”جهانی شدن سرمایه امپریالیسم” (VIII) آیا سوسیالیسم ناموفق بوده است؟
پیوست به گذشته
”جهانی شدن سرمایه امپریالیسم”
منتشر شده از سوی حزب کمونیست سوئد م- ل
(VIII)
اثر :
Erik Anderssonو
Anders Carlsson
بازگردان: پیام پرتوی
………
آیا سوسیالیسم ناموفق بوده است؟
آن صد سال کوتاه مصادف شد با فروپاشی آن به اصطلاح سوسیالیسم واقعی (سوسیالیسم با تمایلات سرمایه داری) و سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی. در نظم جدید جهانی نه سوسیالیسم به عنوان سیستمی اجتماعی رقابت کننده و نه آن به اصطلاح سوسیالیسم واقعی زیست نمیکنند.
سرمایه داران از این جریان استفاده میکنند برای اینکه ادعا کنند که سوسیالیسم شکست خورده و معرف یک ناموفقیت تاریخست. این ادعا نه در اصل و نه از نظر شیوه تحلیل تاریخ درست است.
چگونگی برداشت از اینکه انقلابات تاریخی موفق میشوند و ا شکست میخورند سطحی و ایجاد سوء تفاهم مینماید. انقلابات جریاناتی بسیار مهم تاریخی هستند که با سرعتهای مختلف٬ وابسته به توازن قدرت میان طبقات و فاکتورهای اساسی که درآن اٽر میگذارند٬ تکامل و زوال ماهوی در آنها٬ اینکه میتوانند توسط ضد انقلابات نابود شوند و اینکه در میان طبقات٬ برنده و بازنده خود را دارند٬ به جهت های مختلف تکامل میابند.
اما آنها نه پیروز میشوند و نه شکست میخورند و در آن لحظه که قطع میشوند همیشه نتیجه ای از آن باقی میماند.
به زبانی ساده٬ جریانات انقلابی همیشه به جایی که جامعه و دانش اجتماعی به مرحله بالاتری رشد مینماید٬ اگر چه نه تا آن سطح حیرت آور که آغاز کنندگان آن راجع به آن فکر کرده بوده و به آن امیدوار بودند٬ ختم میشوند.
برای مٽال٬ انقلاب بزرگ فرانسه در سال ١٩٨٩ شکست خورد٬ نه به دلیل اینکه اولین جمهوری ظهور دوباره قیصر را طی حکومت ناپلئون بناپارت محکوم نکرد. زمانیکه این اتفاق افتاد٬ موج انقلاب در همانزمان لجوجانه آن دسته فئودالها و اشراف تفاله را نه تنها در فرانسه بلکه در قسمت بزرگی از اروپا به صورتی بیرحمانه نابود کرده بود. اگر چه اشراف توانستند طی یک حرکت ضد انقلابی بخشی از قدرت خود را باز پس گیرند٬ ولی تمامی قدرت به آنها بازنگشت. پادشاهی که بر تخت سلطنت نشست یک فئودال نبود بلکه یک سرمایه دار بود.
با اتخاذ اینچنین روشی برای مشاهده پدیده ها باید ما به این حقیقت نزدیک شویم که طبقه کارگر و به دنبال آن سوسیالیسم در کشورهای اروپای شرقی شکست خورد٬ و این شکست یک حقیقت است. طبقه کارگر و سوسیالیسم بخشا به دلیل فاکتورهایی که نیتی پلیدی را دنبال نمیکرد از جمله به دلایل عقب ماندگیهای اقتصادی و فرهنگی در کشورهایی که سوسیالیسم در آنها شکل گرفت و بخشا به دلایل ذهنی و عقلی از جمله ناتوانی در اداره مسائل اداری شکست خورد و موفق نشد که در مقابل فشار امپریالیسم و طبقه سرمایه دار که خود سیستم سوسیالیستی به آن فرصت خودنمایی داده بود مقاومت نماید. طبقه کارگر موفق نشد که سلطه را در جامعه حفظ کند٬ اما این به معنای آن نیست که سوسیالیسم طی ٧۴ سال به عنوان سیستمی در مقابل کاپیتالیسم ناموفق بود.
