مشکلات عمده کشور های عربی و قرن بیست و یکم
مشکلات عمده کشور های عربی و قرن بیست و یکم
بصیر همت
شهر مانچستر – انگلستان
اپریل 2011
اگر بر گذشته نه بسیار دور این کشور ها نظر کوتاهی افگنیم ، در می یابیم که تقریبا دوصد سال سرزمین های کشور های عربی در حیطه قدرت کشور های اروپائئ قرار داشت و قبل از ان توسط کشور های غیر عرب ، عمدتا امپراطوری عثمانی ، اداره میشد. بعد از ختم حاکمیت این امپراطوری ها ، کشور های عربی صحنه مبارزه شدید سیاسی میان ایالات متحده امریکا و اتحاد شوروی وقت در زمان جنگ سرد گردید. این رقابت هم با فرو پاشی اتحاد شوروی در 1991 بپایان رسید.
اروپا که تاریخ مداخله طولانی در کشور های عربی دارد ، مگراکنون نقش اساسی را در امور جهان عرب بازی نمیکند و این کشور های عربی اند که با داشتن منابع سرشار نفت و رشد نفوس مهاجرین عرب در اروپا ، میتوانند نقشی را در امور اینده اروپا بازی نمایند.
روسیه که در زمان جنگ سرد نفوذش در برخی کشور های عربی بخصوص سوریه ، عراق ، مصر و سازمان ازادیبخش فلسطین چشمگیر بود و بعد از جنگ سرد کمرنگ گردیده است ، اکنون تلاش می ورزد تا بحیث فکتور قابل توجه در مسایل خاور میانه باقی بماند . کشور های عربی هم نمیتوانند نقش روسیه را نادیده بگیرند زیرا روسیه در حالیکه دیگر ان ابر قدرت دیروزی نیست ، مگر بحیث یکی از قدرت های بزرگ دارای سلاح هستوی و موشک های قاره پیمای بالستیکی ویکی از صادر کننده گان عمده وسایل نظامی و نفت و گاز، میتواند نقش قابل ملاحظه ای را در منطقه بازی نماید.
و اما درمورد ایالات متحده امریکا ، ایالات متحده که سالها است رول کلیدی و مرکزی را در منطقه بازی می نماید، کنترول مناطق نفت خیز کشور های عربی را از جنگ جهانی دوم ببعد در صدر توجه سیاست خارجی خویش قرار داده است. هردو روسای جمهور ایالات متحده ، ترومن و ایزنهاور، مدافعه و کنترول مناطق نفت خیزخلیج فارس را بحیث عنصر عمده ستراتژی سیاسی - نظامی شان ارزیابی میکردند . زیرا ایالات متحده که در جریان جنگ جهانی دوم ، محصول نفت داخلی اش توانست نیازمندیهای صنعتی و نظامی این کشور و برخی دوستان بین المللی اش را رفع نماید، مگر بعد از ختم جنگ جهانی دوم ، بارشد غول اسای تکنولوژی، محصول نفت داخلی نتوانست نیاذمندی های روز افزون نفتی این کشور را بسنده گردد و برای رفع این نیازمندی به خارج متوسل گردید . از همین لحاظ بر اساس دکتورین ترومن و ایزنهاور، ایالات متحده حضور نظامی خویش را در کشور های عربی روز تا روز افزایش داده و با فروش دوامدار اسلحه ، ایجاد پایگاه های های نظامی و معاملات اشكار و پنهان با رژیم های برخی از این کشورها میخواهد بدون قید و شرط در استخراج ، تولید و انتقال نفت این کشور های نفت خیز جهان دست باز داشته باشد . زیرا ذخیره اعظمی نفت جهان هم اکنون در پنج کشور، عربستان سعودی ، ایران ، عراق ، کویت ، و امارات متحده عربی تشبیت گردیده است .
ذخایر نفتی این کشور ها در مجموع 63% ذخایر نفتی جهان را تشکیل میدهد که البته یکجا با قطر و عمان این رقم به 65% میرسد.هم اکنون ایالات متحده 25% ، اروپای غربی 43% و جاپان 68% نیازمندی های نفتی خویش رااز این کشور ها وارد مینمایند. ناگفته نباید گذاشت که نیازمندی نفتی امریکا از خارج تا سال 2025 برقم دو چند ارتقا می یابد ، از همین لحاظ نفت در شرایط کنونی ، محرک اصلی تولید ، صنعت ، اقتصاد ،امنیت ملی و محرک اصلي ماشین غول پیکر نظامی ایالات متحده بشمار میرود. بنا بگفته رابرت ای. ایبل از مرکز مطالعات ستراتژیک و بین المللی ایالات متحده :
نفت محرک اصلی قوت نظامی ، ثروت ملی و سیاست بین المللی ایالات متحده است.
