطقه ی نفت خیز خلیج فارس شد. حتی از نظرگاه بدبین ترین کارشناسان سیاست های خاورمیانه یی ایالات متحده، چرخش یکباره ی مصر از یک مخالف آمریکا به متحد آن، گیج کننده می نمود.

 

در آغاز، از سادات انتظاری نمی رفت. او بدرازای 30 سال در سایه ی ناصر بود، از اعضای اخوان المسلمین و رابط دربار سلطنتی، اخوان المسلمین و جنبش "افسران آزاد". سادات، پس از کودتای ناصر، رابط رهبر مصر با اخوان المسلمین بود، و در آینده نیز سفیر غیر رسمی مصر با اسلامگرایان سراسر جهان. ولی مصری ها و ایالات متحده، سادات را جدی نمی گرفتند. پس از درگذشت ناصر در اکتبر 1970، چنین می پنداشتند که او نقشی بیش از کفیل رئیس جمهور نخواهد داشت و در پی نبرد قدرت در پشت پرده ناپدید خواهد شد. "دیوید لانگ"، از شخصیت های پیشین سرویس خارجی ایالات متحده، می گوید:" آمریکایی ها، سادات را بیش از یک معاون خام اندیش رئیس جمهوری نمی دیدند."

 

سادات در خاطرات خویش با نام "در جستجوی هویت" می نویسد که نماینده ی ایالات متحده، "الیوت ریچاردسون"، پس از بازگشت به واشنگتن در پی سفرش به مصر برای ابراز همدردی برای درگذشت ناصر، پیش بینی کرده است که "سادات بیش از 4 تا 6 هفته در قدرت نمی ماند." در مصر نیز، سادات با مخالفان سرسختی چون ناسیونالیست های هوادار ناصر که به وی ظنین بودند و نیز شخصیت های چپگرا و هوادار اتحاد شوروی روبرو بود.

 

 سادات به تنهایی پایگاه سیاسی و درون حکومتی نداشت. با این همه، سادات نه تنها در قدرت ماند، که سیاست خارجی و داخلی مصر را یکسره دگرگون ساخت. ناصر با سوریه، عراق و الجزایر هم پیمان شده بود، حال آنکه سادات پذیرای حکومت های پادشاهی محافظه کار عرب، مانند عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج شد. در حالی که ناصر به لحاظ تسلیحاتی به اتحاد شوروی تکیه داشت، و سیاست عدم تعهد را در گستره ی جهانی پیشه کرد، سادات از پیوندهای مصر با اتحاد شوروی گسست و این کشور را در بلوک ایالات متحده در جبهه ی جنگ سرد قرار داد، و سرانجام اگر ناصر، مصر را همردیف کشورهایی چون یوگسلاوی، هند، کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین پیش راند، سادات سیاست خارجی تک محور و انزواطلبانه یی را به مصر تحمیل کرد.

 

سادات برای تثبیت حاکمیت سست و لرزان خویش، با پشتیبانی مالی بسیار عربستان سعودی از اسلامگرایان برای مقابله با چپ ها بهره گرفت. ناصر بساط اخوان المسلمین مصر را برچیده بود و برای کاستن از توش و توان اسلامگرایی در مصر بسیار کوشید، ولی سادات رهبران تبعیدی اخوان المسلمین را خوشامد گفت و سازمان آنها را نیرویی دوباره بخشید، از فعالیت آنها در دانشگاهها، مراکز پژوهشی و رسانه های ارتباط جمعی پشتیبانی کرد. در دوره ی ناصر، بسیاری از اسلامگرایان افراطی به حاشیه رانده شدند، اما در دوره ی سادات، اخوان المسلمین و طیف جوانتر و بسیار رادیکال آن، بخش اساسی و غالب گفتمان سیاسی مصر شد.

