نگاهی به نظامی گری ایالات متحده در سراسر جهان (1)

نگاهی به نظامی گری ایالات متحده در سراسر جهان

پایگاه های نظامی بدون مرز آمریکا


نویسنده: گروه بین الملل

 

(1)

این مقاله به تازگی در نشریه «لوموند دیپلماتیک» به چاپ رسیده است. نویسنده این مقاله نظامی گری آمریکا در سراسر جهان را نقد کرده و ایجاد پایگاه های نظامی ایالات متحده در نقاط مختلف جهان را زیر سوال برده است. درج این مقاله به مفهوم تایید همه مواضع نویسنده نیست.

وقت پرسیدن یک سوال اساسی است. آیا ساخت هزاران پایگاه نظامی در سرتاسر جهان اشتباهی وحشتناک از سوی ایالات متحده نبوده است؟ این پایگاه ها که برای افزایش امنیت ملی آمریکا ساخته شده اند، آیا در عمل، برعکس بهانه ای برای درگیری و در نتیجه ناامنی نیستند؟دلایل  مخالفت با پایگاه های نظامی آمریکا در جهان، سیاسی و بر پایه اتفاقات چند سال گذشته است.

   حضور نیروهای نظامی آمریکا در برخی کشورها باعث ترس و دشمنی مردم محلی با آمریکا شده و مقدمات جنگ هایی بی نتیجه و خلاف آرمان هاF ظاهری آغازینشان در عراق و افغانستان را فراهم کرده است. کاری که امروز به نظر می رسد پایگاه های آمریکایی در پاکستان، یمن و شاخ آفریقا هم دنبال می کنند. }اگر حادثه ی یازدهــم سـپـتمبـر كارشبكه های مخفی القاعده دانسته شود؛ چیزی كه نظامیگران آمریكا ازآن برای گسترش سلطه ی نظامی و... خود در جهان، استفاده ی ابزاری نمودند؛ درآنصورت{اسامه بن لادن حملات ۱۱سپتامبر را نتیجه حضور پایگاه های نظامی آمریکایی در سرزمین عربستان می دانست. حضوری که انگار جای امنیت، برای آمریکا ناآرامی به بار آورد.

نظامی گری آمریکا از جنگ جهانی دوم تا جنگ سرد

به نظر می رسد استقرار فعلی نیروهای نظامی آمریکا حاصل یک طراحی آگاهانه و یا البته یک سرهم بندی بدون توجه نیست. بخشی از ماجرا نتیجه طبیعی بوروکراسی لجام گسیخته است. در پایان جنگ جهانی دوم با درخواست مردم آمریکا پایگاه های نظامی در بسیاری از مناطق برچیده شد که این وضع تا دوران جنگ سرد ادامه یافت.

جنگ ویتنام پایگاه ها را به شرق آسیا کشاند اما با شکست آمریکا در ویتنام نیروهای آمریکایی به آنچه ماموریت اصلی خود در سیاست خارجی می دانستند بازگشتند:

 امنیت بخشیدن به اروپا در مقابل }گویا{ یک حمله احتمالی شوروی. سپس نظریه نظامی تازه ای شکل گرفت که حمله نظامی برق آسا با نیروی نظامی عظیم، اهداف مشخص و از پیش تعیین شده و عقب نشینی سریع را توصیه می کرد.

کلینتون و گسترش نظامی گری آمریکا در بالکان

با آغاز ریاست جمهوری کلینتون، ایالات متحده تا پیش از جنگ در یوگسلاوی از دخالت نظامی در کشورهای خارجی دوری می کرد. اما جنگ یوگسلاوی آغاز دوره ای است که پنتاگون نقشش را گسترش داد و با ساخت یک پایگاه نظامی بزرگ در کوزوو قلمرو بوروکراتیک اشغال نشده ای را فتح کرد.

داناپریست (Dana Priest)در کتاب خود که تحت عنوان «ماموریت »چاپ شده است با اشاره به این که پایگاه های نظامی بدون توجه رسانه ای یا عمومی گسترش یافت، می نویسد این پایگاه ها ابزاری قوی در اختیار رئیس جمهور}امریكا{ اند تا در مواقعی که نمایندگی های دیپلماتیک و CIA پاسخی مناسب برای اتفاقات جهانی نداشتند به کمک او بیایند. راه حل های پیشنهادی نیروهای نظامی قطعی، فوری و غیرقابل بازگشتند و ارتش همواره فرمان ها را بدون چون و چرا انجام می دهد. با این کار، آن ها تصویر آمریکای قدرتمند را به مردم داخل و خارج کشور نشان می دهند.

همین موضوع منجر به افزایش نقش نیروی نظامی در سیاست خارجی آمریکا شد. فرماندهی مرکزی در تمپای فلوریدا که آنتونی زینی (Anthony Zinni) ژنرال جاه طلب آن را هدایت می کرد، برای حل مشکلات خاورمیانه دست به کار شد. این آغازی بود بر ایفای نقش مراکز فرماندهی منطقه ای با گروه های برنامه ریز و بازوهای عملیاتی خود در سیاست نقاط مختلف جهان.         این گونه مراکز فرماندهی مستقل در تصمیم گیری ولی با حمایت مالی آمریکا در نقاط مختلف ایجاد شد که برنامه های نظامی را در کنار حضور سیاسی دنبال می کرد. مراکزی که مدتی بعد بیش از سفارتخانه های آمریکا تاثیرگذار شدند.

