آغاز حرکت های ضد استبدادی مردم عرب: اکنون چه؟
آغاز حرکت های ضد استبدادی مردم عرب: اکنون چه؟
رفیق مازیار با درود. روز جمعه 15 بهمن 1389 همزمان با تظاهرات دهها هزار نفری در میدان تحریر علیه حسنی مبارک، خامنه ای در نطقی به زبان عربی خطاب به مردم مصر، حرکت های اخیر آنها را به قیام بهمن 1357 تشبیه کرد و گفت:
"حوادث امروز شمال آفریقا برای ملت ایران معنی خاصی دارد. این همان چیزی است که همیشه به عنوان حدوث بیداری اسلامی به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی گفته میشود.". نظر شما در مورد این ارزیابی چیست؟
با درود به شما و خوانندگان میلیتانت. تنها تشابه بین قیام بهمن 1357 و حرکت های اخیر در مصر، اعتراضات توده ای بین این دو است. در ایران دست های پر توان طبقه کارگر به ویژه کارگران شرکت نفت در نهایت کمر رژیم را شکاند و منجر به سرنگونی رژیم شاه شد. آنچه خامنه ای به آن اشاره نمی کند این است که تظاهرات خیابانی صرف، منجر به فروپاشی هیچ رژیمی نمی شود. همانطور که تظاهرات میلیونی سال پیش در ایران منجر به فروپاشی نظام نشد. عامل مهم در حضور و فعالیت کارگران آگاه است. کارگرانی که با تشکیل نهادهای خود - سازماندهی (شوراها) یک نظام را به لبه پرتگاه می کشانند. در مصر، البته کارگران درگیر مبارزه هستند، اما فاقد آن توان و سازماندهی کارگران ایران هستند. در نتیجه فروپاشی کل نظام در دستور کار قرار ندارد؛ مگر اینکه اعتصابات عمومی کارگری در سراسر مصر به شکل مداوم صورت پذیرد.
نکته دیگری که خامنه ای به آن اشاره نمی کند این است که دولت خود او سوار بر جنبش کارگری نظام سرمایه در ایران را حفظ کرد و صرفا مهره ها در بالا را تغییر داد؛ و نهایتاً انقلاب را خفه کرد. به عبارت دیگر، یک باند گانگستر( دربار شاهنشاهی) به همت مبارزات گسترده کارگران و زحمتکشان ایران کنار رفت، اما به علت نبود یک بدیل رهبری انقلابی، باند گانگستر دیگری (روحانیت)، همان نظام را به نام دیگر ادامه داد.
اما، علت اصلی سخنرانی خامنه در حمایت از مردم مصر علیه حسنی مبارک، تنها جنبه سیاسی داشته است. رژیم جمهوری اسلامی در حال چانه زنی با نظام امپریالیستی دولت آمریکا است. در این میان از هر حربه برای فشار گذاری بر غرب استفاده می کند. یکی از این حربه ها افشای سیاست های آمریکا و حامیانش (مانند حسنی مبارک) در منطقه و به ویژه کشورهای اسلامی است. خامنه ای از حسنی مبارک به عنوان "نوکر آمریکا" یاد کرد و رژیم خود را پرچمدار اسلام "رادیکال" و ضد آمریکایی معرفی کرد. با این سخنرانی او خواهان به دست گرفتن رهبری جنش ضد حسنی مبارک و رهبری حرکت های اسلامی ماننند اخوان المسلمین، است.
