جعلیات و حقایق افسانه سرائی های پوچ خودکفائی غلات در روسیه سرمایه داری(8)
جعلیات و حقایق
افسانه سرائی های پوچ
…
خودکفائی غلات
در روسیه سرمایه داری
ایگورلیگاچف
ترجمه "م. شیزلی"
(8)
بارها این گـفته "ای.آ. کرئلوف" در جهان تکرار شده است که، دروغ زشت و زیان آور است، اما کسی عمل نکرد. یک بار، و. و. پوتین، رئیس جمهور روسیه، بدرستی گفت: «مردم هر خطائی را به غیر از دروغ می بخشند». ولی، دروغ گوئی متوقف نشد.
در زمان های اخیر، اغلب بیانات پرشور و شوق دولت و رئیس جمهور را می توان شنید ویا خواند که، روسیه، چند سال است که گندم به کشورهای خارجی صادر می کند. به نظر آنها، روسیه به کشور صادر کـننده غلات تبدیل شده است. در حرف، طنین پیروزی به گوش می رسد.
علاقمندیم به موفقیت های کشورمان افتخار کنیم، ولی، ممکن نیست. چرا؟ برای اینکه «صادرات گندم»، یک دروغ دیگر حاکمیت است. پس واقعیت چیست؟ به آمار مراجعه کنیم.
در طول پنج سال، سالهای ١٩٩٩ـ ٢٠٠٤، بطور متوسط ۷٢ میلیون تن گـندم در کشور تولید شده است که، آ. گاردییف، وزیر کشاورزی روسیه هم گفت:
« ما با آن، تولید نان و فرآورده های آردی و علوفه روسیه را کاملا تامین می کـنیم»، حق سخن را نباید فراموش کرد که وزیر، در ماه ژوئن سال ٢٠٠٦، گفت:
ما، ١۵سال پس از حاکمیت شوروی، « مجتمع های صنایع کشاورزی ر،ا هر قدر می توانستیم تخریب کردیم».
عجیب است. روستاها تخلیه می شوند، ویران می شوند، میزان مرگ و میر به دو برابر بیش از تولد رسیده است، هزاران موسسه بزرگ اقتصادی- کالخوزها و سافخوزها- و تاسیسات دامداری نابود شده است، کارگاه ها به غارت رفته است، فرسایش تکنولوژی کشاورزی در دوره حاکمیت کنونی به ۷٠درصد رسیده است، اگرگـفته حاکمان کشور قریب به واقعیت باشد، تازه توانسته اند فقط نان و علوفه دامی کشور تأمین کـنند.
توجه داشته باشید، که در دوره حاکمیت شوروی، کالخوزها و سافخوزهای روسیه، سالانه بطور متوسط (مثلا پنج ساله ١٩٨٦ـ١٩٩٠)، ١٠۵میلیون تن برداشت می کردند.
با اینهمه، علیق دامی از جمله، ذرت، سویا و چاودار، از بازارهای جهانی خریداری می شد. در رژیم جدید، با اینکه، تولید غله روسیه تقریبا تا یک سوم کاهش یافته است، گویا، این مقدار برای تأمین نان و علوفه دامی کشور کـفایت می کند. بدین ترتیب، مشکل گندم «حـل» شده است.
معما حل شد:
با ندادن علوفه به دامها و ازدست رفـتن آنها (بیش از سالهای جنگ) ، کاهش تولید گندم و خوراک دامی، تخریب کالخوز وسافخوزها و مؤسسات دامداری، مشکل گـندم «حـل شد». گلوی میلیونها رأس دام به زیر چاقو رفت. در سال ١٩٩٠، در کشور روسیه،۵۷ میلیون رأس دام، از جمله ٢١مـیلـیون گـاو و ۳٦ میلیون خوک وجود داشت، که در سال ٢٠٠٦، با بیش از دو برابر کاهش، به تـرتـیب به ۵ ⁄٦ و ۵ ⁄١۳ میلیون رأس رسیده است. تعداد دامهای اهلی به رقمی بسیا کمتر از سال ١٩١٦، روسیه تزاری رسیده است. آن وقتها در کشور ۳۳میلیون راس دام اهلی، از جمله ١۷ میلیون گاو موجود بود.
