فقر و نابرابری در اقتصاد جهانی (3)

پیوست به گذشته

 

تقدیم است به عاشقان نا بینای جهان سرمایه داری و بازار آزاد؛

 و مدافعین و نظام عدالت ستیزومافیایی افغانستان

 

فقر و نابرابری در اقتصاد جهانی

 (3)

 

 

میشل دی تیس

 

بیش از نیمی از فقیرترین 50 كشور جهان، در آفریقا قرار دارند و 60 درصد از ثروتمندترین 50 كشور، در اروپا و آمریكای شمالی واقع اند.

در صورتی كه معیارهای غیرپولی را برای ارزیابی وضعیت زندگی كشورهای مختلف به كار بندیم نیز همان اختلاف شدید را ملاحظه خواهیم نمود. مثلاً در نروژ، مرگ و میر نوزادان از هر 1000 تولد 98/3است در حالی كه این میزان در اتیوپی، 101 نوزاد است.

طیف غالب اقتصاددانان می‌گویند كه كشورهای فقیر در پله‌های پایین «نردبان توسعه» قرار دارند و با گذشت زمان، مخصوصاً اگر اصول «بازار آزاد» را در جامعه خود حاكم نمایند (مثلاً تمامی موانع از قبیل موانع حمایت از تجارت، قوانین حمایتی، نیروی كار، یارانه‌ها و محدودیت‌های فروش زمین را از پیش پای كارفرما برای بالا بردن درآمد بردارند)، آنها نیز به كشورهایی ثروتمند تبدیل خواهند شد، اما این نظریه را كه قائل به وجود همگرایی در وضع اقتصاد كشورها است، به سختی بتوان اثبات كرد. زمانی كه چند كشور معدود از كشورهای فقیر (بیشتر در آسیا) كمی ثروتمند می‌شوند (مثلاً كره جنوبی)، بیشتر آنها فقیر باقی می‌مانند.

 لانس پریچت، از اقتصاددانان بانك جهانی، دلایل قانع‌كننده‌ای ارائه می‌كند كه از سال 1870 تا 1960 در درآمد سرانه، میان كشورهای جهان، واگرایی وجود داشته و تفاوت‌ها بیشتر شده است. منطق حاكم بر روش كار پریچت جالب است. او یكی از ثروتمندترین كشورها یعنی آمریكا را با یكی از فقیرترین آنها یعنی اتیوپی مقایسه كرده است.

وی نسبت GDP سرانه برای آمریكا و اتیوپی در 1960 (GDP سرانه آمریكا تقسیم بر GDP سرانه اتیوپی) را به دست آورده و متذكر شده است كه تنها زمانی می‌توان ادعای همگرایی میان درآمدها و كاهش اختلاف را پذیرفت كه این نسبت در 1870 بزرگ‌تر از 1960 باشد. اما برای درست بودن چنین چیزی، باید GDP سرانه اتیوپی در 1870 را چنان عدد كوچكی در نظر بگریم كه ادامه حیات با آن ممكن نیست! بنابراین، پریچت نتیجه گرفته است كه میان درآمدها واگرایی وجود دارد و اختلاف درآمدها بیشتر شده است.

ما همچنین شواهد خوبی داریم كه این واگرایی پس از 1960 نیز ادامه یافته و پس از 1980، هنگامی كه سیاست «بازار آزاد» در سراسر جهان و در سطح گسترده تبلیغ می‌شد، این واگرایی تسریع شده است. بین سال‌های 1980 تا 2000، كشورهایی كه بیشترین GDP سرانه را داشته‌اند، از رشد بیشتری نسبت به سایر كشورها برخوردار بوده‌اند و این حاكی از افزایش نابرابری میان ملل مختلف است.

 مجله انگلیسی «اكونومیست» با جانبداری از اقتصاددانانی كه معتقدند، نابرابری در سطح جهان كاهش پیدا كرده است، چنین استدلال می‌كند كه ما باید هنگام بررسی GDP سرانه كشورها، میزان جمعیت هر كشور را نیز در نظر بگیریم. وقتی این كار را انجام دهیم، مشاهده خواهیم كرد كه چین و هند كه نرخ رشد بسیار بالایی در این دوره داشته‌اند، از پرجمعیت‌ترین كشورها هستند. این حاكی از این نكته است كه با بررسی نرخ رشد از نظرگاه تعداد جمعیت، نابرابری در جهان كاهش یافته است.

به هر حال، چیزی كه از نظر مجله «اكونومیست» دور مانده است، این است كه همان گونه كه دیدیم، نابرابری در خود چین و هند (و مخصوصاً در چین) افزایش یافته است.

GDP سرانه‌ ی چینی‌ها و هندی‌ها بالا رفته اما درآمد قشر متوسط مردم چین و هند تغییری نكرده است و با ملاحظه این حقیقت، مشكل بتوان استدلال نمود كه نابرابری كم شده است.

حتی اگر كشور فقیری را متصور شویم كه سریع‌تر از یك كشور ثروتمند رشد كرده است، این برتری نسبی باید مدتی بسیار طولانی ادامه پیدا كند تا بتواند در درآمدهای سرانه همگرایی ایجاد كند.        پریچت در مورد هند، به عنوان كشوری كه برای مدتی سریع‌تر از آمریكا رشد كرد و هم اكنون نیز به سرعت رشد می‌كند، می‌گوید:

«چند كشور از كشورهای در حال توسعه، واقعاً در حال «همگرایی» هستند؛ به این معنی كه سریع‌تر از آمریكا رشد می‌كنند. ببینیم این «همگرایان» خوش‌شانس، كی خواهند توانست به آمریكا برسند. به عنوان مثال، هند، نرخ رشد متوسط سالانه‌ ی 3 درصدی را از سال 1980 تا 1993 برای خود به ثبت رسانیده است. اگر هند بتواند با چنین سرعتی پیش برود، صد سال دیگر به سطح امروزی كشورهای پردرآمد جهان خواهد رسید. اگر هند بتواند این تفاوت در نرخ رشد را به مدت 377 سال حفظ كند، نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی نوه‌ی من، «همگرایی‌» سطح درآمد هند را با كشورهای ثروتمند جهان خواهید دید!»

 

ادامــــــــه دارد

……..

انتخاب فوتوها: بوسیله ی سپیده دم

شاخص تولید ناخالص داخلی سرانه : GDP --