اجازه دهید که سوال را به شکل دیگری مطرح کنیم؟ چند مسئله مهم.
سوسیالیسم موجب ترقی کشورهایی شد که از نظر اقتصادی و فرهنگی عقب مانده بودند. روسیه یک مٽال روشن در این مورد است. در گزارش سالیانه بانک جهانی در ١٩٩۶ آمده است که در سال ١٩١٣ بی . اٍن . پی یک روسی ١۰ % از بی . اٍن . پی یک آمریکایی بود٬ ولی در سال ١٩٨٩ تا ۴٩ % افزایش یافت. به عنوان یک مجموعه رشد همه جانبه اتحاد جماهیر شوروی طی دورانی که وجود داشت٬ علیرغم تمامی خرابیهایی که اتحاد جماهیر شوروی در جریان جنگ جهانی دوم متحمل شده بود٬ بیش از آمریکا بود.
در میان پرانتز میتوان به این اشاره نمود که بانک جهانی اعلام کرد که بی . اٍن . پی یک روسی در سال ١٩٩۴ ٬ ١٩ % از بی . اٍن . پی هر نفر در آمریکا بود. و این حکایت از آن در مجموع درجه پوسیدگی اقتصادی واجتماعی مینماید که بازگشت سرمایه داری در بر داشت.
اما بحٽ تنها بر سر اقتصاد نیست. در سال ١٩١٧ روسیه کشوری بود متشکل از افراد جاهل و بیسواد. تقریبا ٨۰ % درصد سواد خواندن و نوشتن نداشتند. ٢۰ سال بعد بیسوادی ریشه کن شده بود. مردم روسیه دارای تحصیلات بالا بوده و فرهنگ روسیه از جمله فرهنگهای به نظیر جهان به حساب میامد٬ بخصوص برای اینکه استفاده از این دانش برای همه آزاد بود. تعداد بسیاری رفرمهای اجتماعی از جمله٬ بازنشستگی٬ تعطیلات همگانی٬ خدمات درمانی مجانی٬ مهد کودک مجانی برای همه بچه ها٬ به اجرا گذاشته شد. اینها تنها چند مٽال است. نه فقط یک پیشرفت اقتصادی٬ بلکه فرهنگی و اجتماعی.
در گزارس بانک جهانی چنین آمده است:
“نتیجه اجرای برنامه اقتصاد کمونیستی ارزش مطالعه را دارد. این برنامه یک استاندارد بالای زندگی صنتعی٬ بکار بردن سیاستهای مدبرانه تحصیلاتی٬ خدمات اجتماعی٬ ساختمان سازی و کار برای تمام مردم را در بر میگیرد – تمامی این پیشرفتها بر خلاف رکود اقتصادی دهه های ١٩٣۰ در کشورهای صنعتی بود. در آمدها تقریبا به صورت مساوی میان مردم تقسیم میشد واگر چه دولتی که شکل گرفت دولتی نبود که ملتش را از آسایش برخوردار کند اما دسترسی به یک زندگی استاندارد و با ٽبات را ضمانت نمود.“
این قابل ذکر است که این گزارش توسط بانک جهانی٬ توسط ارگانی که نمتیوان آنرا دوستدار سوسیالیسم نامید نوشته شده بود.
سوسیالیسم همچنین به معنای این بود که اختلاف میان ملتها و مردم کاسته شد. یک همشهری روسی در مسکو تقریبا دارای همان شرایط زندگی بود که یک همشهری روسی در آسیای مرکزی٬ و شرایط زندگی یک همشهری در آلمان شرقی مانند یک همشهری اهل بلغارستان بود. نوعی از تساوی که باید با تفاوتهای مردم در میان کشورهای امپریالیستی و و دیگر قسمتهای جهان مقایسه میشد.