میزان تولید شیر و گوشت در روسیه سرمایه داری امروز، تا سطح سالهای ۵٠ قرن گذشته پائین آمده است. مصرف سرانه گوشت و شیر در سال ١٩٩٠، به ترتیب، ۷۵ و۳٨٦ کیلوگرم در سال بود ولی، در حال حاضر، با تقریبا ٤ ⁄١ کاهش، یعنی به ٤٩ و ٢۳٠ کیلوگرم رسیده است.
کشور استقلال خوار وبار خود را از دست داده است و میلیون ها تن گوشت و محصولات لبنی، یعنی، بیش از ٤٠ در مواد غذائی مورد نیاز بازارهای داخلی، از خارج وارد می شود. واردات مواد غذائی با کـیفـیت مشکوک در پنج سال اخیر از ١٠ به ٢۳ میلیارد دلار افزایش یافته است. برای «حـل مشکل گـندم» چنین بهائی می پردازیم.
نیازی به توضیح ندارد- مسئله واضح است. تولید، سیر انحطاطی می پیماید، به شمار بیکاران در روستاها اضافه می شود، توانائی خرید مردم کاهش می یابد. برای مردم، مهم زنده ماندن است. با گذشت ۵٠ ـ ٦٠سال، روستائی به کار سخت یدی که جسم و روح انسان را می فرساید، وقـت آزادی برای استراحت واقعی و خودپروری باقی نمی گذارد، باز گـشته است. سهم تولیدگران فرعی شامل بیش از نصف حجم کل تولید گوشت، شیر و دام سرانه کشور می باشد و تولیدکـنندگان خرده پا، تقریبا همه فرآورده های سیب زمینی وسبزیجات بطور کامل به خود اختصاص می دهند. اقتصاد روستائی ساقط می شود، کار دستی جای ماشین را گرفته است- اقتصاد طبیعی، جایگزین مؤسسات عظیم کشاورزی می شود.
رسانه های ارتباط جمعی وابسته به حاکمیت و الیگارشی ها، این تصور را در جامعه القاء می کـنند که، گویا در دوره تزارها، اقتصاد روستائی روسیه تحکیم یافته بود و غلات به خارج صادر می شد ولی، در زمان حاکمیت شوروی، از خارج خریداری می گردید.
در صورتیکه، در روسیه تزاری سال ١٩١۳، تولید سرانه گندم، تقریبا ۳٠٠کیلوگرم و در دوره شوروی۷٢٠کیلوگرم بود. به همین جهت، ملاکان برای بدست آوردن سودهای کلان، از خارج گندم وارد می کردند. این در حالی است که برای تأمین تمام و کمال نان مورد نیاز مردم، تولید سرانه گندم باید تا میزان یک تن افزایش یابد.
در باره اوضاع روستاهای آن دوره، مجله «کلیسا» چنین می نویسد: « ما بخش زیادی را به هیچ قیمتی در حالی به خارجیان می دهیم که خودمان بشدت بدان نیازمندیم... خودمان نان سیر نمی خوریم، یا، بطورکلی گرسنگی می کشیم، ولی گندم طلائی خویش را به خارج می فرستیم. بچه های ما فقط در مراسم عید پاک تخم مرغ می خورند، در عوض، ۵٠ ـ ٦٠ میلیون روبل از آن را روانه خارج می کـنیم(آن وقتها، این مبلغ هنگفتی بود. نویسنده).
اکثریت روستائیان، طعم روغن حیوانی را هم نچشیده اند». به این مسئله، ساده ترین نیازهای ضروری روستائیان، زندگی محقر و میزان بیسوادی در میان نسلهای بزرگتر آن را هم اضافه کـنید.
در طول دهه٢٠ـ ۳٠ حاکمیت شوروی، همه عرصه های زندگی روستائیان تغییر بنیادی یافت، میلیون ها اقتصاد خرد به اقتصاد عظیم تعاونی تبدیل گردید- کالخوزها وسافخوزها- و دهات بسیار زیادی آباد گردید. روستای روسیه، راه بیسوادی و نیمه طبیعی دوره تزارها را به سوی باسوادی همگانی، ارتـش میلیونی متخـصص و تکنسین طی کرد، از خـیش چـوبی (در سـال ١٩١٠، در حدود۷ـ ٨ میلیون واحد از آنها وجود داشت)، به سوی مکانیزه شدن کارهای روستائی- صدها هزار تراکتور، کمباین، دستگاههای دوشنده-، به سوی الکتریکی کردن تولید و زندگی دهقانان راه پیمود.