همین اکنون ایالات متحده دارای پایگاه های نیرومند نظامی در کویت ، بحرین ، قطر ، جیبوتی و میدان هوائئ پرنس سلطان عربستان سعودی است. مشاورین نظامی امریکا تا هنوز برای گارد ملی و سایر واحد های نظامی عربستان سعودی مشوره میدهند و کمک های دوامدار نظامی می نمایند. مرکز قومانده نظامی چندین ملیون دالری امریکا در قطر ، بیز هوائئ ال ادید، از عصری ترین و مجهز ترین بیز های نظامی در منطقه محسوب میگردد .
بازیگر دیگر کنونی جمهوری اسلامی ایران است. انقلاب اسلامی ایران توانست در منطقه بخصوص در کشور های عربی تاثیرات زیادی بجا گذارد.از جمله تاثیرات اين انقلاب در بین جوامع اهل تشیع کشور های منطقه بخصوص اهل تشیع لبنان ، سوریه ، عربستان سعودی، بحرین و عراق طی سال های اخیر بوضوح قابل لمس بوده است. با وجودیکه تاثیرات این انقلاب با اغاز جنگ ایران – عراق تا مدتی رو به ضعف گذاشت مگر بعد از ختم جنگ این تاثیر بخشی رو به افزایش گذاشت. تغیر رژیم عراق در 2003 به نفع اکثریت اهل تشیع ، برای ایران و سایر شیعان منطقه امید واری زیادی را ببار اورد . کمک های دوامدار ایران طی چند سال اخیر به حزب الاه لبنان و حماس در نوار غزه، ایران را به بازیگر فعال و اثر بخش در منطقه مبدل نموده است که باعث نگرانی برخی از رهبران سنی عرب ، بخصوص رژیم وهابی عربستان سعودی گردیده است .
دور نمای سیاسی در جهان عرب بصورت دراماتیک بعد از ختم جنگ سرد تغیر نموده است . پان عربیسم که یکبار رول مرکزی را در منطقه بازی نمود ، مگر اکنون به اخر رسیده است . بعد از مرگ جمال عبدا لناصر در 1970 ، تا حال هیچیک از رهبران اعراب نتوانستند رهبر قابل قبول برای مردم کشور خویش و سمبول اتحاد برای سایر کشور های عربی گردند .
در حا لیکه بعد از ختم استعمار، این کشور ها به استقلال ملی شان رسیدند ،مگرحاکمیت های این کشور ها نتوانست وضع بهتر اقتصادی ورژیم های متکی بر اراده مردم را در این سرزمین و برای مردمان این کشورها بباربیاورد. در عوض دولت های استبدادی سلطنتی موروثی و یا جمهوری های تک حزبی جا گزین این کشور ها گردید . اکنون رژیمهای اکثریت این کشور ها شامل چند کتگوری اند .
یا رژیم های وابسته به تعلقات اتنیکی ، قومی و قبیلوی و یا ترکیبی از این نوع اند که مشروعیت رهبری شانرا از ریشه های باصطلاح اصلیت خانوده گی در بین قبایل شان میگیرند، یا رژیم های موروثی ساطنتی اند که بر پایه مشروعیت مذهبی و دینی استوار اند ، ویا دولت های که با احراز استقلال ملی این کشورها در شکل جمهوری های انقلابی متکی بر نشنلزم این کشور هاپا بعرصه وجود گذاشتند.
وابستگی بر کشور های نیرومند جهان از جمله ایالات متحده امریکا و متحدینش ، نبود ازادی عمل در تصمیم گیری ، نبود شفافیت و حساب دهی بمردم ، سو استفاده از دارائئ عامه ، سرکوب مخالفین سیاسی ، استبداد فردی و نبود انتخابات ازاد ماهیت درونی رژیم های سیاسی این کشور ها را تشکیل میدهد.