 

مردمی که در خلال دهه ی 1970، حتی بطور گذرا از مصر دیدار می کردند، از آن همه دگرگونی بنیادی شگفت زده می شدند. نشانه های رشد بنیادگرایی اسلامی هر جا در مدارس، خیابان ها، مساجد، روزنامه ها، آشکار بود. "مایکل دان"، سردبیر نشریه ی "ژورنال خاورمیانه" می گوید که تحولات مصر در خلال دهه ی 1970 بسیار شگفت انگیز بود. وی می افزاید:

" مصر در کوره راه تحولی تراژیک گام می گذارد. مردم جامه ی سنتی به تن و چهرهاشان پوشیده از ریش بود، روزنامه ها و مجلات بی مایه ی اخوان المسلمین همه جا دید می شد. مساجد مملو از جمعیت بود و مردم از ریختن آب دهان بر زمین ابایی نداشتند. "شمار بسیاری از دانشجویان نیز به گروه های اسلامی پیوستند، و هزاران مسجد بنیاد شد. بانک ها و بازرگانان وابسته به اخوان المسلمین مانند قارچ از زمین سر بر می آوردند و فالانژهای اسلامگرای آدمکش برای ارعاب دگر اندیشان سیاسی به میدان آمدند. اما این، برای سادات، بازی مرگ آوری بود.

 

در آغاز، اسلامگرایی افراطی پشتیبان سادات بود، اما آرام آرام، بویژه پس از پیمان مصالحه ی مصر و اسرائیل، شمار هر چه بیشتری از سادات رویگردان شدند. سادات، ژرفای دشمنی و کینه توزی اپوزیسیون اسلامگرایی رو به رشد را بویژه در میان گروههای اسلامی تروریست، نسنجید. وزارت امورخارجه ی ایالات متحده و سازمان سیا نیز، چندان به خطر راستگرایی اسلامی در مصر بها ندادند و بنا به گفته های رهبران مصر آنرا مهار شده می انگاشتند. زمانی که سادات در سال 1981 بدست اعضای یکی از شاخه های تروریستی اخوان المسلمین بقتل رسید، دیگر آتشفشان اسلامگرایی در طغیان بود. بسیاری از شخصیت های دولتی مصر ترور می شدند، جهانگردان بقتل می رسیدند، به مسیحیان حمله می شد، و روشنفکران سکولار مصر کشته و یا به سکوت وادار می شدند. و اینچنین، بار دیگر، مصر پایگاه ترکتازی اخوان المسلمین شد.

 

سادات اخوان المسلمین را از قفس رهانید!

 

کمال ادهم، رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی، نزدیکترین فرد به سادات و مشاور او در زمینه ی دگرگونی سیاست مصر بود. ادهم، پنهانی با هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی ایالات متحده و معمار سیاست خاورمیانه یی امپراتوری آمریکا در راستای جنگ سرد، پیوند داشت.

 

عربستان سعودی، کویت و دیگر شیخ نشین های ثروتمند خلیج، حتی پیش از درگذشت ناصر و پس از شکست مصر در جنگ 1967، برای تقویت پیوندهای دیپلماتیک، به مصر پیشنهاد کمک مالی کردند. اما از دیگر سو، عربستان سعودی پنهانی اخوان المسلمین را پشتیبانی می کرد. اخوان المسلمین نیز ناصر را به دین گریزی و تحقیر شدن اسلام در جریان شکست در جنگ متهم کرده، اینگونه جو را علیه ناصر بر می انگیخت. "راینهارد شولتز"، می نویسد:

" کارزار عربستان سعودی در نا آرامی های دانشجویی تابستان 1969 قاهره رخ نمود که در آن مخالفان ناصر برای نخستین بار پس از سالها، آشکارا تحت نام اخوان المسلمین، خواهان مبارزه یی پیگیرتر و سخت تر با فعالیت های چپ ها و کمونیست شدند."