درسالهای ۷٠ـ٨٠، دهها میلیون اراضی کشاورزی، وسیعا احیاء گردید. در آن دوره، هزاران مجتمع مرغداری، خوکداری و گرمخانه مجهز به تکنولوژی مدرن و با شرایط خوب کار وزندگی، راه اندازی شد.
علاو بر همه اینها، باید این را نیز قبول کرد که ٢۵سال از ۷٠سال عمر حاکمیت شوروی برای دفع تجاوزات خارجی و بازسازی اقتصاد ملی، صرف گردید. کارهای مربوط به بازسازی اقتصاد دهقانی در شرایط سخت طبیعی انجام می شد.
این را هم نباید فراموش کرد که امکانات بیواقلیمی آمریکا ۳ ⁄ ٢برابر و کشورهای اروپائی ٢ـ۳برابر بهتر از روسیه است.
در اقتصاد روستائی هم هیچگونه رکودی نبود. همه اینها، جعلیات خصمانه است. کشور ما بلحاظ تغذیه در دوره حاکمیت شوروی، در ردیف ۷ در جهان بود اما اینک روسیه جای۵٠ را احراز می کند.
آنهائی که کشور را تا مرحله از دست دادن خودکـفائی خوار وبار کشاندند، مالکیت جمعی را لغو نمودند، موسسات عظیم تولیدی روستائی را در هم کوبیدند، خرید و فروش زمین را آزاد کردند، تولید خرد دهقانی را جایگزین تعاونی های کشاورزی(کالخوز وسافخوزها) نمودند هدفشان آن بود تا در روستاها، به پشتوانه میلیونها کارفرمای خرده پا، پایگاه اجتماعی خود را تحکیم بخشند. هدف نهائی سیاست های کشاورزی همین است.
به نظر جون کریستال، بانکدار و کشاورز مشهور آمریکائی، موسسات کوچک خصوص کشاورزی که ٢٠٠سال پیش در آمریکا بوجود آمدند، مفلوک شدند و خوار و بار مورد نیاز مردم را نه آنها، بلکه، کئوپراتیوهای بزرگ تأمین می کـنند. وی، چند بار به میهن ما سفر کرد و من بعنوان عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی با ایشان دیدار کردم. یک بار در یکی از دیدارهای اواخر دهه ٨٠، او از من پرسید:
واقعیت را بگوئید، آیا این درست است که اتحاد شوروی تصمیم گرفته است، بجای کالخوزها و سافخوزها، اقتصاد خرد روستائی را گسترش دهـد؟
من با سؤال دیگری جواب سؤال وی را دادم:- نظر شما در این باره چیست؟
کـریستال با ژست مخصوصی به سرش اشاره کرد وگـفـت: کسی که این کار را بکـند، واقعا« کله خراب»است و ادامه داد: فقط موسسات اقتصادی بزرگ می توانند از دستاوردهای علمی، وسایل و تکنولوژی جدید استفاده بکـنند.
انگلـگارت(Engelgart)کشاورز و فئودال مشهور روس نوشت:«اقتصاد تنها زمانی می تواند واقعا رشد کـند که زمین ها بصورت مشترک مورد استفاده قرار گیرند و کشت وزرع بطور جمعی انجام گیرد».
رفورمیست ها و پیروان آنها(حزب روسیه واحد)، بخش عظیم اقتصاد جمعی در روستا را ویران کردند. اقتصاد خرد با شکست کامل مواجه شد. صاحبکاران کوچک، با در اختیار داشتن ۷درصد زمین ها کشاورزی، تنها ٢درصد، فرآورده های روستائی را تولید می کـنند.
خرید و فروش زمینهای کشاورزی باعث شد که، دهقانان بصورت جمعی زمین های خود را از دست داده و به اردوی عظیم دهقان مزدور- کارگران فصلی بپیوندند.
