روزی که افسانه شکستناپذیری آمریکا در هم شکست
روزی که افسانه شکستناپذیری آمریکا در هم شکست
همهچیز با حملههای هواییِ همزمان به سه پایگاه هوایی کوبا آغاز شد. قرار بود که این حملهها کوبا را از توان بیندازد و تواناییهای دفاعی آن را در هم بکوبد. حملههای شنبه شب ۱۵ اپریل ۱۹۶۱ (۲۶حمل ۱۳۴۰) هفت کشته بهجا گذاشت، و به نابودی دو هواپیما منجر شد.
دو روز بعد، مزدوران تیپ ۲۵۰۶، با هدف سرنگون کردن دولت کوبا، به سوی سواحل این جزیره حرکت کردند. اما در عرض ۷۲ ساعت همه چیز تمام شد. نیروهای آموزش دیده، حمایت مالی شده، و هماهنگی شده از سوی آمریکا، شکست خوردند و ۱۱۸۰ تن از آنان اسیر شدند. طوری شد که این عملیات در تاریخ به عنوان تجاوز نظامی شکست خورده ”خلیج خوکها“ ثبت شد.
در آوریل ۱۹۶۱ (حمل ۱۳۴۰) بیش از ۱۵۰ کوبایی جان خود را در راه دفاع از جزیره موطن خود از دست دادند. این تجاوز به نقطه عطفی در روابط آمریکا- کوبا تبدیل شد.
روی تابلوهای بزرگ اعلان، هنوز از آن شکست با عنوان ”نخستین شکست امپریالیسم در قاره آمریکا“ یاد میشود. اما عملیات ”خلیج خوکها“ نه یک رخداد منفرد و اتفاقی و نه نخستین عمل ضد انقلابی در مورد انقلاب کوبا، بلکه فصلی بود از حکایت همیشگی تجاوزگری ایالات متحد آمریکا، و اوج کارزار همهجانبه و قدرت مندانه تروریستی و خرابکارانه یی بود که از ۱۹۵۹ (۱۳۳۸) از سوی سازمان “سیا”به ضد کوبا به راه انداخته شد:
بمبگذاری، ارسال نامههای پستی انفجاری، خراب کردن لولههای اصلی آب مصرفی مردم، و به آتش کشیدن کشتزارهای نیشکر و تنباکو. عدم موفقیت سازمان سیا در راهاندازی شورش و ناآرامی گسترده در کوبا، در دو سال بعد، به این منجر شد که آمریکا راهبُرد (استراتژی) خود را از ایجاد ناآرامی و شورش به تهاجم نظامی تغییر دهد.
دست داشتن و دخالت آمریکا در سرنگون کردن دولت چپ گرای “خاکوبو آربنز“ در گواتمالا، “نقشه راه“ی شد برای طرحی چهار مرحلهای به منظور سرنگون کردن دولت جوان سوسیالیستی کوبا.
این طرح مشتمل بود بر:
ایجاد یک جریان سیاسی در خارج از کوبا در تلاش برای تشکیل گروههای ضد انقلابی؛ ایجاد یک جبهه ضد انقلابی در درون جزیره، زیر نفوذ سازمان سیا؛ آموزش نیروهای شبهنظامی برای نفوذ به داخل کشور؛ و تهاجم تبلیغاتی یی همهجانبه و گسترده به ضد دولت کاسترو.
در جریان حمله نظامی اول، قرار بود که دستههای نظامی کوچک به نقاط مختلف در داخل کوبا نفوذ کنند، و اگر لازم باشد، نیروی هوایی آمریکا نیز به پشتیبانی از آن ها وارد عمل بشود.