 

دیرزمانی پس از درگذشت ناصر، ملک فیصل به سادات بدگمان بود، ولی کمال ادهم با تکیه بر نقطه ضعف فیصل، یعنی هراس او از توطئه های صهیونیستی و بلشویکی، وی را متقاعد ساخت که سادات، مانند ناصر نمی اندیشد. ادهم پیوندهای نزدیکی با فیصل و سادات داشت. ادهم که برادر "عفت" همسر ملک فیصل نیز بود، گروهی از مشاوران ارشد فیصل را چنان هدایت می کرد که عضویت سادات در اخوان المسلمین را نشانه یی بر "گرایش به راست" در او دانسته و فیصل را نیز بدان متقاعد سازند. کمال ادهم با سادات همکاریهای مالی و تجاری نیز داشت، و چنانکه شخصیت آسوده طلب و سرشت مال اندیش رئیس جمهور مصر را می شناخت، او را از تمایل عربستان سعودی برای تامین رفاه مادی وی، آگاه ساخت.

 

 در خلال دهه ی 1960، رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی، با "جهان"، همسر سادات، معاملات تجاری و همکاریهای سودآوری داشت و اینچنین از کانال روابط شخصی پیوند میان قاهره و ریاض را استوارتر می ساخت. ملک فیصل، کمال ادهم را نماینده ی خویش در مناسبات میان قاهره و ریاض کرد و تنها یک ماه پس از در گذشت ناصر، ادهم را رهسپار قاهره کرد. چنین می نماید که کمال ادهم نه تنها با وعده ی کمک های مالی از سوی سعودی ها، که با تضمین محرمانه ی آمریکا برای باز پس گیری مناطق اشغال شده ی مصر بدست اسرائیل، با این شرط که سادات از مسکو دوری گزیند و نیروهای اتحاد شوروی را از مصر اخراج کند، راهی قاهره شد.

 

ادهم، تا آغاز سال 1971، نقش فعالی در سیاست مصر یافته بود. "محمد حسنین هیکل"، روزنامه نگار هوادار ناصر و سردبیر روزنامه ی الاهرام که در سال 1970 وزیر اطلاعات مصر شد، و در 1974 در پی اختلاف نظر با سادات از دولت کناره گرفت، می نویسد:

"این رویه یی نیست که برای روسها اطمینان بخش باشد."  کمال ادهم نه تنها رابط سادات و فیصل بود، که پنهانی، پیوند دهنده ی سادات و کیسینجر نیز بود. کیسینجر، در خاطراتش از این مساله یاد کرده، می گوید که سعودی ها رابط میان سادات و نیکسون بودند و اینگونه "وزرای خارجه ی دو کشور را کنار گذاشتند". آن زمان سفارت ایالات متحده در قاهره دایر نبود و مصر پس از جنگ 1967، مانند بسیاری از کشورهای عربی، با آمریکا مناسبات دیپلماتیک نداشت. در این میان عربستان سعودی استثناء بود و روابط خویش را با آمریکا حفظ کرده بود. اینچنین، عربستان سعودی در آغازین سالهای دهه ی 1970، میانجی احیاء مناسبات ایالات متحده و مصر شد.

 

در ماه مه 1971، سادات نخستین گامها بسوی تحکیم قدرت خویش و پاکسازی دولت از هواداران ناصر را آغاز کرد. بهانه ی سادات، مدعای نقشه ی ترور وی بوسیله ی شخصیت های هوادار ناصر، که آنها را "ماموران شوروی" می خواند، بود. سادات با کمک "اشرف مروان"، بوروکرات نیرنگباز مصری و از دوستان نزدیک کمال ادهم، بسیاری از شخصیت های مصری را دستگیر کرد، و از آن میان بودند، سخنگوی مجلس ملی، وزیر جنگ، وزیر اطلاعات، وزیر امور ریاست جمهوری، اعضای کمیته ی مرکزی و دیگر شخصیت های ارشد که بزعم سادات "شعارهای بی مایه ی سوسیالیستی" شان "خلاف... ایمان مذهبی ما است". سادات، این اقدام خویش را " انقلاب دوم" خواند، و یک سال بعد، همگام با کمال ادهم، فرمان به خروج نیروهای اتحاد شوروی از مصر داد.