جورج بوش و نظریه جنگ های آینده رامسفلد

با ورود جورج بوش به کاخ سفید، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، سیاست نظامی آمریکا را برای رهایی از آن چه بی بازده بودن و بوروکراسی پنتاگون می دانست به برنامه «کنترل انسانی بر ارتش» تغییر داد. البته بعدها او برای عملی کردن این تغییر با سدهای داخلی روبه رو شد:

بررسی کنگره و نظارت دستگاه قضایی بر قدرت اجرایی. اشغال نظامی افغانستان در سال۲۰۰۱ به رامسفلد اجازه داد تا نظریه اش درباره جنگ های آینده را جامه عمل پوشاند:

فرستادن یگان های ویژه ای با تجهیزات تکنولوژیکی پیشرفته، حمله هوایی و جلب حمایت نیروهای محلی که در مورد افغانستان در اتحاد شمال تجلی یافته بود.

دخالت نظامی بعدی در عراق که از نظریه «شوک و هراس» الهام می گرفت، به پنتاگون اجازه داد تا دستگاه دولتی را کاملا در اختیار خود بگیرد. امری که منجر به غلتیدن هر چه بیشتر کشور در هرج و مرج شد. البته سرانجام برنامه «ضد شورش» ژنرال دیوید پتریوس همراه با کمک به گروه های قبیله ای «متحد» که اغلب سنی بودند، انتخابات سال۲۰۱۰ را ممکن کرد. البته عراقی ها با این انتخابات به آرامش دست نیافتند و علی رغم نتایج ناروشنش, برنامه دیوید پتریوس همچنان دنبال می شود.

پایگاه های نظامی آمریکا در جهان برای حفظ منافع این کشور و آسان تر کردن دخالت های احتمالی آتی آن در امور دیگر کشورها ساخته شده اند. آن ها انعکاس ایدئولوژی به اصطلاح «دفاع از دموکراسی» اند که بر سیاست خارجی آمریکا از زمان ریاست جمهوری ویلسون حاکم بوده است و نقشش دادن انگیزه به نیروهای نظامی این کشور برای جنگیدن در خارج از مرزهایش است.

در سال ۱۹۹۳، ساموئل هانتینگتون (Samuel Huntington) با بیان این مطلب در مجله Forigen Affaires که «جنگ جهانی آینده» نه جنگ دولت ها بلکه «برخورد تمدن ها» است نظرات را به خود جلب کرد. مثالی که او روی آن تاکید می کرد جدال غرب و تمدن های مسلمان برای مدیریت جهان بود. او همچنین معتقد بود چینی ها }تمدن کنفوسیوسی {* متحد و حامی عرب ها خواهند شد.پیش بینی او اشتباه بود مانند پیش بینی مشابه جورج بوش در سال۲۰۰۱ که گفته بود نفرت از آزادی های غرب اسلامگرایان رادیکال را به جنگ تحریک می کند.

ادامـــه دارد

…………

 -- {*}کنفوسیوس بزرگترین متفکر دوره باستانی چین است. در دهه 70قرن گذشته یک دانشمند امریکائی در رده بندی یک صد شخصیت نامدار که در تاریخ بشریت تاثیرات مهم و بزرگی داشته اند کنفوسیوس را بعد ازعیسی و ساکیامونی ودونفردیگر در مقام پنجم قرار داد. اما برای چینیان تاثیرات کنفوسیوس بیشتر از دیگران است ، در واقع میتوان گفت هر چینی تا اندازه ای متفاوت تحت تاثیر کنفوسیوس قرارداشته است .

کنفوسیوس بنیادگذار تئوری "رو" چین است ، در بیش از 2000سال گذشته تاثیرات عقاید"رو" در چین نه تنها در زمینه هائی مانند سیاست و فرهنگ بلکه درقول وفعل هر چینی جلوه یافته است . عده ای دانشمندان خارجی حتی اندیشه " رو" را اندیشه مذهبی چین تلقی میکنند ، اما در حقیقت مکتب فکری " رو "یکی ازمکاتب فکری باستانی چین و نوعی اندیشه فلسفه است نه مذهبی .

کنفوسیوس در سال 551ق م متولد شد و در سال 479ق م در گذشت و زمان زندگی وی حدود 100سال پیشتر از زمان الستوده یونانی است .

کنفوسیوس اهل کشور " رو " یعنی ولایت سان دون امروزی است . در چین باستان آموزش در انحصار طبقه اشراف بود،اما کنفوسیوس نظام انحصاری اشراف را در هم شکست .

کلام عقاید وی درباره درجه بندی جدی و رفرمیسم سیاسی وی, مانند اكثریت فلسفه ها وادیان دیگر,با منافع طبقه حاکم منطبق و برای ثبات و توسعه اجتماعی وقت مساعد است .

کتاب موسوم به " سخنان" دردوره باستانی همچون قران و کتاب مقدس مسیح مقدس بوده و به زمینه های مختلف مانند تحصیل ، موسیقی ، گردشگری و دوستی ارتباط می گیرد…

منابع:

www.khorasannews.com

www.ancientry.blogfa.com