عوامل متذکره فوق یکجا با تسلط دوامدار اسرائل بر مناطق اشغالی و کمک های سخاوتمندانه ایالات متحده ومتحدینش برای اسرایل، لشکر کشی های متداوم ایالات متحده بر کشور های منطقه و ایجاد پایگاه های نظامی اش در مناطق نفت خیز این کشور ها باعث گردیده است تا در بسیاری از جوامع این کشور ها احساسات ضد غربی رشد نموده و سازمان های اپوزیسیونی این کشورها بیشتربر مرام های بنیاد گرائئ اسلامی تکیه نمایند. .در برخی از این کشور ها نیروهای لیبرال وسیکولار در حالت رویش اند، مگر نفوذ این نیروها اکثرا در مقایسه با فعالیت های گروپ ها و سازمانهای مذهبی کمرنگ بنظر میرسد. ساز مانهای بنیادگرا با دست باز تر در بین مردم با افشاگری از نیات باصطلاح شوم قوت های اشغالگر غربی و سیکولاریزم و لیبرالیز م غربی نفوذ خود را در بین مردمان عادی این سرزمین گسترش میدهند، مانندحزب اخوان ا لمسلمین مصر ،حزب الاه لبنان ، حماس در فلسطین، ، نحدا در تونس ، اصلاح در یمن و گروپ های فعال وابسته به القاعده که دربرخی از این کشور ها طور پنهان و اشکار در فعالیت اند.
خصوصیت عمده دیگری که ترکیب سیاسی - اجتماعی رژیم های سیاسی این کشور ها را تشکیل میدهد همانا قبضه نمودن قدرت سیاسی توسط یک فامیل ویا وابستگان فامیلی این رژیم ها است . طور مثال:
حاکمان سلطنتی کشور های مانند قطر ، کویت ، عمان ، بهرین و امارات متحده عربی همه ریشه قبیلوی داشته و در حوالی قرن هجده و نزده به کشور های فوق الذکر مهاجرت کرده و وارثان تام الا ختیار این کشور ها گردیده اند.
در قطر ، که فامیل ال خلیفه حاکم است ، از جمله بیست و شش وزیر کابینه دوازده تن از وزرا بشمول صدر اعظم ، وزیر دفاع ، داخله ، خارجه از همین فامیل اند. در کویت ،تحت حاکمیت صباح ال احمد الجابر ، از جمله بیست و پنج وزیر نه تن بشمول پست های کلیدی از اعضای برجسته فامیل مذکور اند. در امارات متحده عرب، برهبری خلیفه بن زیاد ، معاون رییس جمهور و هفت تن از بیست و پنج وزیر از فامیل های النوهن و المکتوم وابسته به فامیل خلیفه بن زیاد اند.
در بحرین که اکثریت نفوس ان (70% ) را اهل تشییع تشکیل میدهد ، سال ها است خانواده سلطنتی سنی مذهب ، ال خلیفه، مسلط است ، تبعیض مذهبی از پالیسی دوامدار این خاندان بوده و بتعداد انگشت شماری از شیعان در ترکیب ارگان های قوای مسلح بحرین شامل اند و در ارگان های ملکی نیز وضع از این بهتر نیست. بحرین اخرین کشور عربی است که از سلطه استعمار رهائئ یافته است، مگر روابط تنگاتنگش را با انگلیس حفظ نموده و فروش سلاح انگلیس به این کشور ادامه دارد.
مداخله قوای مسلح عربستان سعودی در این اواخر بخاطر دفاع از دولت شاهی بهرین که در حقیقت دفاع از حاکمیت اقلیت سنی در این کشور است وسیعا مورد اعتراضات شدید کشور های چون عراق ،ایران ،لبنان و شیعان ساکن عربستان سعودی گردید . نا گفته نباید گذاشت که در عربستان سعودی 12% از نفوس این کشور را شیعان تشکیل میدهند و هر گونه نارضایتی های بهرین برای این کشور تشویش اور است.
فامیل شاهی عربستان سعودی نیز که ریشه قبیلوی دارد ، بعد از مرگ عبدا لعزیز ابن سعود تا اکنون به تعداد پنج فرزند ابن سعود (سعود ،فیصل ، خالد، فحد و ملک عبد الاه کنونی) یکی پی دیگری حاکمان مطلق این سر زمین بوده و هستند. در عربستان سعودی ( از جمله بیست وزیر کابینه) صدر اعظم ،وزرای دفاع ، امنیت دولتی ، امور خارجه ، امور داخله ، گاز و تیل از جمله اعضای فا میل السعود اند.
دولت عربستان سعودی در میان سایر کشور های عربی از جمله افراطی ترین دولت دینی محسوب میگردد . درین کشور اساسات دینی با قوانین دولتی سخت گره خورده است. ، پولیس مذهبی لباس مخصوصی را بر مردم تحمیل میکند ، جهت ادای نماز، با فشار بر دکان داران، دکان هارامسدود می نماید واجرای جزای اعدام در محضر عام اجرا میگردد.