"ریموند کلوس"، مامور سیا که به ادهم نزدیک بوده است، می گوید:

" کمال ادهم، سادات را به اخراج نیروهای روسی واداشت." مسلما، پیشتر زمینه برای چنین اقدامی از سوی سادات فراهم شده بود و آن وعده های مالی و پشتیبانی اسلامگرایان از سوی کمال ادهم بوده است.

 

اعضای کلیدی رهبری در تبعید اخوان المسلمین با دعوت سادات و با پشتیبانی کمال ادهم و ملک فیصل، به مصر بازگشتند. همچنین، پس از سال 1971، سادات شمار بسیاری از زندانیان اخوان المسلمین را آزاد کرد. شمار زیادی از زندانیان از بند رسته، خشمگین و آماده ی خشونت و فعالیت های تشکیلاتی پنهان بودند و بی درنگ برای بازسازی جنبش خویش ناپدید شدند. برخی از اسلامگرایان کهنسال تر نیز، آشکارا با رئیس جمهوری جدید مصر همکاری کردند. "شیخ عمر تلمسانی"، وکیل و سردبیر آینده ی "الدعوة"، نشریه ی اخوان المسلمین، و سرانجام رهبری عالی جمعیت، بی درنگ پس از آزاد شدن از زندان در سال 1971، برای سپاسگزاری خویش و دیگر اعضای اخوان المسلمین، راهی کاخ ریاست جمهوری سادات شد.

 

الجماعة الاسلامی

 

در خلال دهه ی 1970، اندیشه ی اخوان المسلمین بشکلی فراگیر رواج یافت و جریان های گونه گونی از آن برخاست. ولی دست کم در ظاهر، طیف محافظه کار سنتی جمعیت اهمیتی ویژه به میانه روی می داد. شخصیت های قدیمی تر جمعیت که به عربستان سعودی گریخته بودند، در هیات تجاری ثروتمند به مصر بازگشتند. در مقابل، اعضای جوان و آتشین مزاج، بویژه دانشجویان، زیر شاخه ها و کلوب هایی از اخوان المسلمین  را سازمان دادند. این گروه ها، با پشتیبانی همه جانبه ی سادات و سرویس های اطلاعاتی و امینتی مصر، رشدی فزاینده یافتند. بزودی این گروهها با نام الجماعة الاسلامی(انجمن اسلامی) شناخته شدند، زیرا سادات فعالیت جمعیت اخوان المسلمین را قانونی اعلام نکرد، و جنبش بدون رهبری واحد و بصورت پراکنده گسترش می یافت.

 

پشتیبانی رهبر مصر از واپسگرایان "انجمنهای اسلامی" در دانشگاه ها، در  حکم بهره گیری از اسلام برای تقویت پایه های قدرتش بود. بگفته ی جان اسپوزیتو:" سادات برای رهاندن خویش از سایه ی ناصر به تظاهری آشکار به اسلام روی آورد. او خود را رئیس جمهور پارسا نام نهاد؛ کنایه یی از خلیفه ی اسلامی که امیر المومنین خوانده می شود. آغاز و پایان سخنرانی هایش، آیاتی از قرآن بود. فرستنده های تلویزیونی اغلب او را در مساجد بهنگام نماز و نیایش و پیشانی پینه بسته از نماز نشان می دادند."

