سقوط اخرین بقایای استعماردرشرقمیانه!

سقوط اخرین بقایای استعماردرشرقمیانه!

" خلق سازندهء تاریخ است"

مردم جهان یکبار دیگر شاهد ، خیزشهای بزرگ مردمی بعداز جنگ اول ـ دوم جهانی وپایان  جنگ سرد که به یک قطبی شدن جهان به نفع امپریالیزم وسیاستهای نیولیبرالیستی ان صورت گرفت ،میباشد. این قیامهای مردمی که مطالبات مادی ومعنوی در نفس خود دارند، میتواند باعث چرخش وتغیرات عظیم بر ضد سیاستهای نیولیبرالیستی که برسیستم جوامع جهانی مسلط  است، شود.

این رستاخیز انقلابی یکبار دیگر علیه دژ استبداد،استعمار،ظلم وستم بعد ازانقلاب کبیر فرانسه ، انقلابات سالهاس 1848در اروپا ،انقلاب کبیر اکتوبر،چین کوبا وخیزشهای جنبش ضد استعمار ی واستبدادی در امریکای لاتین ،افریقا وجنوب اسیا بوده،که تحولات بزرگ تاریخی  رادر منطقه در پی داشته و ضربات خورد کننده بر پیکر نظامهای دست نشانده استعماری  که خلاف اراده  توده ها وبه زور بالای مردم تحمیل گردیده است ،قطعأواردخواهدشد.

شرقیامیانه(خاورمیانه) که درسال   1902توسط یکی ازتاریخدان دریا نورد امریکائی بنام" الفردتایرماهان " نامگذاری شد،این واژه رابرای تعین نمودن منطقه ای که عرب را از کشور هند جدامیکند بکاربرده است. منطقهء که درگوشه استراتیژیکی ـــ دریایی ومرکز خلیج فارس واقع شده است.

بعدها این واژه بوسیله  دولت انگلستان در وسایل جمعی ان باالخصوص در روزنامه تایمزچاپ و بکار گرفته شد؛این نام جغرافیایی اندی بعدبنام" خاور میانه نزدیک" مورد انتقاد قرارگرفت وواژه" نزدیک پروشی" بکار برده شد،زیرامردم این منطقه مسیحی مذهب واروپایی بوداندو"اورینت" یاشرق بدلیل انکه این منطقه هنوز زیر سلطه امپراطوری عثمانی که یک کشورمسلمان وشرقی بود، قرار داشت .

امپراطوری عثمانی انقدر وسعت وگسترش یافت که بخش وسیعی از اسیا وافریقا را هم شامل میگردید،ولی به مرورزمان ،واژه خاورنزدیک (پروشی ورینت) کم کم ازبین رفت وخاور میانه جای انرا گرفت. درانزمان خاور میانه شامل مناطق وسیعی از اسیای جنوب شرقی ــ غربی وافریقای شمالی می شد،امروزمردم این منطقه هم واژه"خاورمیانه" راقبول  وانرابکار میبرند.

 بعداز جنگ اول جهانی وشکست امپراطوری عثمانی این منطقه  الی حتم جنگ دوم جهانی تحت تسلط واستعمار کهنه کار انگلیس ، فرانسه در رقابت با روسیه تزاری  قرارداشت، که انرا میان هم تقسیم نموده بودند ؛دراین برهه توانستند تا ازهمه امکانات منابع سرشار طبیعی  ومعنوی ومادی انها  استفاده گرده، ومتعاقبأ برای فریب اذهان توده های ملیونی  جهان بربنیاد مبارزه وفشار نیروهای داخلی وخارجی  استقلال وازادی انهارا بررسمیت شناختند؛  وبعدأدر صدد ان برامد اند تا بطور غیر مستقیم نفوذ سیاسی وافتصادی  خویشرا بوسیله  حکومتهای  تحت الحمایه دست نشانده تحکیم بخشیده ؛ وبا کمک های به ظاهر دوستانه از طریق نهادهای مالی جهانی اهداف خودرا عملی سازند.

این حرکات واقدامهای فریب کارانه باعث ان شد، تاتغیرات بنیادی وگستردهء درزنده گی توده های ملیونی رونمانگردیده و برعکس بیکاری ،فقرونارضایتی های ، ناشی از وضع عقب مانده اقتصادی که د امنگیر اکثریت توده ها شده بود بوجود اورده؛ وزمینه قیامهای توده ای را برای تغیرات وتحولات بزرگ بنیادی  الی سرنگونی رژیم ونظامها حاکم ، مساعد ساخت.