بهانههایی که معمولاً ”غرب“ برای توجیه این شکست نظامی آمریکا میآورد، در اشاره به اشتباههای تاکتیکی و کوتاهی ها خلاصه میشود. گاهی تقصیر را به گردن شبهنظامیانی میاندازند که قرار بود برای منحرف کردن توجه ها، در جایی دیگر پیاده شوند؛ و برخی، تصمیم جان اف کندی، رئیس جمهوری وقت آمریکا، را در کاستن از پوشش هوایی و تأخیر انداختن در آن، علت شکست قلمداد میکنند. حتی برخی دیگر عامل آن شکست را اختلافها و برخوردهای شخصی میان رئیس جمهوری، مشاوران ارشد و سازمان سیا، و ناآشنایی با جغرافیای محل عنوان میکنند. اما در این میان، آنچه نادیده گرفته میشود، خود مردم کوبا، اقدامهای ارتش کوبا و سران آن، دستاوردهای انقلاب و حمایت مردمی از آن است.
“رامون فرناندز“، ژنرال کوبایی، در ۱۹۹۹ (۱۳۷۸) گفت:
”مزدوران با آماده گی کامل تسلیحاتی و حمایتی پیش آمدند. آنچه نداشتند، هدفی عادلانه از برای دفاع بود. به همین دلیل بود که آنان با آن شور، شهامت، جدیّت، رشادت، قاطعیت، شجاعت و شوق به پیروزی یی که نیروهای انقلابی میجنگیدند، نجنگیدند.“
رهبری نظامی فیدل کاسترو، که در مبارزات چریکی در کوههای “سی یرا مایسترا“ آبدیده شده بود، در تضمین پیروزی کوباییها حیاتی بود. کاسترو ”خلیج خوکها“ را خوب میشناخت، و از همان زمانِ پیروزی انقلاب در ۱۹۵۹ (۱۳۳۸) برای رویارویی با تجاوز خارجی، فکر و برنامهریزی کرده بود. در سراسر جزیره، تمام نقاطی که احتمال پیاده شدن نیرو وجود داشت، به لحاظ نظامی تقویت شده بودند.
برای فریب دادن متجاوزان، هواپیماهای از کار افتاده و خراب را یکجا جمع کرده بودند و به عنوان طعمه در معرض دید قرار داده بودند، در حالی که چند هواپیمای جنگنده کوبایی را در نقاط پراکنده مستقر و استتار کرده بودند.
همین نیروی هوایی نهانی بود که وقتی متجاوزان حمله را آغاز کردند، بر آنها تاخت. جتهای تی۳۳ به تعقیب کشتیهای حامل تجهیزات متجاوزان پرداختند و آنها را به عقب راندند. مزدوران گردان پنجم بر اثر عملیات نیروهای هوایی کوچک اما جنگنده کوبا، بهکل روحیه خود را باختند و در زیر آتش نیروهای کوبایی از پیاده شدن در ساحل خودداری کردند. اما عامل اصلی و عمده در پیروزی کوباییها، همانا دستاوردهای انقلاب بود.
تا ۱۹۶۱ (۱۳۴۰) گامهای بلندی به سود مردم برداشته شده بود. دولت، قانون اصلاحات ارضی و توزیع زمینهای کشاورزی بین ۱۰۰ هزار دهقان بدون زمین را به تصویب رسانده بود. بانک ها و شرکتهای بزرگ را ملی کرده بود، کارزارهای سوادآموزی را برپا داشته و نرخ برق و تلفن را کاهش داده بود. در شهرها و خانه سازی نیز اصلاحاتی صورت گرفته بود، و قانون کنترل نرخ اجاره بها تصویب شده بود. سواحل کشور را که قبلاً مردم عادی و سیاهپوستان مجاز به پای گذاردن در آن ها نبودند، برای استفاده عموم آزاد شده بود. کمتر جایی در کوبا به اندازه ”خلیج خوکها“ آثار عمیق انقلاب را شاهد بود. تعاونیهای تازه ایجاد شده بودند، دستمزد روزانه کارگران کارخانههای ذغالسازی ده برابر شده بود، قیمت کالاهای اساسی پایین آورده شده بودند.