کمونیست ها بر این نظرند که زمین ها باید در اختیار دولت بوده و به اجاره طولانی مدت، به آنهائی داده شود که روی آن کار می کـنند. تنها، قطعه زمینهائی برای استفاده خصوصی، ویلاها، ایجاد باغهای فردی، ساختن خانه و گاراژ خصوصی، با برسمیت شناختن کامل مالکیت شخص و حق فروش و وراثت آن، دراختیار مردم گـذاشته شود.
٭٭٭٭٭
سؤال این است که، چه هـدفی را از اعلام کسب به اصطلاح پیروزی، در زمینه خودکـفائی غلات و صادرات آن دنبال می کـنند؟ این بدان جهت است که، در نهایت، با دادن اطلاعات نادرست و بزرگ نمائی موفـقـیت های ناچیز، شکست سیاستهای کشاورزی را پرده پوشی نموده، مفـید بودن اقتصاد به اصطلاح بازار را نشان دهـند و تخریب مؤسـسات عظیم تولیدی سوسیالیستی در دهات را تبرئه نمایند.
راه خروج کدام است؟ خرید وفروش زمین ها نمی تواند از ویران شدن دهات جلوگیری کـند(اینجا، بن بست است). فقط سیاست کشاورزی- صنعتی جدید و بخش های ترکیبی آن می تواند به رشد و ترقی روستا و کشاورزان بطور مؤثری کمک نماید وآنها عبارتند از:
- ایجاد موازنه درقیمت محصولات کشاورزی و صنعتی، قیمت خرید قطعی، دادن وام ارزان و تخصیص اعتبارات دولتی؛
- تأمین مالی- تکـنیکی دهات، بازسازی تولید تراکـتور و ماشینهای مورد استفاده در کارهای کشاورزی(در سال ١٩٩٠، مجموعا ٢١٤هزار، در سال ٢٠٠٤، کلا، ٨هزاردستگاه تراکـتور تولید شده است)؛
- رشد همه اشکال مختلف اقتصاد، در رآس آنها، موسسات تولیدی بزرگ در روستا، متمرکز و اختصاصی کردن تولید؛
- مدرنیزه کردن سیستم نگهداری و تبدیل کردن فرآورده های روستائی؛
- تربیت کادرها، تقویت انگیزه های جوانان روستائی؛
- ساخت انبوه منازل، مدارس و بیمارستانه؛
- حمایت دولتی از علوم.
برای آگاهی بیشتر: در آمریکا، سالانه ۵٠ میلیارد دلار و در روسیه کنونی، ١٦٢میلیارد روبل(٦میلیارد دلار)، برای توسعه کشاورزی اختصاص داده می شود که، شامل کمی بیش از یک درصد بودجه کل کشور می باشد. در مقابل، مجتمع های صنایع کشاورزی، سالانه در حدود ١٠٠میلیارد روبل مالیات می پردازند. از کجا می توان پول تأمین کرد؟ موجودی صندوق پشتیبانی، صندوق ذخیره ارزی طلا، بیش از٨ تریلیون روبل است. باید از ریخت و پاش سرمایه ملی جلوگـیری کـرد. باید هـزینه های بی حد وحصردستگاههای دولتی تخـفـیف داده شود. مالیات های سنگین سازمانهای تولیدی روستائی کاهش یابد. مقررات مالیاتی مترقی بر درآمد پولی مردم به اجرا گذاشته شود. پرداخت مالیات یکسان ١٢ درصدی از کل درآمد برای ثروتمندان و فـقـیران، عادلانه نیست.
تجربه اتحاد شوروی درستی موارد پیشنهادی در زمینه کشاورزی را ثابت می کند. زمانی بود که اتحاد شوروی، صنایع مدرنی را در مدت زمان کوتاه وغیر قابل تصور١٠ـ ١٢سال ایجاد کرد(بدون آنها، اشغالگران فاشیست، ما را در هم می شکستند).
بدون آنها، نمی توانستیم اقتصاد روستائی را مورد حمایت همه جانبه قرار دهیم. در سالهای آخر حاکمیت اتحاد شوروی، ٢٠درصد بخش هزینه های بودجه دولتی، صرف اقتصاد روستائی می شد.
در ضمن، بودجه دولتی چند برابر بیشتر از بودجه امروزی بود. این بود مقیاس و آهنگ رشد سازندگی سوسیالیستی در جهت بهبودی زندگی انسان شوروی.