تشکل وانسجام مردم برای ابراز خواستهای مشروع ومبارزه علیه بیدادگری واستبداد طبقات حاکم ناشی ازدرک ورشدشرایط عینی وذهنی درکشورهای تونس ، مصر ویمن  وسایر کشور های درحال خیزش مطابق به قانونمندی  جامعه بربنیاد قانون دیالکتیک وپیروزی مبارزه حق بر باطل میباشد .

همچنان از سوی دیگراین وضع نماینگر انست که سیاستهای نیولیبرالیستی حاکم درجهان از نظرتاریخی دیگر بوسیده شده ومورد پذیرش توده های ملیونی کارگرومتحدین زحمتکش ان در جهان نه بوده بلکه خواستار  سیستم نوین اقتصادی بربنیادتاریخی می باشند؛ارزو د ارند که تا خواستهاونیازمندی های مادی ومعنوی خودرا که ناشی از درک مادی تاریخ ومبارزه طبقاتی علیه  طبقات  حاکم استثمارگر که  اقتصاد جامعه را رهبری می کند ،عملی نمایند.

 طوریکه مارکس گفته بود"تاریخ انسانها،تاریخ مبارزات طبقاتی است"امروز یکبار این حقانیت روشن است که انسانها در طول تاریخ برای گرفتن حقوق انسانی وتحکیم حاکمیت اجتماعی، برا ی استقرار عدالت اجتماعی واز میان بردن استثمار فردازفرد وسایر اعمال جنایتکارانه ضد بشری مبارزه نموده؛ واز خویش شهکاری های بزرگ انقلابی را بجا مانده ،که روشنگاه مبارزات توده های ملیونی جهان برای نسل های فعلی واینده علیه استبدادومظالم اجتماعی، میباشد.

کشور ما افغانستان که بعد از هجوم وحملات نیروهای نظامی جهان درراس امریکا که تحت نام مبارزه علیه تروریسم بین المللی بعد از یازده هم سپتمبر 2001حکومت متحجر وسیا وارتجاعی طالبان را سرنگون نمود؛ شرایط زنده گی درا ن کاملأ دگرگون ومورد اماج سیاستهای اقتصادی جدید نیولیبرالیزم قرار گرفت، وبه یک کشور مصرفی و گدام دار شرکتهای جهانی تبدیل که این عمل باعث بوجود امدن طبقات مرفع ونادار شده، فقر گرسنگی وبی عدالتی چنان دامنگیر شد،که درطول تاریخ مردم به خاطر ندارد.

نظر به احصائیه نهادهای جهانی هفتادفیصد مردم درفقروگرسنکی به سر می برند،هیچگومه تاءمل واقدامات عالمانه وانسانی از جانب دستگاه بیروکرات که تا کلو در فساد اداری ،خیانت ،چوروچپاول سرمایه ملی غرق است  ، نه شده است.

 هرنوع  انتخابات که برای مقامات ارگانهای دولت وحکومت تحت نام دموکراسی برا انداخته شد، همه کاملأخلاف روحیه دموکراسی بوده که با ابزاروشیوهای زوروقدرت مادی ومعنوی براساس عقاید وسنن قومی ،مذهبی،لسانی ومحیطی برای انتخاب خویش استفاده نموده که هیچگونه تغیرات مثبت  درزنده گی مردم محسوس نه شده بلکه برعکس ان عمل شده است.

تجاوز به مال، ناموس ومنافع ملی بوظیفه عادی مستکبرین وخائینین ملی تبدیل شده و هرروز رقم ان سیر صعودی را به خود میگرد.

اختلافات میان اعضای ارگانهاهای مقننه، اجرائیه وقضائیه چنان بالا گرفته که تابحال بعداز چهار دوره نشست برای  تعین رئیس مجلس پارلمان موفق به انتخاب وی نه شده اند.

 این امر ناشی ازمداخلات نیروهای بیرونی واختلافات میان وکلا ء براساس منافع شخصی گروپی وقومی است؛ که هرکدام می خواهند، شخصی مورد نظر خودرا تعین نمایند.

طوریکه  تجارب  مبارزه زحمتکشان کشورهای تونس ، مصر،اردن ویمن بما می اموزد ،زمانی فراخواهد رسیدکه مردم کشور، با وحدت کامل باهمه اقوام وقبابل  ، علیه استبدادکران ،زورگویان ،جنگ سالاران ودستگاه فاسد حکومتی قیام نموده وخواستهای انسانی خویش را تحقق بخشند.

                      اگرتوده ها آه کشند، توفان شود واگرپای کوبند، زلزله شود.

علی رستمی 5.2.2011