 

پس پرده، دانشجویان عضو انجمن های اسلامی از حمایت پلیس مخفی سادات برخوردار بودند. "کپل" می نویسد:

"پس از دسامبر 1972، بخت با دانشجویان اسلامگرا یار شد. آنها، سرانجام رمز پیروزی را در همدستی با رژیم برای شکست غلبه ی چپگرایان در دانشگاهها یافتند. " شیوه ی برخورد انجمن های اسلامی آمیزه یی از تاکتیک های خشونت آمیز و تهدید مخالفانشان بود، همانگونه که شیوه ی عمومی اسلامگرایان، همه جا چنین است. اینان، اغلب از پشتیبانی مالی عربستان سعودی و تجار راستگرای مصر برخوردار بودند. "کپل" می نویسد:

" الجماعة الاسلامی، انجمن هایی از دانشجویان مسلمان بودند که در دوره ی ریاست جمهوری سادات، نیروی غالب در دانشگاهها شدند. آنها سازمانهای فراگیری برای جنبش اسلامی بنیاد کردند."

 

دیری نپایید که تظاهرات دانشجویی شاهد رویارویی سرود خوانان "دموکراسی!" با "الله اکبر!" گویان بود. چند سال بعد، گروههای الجماعة الاسلامی بر دانشگاه های مصر چیره شدند و چپگرایان نیز ناگزیر از پنهانکاری.

 

"محمد عثمان اسماعیل" که در سال 1971 در جریان غلبه ی سادات بر چپگرایان از مشاوران نزدیک او بود، نقش مهمی در فراهم آوردن زمینه ی فعالیت انجمن های اسلامی بازی کرد. "کپل" می نویسد:

" در واقع اسماعیل از اواخر 1971، در قاهره و از اوایل 1973 در بخش های مرکزی مصر، پدرخوانده ی انجمن های اسلامی بود." او در سال 1973، به سمت فرمانداری استان "اسیوط" که مرکز اسلامگرایان بود، گمارده شد. او، آنجا انجمن های اسلامی را به "ستیز ضد کمونیست ها" ترغیب می کرد. گویی آغازین روزهای فعالیت اخوان المسلین دیگربار تکرار می شد، هنگامی که بازوی تروریستی جمعیت بنام الجهاز السری از دل اردوهای ورزشی جوانان بیرون شد، اکنون نیز در دهه ی 1970 انجمن های اسلامی با پشتوانه ی حکومتی اردوهای تابستانی را سازمان می دادند. نخستین اردو از این گونه، تابستان 1973 در دانشگاه قاهره برگزار شد که سادات به نشانه ی پشتیبانی دولت از آن یکی از شخصیت های ارشد حکومتی را به نمایندگی خویش، فرستاد. در ادوار پسین، اردوهای بسیاری از این دست برگزار می شد.

 

 سادات در سال 1974، قوانینی بر اتحادیه های دانشجویی حاکم کرد تا انجمن های اسلامی را در بدست گرفتن قدرت در نهادها و موسسات دانشجویی یاری رساند. بر اساس یکی از همین احکام دولتی غایت اتحادیه های دانشجویی تنها "ترویج ارزش های دینی میان دانشجویان" است. تسلط بر اتحادیه های دانشجویی تنها نخستین گام بود؛ و دیری نپایید که انجمن های پزشکان، وکلا، مهندسان و دیگر اصناف به سیطره ی اسلامگرایان درآمدند. دانشگاه الازهر نیز دیگربار بدست راستگرایان افتاد و شیوه ی اعتدال آمیزی که بعنوان یک مرکز آموزش اسلامی غیر بنیادگرا داشت، پایان گرفت. در سال 1973 ، اتحادیه ی جهانی مسلمانان، نهاد توانمند اسلام گستری عربستان سعودی، با دانشگاه الازهر پیمانی به امضاء رساند که بر اساس آن این دانشگاه به مرکزی برای گسترش آراء وهابیت عربستان سعودی در آید. همان سال، سادات پست جدید معاونت نخست وزیری را برای نظارت بر امور دینی ایجاد کرد، نیز شورای نگهبان قانون اساسی را برای نظارت بر تطابق قوانین با شریعت اسلام بنیاد نهاد. اسلامگرایان لوایحی برای منع مصرف مشروبات الکلی، اجرای مجازاتهای اسلامی و آموزش اجباری آموزه های دینی در مدارس به مجلس ملی فرستادند.