سوسیالیسم باعٽ شد که جنگ جهانی اول تمام شود. اگر به خاطر انقلاب روسیه و آن توفانهای انقلابی در آلمان و دیگر کشورها٬ که سرمایه داری را حتی در آنجا به مصاف خود میطلبید نبود٬ کشتار دسته جمعی توده ها در جنگ سرمایه همچنان ادامه پیدا میکرد.
سوسیالیسم٬ آلمان – هیتلر و نازیسم را شکست داد. اگر روسیه سوسیالسیتی [اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی]نبود جنگ جهانی دوم بدون شک نتیجه دیگری داشت. کشورهای سرمایه داری در اروپای غربی مانند فرانسه٬ بلژیک٬ هلند و دانمارک٬ زمانیکه ارتش هیتلر وارد آنها شد٬ بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند. اتحاد جماهیر شوروی طی سه سال به تنهایی بر علیه قسمت اعظم ارتش آلمان مقاومت نمود. هیتلر وآلمان در جبهه شرقی شکست خوردند. ابتدا پس از پایان جنگ جبهه دیگری در غرب از طریق حمله به نورماندی باز شد.
سوسیالیسم وضعیت اجتماعی زنان را بخصوص از طریق دادن ضمانت حق کار و تامین امرار معاش خود گارانتی نمود. سوسیالیسم مساوات را به صورتی همه جانبه تضمین کرد و تاٽیر زیادی بر روی مبارزه زنان در سراسر جهان گذاشت.
وجود سوسیالیسم و اردوگاه سوسیالیستی به صورتی تعیین کننده مانع از پیشبرد سیاستهای استعماری شدت.
سوسیالیسم رفرمهای سیاسی و شیوه دیگری از تفکر سوسیالیستی را در کشورهای سرمایه داری موجب گشت و به این وسیله خشونت طبقاتی را در بسیاری از موارد جایگزین اصلاحات نمود. آن به اصطلاح خدمات اجتماعی پاسخ مبارزه طلبیهای سوسیالیسم بود.
سوسیالیسم بصورتی بی نظیر در انجام این امر موفق شد. مسلما بدون این مبارزه طلبیهای سوسیالیستی جهان شکل دیگری داشت. بله حقیقت این است که امروز جهان به “سمتی غلط”٬ به سمت فاصله طبقاتی و فقر و تنگدستی برای میلیاردها انسان حرکت میکند چرا که در حال حاضر در جهان یک سوسیالیسم مبارزه طلب به شکل یک اردوگاه سوسیالیستی و به شکل یک طبقه کارگر مبارز آگاه که سرمایه داری را به مبارزه طلبی فراخواند وجود ندارد.
سوسیالیسم یک تجربه اجتماعی من در آوردی که مارکس و لنین آنرا اختراع نموده باشند نبود٬ امری که سرمایه داری میپندارد و قبل از هر چیز میخواهند به ما تلقین نماید٬. سوسیالیسم مبارزه طبقاتی بود٬ مبارزه ای بود جهت بوجود آوردن جامعه ای که قبل از ارضای مطالبات سرمایه در بدست آوردن حداکٽر سود٬ مطالبات انسانها را از همه جهات در الویت قرار میداد. به دلیل اینکه سوسیالیسم ابتدا در کشورهای عقب افتاده شکل گرفت مبارزه ای بود که در شرایطی بسیار دشوار به پیش برده شد و به صورتی پیوسته مورد حمله امپریالیستها قرار گرفت. پیروزیها و پیشرفتهای بسیاری بدست آمد اما در آخر طبقه کارگر موفق نشد که در مقابل دشمنان خارجی و داخلی خود مقاومت نماید. سوسیالیسم شکست خورد ولی ناموفق نبود.