حقوق زنان در این کشور بنا برعدم دسترسی انها به مشاغل سیاسی اجتماعی و بسا حقوق مدنی همواره مورد نگرانی جامعه بین المللی بوده است و بسیاری از محققین وضعیت زنان رادر عربستان سعودی به وضعیت سیاسی اجتماعی سیاهان افریقای جنوبی در زمان اپارتاید مقایسه می نمایند. عاید سرشار نفت و در امد هنگفت حج بیت الاه شریف شهر های مکه و مدینه(کعبه ابراهیم وحرم پیغمبر) رابه بازار اجناس لکس غربی از جمله امریکائئ مبدل نموده و جامعه سنتی – قبیلوی عربستان را مدرنیزم امریکائئ در خود غرق نموده است.
در مصر، حسنی مبارک که الی زمان براندازی اش از قدرت ، توسط ایالات متحده حمایه میگردید و سالانه مبلغ متوسط 1.3 ملیارد دالر کمک نظامی و 815 ملیون دالر کمک اقتصادی از جانب ایالات متحده بدست میاورد ،تقریبا مدت 30 سال ریئس جمهور مصر بود. در حالیکه همواره بابحران مزمن مشروعیت همراه بود،طی حاکمیت طولانی رژیم اش نیرو های اپوزیسیون در مصر همواره تحت تعقیب و فشار ارگان های امنیتی قرار داشت . فعالیت احزاب و فعالین سیاسی منع و اتحادیه های صنفی و کارگری، دپارتمنت های دولتی ، موسسات تعلیمی بشمول پوهنتون ها تحت کنترول جدی پولیس قرار داشت. بیکاری نسل جوان مشکل روز افزون و دوامدار رژیم مبارک بوده است همین اکنون درحدود 44.4% نفوس این کشور از عدم دسترسی به نیازمندی های روزمره زنده گی رنج میبرند.
در سوریه حافظ الاسد متوفی 29 سال رییس جمهور بود و بعد از مرگش حاکمیت را به پسرش بشار الاسد رییس جمهور کنونی سپرد . تظاهرات وسیع که مدت یکماه است از جانب اقشار مختلف مردم دراین کشور ادامه دارد ، تا اکنون تقریبا درحدود بیش از 450 تن کشته داده است. ریس جمهور کنونی سوریه ، بشار اسد مانند پدرش ، حافظ الاسد ، که در سال 1982 در شهر، هما، با قتل بیش از 20000 تن از مخالفین بخاطر حفظ حاکمیت خویش کشورش را بخاک و خون کشانید ،میخواهد مانند پدرش سال ها حاکم تام الاختیار سوریه باشد.
همچنان شاه حسین ، پادشاه قبلی اردن ، که در 16 سالگی سلطنت را بمیراث برد مدت 46 سال در قدرت بود وبعدا قدرت را پسرش، شاه فعلی اردن تصاحب نمود. اکنون درتبانی با ایالات متحده و صلح با اسرائئل به هیچوجهی حاضر به یک انتخابات عادلانه نیست.
لیبی که با بقدرت رسیدن قذافی باصطلاح راه سومی، نه کپیتالزم ، نه سوسیالزم را اختیار نمود ، طی مدتی توانست یک اقتصاد نیمه دولتی را دنبال نماید . از محصول نفت به مردم لیبی کمک های مالی صورت میگرفت ، به نوزادان و بیکاران مساعدت بعمل میامد ،مالیات های کمر شکن بر مردم لیبی تحمیل نمیشد ، تحصیلات و خدمات صحی را یگان بود . مگر طی سال های اخیر با نفوذ بازار ازاد ونوعی از الیگارشی مالی فقر روز افزون ،بیکاری و فساد دامنگیر جامعه لیبی گردید.
وضع اقتصادی منطقه و نتیجه سیاسی اجتماعی این وضع نگرانی جامعه عرب را روز تا روز بیشتر نموده است. در حالیکه همین اکنون تولید و فروش تیل طور مستقیم و یا غیر مستقیم ثروت عظیمی را ببار اورده است ،مگر این ثروت سرشار عاید از نفت در عین زمان پرابلم های دیگری را نیز در پهلوی مفاد خویش همراه داشته است.
ثروت عایده از تولید و فروش نفت دولت های مستبد و خود رای را تقویه نموده ،انکشاف دموکراسی را متوقف ساخته ، اکثریت این کشور هارا به مصرف کننده گان اجناس وارداتی لکس مبدل نموده و وابستگی شان را به کشور های تولید کننده بیشتر و بیشتر ساخته است.