نخستین بیمارستان ساخته شده بود، و سیل آموزگاران داوطلب نیز به آن منطقه سرازیر شده بود. در زمان حمله، مردم کوبا در اوج احساس میهندوستی قرار داشتند. اتکای مزدوران مهاجم به گلوله بود، اما کوباییها با عشق به میهن، شوق و شور، و سربلندی انقلابی متکی بودند.
پیروزی کاسترو در ”خلیج خوکها“ آنانی را که به سرنگون کردن دولت او امید بسته بودند، رسوا و بیاعتبار کرد، و جایگاه سیاسی خود او را تقویت کرد. این پیروزی به رادیکالتر شدن خود مردم نیز منجر شد، و احتمال سقوط انقلاب به مرتبه انقلابی لیبرال یا سوسیال دموکراتیک را به طور برگشتناپذیری از بین برد. روز ۱۶ آوریل ۱۹۶۱، در مراسم تشییع جنازه کشتهشدگان در حملههای اولیه، کاسترو برای نخستین بار سرشت سوسیالیستی انقلاب را اعلام کرد. اهمیت ”خلیج خوکها“ در همین است که میتوان آن را به عنوان رخدادی دوران ساز دانست که مسیر آینده انقلاب را معیّن کرد ، و روابط کوبا با اتحاد شوروی را محکم کرد. اکثر ۱۱۸۰ مزدوری که به اسارت درآمده بودند، از طبقه متوسط و کاتولیک بودند.
تعدادی کشیش و چهرههای شناخته شده دوران “باتیستا“ نیز در بین آنان دیده میشد. بر اساس برآوردهای رسمی کوبا، این اسیران در پیش از انقلاب مالک میلیونها هکتار زمین، ده هزار خانه، ۷۰ کارخانه، پنج معدن، دو بانک و ۱۰ کارخانه نیشکر بودند.
کاسترو در سخنرانیاش در مراسم روز اول ماه مه آن سال، پیروزی ”خلیج خوکها“ را پیروزی طبقه کارگر بر طبقه بهره کش خواند. در ازای آزاد کردن آن ۱۱۸۰ اسیر، کوبا ۵۰ میلیون دلار به عنوان غرامت، و نیز مقادیری دارو و مواد غذایی برای کودکان دریافت کرد.
در برابر رفتار همراه با عواطف انسانی کوبا با مزدوران آزاد شده ”خلیج خوکها“- که پس از آزادی به میامی آمریکا بازگشتند تا به فتنهانگیزی و تجاوز بر ضد کوبا ادامه دهند - کاسترو از کوباییهای معروف به ”پنج زندانی میامی“ یاد میکند که به جرم دفاع از استقلال کوبا هنوز در خاک آمریکا زندانیاند.
در اوج تجاوزگری در ”خلیج خوکها“، چهگوآرا گفت:
”تا زمانی که امپریالیسم به طور کامل از میان نرفته باشد، صلحی در کار نخواهد بود.“ و از همان سال ۱۹۶۱ تا کنون آمریکا این نکته را اثبات کرده است.
واشنگتن جنگ رذیلانه و کثیف خود با کوبا را تقویت و تشدید کرده است:
از تحریم اقتصادی یی که سبب کمبود در بیمارستانها و مدرسهها شده است گرفته تا ترور و قتل افراد و عملیات مخفیانهای مانند ”عملیات مونگوس“ از سوی سازمان سیا، علاوه بر کوبا، همچنین دستاندر کار سازماندهی، حمایت مالی و دامن زدن به شورش و ناآرامی در کشورهای مستقل آمریکای لاتین، از نیکاراگوئه گرفته تا شیلی بوده است. اما پس از شکست مزدوران در ”خلیج خوکها“، آمریکا حتی یک بار هم به حمله مستقیم بر ضد کوبا دست نزده است.
[روزنامه چپ ”مورنینگ استار“، چاپ انگلستان].
به نقل از نامه مردم، شماره 866، 22 حمل ماه 1390