آیا به نظر شما حرکت اسلامی در کشورهای عربی همان موقعیت حزب الله در میان طرفداران جمهوری اسلامی را دارد؟
گرچه گرایشات اسلامی نکات اشتراکی با هم دارند (برقراری یک جامعه سرمایه داری "اسلامی"، اعمال قوانین عقب افتاده اسلامی ضد کارگری، ضد سوسیالیستی و زن ستیزی بر کل جامعه و نهایتاً بر قراری روابط حسنه با غرب)، اما تفاوت های نیز امروز در بر دارند. در دوره پیش، امپریالیزم در رقابت با شوروی و بلوک شرق قرار داشت. و برای جلوگیری از رشد و تعمیق اعتقادات کمونیستی و سوسیالیستی در منطقه، به تقویت دست های مرتجع "اسلامی" در کشورهای مختلف عربی پرداخت. برای نمونه، از کمک رسانی به «حماس» و «جهاد اسلامی» در فلسطین، «مجاهدین افغان» در افغانستان؛ انجمن «اخوان المسلمین» درمصر و سایر کشورهای همجوار، می توان نام برد. در ایران نیز امپریالیزم کمک های شایانی به روی کار آمدن خمینی؛ در مقابل حرکت مستقل ضد استبدادی مردم زحمتکش عیله نظام شاهنشاهی کرد. این کمک رسانی به گرایشات ارتجاعی مذهبی به منظور مهار کردن شوروی و احتمال بروز گرایشات کمونیستی مستقل از شوروی، (تحت عنوان «کمر بند سبز»)، صورت پذیرفت. اما؛ امروز با فروپاشی شوروی؛ دیگر نیازی به تقویت این جریانات ارتجاعی و ضد کمونیستی توسط امپریالیزم احساس نمی شود. در نتیجه، گرایشات مذهبی در تونس، الجزایر، اردن، یمن، مصر و غیره از موقعیت پیشین برخوردار نبوده اند. این گرایشات اما در غیاب گرایشات کمونیستی و سوسیالیستی، در دوره پیش، از اعتبار بسیاری در میان لایه های فقیر جامعه بر خوردار بوده اند. زیرا خدمات بسیار اجتماعی (مدارس، بهداشت و مسکن و خوراک) به مردم فقیر در مقابل فساد اداری رژیم های استبدادی انجام داده اند. در نتیجه در میان مردم عادی توهمات نسبت به این گرایشات امروز وجود دارد.
نقش امپریالیزم در منطقه چیست و چه بدیل هایی در نظر دارد؟
دولت اوباما، تنها در سال 2010 به دولت مصر، معادل 3/1 میلیارد دلار کمک نظامی کرد. این کمک ها از دوره انوار سادات و قرارداد میان مصر و اسرائیل ادامه یافته است. بنابراین می توان اذعان داشت که یکی از متحدان اصلی امپریالیزم و اسرائیل در منطقه (به غیر از اردن) مصر است.
برای امپریالیزم، رفتن یا ماندن شخص حسنی مبارک تفاوت چندانی نمی کند. مسئله امپریالیزم حفظ یک دولت سرمایه داری "شناخته شده" و "تجربه پس داده" است که به ادامه سیاست های پیشین مبادرت کند. چنانچه قرار باشد با رفتن حسنی مبارک؛ اعتراضات توده ای قطع گردند؛ دولت اوباما (وغرب) به آن تن خواهد داد. تنها واهمه امپریالیزم از حرکت های مستقل توده ای است. به اعتقاد من آنان حتی حاضرند با «اخوان المسلمین» و بازماندگان دولت حسنی مبارک به توافقات برسند که بدین ترتیب اعتراضات خاتمه یابد. لازم به ذکر است که «اخوان المسلمین»، با وجود آن که از سوی دولت مصر غیرقانونی اعلام شده است بزرگ ترین و سازمان یافته ترین گروه مخالف دولت مصر است. این انجمن در سال ۲۰۰۵ یک پنجم کرسی های پارلمانی در انتخابات عمومی مصر را به خود اختصاص داد. طرفداران اخوان المسلمین به عنوان کاندیداهای مستقل در این انتخابات شرکت کرده، اما در دور اول انتخابات پارلمانی مصر در سال ۲۰۱۰ کرسی های خود را از دست داده و دور دوم انتخابات را تحریم کردند.
در چنین وضعیتی مطالبه محوری انقلابیون مصر چه باید باشد؟
در وضعیت کنونی که اعتراضات ضد استبدادی (نه الزماً ضد سرمایه داری) در مصر در حال شکل گیری است؛ باید توجه داشت که با وجود حضور بسیاری از جوانان «سکولار» در خیابان ها بدون تعلق گروه ای و یا مذهبی خاص؛ و نبود یک گرایش انقلابی متشکل و یا شوراهای کارگری؛ رهبری این جنبش مستقل توده ای می تواند به راحتی به دست سازمان های اسلامی همانند «اخوان المسلمین» افتد. از این زاویه نیز؛ مبارزه برای تشکیل «مجلس مؤسسان دمکراتیک» بسیار حائز اهمیت است. با رفتن حسنی مبارک، توده های مستقل، به ویژه کارگران و گرایشات چپگرا نیاز به وقت تنفس داشته تا به افشای نظریات راستگرایانه احزاب بورژوا پرداخته و بدیل های انقلابی را در جامعه تبلیغ کنند. توده ها در عمل باید به نظریات سوسیالیستی متقاعد گردند. این وقت تنفس را تشکیل مجلس مؤسسان فراهم می آورد (رجوع شود به سایر مقالات و مصاحبات اخیر مازیار رازی در مورد تونس و مصر در وبلاگ میلیتانت).
۱۶ دلو ۱۳۸۹
ارسالی: آرزو