عاید نفت همچنان باعث تضعیف برخی فعالیت های دیگر در حیات اقتصادی اجتماعی این کشور ها گردیده است. طور مثال راپور تهیه شده توسط کمیته مسئول عربی که در تحت حمایه سازمان ملل کار میکند ، 2002-2006 ، ارقام مایوس کننده ای را در رابطه به انکشاف و توسعه حیات انسانی در جامعه عرب ارائه میدارد که در مقایسه با انکشافات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دیگر کشور های غیر عربی قابل تشویش برای مردم این کشور ها است که به ذکر برخی از این ارقام مختصرا میپردازیم.
طی تقریبا بیش از چهل سال در امد خالص ملی برای فی نفر در سطح جامعه عرب رو به نزول بوده است. در سال 1999، عاید خالص سرانه ملی در تمام کشور های عربی 531.2 ملیارد دالر بود که کمتر از عاید سرانه ملی کشور هسپانیه است. همچنان مجموعه محصولات صادراتی غیر نفتی در تمام کشور های عربی کمتر از کشور فنلند ، کشوری با نفوس پنج ملیون ، است. در سال های 90 ، صادرات منطقه ( تمام کشور های عربی ّ) که 70% انرا تیل و یا محصولات مربوط به تیل تشکیل میدهد ، رشد 1.5 فیصد داشته است.
وضع ساینس، تکنولوژی ، تحقیقات و ریسرچ و وضع موسسات عالی تعلیمی و اموزشی دراین کشورها در سطح خیلی ها پائئن قرار دارد و حتی برای برخی از محققین عرب مایوس کننده است.چنانچه :
تعداد کتبی که سالانه در تمام کشور های عربی ، بزبان عربی، ترجمه میگردد برابر به 1/5 تعداد کتبی است که سالانه در یونان ترجمه میگردد. بر اساس راپور یک منبع معتبر تحقیقاتی چینی در 2003 ،از جمله 500 یونیفرسیتی های شامل لست این منبع، که در سطح جهانی از جمله یونیفرسیتی های معتبر بین ا لمللی مطابق ستندرد معینه شناخته شده ، هیچیک از یونیفرسیتی های کشور های عربی شامل این لست نبوده است.
مگر سر انجام ، دیر یا زود ، یا ذخایر نفت این کشور ها به اخر می رسد. یا نفت جایش را به منابع سوختی دیگر تعویض می نماید که با پایان امدن پول سرشار نفتی وضع اقتصادی این کشور ها بدتر و وا بستگی شان به کشور های تولید کننده بیشترمیگردد. برخی از کشور های عربی که از عواقب این مسئله اگاهتر اند و انراجدی میگیرند از همین اکنون در جستجوی سایر در امد ها ی پولی و انواع دیگری از توسعه اقتصادی بر امده اند،مانند توریزم و سرمایه گذاری ها درامورمالی بین المللی، مگر تا هنوز این اقدامات بمقایسه در امد سرشار نفت خیلی ها نا چیز و ابتدائئ بوده است.
حوادث پی در پی اخیر در کشور های عربی در حقیقت مبارزه اشکار مردم برای ازادی ، دموکراسی و بهبود شرایط کار و زنده گی بهتر بخصوص برای جوانان ، ورهائئ از قید سلطنت های مستبد موروثی و جمهوریت های تک حزبی وابسته به قدرت های نیرومند خارجی ، بهبود روند شفافیت و حسابدهی و شرکت وسیع مردم در امر رهبری جامعه است.
همین اکنون دموکراسی لیبرال توام با سیکولاریزم از یکسو و بنیاد گرائئ اسلامی و یا به بیان بهتر تیو کراسی اسلامی از سوئ دیگر، در منطقه در فعالیت اند و نتایج سیاسی اجتماعی ان وابسته به تناسب نیروهای سیاسی - اجتماعی این کشور ها از یکطرف و مداخلات اشکار و پنهان کشور های ذینفع ، بخصوص ایالات متحده و متحدین ناتو اش از جانب دیگر خواهد بود. مگر مردمان این سرزمین بخاطر رسیدن به دموکراسی و سیکولاریزم و ایجاد دولت های غیر وابسته به خارج، راه دشوار و درازی را در پیش خواهند داشت.
منابع که از انها استفاده بعمل امده است:
مجله مسایل بین ا لمللی ، روز نامه گاردین.
What’s Really Wrong In The